تاریخ جرايد در اردبيل

اردبيل ، اولين نشرية اردبيل ، برگ سبز نام داشت که در ربيع الاول 1326هفته اي دوبار انتشار مييافت ، اما با آغاز استبداد صغير ، پس از نشر هشت شماره ، تعطيل شد (صدر هاشمي ، ج2 ، ص14؛ محمديان اردي ، ج1 ، ص19 ف28-29). از نشريه اي به نام اتفاق نيز ياد ميشود ، که احتمالاً حزب اتفاق در فاصلة سالهاي  1323 تا 1326 ، منتشر ميکرده است ولي اطلاعي از ان در دست نيست و دشوار بتوان از ان به عنوان نخستين نشرية اردبيل نام برد (  صفري ، ج 1 ، صب192 ، ج3 ، ص 2ث2ث7؛ محمديان اردي ، ج1 ، ص17-18). در دوره قاجار اردبيل فقط يک روزنامه داشت. نشرية بعدي ، با فاصلة زياد در 1306 ش با نام جودت ، به مديريت حسن جودت ، به چاپ رسيد و نشر ان تا 1325 ش ادامه داشت.

پس از ان تا 1328ش هيچ نشريه اي در اردبيل منتشر نشد ، ولي از ان سال تا 1332 ش دوران رونق روزنامه نگاري در اردبيل بود؛ حدود  دوازده نشريه در آنجا به چاپ رسيد که پس از کودتاي  28 مرداد به تدريج تعطيل شدند ، از جمله شمس ايران ، پيک روز ، سبلان ، قَبَس «1» ، پيغام آشنا ، بهار اذربايجان ، و قزلباش ، از 1335 تا 1357 ش ، بيش از ده نشرية جديد تأسيس شد که در ان ميان روزنامة قبس پيش از ان فعاليت داشت. برخي از نشريات اين دوره متعلق به نهادهاي دولتي ، چون ادارة آموزش و پرورش ، مدارس و فرمانداري  ، بود.

پس از انقلاب اسلامي به ويژه از 1371 ش که اردبيل استان مستقلي شد ، فعاليت روزنامه نگاري در اين منطقه رونق گرفت. اولين نشرية ان هفته نامة پيام اردبيل در 1373 ش منتشر شد  و تا کنون (1385ش) نزديک به سي نشريه از جمله هفته نامه هاي آراز ، اربيل فردا ، مهر اردبيل ، ياشيل مغان ، وراوي ، سه ماهنامة مطبخ (طنز) ، شکوه دانش، خياطي و سه فصلنامة دارالارشاد ، خبرنامه مديريت ، مجلة علمي پژوهش منتشر ميشود که غالباً به دو زبان ترکي – فارسي است (مطبوعات استان اردبيل در يک نگاه ، 1384ش؛  محمديان اردي ، ج1 ، ص104 ، 121 ، 137 ، 152 ، 193 ، 198 ، 205 و جاهاي ديگر).

رحیم خان چلبیانلو مخالف سرسخت مشروطیت در نارین قلعه

 

        رحیم خان چلبیانلو فرزند حاج علیخان از سران عشایر شمالی آذربایجان ساکن ارس باران( قراجه داغ یا قره داغ) از مخالفین سرسخت مشروطه طلبان و از هوا خواهان جدی محمد علی شاه بوده و مدتی هم از رؤساء کشیکخانه بود. در زمان سلطنت ناصرالدین شاه از سال 1300 هـ. ق. به بعد رئیس دسته ای از سواران آذربایجانی بوده و در سلطنت   مظفرالدین شاه مدتها با درجه میرپنجی و لقب نصرالسلطانی رئیس دسته یا طایفه  چلببیانلو بود و بعد در زمان محمد علی شاه بیش از پیش ترقی کرده ملقب به سردار نصرت نیز گردید.              ادوارد برون در کتاب انقلاب ایران تألیف خود درباره این شخص میگوید:«رحیم خان یکی از راهزنان عمده است که شاه هنگامیکه ولیعهد بوده او را برای چندین فقره تعرضات بر مردم زندانی ساخته بود» در سال 1325 هـ. ق. که رحیم خان در تهران بود پسرانش بخصوص بیوک خان نصرالممالک در قراجه داغ (ارسباران کنونی) دست به اغتشاشات زدندو در تهران شهرت گرفتند که منشأ اصلی این همه فتنه و فساد در آن حدود خود رحیم خان بوده و به تحریک وی عملیات غارتگری و اغتشاش انجام گرفته است، محمد علی شاه بواسطۀ هیاهوی مردم بالاخره راضی شد که او را در عدلیه حبس نمایند.

         ادوارد برون در کتاب انقلاب ایران مینویسد: «رحیم خان را برای تبعید به اردبیل به وزارت دادگستری تسلیم کردند». پس از اینکه سران و بستگانش از زندانی شدن او آگاه شدند بیش از پیش بر یاغیگری و غارتگری خود افزودند و بعد رشید الملک (نقی خان ) حاکم اردبیل مقداری از اموال غارت شده را از آنان پس گرفت. رحیم خان بدون اینکه تکلیف او معین شود مدت هشت ماه در زندان بود و پس از رهائی از زندان و رفتن به آذربایجان شرارتهای زیادی را مرتکب شد و مدتها مردم از دست او در زحمت و عذاب بودند.

          سرانجام پس از پیروزی آزادیخواهان به روسیه پناهنده شد و از آنجا باز دوباره به ایران برگشته و در ارسباران محل اصلی خود ساکن شد. ادوارد برون در کتاب انقلاب ایران مینویسد:«کنسولگری روس در تبریز نسبت به رحیم خان راهزن سرشناس آشکارا کوس دوستی میکوبد اندکی پیش از آنکه رحیم خان به اردبیل حمله کرده آنجا را ویران و بکشتار مردم حتی زن و بچه دست یازید افسران روس دست در دست با او عکس برداشته بودند. همین که حکومت به اعادۀ نظم در اردبیل موفق شد و رحیم خان به قره داغ (ارسباران) یعنی زاد و بوم خود گریخت کارگردانان روس برای اینکه اثر موفقیت دولت ایران را در بازگشت نظم از میان ببرند وتماس خود را با رحیم خان که عضو سودمندی برای آنان می بوده ،نگهدارند پیشنهاد کردند که 50 قزاق، به بهانه چیزیکه کسی را فریب نمیدهد، برای ارتباط و آگهی از وضعیت محل به قراجه داغ گسیل گردد». هنگامیکه مهدیقلی هدایت (حاج مخبرالسلطنه) والی آذربایجان بود( از 1327 تا 1329 هـ. ق.) او را به تدبیر و لطائف الحیل به تبریز آورده و تحت الحفظ او را نگهداشت و سرانجام در تاریخ هفدهم رمضان سال 1329 هـ. ق. بحکم انجمن ایالتی تبریز پنهانی در ارگ آن شهر بضرب چند گلوله او را هلاک کردند.

 

بقاع متبركه شهرستان نمين

براساس شواهد و مستندات تاريخي وادبي اين مرز بوم،ارادت و عشق به خاندان عصمت و طهارت و آل علي (ع) در طول چهارده قرن گذشته با گوشت و خون و رگ مردم ايران در آميخته و در اعتقادات و باورهاي شيعي تبلور يافته به صورت ‍ژرف و پاك در تمامي حركتهاي ملي و تاريخي اين سامان خود را به عيان نشان داده است.

ايرانيان از زمان حيات پيامبر اسلام چنان با اين دين انس و الفت نشان داده و چنان نقش تاريخي خود را نسبت به اين دين به نمايش گذاشته اند كه امكان چشم پوشي نسبت به اين حقيقت تاريخي را براي هميشه از ميان برده اند.

پس از رحلت پيامبر اكرم اين الفت با اهل بيت ايشان به صورت دوستي علي (ع) و فرزندان او در اين پهنه به صورت مكتب اعتقادي مردم اين سرزمين جلوه گري كرد تاجايي كه افتخار عنوان تنها شكور شيعي جهان و سردمدار پيروي از علي (ع) و فرزندان او را به دست آورد.

از همين روي همواره در طول تاريخ شاهديم كه هنگامي كه فشار بر ضد علويان اوج مي گرفت ، ايران پذيراي قدوم آنان بوده و به پذيرايي از خاندان علي مفتخر بوده است، ورود حضرت امام رضا (ع) به ايران و به شهادت رسيدن ايشان موجب افزايش ورود بسياري از افراد خاندان ايشان شد.

بسياري از اعراب شيعي در اثر فشار ، به ايران پناهنده شدند و در بسياري از نقاط اين ملك پراكنده شدند و بويژه در نواحي مركزي قم، اثفهان و فارس و خراسان اقامت گزيدند.

از جمله مندرجات كتب تاريخي همچون عمدۀ الطالب، مقابل الطالبين ، لباب الانساب و فخرالانساب و ساير كتب تراجم احوال و رجال و حتي تذكره هاي مختلف، حاكي از اقامت ابدي بسياري از اين مقدسات و بزرگان در اين سراست.

در اين قسمت به بقاع متبركه شهرستان نمين مي پردازيم:

 

زيارتگاه بابا حمزه (ع)

مقبره بابا حمزه در شمال شرقي شهرستان نمين، حدود مرزي ايران و آذربايجان ، در قبرستان قديمي روستاي ميناباد واقع شده است. اين بنا در تپه شرقي مشرف به روستا مستقر بوده و بابا حمزه به همراه فرزندان و اهل بيت خود در اين محل به خاك سپرده شده اند.

بناي كنوني مقبره از لحاظ كالبدي، يك ساختمان مستطيل شكل با ابعاد تقريبي 5×8 متر است كه با دو پنجره

نورگيري آن تأمين مي شود. ورودي مقبره در ضلع قبله واقع شده و در بخش داخلي آن چهار ستون چوبي

به چشم مي خورد كه بار سقف چوبي در بخش مياني را تحمل مي كند. سقف بنا با ساختار بومي بصورت تيرپوش مي باشد.

ساختمان قديمي مقبره در سال 1379 ه.ش به دليل فرسودگي زياد تخريب شده و بناي كنوني با مصالح بومي در همان محل، در ميان سنگ قبرهاي قديمي احداث شده است.

 

زيارتگاه بابا خزري (ع)

زيارتگاه بابا خزري در پانزده كيلومتري شمال شهرستان نمين ، در قريه عنبران عليا، در گورستان عمومي واقع در كوههاي غربي مشرف به روستا قرار گرفته است، ايشان نزد روستائيان به بابا خدا نيز معروف مي باشد.

باباخزري به روايت امام جمعه عنبران شاگرد شيخ صفي الدين اردبيلي و رابط مابين شيخ صفي و شيخ زاهد گيلاني بوده است. از وي در كتاب شيخ صفي الدين به بابا خزر اليواني نيز ياد شده است.

وي بابا خرم هم عصر و در طريقت شيخ شهاب الدين سهرودي (معروف به شيخ اشراق) بوده است. بناي اين امامزاده بسيار ساده و نوساز بوده و ابعاد تقريبي آن 5×4 متر مي باشد.

 

بقعه مباركه پير شبلي (ع)

زيارتگاه متبركه پير شبلي در شمال شرقي شهر نمين و در قريه مرزي ميناباد قرار گرفته است.

اين پير از نوادگان پير شبلي مي باشد كه در روستاي ميناباد زندگي مي كرده است. وي نسبت به مردم اردات خاصي داشته و مردم نيز از ايشان در گذشته وحال كرامات بسيار ديده اند. پير به ذكر خدا و قداستش محبوب مردم بوده و به همين دليل بعد از فوت وي مردم زيارتگاه مربوطه را بنا نموده اند.

در حريم اين زيارتگاه خانه هاي روستايي مستقر شده اند. مقبره اصلي چندين سال پيش تخريب و تجديد بنا گرديده و در ساختمان جديد از مصالحي چون سنگ لاشه ، سنگ مرمر با سازه بتني استفاده شده است.

 

بقعه متبركه پير جماعت (ع)

بقعه متبركه " پير جماعت" در پانزده كيلومتري شمالي شهرستان نمين و چهار كيلومتري شرقي شهر عنبران سفلي در روستايي به نام كُلَش واقع شده است. بناي مقبره در يك كيلومتري شمال روستاي مذكور به طرف مرز ايران و آذريجان توسط جاده پرپيچ و خم كوهستاني و صعب العبور قابل دسترسي است. مقبره پيره جماعت دور از مجموعه سكونتگاهي و در ميان قبور اهالي قرار گرفته است.

امامزاده كه پير جماد نيز ناميده مي شود از شاگردان شيخ صفي الدين اردبيلي بوده است. در سال 1304 ه.ش براي حفظ مرقد پير، بارگاهي توسط اهالي محل ساخته مي شود . آخرين تعميرات انجام گرفته بر اين ساختمان مربوط به سال 1364 ه.ش مي باشد.

بنا شامل يك گنبد خانه كوچك است كه پلان و بشن گنبد خانه بصورت دايره و ساختار آن استوانه اي شكل مي باشد. قبل از داخل شدن به گنبد خانه از ورودي جهت قبله، به اتاقي در ابعاد تقريبي 5/2×5/2 متر وارد مي شويم كه به عنوان پيش فضا عمل مي كند.

 

بقعه متبركه حاج محمود (ع)

بقعه متبركه حاج محمود معروف به «حاجي بابا» در روستاي عنبران عليا واقع شده است. اين روستا در پانزده كيلومتري شمال شهرستان نمين، در شش كيلومتري عنبران سفلي قرار گرفته است.

اين شخص به روايت ريش شفيدان روستا، اهل عنبران و عابد و عارفي بوده كه مورد احترام مردم قرار گرفته است. بناي مقبره در فاصله 200 متري از مقبره بابا خرم و در بخش مرتفع تري از كوههاي غربي مشرف به روستا استقرار يافته است.

اين بنا داراي حياطي به ابعاد تقريبي 5×6 متر بوده كه يك ورودي شرقي دسترسي را به حياط ممكن مي سازد. از حياط نيز يك ورودي كوچك ارتباط با دهليز را برقرار مي كند. اين بخش به صورت مستطيلي در امتداد بدنه عرضي بنا قرار گرفته كه با يك ورودي ديگر به گنبدخانه متصل مي شود.

گنبد خانه كه قسمت اصلي بناير مقبره تلقي مي شود ، داراي پلاني بصورت هشت و نيم هشت مي باشد كه بصورت نيمه كاره باقي مانده است.

مقبره حاج محمود نيز مانند ديگر مقابر اين منطقه در حريم داخلي قبرستان واقع شده است.

 

زيارتگاه تربت حور

در سي و شش كيلومتري شهرستان اردبيل و در دامنه كوههاي باغرو، روستاي سرسبز حور- از  توابع ويلكيج جنوبي شهرستان نمين – جاي گرفته است.

در ضلع شرقي روستا مكان مقدسي بنام «تربه» واقع شده كه به نقل از اهالي محل، يكي از نوادگان زينب خاتون از فرزندان امام موسي (ع) در اين محل دفن شده است.

ساختماني آجري به ابعاد 6×6 متر كل بنا را تشكيل مي دهد. بنا داراي دو پنجره ، يكي رو به شمال و ديگري رو به غرب مي باشد. درب بنا نيز در همين ضلع قرار گرفته است. مقبره آخرين بار در سال 1364 ه.ش توسط اهالي محل مرمت گرديده است.

 

صدر چومن مجنون صفت حيران و سرگردان اوست

آن نهال تازه و آن عرعر قد و سيمين بدن           رونق خلد برين و زينت باغ و چمن

از شرار ناز عشق سوخت بند بند من         ز ابتداي عشق با آن خسرو شيرين سخن

 

گوي دل غلطان ز دست محنت چوگان اوست

 گـر جـهان خـواهي بـرو در حـوزه آن مـاه باش         مــي بخور از جام عشقش مالك آنرا باش

همچو من مستي كن و در رنج و درد و آه باش          ظن بي بر من مبر اي محتسب آگاه باش

 

مـسـتي و مـخموريم از نرگس فتان اوست

       در فراق يار خونخوار اي پسر خونخوار باش        در غــم و هــجر آن مــاه وش بـيمار باش

      از جـــراحـتــهـاي دل در نــاله هاي زار بـاش        زخم دل «طاهر» مبادا به شود هشير باش

كـاين جراحت يادگار نارك مژگان اوست

 اين استاد بزرگوار در 28 مرداد 1348 ه.ش به كاروان ايديت پيوست و زيارتگاهي در ميناباد توسط همسرش براي وي ساخته شد.

 

 زيارتگاه شيخ مير علم

بقعه مباركه امامزاده "شيخ مير علم" در روستاي ميناباد واقع در شمال شرق شهرستان نمين، بر فراز كوههاي غربي مشرف بر روستا در نزديكي مرز ايران و آذربايجان واقع شده است.

به روايت اهالي و ريش سفيدان محل شيخ مير علم فرزند سيد جمال الدين تبريزي و يكي از نوادگان شيخ نصرالله است كه زادگاهش در شوروي سابق مي باشد.

بناي مقبره  مستطيل شكل بوده و قسمت داخلي آن از يك دالان و دو گنبد خانه هشت ضلعي تشكيل شده است. نماي بيروني اين بنا با سيمان سفيد پوشانده شده و درب فلزي ، زائر را به داخل دالان هدايت مي كند. اين دلان با طلاق آهنگ پوشانده شده و در ضلع مقابل و سمت چپ، ورودي گنبد خانه ها واقع شده است.

ساختار بنا از سنگ لاشه و آجر بوده و داخل گنبد خانه ها بصورت كاربندي اجراء شده است. آسمانه طاقها در نهايت به وسيله نهنبن تركين، بسته شده است كه بسيار زيبا و مردم وار مي نمايد.

 

زيارتگاه گرده (ع)

اين بقعه كه در روستاي گرده، جنوب غربي شهرستان نمين و در يك كيلومتري كارخانه سيمان اردبيل واقع شده، مربوط به بانوي مجهول الهويه اي است كه مدفنش توسط شخصي از اهالي روستا به نام شاه حسين كشف شده است. شرح ماوقع بدين صورت است كه شاه حسين در خواب بانويي را مي بيند كه مي گويد، من از اهالي بيت ائمه هستم و قبر من در فلان مكان واقع شده است. خواهش مي كنم قبر مرا به خاطر اينكه قبر نامحرمي در كنارم مي باشد، جابجا كنيد. وي اعتنايي به اين مسئله نمي كند و سه شبانه روز اين خواب تكرار مي شود و به او تأكيد مي كند كه اين كار را انجام دهد. تا اينكه شاه محسين روز سوم محل مورد نظر را حفاري كرده و قبر را پيدا مي كند. كه پس از آن، مكان مكشوفه تبديل به زيارتگاه شده و در سال 1360ه.ش توسط اهالي روستا ساختماني بر روي آن ساخته مي شود. اين مقبره، قداست بسيار بالايي را بين اهالي روستا بخصوص زنان دارد.

بناي زيارتگاه، مستطيل شكل و بصورت بنا شده و سقف آن تخت با تير چوبي مي باشد. بدنه اين بنا با سنگ و آجر ساخته شده كه با اندود سيماني پوشانده شده است.

 

زيارتگاه متبركه اجاق مرني

روستاي مرني در هيجده كيلومتري شرقي شهرستان اردبيل و پنج كيلومتري مركز دهستان آبي بيگلو نمين واقع شده است.

در ضلع غربي روستا و داخل قبرستان، ساختماني به ابعاد 4×4 متر قرار دارد كه به گفته اهالي روستا در

زمان قديم ، طوقي از اين مكان بيرون آمده كه به همين دليل اين مكان را مقدس داشته و ساختماني براي آن بنا نموده اند. آخرين تغييرات در سال 1382 ه.ش در اين بنا صورت گرفته است.

 

زيارتگاه صوفي نور علي (ع)

مقبره «صوفي نور علي» در روستاي جيد- واقع در هفت كيلومتري شمالي شهرستان نمين از شهرهاي استان اردبيل- واقع گرديده و به امامزاده «صوفي ميرعلي» نيز معروف مي باشد.

ايشان از طايفه كاكي بوده- اين طايفه در حال حاضر نيز ساكن روستاي جيد مي باشند- كه با ذكر و عبادتش شهره روستا و محبوب مردم بوده است. بعد از فوت وي فردي به نام «اسلام» مقبره اي خشتي با اندود كاهگل بر روي قبر ايشان ساخته است كه در سال 1379 ه.ش به دليل نامناسب بودن وضعيت ساختاري تخريب شده و ساختمان فعلي بنا گرديده است.

اين مقبره پس از گذر از بخش شيعه نشين، در ارتفات غربي و در بخش سني نشين روستا واقع شده و قابل مشاهده مي باشد.

ساختمان فعلي زيارتگاه از وضعيت متوسطي برخوردار بوده و نماي ان سيماني است. در پيش ورودي بنا، صفه سنگي ساخته شده كه در دو طرف داراي دست اندازهاي سنگي مي باشد. سه پله از صفه، زائر را به ايوان (بخش نيمه باز) هدايت مي كند. جهت گيري ايوان به سمت قبله مي باشد كه با پنجره هاي جناحين نورگيري را تأمين و با يك درب ورودي زاير را به داخل مقبره هدايت مي كند. در دو طرف ايوان دو پايه با مقطع دايره به ساختمان بنا الحاق گشته كه نقش منار را در ساختمان ايفاء مي كند.

 

زيارتگاه شيخ محمد سعيد نقشبندي

بقعه متبركه "شيخ محمد سعيد نقشبندي" در پانزده كيلومتري شهرستان نمين و شش كيلومتري شهر عنبران در ارتفاعات شرقي مشرف به عنبران عليا قرار گرفته است. اين كوه به پيرگسگر معروف بوده و مقبره شيخ سعيد، در چند قدمي جنوبي قبر پير گسگر واقع شده است.

داخل قبه شيخ محمد سعيد نقشبندي سنگ مرمري به ابعاد 4/0×7/0×2 متر به چشم مي خورد كه اشعار زير بر روي ان نگاشته شده است:

االا ايها السارون في ظلم الدجي           تعالو و زور و البدر في القبرها و يا

عــفـت آيــه لـلــه مـنـت عـفـاتها           فـامـست سـوي الاسـلام سـود اخرافيا

                  رساتحت هذا القرب قطب زمانكم         فـــاصـبــح ركـــن اللـهـدي مـنداعــيا

هــو الـنـقـشــندي الكبير الذي غذا         عــلـي فـقـد و جـفـن الـطـريـقـه بـاكيا

سقي قبره ماناحت الورق شجرها          مــن الله سـحـب لايـزلـــن هـــو اعـيا

شيخ محمد سعيد در سال 1288ه.ش متولد شده و در تاريخ 1308 ه.ش در روستاي سياه كوه واقع در خاك روسيه در خدمت استاد محمد افندي به تحصيل علم مي پردازد. در سال 1311ه.ش عازم استانبول شده و در 29 سالگي بعد از اقامت چهار ساله مدرك تحصيلي اش را از دست استاد الحاج حافظ عثماني حلمي بن حاج حافظ محمد علي وضفي اخذ كرده و عازم حرمين شريفين مي شود و دو سال در مكه مكرمه و مدينه منوره اقامت مي نمايد. بعد از گذر اين دو سال در محضر اساتيد وحي و قرآن، با سرمايه اي انبوه از علم و كمال و معنويت عازم قاهره مي گردد و در آنجا با "حاج عبدالله سكوتي اسالم" ديدار مي نمايد و در دانشگاه الزهراي مصر پيشرفت هاي لازم را بدست مي آورد.

بعد از مدتي پدرش وي را طي نامه اي احضار مي كند كه باعث مي شود شيخ در سال 1317ه.ش به تركيه بازگشت و از طريق تفليس و باكو وارد آستاراي كنوني شود. پس از بازگشت به وطن به دستور پدر ازدواج كرده و بعد از فوت پدر در سال 1320ه.ق تصميم به جهانگردي گرفته و به سفرنامه نويسي مي پردازد مسافرتش از تركمنستان، بخارا، سمرقند، خوفند و كاشمر آغاز شده كه برادر كوچكش "شيخ مظفر" نيز همراه ايشان بوده است. وي پس از يك سال به وطن برگشته و مجدداً در سال 13336ه.ق به روسيه مسافرت مي كند در اين سفر به تقاضاي تقي اف – يكي از علماي شيعه باكو- سيد محمد كريم، تفسيري از قرآن مجيد به زبان اذري بنام «كشف الحقايق» مي نويسد كه آن را به نام شيخ محمد سعيد در آورده و به ايشان اهدا مي نمايد. اين تفسير در سه جلد، در كتابخانه ايشان موجود است.

وي در سال 1340ه.ق به كردستان سفر مي كند و اين بار با برادرش شيخ عبدالصمد تا كركوك، بغداد و اطراف آن ادامه مي دهد. پس از بازگشت بقيه عمر خود را در عنبران، تالش و خلخال مي گذراند و در سال 1369ه.ق در 81 سالگي زندگي را بدرود گفته و در كنار قبر پدرش بزرگوارش به خاك سپرده مي شود.

 

بقعه متبركه بابا خرم (ع)

بقعه مباركه "بابا خرم" در روستاي عنبران عليا، در شانزده كيلومتري شمالي شهر نمين، بر فراز تپه غربي مشرف به روستا- روستا در حريم رودخانه واقع در دره شكل گرفته – قرار گرفته است.

اين مقبره در سال 1372ه.ش توسط مردم بازسازي شده و در سال 1379ه.ش ضريح در داخل آن نصب گرديده است. فرزندان ايشان سيد عدنان، سيدهادي و ميرعلي بوده اند.

محوطه بقعه امامزاده كه يكي از قبرستان هاي روستا مي باشد، از سمت شرق حصاركشي شده و با يك درب ورودي كوچك دسترسي لازم ايجاد گرديده است. زيارتگاه بابا خرم در فاصله 200 متري از  زيارتگاه حاجي بابا واقع شده است.

ورودي اصلي بنا رو به قبله بوده و پيشخواني كه توسط قوس نيم دايره اجراء شده، دهانه ايواني به عمق

 5/2 متري را تشكيل مي دهد. ايوان زائر را به گنبدخانه هدايت مي كند. فضاي داخلي گنبدخانه داراي كاشيكاري با كاشي هفت رنگ از طرحهاي شجره زندگي و نقوش اسليمي خطايي است كه با آيات و متون اسلامي مزين شده است.

 

عُلَم مقدس مسجد جامع سولا

روستاي سولا در سي كيلومتري شمال شرقي شهرستان اردبيل و پنج كيلومتري جنوب شهرستان نمين واقع شده است.

بنابه روايت اهالي شهرت عُلَم مسجد جامع سولا به "عُلَم جوش" مي باشد كه در روز عاشورا در دست افراد خاص به جوش مي آيد و هر كس نذري بر اين علم داشته باشد بدون اينكه خودش بخواهد علم به نشانه قبولي حاجت بر شانه اش مي نشيند.

در بعضي از روستاهاي نزديك سولا نيز مانند جگر كندي، كلّو و نوجده، عُلَمي با اين اعتقادات مردمي وجود دارد كه از لحاظ شكلي، عُلَم سولا و جگر كندي مشابه هم بوده و عُلَم روستاي كلّوبه شكل دست مي باشد. اين عُلَم به نشانه روز واقعه عاشورا توسط اهالي منطقه از كربلا به اين محل انتقال داده شده است.

 

بقعه متبركه سيد محمود امينجان (ع)

زيارتگاه مباركه سيد محمود امينجان معروف به "سلطان رسول پير شيخ سيد محمود" در نه كيلومتري شمال شهرستان نمين در گورستان نمين واقع در تپه شرقي مشرف به روستاي "ساري توربه" – محلي سرسبز كه انبوه درختان آن را احاطه كرده اند- مستقر شده است. در نزديكي مقبره درختي قديمي قرار گرفته است كه صاحبان حاجت براي نذر  و نياز پارچه به آن مي بندند.

سلطان رسول پيرشيخ سيد محمود، هم عصر "سيد خرم" بوده و از لحاظ تاريخي به دوره صفوي (شيخ صفي الدين اردبيلي) بر مي گردد.

مقبره داراي بنايي كوچك و زيبا مي باشد كه بامصالح بومي در مقياسي مردم وار و محقرانه اجرا شده است. آستانه بنا با گنبد عرقچين پوشش داده شده و در كنار اين گنبد خانه اتاقكي با در كوتاه (ارتفاع يك متر) وجود دارد كه احتمالاً براي ذكر و سماء دراويش آن زمان و يا اقامت زائران استفاده مي شده است. فضاي داخلي اين مقبره به صورت هشت ضلعي منتظم است كه ورودي آن از سمت قبله مي باشد. به نقل از درويش مراقب مقبره، هر ضلع از بدنه را به يكي از پيامبران نسبت مي دهند كه ورودي آن به رسول اكرم (ص) ختم مي شود.

اكثر زائران اين مقبره به نقل يكي از دراويش مريد سيد محمود ، اكثر و دائماً از عنبران و مابقي از تهران، گيلان، نمين، جيد و كولش مي باشد و در ماه رمضان نيز از اردبيل جهت نذري به امام زاده تقرب مي جويند.

شايان ذكر است كه گويش مردم در اين منطقه ، زبان تالشي مي باشد.

 

بقعه متبركه پيربدرالدين (ع)

بقعه پيربدرالدين در شهر نمين و در خيابان اصلي شهر، مقابل ساختمان فرمانداري قرار گرفته است. پيربدرالدين از مريدان پير قطب الدين ميانجي- از فرزندان ابن عباس عم پيامبر (ص) – مي باشد . تاريخ زندگي وي به سال 650 ه.ق بر مي گردد.

وي كه در زنجان مسكن داشته، با شيخ شاه دينوري براي تبليغ دين به آستارا آمده و در اين زمان مردان زيادي به خدمت ايشان رسيده و كسب فضيلت نموده اند.

از قرائن چنين معلوم مي شود پير بدرالدين نميني از معروفترين اشخاص زمان خود بوده و مقبره ايشان در نمين به شيخ بدرالدين معروف مي باشد.  بعضي از اهالي نمين ، پير بدرالدين را از اولاد شيخ صفي الدين اردبيلي مي دانند.

نماي مقبره پير، آجري ساده با ازاره سنگي دور تا دور آن و بدون تزئين و قاب بندي مي باشد. در قسمت پيشاني بنا تير چوبي به عنوان كلاف استفاده شده كه در نماي بيروني عيان است.

ورودي اين مقبره در ضلعي كه رو به قبله دارد، به اطاق كوچكي باز مي شود. براي وارد شدن به گنبد خانه بايد از درب ديگري در اين اتاق گذر كرد. در اتاق اول سنگي مرمر بسيار زيبايي با تزئينات و نوشته هاي برجسته وجود دارد كه مربوط به صاحب مقبره مي باشد. از تزئينات داخلي مقبره نيز بر روي گنبد و طاق نماهاي داخل نشانه هاي اندكي به چشم مي خورد كه بيانگر شكوه اين مقبره در دوره هاي قبل است.

 

 

اصلاندوز در مسیر تاریخ

این شهر به سبب موقعیت خاص خود و حوادث معاصر  به ویژه جنگهای 10 ساله روسیه با ایران (1218-1228ق) ، دارای اهمیت  است. معبر اصلاندوز بعنوان محل نفوذ به خاک اذربایجان بخصوص در جنگهای هفتگانه عباس میرزا با روسها پیوسته مورد استفاده بوده است در هنگامه جنگ روسیه با ایران (1227ق/ 1812م) ، زمانی که نمایندگان روسیه و ایران در محل اصلاندوز در حال مذاکره بودند ، روسیه و انگلستان در اروپا با یکدیگر به توافق رسیدند و سفیر انگلیس (سر گور اوزلی ) به افسران انگلیسی که مامور آموزش نظامی قوای ایران بودند ، دستور داد که در مناقشه  ایران و روس مداخله نکنند (. متعاقب ان ، قوای روسیه در اصلاندوز به سپاه ایران شبیخون زد  و با وارد ساختن تلفات  وصدمات ناگهانی بر قوای ایرانی   ، با وساطت دولت انگلستان ، ایران را وادار به صلح و پذیرش عهدنامه گلستان نمود. به دنبال ان تمامی قلمرو ایران در شمال ارس از دست رفت .

اصلاندوز در 1293ش/ 1914م تنها مجموعه ای از کلبه های ساخته شده از نی و حصیر بود که معدودی چادرنشین از ان استفاده میکردند . این ابادی در اواخر دهه 1320ش هنوز روستای بسیار کوچکی به شمار میرفت که تنها دارای 25 نقر سکنه بود. جمعیت اصلاندوز در 1355ش به 1424نفر ( (259خانوار)  ودر 1365 ش به 2042 نفر (329) خانوار رسید .مطابق همین داده ها ، جمعیت 6 ساله و بیشتر اصلاندوز 5/74% از کل جمیعت آنجا را تشکیل میدهد که 1/ 48% از این عده باسواد هستند .

یکی از علل اصلی گسترش اصلاندوز و تبدیل ان از یک روستا به نقطه شهری ، فعالیتهای عمرانی در دشت مغان بوده است. احداث سد مخزنی میل – مغان در محلی به نام قزل قشلاق واقع در 3 کیلومتری اصلاندوز (1349ش) و از این طریق امکان به زیر کشت بردن 90 هزار هکتار از اراضی دشت. خود از عوامل بنیادی رشد این محل به شمار میرود.

 

علمای اردبیل

- آيت الحق ملا ابراهيم امام جمعه: از علماي بنام اردبيل است. در سال 1207 هجري قمري در ولايت اردبيل متولدشد؛ پدرش ملا مهر علي وجدش ملا بهاء الدين از روحانيت تشيع اردبيل بوده اند.

2- ابراهيم بن محمد اردبيلي: از دانشمندان اسلامي در مذهب شافعي بوده است. بعد از حج سنه 864 در اول سال 865 هجري به قاهره رفته و چندين ماه در آنجا اقامت كرده است.

3- شيخ ابراهيم قلعه جوئي: "قلعه جوئی" از قراء اردبيل است و مرحوم شيخ ابراهيم از آنجا برخاسته است او پس از تحصيلات مقدماتی عازم نجف اشرف شد و تا آخر عمر كوتاه خود در آنجا ماند.

4- ابن بزار اردبيلي: مؤلف كتاب معروف "صفوة الصفا" است كه به قول دانشمندان معاصر يگانه مرجع مورخان در باب شيخ صفي الدين و پدران اوست. نام او "درويش توكلي" و پدرش "اسماعيل بن محمد اردبيلي" است. در قرن هشتم هجري مي زيسته و از مريدان شيخ صدر الدين موسي فرزند و جانشين شيخ صفي الدين بوده است.

5- ابن هلال اردبيلي: او از دانشمندان (ناشناخته مانده) اردبيل است زيرا از شرح حال و تاريخ حياتش خبري نيست.
6- ابوالحسن صدر الدين: مؤلف تاريخ اردبيل و دانشمندان او را بنام "جمال الدين ابوالحسن صدر الدين اردبيلي" معرفي كرده و از مدرسين حوزه علميه خراسان به شمار آورده است.

7- ابوالحسن يعقوب بن موسي اردبيلي: نام او در كتاب "الانساب" تأليف "ابي سعيد عبدالكريم بن منصور التميمي المسعاني" يعقوب بن موسي اردبيلي در بغداد ساكن بوده است.

8- ابوالفرج بن عبدالرحمن اردبيلي: در قرن ششم هجري مي زيسته و حوالي سال 550 در گذشته است.

9- ابوالفضل اردبيلي: (محمود بن احمد بن محمد اردبيلي معروف به ابوالفضل اردبيلي) از دانشمندان قرن ششم هجري است.

10- حاج ميرزا ابوالفضل فضلي: از علماي معروف نيمه اول قرن چهاردهم هجري است. در اردبيل بدنيا آمده و پس از تحصيل مقدمات به نجف اشرف رفته است. پس از درخواست مردم سرانجام به اردبيل بازگشت و حوزه درسي وسيعي ترتيب داد و شاگردان زيادي تربيت كرد. فضلي در سال 1341 خورشيدي به جوار رحمت حق شتافت.

11- ابوذرعه اردبيلي: سمعاني در كتاب الانساب او را بنام "عبدالوهاب بن محمد ايوب اردبيلي" معرفي كرده و گفته است كه او شيخ و زاهد بود و روز يكشنبه پنجم ماه رجب سال 415هجري در فارس رحلت نمود.

12- شيخ ابوسعيد اردبيلي: از عرفاي قرن سوم و از مريدان "جنيد بغدادي" است. عارف والا مقامي بود و شيخ صفي الدين در اوان جواني در مزار او عبادت مي كرد. قبر او هم اكنون در اردبيل و در اول كوچه معصومشاه باقي و به "پير" معر وف است.

13- ابي الفرج اردبيلي: "نورالدين فرج بن محمد ابن ابي الفرج اردبيلي" از اردبيل برخاسته و پس از تحصيل مقدمات به دمشق رفته و در "ظاهريه البرانيه" به تدريس اشتغال يافته است. ابي الفرج ظهر روز دوشنبه  749 در جار وخيه به مرض طاعون در گذشت.

14- آقا سيد احمد مرتضوي : پدرش آقا سيّد مرتضي از سادات خلخال بود و قسمت اعظم عمر خود را در اردبيل سكونت داشت. احمد به سال 1280 به خلخال رفت و  آنگاه كه پدرش اردبيل را جهت سكونت خويش برگزيد او نيز در معيت وي به اين شهر آمد و  به ادامه تحصيل پرداخت.

15- ابومحمد جعفر بن محمد اردبيلي: در نيمه اول قرن چهارم هجري مي زيسته  و از ارباب قلم و حديث بوده است.

16- ابو نصرجنيد اردبيلي: در ربيع الاول سال 535  هجري قمري تولد يافته است. او از شعرا و دانشمندان زمان خود بوده و در سال 606 هجري به قصد حج به مكه مشرف گشته است.

17- ابو هشيم بن حمدون الاشحي: سمعاني در كتاب "الانساب" ضمن اشاره به دانشمندان اردبيل از  "ابو هشيم بن حمدون الاشحي" نيز جزو  آنها نام برده است.

18- اسماعيل اردبيلي: از دانشمندان قرن هشتم هجري است.

19- الياس اردبيلي: كه در قرن دهم هجري مي زيسته و خال (يعني دائي) مقدس اردبيلي بوده است.

20- الهي اردبيلي: "كمال الدين حسين بن خواجه شرف الدين عبد الحق" متخلص به "الهي" در سال  870 هجري در اردبيل ديده به جهان گشود. پس از تحصيلات مقدمات با مساعدت "سلطان حيدرصفوي" به شيراز و خراسان سفر كرد. او پس از بازگشت به اردبيل به تدريس و تعليم علوم و معارف پرداخت و سرانجام در سال 940 هجري که بيش از هفتاد سال داشت در اين شهر بدرود زندگي گفت و در آنجا دفن گرديد.

21- ام كلثوم اردبيلي: در كتاب "الضوئ الانع لاهل قرن التاسع" از بانوئي به نام "ام كلثوم بنت البرهان ابراهيم بن احمد بن محمد بن احمد اردبيلي المكي" سخن به ميان آمده و السخاوي در حالات وي نوشته است كه الفارسي او را بانوئي با تدين و خير گفته است. مرگ ام كلثوم در ماه شوال 814 در مكه رخ داده و در المعلاه دفن شده است.

22- درويش امير اردبيلي: اديب و دانشمندان و فاضل جليل القدري بوده است. در قرن يازدهم هجري مي زيسته و از علماي دوران شاه عباس صفوي و جانشينان او به شمار مي آمده است.

23- اويس اردبيلي: "اويس بن محمّد" پدر "ظهير الدين كبير" از قضات اردبيل است كه پنجاه سال در اين شهر مسند قضا داشته است. او علاوه بر قضاوت، طبيب و مدرس نيز بوده و در حوزه علميه اردبيل تدريس مي كرد. طبع شعر هم داشته است.

24- باباقلي اردبيلي: به نوشته تاريخ اردبيل و دانشمندان، در طريقت و عرفان مقام والائي داشته و از رجال قرن هفتم هجري به شمار مي آمد كه در نيمه اول قرن پنجم هجري مي زيست و در سال 457 در گذشته است.

25- بانو باغبان: اين بانو در عهد شيخ صفي الدين مي زيسته و به زبان آذري سخن مي گفت.

26- شيخ باكير اردبيلي: مؤلف تاريخ اردبيل و دانشمندان از او بعنوان يكي از صوفيان والا مقام "سلسله قادريه" ياد كرده است كه در حلب سكونت داشته و با شيخ محمّد كواكبي كه در قرن يازده هجري مي زيسته است، مأنوس بوده است.

27- برهان اردبيلي: او از سخنوران آذربايجان بوده و نيكو شعر مي سروده است؛ شرح حال و حياتش در جائي ذكر نشده است.

28- بزمي اردبيلي: از شعراي بلند پايه قرن دهم هجري است كه از اردبيل برخاسته و بيشتر عمر خود را به سياحت و تجارت گذرانيده است. مدتي در هند سكونت گزيده و از آن ديار به قصد اداي وظيفه ديني به حج رفته است.

29- بشيرين حامد اردبيلي: از دانشمندان قرن 6 و 7 هجري است. در سال 570 هجري در اردبيل به دنيا آمد. در علوم ديني از دانشمندان زمان بود و فتوي مي داد و در اجراي احكام نظارت مي نمود. در سوم ماه صفر سال 646 هجري در مكه از دنيا رفت.

30- بقائي اردبيلي: مؤلف و دانشمند آذربايجان او را از قضات اردبيل نوشته است و بدون اشاره به شرح حال يا تاريخ حيات و مماتش گفته است كه اشعار وي به زبان تركي بوده است.

31- بيضاي اردبيلي: مرحوم ميرزا متخلص به بيضا از شعراي معاصر اردبيل است. او شغل تجارت داشته و به وارد و صادر كردن پوست بره اشتغال مي ورزيد. طبع شعر قوي و مطالعات زيادي داشته است. اشعارش غالباً به زبان تركي و در مدايح و مراثي اولياي دين و خاندان امامت شيعيان است.

32- تاج اردبيلي: احمدبن عبدالله ابن عوض بن محمدالشهاب ابن الجلال ابن التاج اردبيلي الشيرواني القاهري، كه به ابن عبيدالله شهرت دارد. در ماه صفر 791 هجري در قاهره به دنيا آمد. مذهب حنفي داشته او در اواخر عمر به بيماري اسهال خوني گرفتار شد و در دهه سوم ماه رمضان سال 844 هجري در گذشت.

33- تاج الدين اردبيل: از دانشمندان معروف قرن هشتم هجري است كه در فقه شافعي و ادبيات عرب و علوم عقلي و نقلي معروفيت داشته و از بزرگان عصر خود به شمار مي آمد. تاج الدين تأليفات زيادي داشته و كتاب بزرگي در احكام گردآورده است. او "علوم الحديث" ابن الصلاح را تلخيص كرده و نيز با استخراج و تفكيك احاديث كتاب "الميزان شمس الدين ذهبي" آنها را در بابهاي جداگانه مرتب نموده به صورت روشني در آورده است. او در هفدهم رمضان سال 746 هجري در قاهره در گذشته است.

34- تاج السعيدي اردبيلي: علامه سیّد محمد بن ابي سعيد الحسني اردبيلي معروف به أمير ابوالفتح از دانشمندان معروف قرن دهم هجري است. قسمت بزرگي از دروان تحصيلي او در ماوراءالنهر بوده و با كسب علم از محضر مولانا عصام الدين در حكمت و علوم عهد به مقام كمال رسيده است. تاج السعيدي در پايان زندگي در اردبيل اقامت گزيده و به سال 676 هجري به موت فجاه در زادگاهش دارفاني را وداع گفته است.

35- تزريقي اردبيل: تزريقي صنعتي از صنايع بديع شعر بحساب مي آيد. اين امر در زمان صفويه پيدا شده و رايج گريده است و به قراري كه نوشته اند تزريقي اردبيلي پيشواي اين سبك بوده است.   

36- ثاني صفوي: مؤلف كتاب سخنوران آذربايجان آن عده از سلاطين و شاهزادگان و بزرگان صفوي را كه ذوق ادبي داشته و اشعاري سروده اند در عداد ادباي اردبيلي نوشته است و شاه عباس دوم از جمله آنها مي باشد. او پسر شاه صفي است و شهرت ادبیش "ثاني" بوده است. به سال 1024 هجري در قزوين تولد يافته و بعد از سي و شش سال بهار زندگي در خسرو آباد مغان در گذشته است و در جوار حضرت معصومه (علیها السلام) در قم دفن شده است. ثاني علاوه بر امر شعر در امر حساب و محاسبات نيز ورود كامل داشته و در حاشيه احكام و ارقامي كه براي ملاحظه يا تصويب وي داده شده است.

37- جمال الدين اردبيلي: مؤلف كتاب دانشمندان آذربايجان "مولانا قاضي جمال الدين اردبي" را از معاصرين شيخ صفي الدين نوشته ولي از زندگاني و شرح حال و فضايل علمي و اخلاقي او مطلبي عنوان نكرده است. از فضلاي قرن هفتم هجري بوده و از مشاهير نحويين و ادبا بوده است. سه سال قبل از ولادت شيخ صفي الدين يعني در سال 647 هجري دارفاني را وداع گفته است.

38- جمال الدين يوسف ابراهيم اردبيلي: جمال الدين يوسف بن امام عزا الدين ابراهيم اردبيلی هم از دانشمندان اين ولايت است كه در مذهب شافعي از فضلاي والا مقام به شمار مي آيد. او در قرن ششم هجري زندگي مي نمود. كتاب معروفي به نام "الانوار لاعمال الابرار" در فقه شافعي تصنيف كرده كه مورد علاقه علماي بعد از وي بوده است. جمال الدين در سال 799 هجري دعوت حق را لبيك گفته و كتاب "الانوار" او در سنوات اخير و منجمله سالهاي 1310 و 1328 به چاپ رسیده است.

39- جنوني اردبيلي: از سخنوران قرن دوازدهم هجري است. مردي اديب و شاعر بوده و در غزل و ترجيع بند و قصيده و رباعيات توانائي قابل تحسين داشته است. در 1107 از گفته هاي خود ديواني تنظيم نموده كه بنا به نوشته "الذريعه" حاوي  3254 بيت شعر مي باشد.

40- حاجی اردبيلي: دانشمندي با ذوق و شاعري منقح و خوش طبيعت و عالي فكرت و با متانت بوده ولي از شرح حال و تاريخ حياتش موجود نیست. 

41- حالي اردبيلي : مرحوم حاج ميرزا محسن فرزند آخوند ملا حسنعلي معروف به "عماد الفقرا" و متخلص به "حالي" از فضلا و دانشمندان معاصر اردبيل است. وي حوالي سال 1285 هجري در اردبيل متولد شد و نزديك به هشتاد سال عمر كرد در اواخر عمرش به كربلا مجاورت كرد و در سال 1332 خورشيدي در آن شهر وفات نمود. حالي در ادبيات فارسي و عرب اطلاعات وسيع داشت و در فقه و حكمت و عرفان از اساتيد بزرگ به شمار مي آمد در اوايل عمر مكتبي در اردبيل داير كرد و به تربيت علمي و ادبي جوانان پرداخت ولي بعدها حوزه درسش به مدارج عالي علمي و دروس عقلي و نقلي اختصاص يافت.

42- شيخ حبيب ايرديموسي: از فقهاي بزرگ نيمه اول قرن چهاردهم هجري است از قريه ايرديموسي در جوار قريه سرعين برخاسته و بر اثر تلاش و پشتكار از بزرگان فضلاء حوزه علميه نجف اشرف گشته است.

43- حجابي اردبيلي: از اين دانشمند شرح حال و تاريخ حيات در دست نيست.

44- حسن اردبيلي: مؤلف الذريعه او را "شرف الدين حسن اردبيلی" و از دانشمندان دوران صفويه معرفي كرده است.

45- حسين بن موسي اردبيلي: در اواخر قرن دهم و اوايل قرن يازدهم هجري مي زيسته و معاصر شيخ بهائي بوده است او را فقيه و فاضل و صالح نوشته و آورده اند كه قستمي از عمر خود رادر استر آباد يعني گرگان گذرانيده است.

46- سيد حسين اردبيلي: در سال 1297 قمري در قريه " گازز" از قراء دامنه سبلان بدنيا آمد. تحصيلات اوليه خود را در اردبيل گذرانيد و در محضر اساتيد بزرگ، من جمله آخوند "ميرزا محمد علي مير زا آخوند اوغلي" كسب دانش نمود.                                                                                                                                              

47- حكيم اردبيلي: "عبدالمناف بن صفرعلي حكيم الهي" از دانشمندان معاصر اردبيل است.
48- ذكري اردبيلي: نام او جزو شعراي قرن سيزهم ثبت شده و مؤلف دانشمندان آذربايجان اشاره كرده است كه اشعار او به زبان تركي بوده است.
49- سامي اردبيلي: "سام ميرزا" فرزند شاه اسماعيل اول روز سه شنبه 21 شعبان 923 متولد شد در ايام جواني عليه سلطنت برادرش شاه طهماسب اول، عصيان كرد و به هندوستان رفت سام ميرزا مرد اديبي بود و شعر نيز مي سرود او در سال 967 ديواني بعنوان "تحفه سامي" جمع كرده است و نوشته اند كه حاوي احوال 6664 نفر از شعراي معاصر وي مي باشد.
50- شيخ ستار اردبيلي: شيخ ستار بن عبدالوهاب از متأخرين فضلاي حوزه علميه نجف به شمار مي آيد شيخ ستار در سال 1312 هجري در نجف در گذشته و به خاطر موقعيت علمي و شخصيت ارزنده اش در ايوان طلاي حضرت علي (علیه السلام) دفن گشته است.
51- شيخ ستار محمد صالح اردبيلي: مؤلف تاريخ اردبيل و دانشمندان از شيخ ستار بن محمّد صالح اردبيلي نام برده و او را از دانشمندان قرن سيزده هجري نوشته است.
52- سعدي اردبيلي: طبيب بوده و در قرن نهم هجري به حذاقت در طبابت شهرت داشته است.
53- سلامي اردبيلي: دانشمند با ذوقي بوده و وزارت پسر "صدر الدين خان معصوم بيگ" را داشته است.
54- شمس عطار اردبيلي: از شعرا و عرفاي والا مقام آذربايجان است. بعضي از نويسندگان مقامش را از شمس تبريزي برتر و سيرتش را عالي تر دانسته اند. شمس اردبيلي به زبان تركي سروده و در مدايح و مراثي خاندان رسالت نيز قصايد مطلوبي دارد.
55- حاج مير صالح مجتهد اردبيلي: حاج مير صالح بن عبدالرحيم موسوي اردبيلي از قريه كلخوران برخاسته و در نجف اشرف تحصيلات علمي خود را در محضر آقا سيّد حسين كوه كمري به پايان رسانيده است وي در چهاردهم صفر سال 1319 قمري در اردبيل دارفاني را وداع نمود

ارسباران

ارسباران را در گذشته قره داغ (فقیه ، 16 ، حاشیه 1)ف قراچه داغ (مینورسکی ، 189؛ نیز نکـ: محبوبی ، 86  ، حاشیه 2) و قراجه داغ (کریمی ، 68؛ کیهان ، 1/33) به معنای سیاه کوه (همو ، 2/10؛ مینورسکی ، 243) میگفتند که آنرا به صورت قراچه داغ (مشکور ، تاریخ.... 6 ، 350ف نظری به ... ، 140) ، قاراداغ و کاراداغ (دوستی ، 66) نیز نوشته اند. این نام که به صورت ارسبار نیز نوشته شده (مستوفی ، 168) ، مدتی به جای نام اهر به کار می رفته است (گزارش ... «الف» ؛ مشکور ، همان ، 179؛ محبوبی ، 264).

منطقه ارسباران: منطقه ای است مرتفع که از جنوب به محور اردبیل ـ تبریز ، از شمال به کرانه های رود ارس (نفیسی ، بابک ... 168؛ مینورسکی ، 189). از شرق به مشکین شهر و از  غرب به مرند محدود میشود (خاماچی ، 185) این منطقه آب وهوایی متنوع دارد: قسمتهای شمالی و کرانه های ارس گرمسیری و قسمت جنوبی که عمدتاً کوهستانی است ، سردسیر و ییلاقی قسمتهای داخلی و غربی آب و هوایی معتدل دارد (فرهنگ جغرافیایی.... 60). در این منطقه شبکه های متعددد رودخانه ای در سطح محلی شکل وگرفته که با حفر دره های عمیق غالباً به رود ارس میپیوندند (هویدان ، 38). مهمترین  اینگونه رودخانه ها قره سو ، دوزال ، کلیبر ، سلین ، کجرود ، قوری چای ، سرند و ملک چایی است (خاماچی ، 186).

در شمال غربی این منطقه به علت مساعدت اب و هوا و برخورداری از خاک حاصل خیز و باران کافی ، جنگلهای پراکنده ای مشاهده میشود (گنجی ، 69) که عمدتاً نواحی کلیبر ، میشه پاره ، و حسن اباد را شامل میشود (فرهنگ جغرافیایی ، 61) و درختان آن بیشتر از نوع بلوط ، ممرز و درختان  میوه وحشی است (خاماچی ، همانجا) این جنگلها از مشرق به جنگلهای گیلان متصل میشو (بدیعی ، 3. 266). علاوه بر این ، در مرتفعات ارسباران مراتعی وجود دارد که ناحیه ییلاقی شاهسونها به شمار میرود (گنجی ، همانجا).

پوشش گیاهی این مراتع  بیشتر گونه های یونجه وحشی ، اسپرس ، خلر ، گندم ، کنگر صحرایی ، گل رنگ و گون است (شاهسوند ، 45). مستوفی یزدی این منطقه را به سبب «طیب هوا و کثرت اشجار» منطقه ای استثنایی خوانده است (همانجا).

ارسباران در طول زمان به سبب برخورداری از نواحی مستحکم و استوار ، پیوسته از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است (اسکندر بیک ، 1/ 307؛ نیز نکـ: واله ، 713). قیام بابک خرم دین در برابر خلیفه معتصم عباسی و مبارزات او در این منطقه بوده است (نفیسی ، همانجا؛ مشکور ، همان ، 140). از  آثار تاریخی بازمانده در این منطقه میتوان از  قلعه و قصری بر فراز کوه در غرب کلیبر ، (به ارتفاع 2600 متر ) مشهور به قیز قلعه سی (قلعه دختر) نام بدر (جغرافیا.... ، 1/ 961) که گفته اند اقامتگاه بابک خرم دین بوده است (نفیسی ، همان ، 204؛ مشکور ، همانجا) ؛

قلعه جوشن (جوشین) که ازسنگ یکپارچه ساخته شده و در بالادست آن استخر بزرگی تعبیه شده است (هویدا ، 41) و قلعه و زندان قهقهه (جغرافیاف ، 1/194) و سنگ نبشته ای به خط میخی از دوره اورارتو در روستای سقن دل (نفیسی ، تاریخ... ، 199) و بقعه شیخ شهاب الدین اهری و مسجد خروانق (جغرافیا ، 1/194) یاد شده است.

طایفه های شاهسون که از مراتع ییلاقی  این منطقه استفاده میکنند ، به شاهسونهای ارسباران (شاهسوند ، 291)  یا ایل قره داغ (خاماچی ، همانجا) شهرت یافته اند. این طوایف زمستان را معمولاً در جلگه مغان و کرانه های رود ارس می گذرانیدند (بدیعی ، 2/ 74؛ گنجی ، همانجا) که در 60 سال اخیر بیشتر انان یکجا نشین شده اند (مشکور ، نظری به ، 181- 183؛ بدیعی ، 2/81ف 155؛ قس: بیگدلی ، 231- 273).

در حال حاضر ، در میان گروههای کوچنده ارسباران طایفه هیای چلبیاتلو (چلپیانلو) ، حاج علیلو(حاجی علیلو) ، محمد خانلو ، حسن بیگلو ، قورنازلو  از اهمیت بیشتری برخوردارند (شاهسوند ، 291 ، 297؛قس: گنجی ، 117: بیگدلی ، 225). در زمان فتحعلی شاه قاجار برخی از  طایفه ها از شیروان و قره باغ نیز به این منطقه کوچانیده شدند (هدایت ، 9/ب424ف 653). مطابق آخرین سرشماری  عشایری (1366ش) ایل ارسباران (قره داغ ) 4676 خانوار (31350نفر) را شامل میشود (سرشماری اجمتاعی ، 13).

زبان مردم منطقه ارسباران ترکی اذربایجانی است. لیکن در برخی آبادیهای منطقه مانند کرینگان ، چای کندی ، خوی نراو (خونیرق) ، ارزین ، کلاسور گویش تاتی رواج دارد (دوستی ، 52- 53). 99%از اهالی این منطقه مسلمان (گزارش ، «ه» و شیعه اثناعشری هستند (مشکور ، همان ، 181؛ خاماچی ، همانجا). در برخی از نواحی ارسباران از جمله در وینق مسیحیان زندگی میکنند  (همانجا ، حکمت ، 2/1194)؛ ضمناً در بعضی روستاهای میشه پاره کلیبر و خداافرین گروههای اهل حق زندگی میکنند (خاماچی ، همانجا).

در 1335 ش جمعیت ارسباران 239645 نفر بود که از این میان 19816 نفر در نقطه شهری منطقه و مابقی در سایر نقاط زندگی میکردند (گزارش ، «الف») ، جمعیت ارسباران در 1365ش به 331329 نفر بالغ گردید که 5/20% در نقاط شهری  و4/79%رد نقاط روستایی میزیستند و مابقی  غیر ساکن به شمار می آمدند. (سرشماری  عمومی ، 1).

مطابق تقسمیات اخیر کشوری ، قمست اعظم محدوده این منطقه به دو شهرستان اهر و کلیبر تفکیک شده است (آمارنامه ... ، 23 ، 41 ، نیز نکـ: ه د ، اهر  کلیبر).

رشته کوه ارسباران: این رشته کوه که به کوههای قره داغ نیز موسوم است از  مهمترین رشته کوههای اذربایجان به شمار میرود این رشته از غرب به آرارات و از شرق به کوههای تالش میپوندد و دنباله کوههای قفقاز است که دره عمیق ارس این دو را از یکدیگر جدا کرده است (کیهان ، 1/33؛ بدیعی ، 1/45)این رشته کوه به سبب اتش فشانیهای سهند ، سبلان وآرارات مکرر چین خورده است و بنابراین امتداد چین خوردگی مشخصی ندارد (کیهان ، 1/34) وبه صورت مجموع خرد شده ونامنظمی در امده است (هویدا ، 37).

طول این رشته کوه در حدود 230 کمـ  عرض ان در نقاط مختلف متفاوت است : در مرکز65 کمـ است (همو ، 39).

جنس سنگهای رشته کوه ارسباران متنوع است وآثار دوران اول تا دوره پلیوس به خوبی قابل مشاهده است ، بازالت ، اندزیت و توف آنها را پوشانده است (همانجا). قسمت جنوبی و دامنه های مشرق به ارس دارای شیب بسیار تند و دره های بسیار عمیقی است. تنها در ناحیه اوزمدل و حدود ورزقانا از ارتفاع کاسته شده ، و جلگه های مرتفعی پدید امده است (همو ، 38).

این کوهها محل تقسیم آبهایی است که از یک سو به ناحیه اهر و از سوی دیگر به ارس میریزند (کیهان ، همانجا؛ ختمی ماب ، 8). بلندترین قله ارسباران  (نشانکوه) در قسمت شرقی این رشته کوه قرار گرفته است و 3370متر از  سطح دریا ارتفاع دارد (کیهان ، همانجا  ، قس: شاهسوند ، 44؛ بدیعی ، 1/456؛ هویدا ، 39).

ماخذ:

آمار نامه استان اذربایجن شرقی (1371شس) ، سازمان برنامه و بودجه استان اذربایجان شرقی ، تهران ، 1373ش؛ اسکندر بیک منشی ، عالم آرای عباسی ، تهران ، 1350ش؛ بدیعی ، ربیع ، جغرافیای مفصل ایران ، تهران ، 1367ش؛ بیگدلی ، محمد رضا ، ایلسون (شاهسونهای) ایران ، تهران ، 1372ش؛ جغرافیای کامل ایران ، وزارت اموزش و پرورش ، تهران ، 1366ش؛ حکمت ، علی اصغر ، «فرهنگ» ، ایرانشهر ، تهران ، 1343ش/1964م؛ خاماچی ، بهروز ، فرهنگ جغرافیایی اذربایجان شرقی ، تهران ، 1370ش؛

ختمی ماب ، محمد و ناصر ایمانی راد ، مقدمه ای بر شناخت امکانات توسعه کشاورزی شهرستان اردبیل ، سازمان برنامه و بودجه اذربایجان شرقی ، تهران ، 1370ش؛ دوستی ، حسین ، نگاهی به تاریخ و جغرافیای ارسباران ، تبریز ، 137شس؛ سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ، (1366ش) ، نتایج مفصلی ، استان اذربایجان شرقی ، مرکز امار ایران  ، تهران ، 1369ش؛ سرشماری عمومی نفوس و مسکن (1365ش) ، نتایج مفصلی ، شهرستان اهر ، مرکز امار ایران ، تهرن ، 1367ش؛

شاهسوند بغدادی ، پریچهره ، بررسی مسائل ایل شاهسون ، تهران ، 1370ش؛ فرهنگ جغرافیایی ایران (آبادیها) ، استان 3 و 4 اذربایجان ، دایره جغرافیایی ستاد ارتش ، تهران ، 1330 ش؛ فقیه جمال الدین ، اتورپاتکان (اذربایجان) و نهضت ادبی تهران ، 1346ش؛ کریمی ، بهمن ، جغرافی مفصل تاریخی غرب ایران ، تهران ، 1316 ش؛ کیهان ، مسعود ، جغرافیای مفصل ایران ، تهران ، 1310- 1311 ش؛

گزارش مشروح سرشماری ، حوزه سرشماری ارسباران ، وزارت کشور ، تهران ، 1338ش؛ گنجی ، محمد حسن «نواحی و مناطق ایران» ، ایرانشهر ، تهران ، 1342ش/1963م ، ج 1؛ محبوبی ، جمشید ، نگاهی به تاریخ و جغرافیای میاندواب ، 1370ش؛ مستوفی یزدی ، محمد مفید ، مختصر مفید در احوال بلاد ولایت ایران ، ویسبادن ، 1989م ؛ مشکور ، محمد جواد ، نظری به تاریخ اذربایجان و آثار باستانی و جمعیت شناسی ان  ، تهران ، 349ش؛

همو ، تاریخ تبریز تا پایان قرن نهم هجری ، تهران ، 1352ش؛ مینورسکی ، و ، سازمان اداری حکومت صفوی ، ترجمه مسعود رجب نیا ، تهران  ، 1334ش؛ نفیسی ، سعید ، بابک خرم دین ، دلاور اذربایجان ، تهران ، 1342ش؛ همو ، تاریخ اجتماعی ایران در دوران پیش از تاریخ و اغاز تاریخ  ، تهران ، 1342ش؛ واله اصفهانی ، محمد یوسف ، خلد برین ، به کوشش هاشم محدث ،  تهران ، 1372ش؛ هدایت ، رضاقلی ، ملحقات تاریخ روضه الصفای ناصری ، قم ، 1339ش ؛ هویدا ، رحیم ، جغرافیای طبیعی اذربایجان ، تبریز ، 1352ش؛.

مرتضي قليخان ظفر اردبیلی

مرتضي قليخان ظفر . از شاعران قرن 17 میلادی در عصر شاه عباس دوم به مسند وزارت رسيده ودر اردبيل متولي مقبره شيخ صفي بوده است ديوان شاعر در سال 1965 م در استانبول جمع آوري و دست نوشته ها وآثارش را اسماعيل حكمت چاپ نموده است و خطاط قاسم اين اثر را با بنگ وباده فضولي در يك جلد بسيار زيبا نوشته است شاعر در زمان شاه عباس اول متولد و از طايفه شاملو بوده است و اثر وي در كتاب خانه الدوز استانبول نگهداري مي شود 0

مجموعه اشعار وی توسط آقای صدیق جمع آوری و چاپ شده است.

ابنيه صارم السلطنه نمین

 

      اين خانه متعلق به مير كاظم خان حاكم حكومت محال ثلاثه مرزي، محال ويلكيچ (مركز آن نمين) محال تالش (مركز آن آستارا)  محال اجارود و مغان (مركز آن گرمي) بوده كه حكم خود را از عباس ميرزا گرفته و با دختر وي ذيز ازدواج كرده بود.

       وي مركز حكومت خود را نمين قرار داده و در همين محل اقدام به ساخت بنايي نمود كه پس از تملك سازمان ميراث فرهنگي، اين ساختمان در بهمن ماه سال 1387پس از پايان عمليات مرمتي به عنوان موزه نمين مورد بهره برداري قرار گرفت.

اين مجموعه در حال حاضر شامل بخش هاي زير مي باشد:

1.       خانه اسبقي كه در بخش جنوب غربي بنا و چسبيده به آن قرار دارد.

2.    مسجد كه در ضلع شمالي ميدان  و بر روي شيب تپه بنا شده است، باني مسجد فرخنده خانم دختر عباس ميرزا قاجار عيال ميركاظم خان فرزند ميرحسن خان بن ميرمصطفي خان تالش بوده است.

3.    بازار قديمي شهر در جوار رودخانه نمين چاي، مسجد و ميدان اصلي شهر شكل گرفته و جزء بازارهاي ذيمه باز محسوب مي شود كه نوسازي شده و هيچ پوششي ندارد.

4.    ميدان، فضاي باز و سيعي كه داراي محدوده اي كم و بيش معين مي باشد و در محل تقاطع راههاي اصلي شهر قرار گرفته و داراي كاركرد ارتباطي، اجتماعي، تجاري و مركز تجمع مردم شهر در ايام خاص محسوب مي شود.

 

تاريخچه بنا:

الف: دوره مهرانیها:

اين دوره به تاريخ تمدن هاي اوليه ايران مربوط مي باشد، شناسايي دلمن ها در منطقه و قلعه و باروي قديم نمين مربوط به دوران باستان و دوران اسلامي مي باشد.

ب: عهد ميرمصطفي خان تالش:

مناطق تحت نفوذ ميري مصطفي خان شامل منطقه تالش، اجارود، مغان، ويلكيج و ساير مناطق اين نواحي مي باشد كه خانه هايي در نمين داشته اند تا به كارهاي حكومتي رسيدگي نمايند.

 

ج:دوره بعد از ميركاظم خان:

-         نسل اول ساخت و ساز: خانه قديمي سيف الملك كه تخربب شده است.

-     نسل دوم: بناي ديوانخانه جهت رتق و فتق امور و احداث مسجد توسط فرخنده خانم عيال ميركاظم خان كه مهريه خود را وقف ساخت مسجد مي نمايد.

-     نسل سوم: ياقوت ميركاظم خان، ميراسدا... خان اقدام به احداث ساختمان در سهم الارث پدري مي كند و براي اساس ساختمان امروزي صارم السلطنه شكل مي گيرد.

-     نسل چهارم: با فوت سيف الملك حاكميت منطقه به خانواده ميراسدالله خان برادر ايشان منتقل شده و ميرسليمان خان صارم السلطنه فرزند ارشد وي زمام امور را به دست مي گيرد.

 

 

عناصر تشكيل دهنده بنا:

1.      سردر هشتي

2.      حياط

3.      حوض شش ضلعي سنگي با فوتره سنگي

4.      اتاقها در بخش تخت بنا

5.      اتاقهاي بخش شيرواني

6.      فضاي خدماتي

اتاقهايي كه در بخش شيرواني بوده داراي پنجره هاي رو به نور هستند و نماي زيبا از شهر قابل وريت است. بنا ه روايت اوژن اوبن در كتاب (تاريخ ايران امروز 1907-1906) از بالاي اين محوطه مناره يك مسجد و گنبد دو باب حمام به چشم مي خورد و بقيه مناطق شهر را خانه های ویلایی و باغات میوه احاطه کرده است و در کنار رودخانه صدباب مغازه به چشم می خورد که بازار را تشکیل می دهد.

 

پروژه صارم السلطنه

طرح مطالعات این پروژه تقریباً از سال 1385 آغاز گردید و در سال 87 به پایان رسیده و در دهه مبارک  فجر سال 1387 به عنوان موزه مورد بهره برداری قرار گرفت.

 

موزه نمین

در بخش موزه آثار تاریخی، باستانشناسی، مردم شناسی و... که از منطقه نمین بدست آمده و یا در ارتباط با

منطقه نمین می باشد به نمایش گذاشته شده است. از جمله اشیاء به نمایش در آمده می توان به آثار ذیل اشاره نمود:

-         پیکانهای مفرغی

-         سکه های مربوط به قرون 4 تا 9 هـ ق  و دوران  آق قویونلوها و قره قوینلوها

-         مخزن باروت مخصوص تفنگ متعلق به دوره زندیه

-         اسناد و کتب خطی مربوط به دوره تیموری

-         اشیاء بدست آمده از خود بنا

-         اشیاء مربوط به دوره صفویه

 

علاوه بر ابنیه های ذکر شده می توان خانه های سرهنگ مصباح (میر محمد باقرخان)- خانه اقبال نظام، خانه میرمحسنی، خانه حسن علی خان عابدی و خانه سان (سلطان علی خان اسبق)خانه جهانگیر خان را نام برد و اماکن تاریخی موجود در شهرستان نمین می توان حمام های تاریخی حور، نیارق، سولا و حمام تاریخی میرزای نمین می توان نام برد.

 

 

 

اردبیل در سفرنامه فردریش زاره


فردریش زاره، سیاح غربی، در سال 1897(76-1275 هجری) در سفر به ایران بقعه شیخ صفی و مجموعه آنرا مورد بازدید و بررسی قرار دارد و نخستین شرح صحیح این مجموعه را منتشر ساخت. نتیجه تحقیقات او در سال های 1901 . 1910 به صورت کتاب به اردبیل در برلین منتشر شد. عکس سر در بزرگ عالی قاپو و شرح آن را آقای مهندس پور از روی کتاب اردبیل فردریش زاره اقتباس و در گزارش خود آورده است و ما آزا عیناً از ترجمه فارس گزارش وی نقل می کنیم:

سخن از یک عمارت منفر(در میان نیست بلکه مجموعه ای از ساختمان های گوناگون است که اطراف حیاط ها قرار گرفته و شامل آرامگاه ها و مساجد و کتابخانه، چینی خانه، مهمانسرا، اطاقهای نشیمن حکمرانان و علماء و زائرین و فقرا و پناهندگان بوده است. در جلو محوطه مسجد میدانی مربع شکل است که هر ضلع 50 متر طول دارد و آنرا میدان بازار می نامند. حتی امروز نیز در این میدان کارهای بازرگانی انجام می گیرد و دیوارهای فرو ریخته آن دکانهای مهمتری را در برگرفته است. در وسط ضلعی که دو به سمت شمال غربی است درگاهی است که وقتی شکوهی داشته و طرف بیرونی آن که روبروی شهر واقع بود، دارای تزئینات فراوانی است این درگاه مخصوص بقعه است. میدان را باید در داخل قلمرو بقعه محسوب داشت این سرور اکنون بسیار خراب است. زیبایی و رنگهای براق کاشیهای معرق رنگین شامل قطعات بزرگ و کوچک پوشیده است این قطعات کاشی در هم قفل شده و طرحهای مستطیل شکلی به وجود آورده است. کتیبه ای که در اطراف این سر در نصب شده بیان می کند که بنای سردر، در سال 8/1647.م.(01057) در زمان سلطنت شاه عباس دوم توسط اسمعیل حجار اردبیلی به اتمام رسیده است.بنابر این، این بنا از قسمتهای دیگر بقعه نسبتاً جدیدتر است در طرف دیگر میدان که مقابل این قسمت است بر روی محور این سر در مدخل حقیقی بقعه است یعنی درگاهی که از آن داخل اولین حیاط بزرگ یعنی حیاط باغچه می شویم. در اینجا یک دیوار نمایی بلند با پنج طاقنمای عمیق، که دارای قوسهای جناقی شکل است و یکی از آنها شامل مدخل است. با طرز دلپسندی میدان را محصور کرده است شاید درگذشته دیوارهایی با همین سبک معماری تمام میدان را احاطه کرده بوده است. این مدخل بنایی آجری است که قسمتی از آن با گچ سفید شده و در مقایسه با درگاه مجلل مقابل خالی از تزئینات است. مطابق روایات مسافران این دربا دو زنجیر عمودی و افقی سد شده بود اولئاریوس می گوید که این زنجیرها هدیه خان مراغه و از جنس نقره بوده ولی تا تاورینه آنها را آهن ذکر کرده است از این زنجیر به بعد بست محسوب می شد و دست هر کس بدان می رسید در امان بود.

 


گنجینه تاراج شده بقعه شیخ صفی. نوشته: دکتر یوسف معماری

 

 شیخ صفی الدین اردبیلی در سال 650 هجری قمری در یك خانواده عارف و سرشناس در شهر اردبیل متولد شد و هنگامی كه به سنّ بلوغ رسید، به سیر و سلوك پرداخت و سرانجام در 25 سالگی مراد خود شیخ زاهد گیلانی را پیدا كرد و مدت 25 سال در خدمت و ارادت او باقی ماند.

در سال 700 هجری قمری مرادش شیخ زاهد گیلانی دار فانی را وداع گفت و شیخ صفی الدین به جانشینی او انتخاب شد و 35 سال بقیه عمر خود را در شهر اردبیل به تزكیه نفس و ارشاد مریدان خود، كه به بیش از صد هزار نفر می رسید پرداخت.

محل سكونت شیخ صفی كه در بیرون دروازه اسفرس اردبیل قرار داشت و در زمان حیات او به خانه "بله یوسف" شهرت داشت منزل، مدرسه، محل ارشاد و خانقاه او به حساب می آمد.

شیخ در سال 735 هجری قمری در سنّ 80 سالگی و اندكی بعد از مراجعت از سفر حج، در روز دوشنبه دوازدهم ماه محرم الحرام به هنگام ظهر به سوی حق شتافت و در خانه خود دفن گردید.

بقعه و ملحقات آن

بعد از درگذشت شیخ فرزندش صدرالدین موسی جانشین او شد و او در این دوران گنبد الله الله، مقبره و قسمتی از حرمخانه فعلی را بر روی مزار شیخ صفی ساخت. بعد از فوت شیخ صدرالدین، هر كدام یك از جانشینان بعدی در توسعه و تكمیل بقعه تلاش كردند مخصوصاً در عهد سلاطین صفوی اضافات و تأسیسات دیگری نیز بر آن افزوده شد و بقعه شیخ صفی الدین شكوه و رونق فراوان یافت.

علاوه بر توسعه ساختمان، از زمان دارالامان قرار گرفتن شهر اردبیل توسط امیر تیمور گوركانی و اهدای موقوفات و هدایای بسیار به بقعه، تعداد و حجم موقوفات و هدایا روز افزون بود به طوری كه در زمان سلطنت صفویان موزه كم نظیری از این هدایا ترتیب یافت و كتابخانه معظمی در بقعه ایجاد شد.

همه جهانگردانی كه در این ادوار از شهر اردبیل و بقعه دیدار كرده اند در سفرنامه های خود از عظمت بقعه و امكانات آن مطالب زیادی نوشته اند و نیز از سبك معماری و انواع كاشیكاری های موجود در آن تعریف و توصیف ها نموده اند.

ساختمان و متعلقات بقعه در آن تاریخ به شرح زیر بوده است:

میدان عالی قاپو، با محوطه زیبا و وسیع به شكل مستطیل با مغازه ها و دكان های متعدد در اطراف میدان متعلق به بقعه.

در ورودی بقعه با سردر بسیار مجلل و تزئینات كاشیكاری زیبا، نقاره خانه در بالای در ورودی. در طرفین در ورودی حمام و خانه های متعلق به آستانه و دفترخانه. هم چنین دهلیزخانه، شربتخانه، شیرینی خانه، حوضخانه، خونچه خانه، انباری ها، حجره های فوقانی و تحتانی، نانواخانه، دیكخانه و آشپزخانه.

آرامگاه اولاد مشایخ صفوی- محل مزار امیران و بزرگان خاندان صفوی در سمت دیگر شهیدگاه یا محل تدفین شهدای شیروان و دشت چالدران. باغ و حیات وسیع، چسبیده به ایوان دارالحدیث، مقر مادر شاه طهماسب، متصل به حرم در محل پنجه حضرت علی (علیه السلام)، محل جلوس شیخ صدرالدین موسی. چله خانه های قدیم و جدید، مسجد جنت سرا، دارالحفاظ، محل سكونت شیخ صفی. ایوان بزرگ رو به قبله از آثار شاه اسماعیل بزرگ و به نام خود او. رواق، محل ورود به حرم، مقبره شیخ صفی الدین، مقبره شاه اسماعیل، مقبره شاه زادگان و چینی خانه.

امروزه اغلب این ضمائم و اضافات متأسفانه از بین رفته و از بعضی اثری هم باقی نمانده است. با این همه در وضع فعلی نیز بقعه شیخ صفی از نظر معماری یك شاهكار هنری به حساب می آید كه ارزش فوق العاده ای دارد و اكثر كاشیكاری های موجود در آن از نوادر كارهای هنری و صنعتی است.

موقوفات بقعه

بقعه ثروت و موقوفات فراوانی داشته است كه امروزه چیزی از آن همه دارایی برای بقعه باقی نمانده است. یك سیاح آلمانی به نام آدام اولئاریوس كه در قرن یازده هجری قمری از این بقعه دیدن كرده در سفرنامه خود می نویسد كه موقوفات بقعه شیخ صفی الدین در اردبیل به اندازه ایست كه اگر جنگی پیش آید، بقعه بیش از شاه برای تجهیز یك ارتش امكانات مالی دارد.

این موقوفات كه به وسیله مریدان شیخ، امیر تیمور گوركانی و سلاطین صفوی فراهم شده بود، مشتمل بر املاك و مستغلاتی بود از قبیل دهات، كاروانسراها، بازارها، حمام ها، میادین، دكاكین و زمین های مزروعی در شهرهای اردبیل، تبریز، قزوین، اصفهان، سراب، مغان، آستارا و گیلان و گرگان و حتی بلخ ... متأسفانه همه این موقوفات بدون دلیل به تصرف اشخاص در آمده است.

موزه بقعه

موزه غنی و كم نظیر بقعه نیز به سرنوشتی بدتر از موقوفات دچار شده است. اشیای گرانقیمت این موزه از طریق هدایای مریدان شیخ و سلاطین، در مدت چهار صد سال گردآوری شده بود و این موزه واقعاً همه چیز داشت: از در و پنجره های مطلا و مذهب و صندلی نقره ای گرفته تا ظروف چینی با ارزش، سیب های طلایی، روپوش های زردوز قرمز رنگ، فرش های عتیق و بی نظیر، چراغ و قندیل های طلایی و نقره ای، شمع دان های طلایی و مرصع، مینیاتورهای بسیار زیبا و نفیس، نرده ها و پنجره های طلایی مشبك، انواع و اقسام وسایل و آلات مرصع... سنگ های قیمتی (لعل - یاقوت، فیروزه و یشم) قلیان هایی به اشكال فیل و جغد و گربه و ... از همه این اشیای ارزشمند به تعداد زیاد در موزه موجود بود.

از آن جمله بود هشت عدد پیاله عقیق و یشم فادزهر سفارشی شاه عباس كبیر به استادان چینی، كه در داخل هر كدام از آنها یك نقاشی با انتخاب موضوع ترسیم شده بود. وقتی درون آنها را با آب پر می كردند این تصاویر به صورت برجسته و سه بعدی دیده می شد. یكی از نقاشی ها مراسم نماز جمعه در مسجد شیخ لطف الله اصفهان و دیگری آسمان پر ستاره كرمان را نشان می داده است.

تاریخ صنایع ایران در مورد موزه شیخ صفی می نویسد كه بزرگترین شاهكارهای هنری ایران كه امروزه در موزه های متعدد نقاط مختلف دنیا پراكنده است، در این موزه جمع آوری شده بود.

از امكانات این موزه یكبار در زمان شاه طهماسب دوم و دفعات دیگر در عهد نادر شاه افشار، برای تجهیز قشون استفاده شد و مقدار زیادی از طلاجات، جواهرات، تحف و هدایا و دارایی و ثروت بقعه مهدور و مصروف گردید.

بعد از انقراض صفویان و اشغال اردبیل توسط افاغنه، لزگی ها و ترك های عثمانی، به طور مكرر دست های غارتگران به این موزه دراز شد و مقدار معتنابهی از آثار گرانب های هنری آن به غارت رفت و نادر شاه افشار نیز تا زنده بود هرگز از دست درازی به این بقعه سیر نشد و در هر سفر به هر بهانه ای خود و اطرافیانش از غارت اشیای بقعه دریغ نورزیدند.

از جمله: گنجینه هایی از قبیل مقاله حضرت شیخ مذهب، مصور و منحصر به فرد، لوحه هایی به خط كوفی و با امضای كتبه علی ابن ابیطالب (علیه السلام) یا حسین بن علی (علیه السلام)، 12 جلد كتاب مجلّد بی نظیر در جهان، خمسه نظامی مصور و مقطع به تعداد زیاد، نسخه های متعدد به خط میرعماد، مرقعات گران قیمت، شش مجلّد قرآن، تیمورنامه هاتفی، نقره های آستانه به مقدار زیاد (به بهانه ضرب سكه در رشت)، قلیان ها، كاسه فیروزه و ظروف عتیق و یشم فادزهر توسط نادر و همراهانش از بقعه خارج شده است.

گویا یك یا دو عدد از ظروف عقیق یشم نصیب سران عشایر خمسه و زنجان و جد ذوالفقاری ها شده است و بنا به اظهار مسئول میراث فرهنگی استان اردبیل تا این زمان این ظروف توسط هیچ یك از محافل فرهنگی، تاریخی و هنری معرفی نشده است و معلوم نیست به هنگام تاراج ذخایر نادری در كلات به دست چه كسی افتاده و در كجا دفن شده و یا از بین رفته است.

پس از آن نیز دستبردهای زیادی از طرف صاحبان قدرت و فرمانروایان و مهاجمین به موزه بقعه زده شد تا این كه در اوایل قرن حاضر به دستور وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه باقیمانده اشیای موزه همراه با روكش های طلایی و تیرك طلایی آستانه جمع آوری و به تهران منتقل گردید.

كتاب ها و كتابخانه بقعه

كتابخانه بقعه شیخ صفی در زمان حیات خود شیخ و با اهدای كتاب های نفیسی از طرف مریدان او تأسیس گردید. كسانی كه از كشورهای دور و نزدیك برای زیارت شیخ می شتافتند جز هدایای دیگر كتاب هایی نیز به او تقدیم می كردند. این روال بعد از وفات شیخ نیز ادامه یافت و در عهد شاه عباس اول كتابخانه بقعه به كمال غنا و اعتبار رسید.

كتاب های موجود در كتابخانه بقعه عموماً به زبان های عربی، فارسی و تركی بودند و به خط های كوفی، ریحانی، ثلث و نسخ و با دست خطاطان معروف جهان اسلام نوشته شده بودند. اغلب كتاب ها جلدهایی از طلا و نقره و مینیاتور داشتند. عظمت كتابخانه را از آنجا می توان فهمید كه در آن فقط 744 مجلد مصحف سی جزء و 234 مجلد سی پاره قرآن مجید وجود داشته كه 3 جلد آنها به خط كوفی و به دست مبارك حضرت علی (علیه السلام) بر پوست آهو نوشته شده بود و 32 مجلد نیز با همان مشخصات و به خط ائمه معصومین (علیهم السلام) نگارش یافته بوده است.

جهانگردانی كه در آن تاریخ از این كتابخانه دیدار داشته اند، از عظمت و غنای كتابخانه و منحصر به فرد بودن آن در ایران سخن ها گفته اند. دایره المعارف بریتانیكا در این مورد می نویسد: "بقعه شیخ صفی الدین مساجد و مدارس بسیار عالی دارد و كتابخانه بسیار مهمی نیز توسط شاه عباس اول در آن ایجاد گردیده كه دارای كمیاب ترین كتاب های خطی بود".

شاه عباس كبیر در زمان حیات خود كتاب های فقهی سلطنتی را به آستانه قدس رضوی و كتاب های فارسی و تركی و دواوین شعر را همراه با آلات و ظروف طلا و نقره و سنگ های قیمتی و اشیا و آثار هنری دستگاه سلطنتی، به بقعه شیخ صفی وقف كرد. بر پشت این كتاب ها وقف نامه شاه عباس چنین ثبت شده است: "وقف نمود این كتاب را كلب آستان علی ابن ابیطالب علیه السلام عباس الصفوی بر آستانه منوره شاه صفی علیه الرحمه كه هر كه بخواهد مشروط بر آن كه از آستانه بیرون نبرد و هر كه بیرون برد شریك خون امام حسین (علیه السلام) بوده باشد. 1017 (وقف)".

محمد حسن خان صنیع الدوله از ادبای عصر ناصری در كتاب خود مرآت البلدان ذیل كلمه اردبیل چنین آورده است: اردبیل در زمان صفویه زیاد معمور و آباد بوده و موقوفات زیادی برای طلاب و محصلین قرار دادند. كتابخانه اردبیل در آن عصر معروف دنیا و اغلب كتب آن به زبان عربی و قلیلی هم فارسی است و تركی هم دارد و جلدشان غالباً طلا و هم نقره بوده ولی حالا چیزی از آنها باقی نیست.

دایرة المعارف اسلامی می نویسد: "كتابخانه مهم شیخ صفی بزرگترین كتابخانه ایران است". این كتابخانه در سال 1838 میلادی به وسیله ژنرال پاسكویچ به سن پطرز بورك فرستاده شد و ضمیمه كتابخانه سلطنتی آن شهر گردید.

شرح این ماجرا را برای نخستین بار عبدالعزیز جواهر كلام در كتاب خود چنین آورده است: "در ماه دسامبر 1827 میلادی قشون روس به سركردگی پسكویچ و همراهی گریبایدوف شهر تبریز را تصرف نموده از طریق میانج (میانه) عازم تسخیر طهران بودند تا دامنه فتوحات خود را در ایران (همچون توسعه متصرفات خود در دولت عثمانی) ادامه دهند.

همان موقع پروفسور مستشرق (روسی) سنكوسكی به رئیس كل اركان حرب قشون روس، گراف دیبیج، شرحی نگاشته و تقاضا نمود كه در این مسافرت از كتب خطی و آثار ادبی ایرانی نیز استفاده شود. مخصوصاً انجام این وظیفه را پروفسور مزبور به عهده گریبایدوف، كه از نویسندگان و شعرای مشهور روسی بوده، واگذار كرد.

رئیس كل اركان حرب عین مراسله و تقاضانامه سنكوسكی را به نظر پسكویچ رسانیده و پسكویچ با گریبایدوف در این باب مشورت كرد. بالآخره بعد از تحقیقات زیاد معلوم شد كه در ایروان و نخجوان كتابخانه مهمی وجود ندارد و كتابخانه عباس میرزا در تبریز نیز اهمیت علمی نداشته و مجموعه ای از كتب معاصر می باشد. ولی فقط در اردبیل مقداری كتب و رسائل خطی گرانبها در كتابخانه جنب مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی باقی است".

صاحب جواهر در ادامه می نویسد: "پیشنهاد سنكوسكی بیشتر او (گریبایدوف) را تهییج نمود و با آن كه اردبیل در فرونت (جبهه) جنگ نبود و تصرف آن مستلزم مخارج و زحماتی بود، مع ذلك بر حسب اصرار و تقاضای گریبایدوف یك عده قشون از قره باغ به طرف اردبیل عزیمت كرد".

عوام فریبی ژنرال

ژنرال سوشتلن كه فرماندهی قشون روس را داشت، در بین راه اندیشه كرد كه اگر بخواهد برای تملك كتابخانه به زور متوسل گردد چون كتابخانه در یك مركز مذهبی و زیارتی قرار دارد ممكن است عكس العملی یا دردسری را سبب گردد. بنابراین با نقشه قبلی به خدعه و نیرنگ متوسل شد.

هنگامی كه در 26 جمادی الاخر 1243 (25 ژانویه 1828) به اردبیل رسید مستقیماً عازم بقعه گردید و قشون خود را نیز در خارج از حصار بقعه نگهداشت. او كلیه علما و بزرگان شهر را به بقعه دعوت كرد. وقتی كه مدعوین حضور یافتند خود و افسرانش برخاستند و به علامت احترام به مزار شیخ صفی تعظیم كردند و سپس یك قالی خراسانی و یك پرده زردوزی را كه از تبریز آورده بودند در صحن مقبره شیخ گستردند و 800 منات زر روسی نیز بر روی مزار قرار دادند.

آنگاه ژنرال خطاب به حاضرین چنین گفت: "البته آقایان علما و بزرگان شهر اردبیل استحضار دارند كه در خاك امپراتوری روسیه مسلمانان زیادی زندگی می كنند و دولت روس نیز به دین اسلام احترام خاصی قائل است ولیكن مسلمانان ساكن خاك امپراتوری روسیه درباره احكام اسلام آگاهی لازم را ندارند وآن طوری كه شایسته است از قوانین اسلام برخوردار نیستند.

بدین جهت امپراتور روس مایل است كه رعایای مسلمان او با قوانین و احكام اسلامی به نحو احسن آشنا باشند تا مقامات دولتی احكامی برخلاف شرع اسلام درباره واجبات و منهیات آن ها صادر ننمایند. بنابراین به من مأموریت داده شده است كه این فرش و پرده زردوز گران قیمت را به مزار شیخ اهدا نمایم و امپراتوری در مقابل این هدایای گرانبها از من خواسته است كه از بزرگان و علمای شهر اردبیل تقاضا نمایم اجازه دهند كه كتابخانه بقعه را به روسیه بفرستم تا كتاب های آن را به زبان روسی ترجمه كنند و برای ترویج دین اسلام در میان مسلمانان پخش نمایند. البته بعد از انجام این مراحل كلیه كتاب ها مجدداً به كتابخانه شیخ عودت داده خواهد شد".

علما و بزرگان شهر ابتدا مقاومتی از خود نشان دادند و به فقهی و وقفی بودن كتاب ها اشاره كردند ولی چون دریافتند كه گوش كسی بدین حرف ها بدهكار نیست و از دولت و حكومت نیز كاری ساخته نیست به ناچار تسلیم شدند و افسران روسی كتاب ها را به سرعت بسته بندی كردند و به روسیه فرستادند. وقایع نگار متذكّر می گردد كه روس ها علاوه بر كتابخانه، موزه خانه شیخ را نیز به غارت بردند.

فهرست كتاب هایی كه به روسیه منتقل شده به شرح زیر است:

مطلع خصوص الكلم فی معانی فصوص الحكم، به زبان عربی در فلسفه، تألیف محمّد بن علی - اسماء الحسنی مع ترجمه به عربی، تألیف سلطانعلی مشهدی - اسناد مناجات مخمس، به عربی - صحیفه كامله، تألیف عبدالله بن عمر، به عربی -  طوالع الانوار و مطالع الانظار، تألیف بیضاوی، به عربی - شواكل الحور فی شرح هیاكل النور [دو نسخه] - الاشارات و التنبیهات - كتاب الكناش المعروف به كتاب الفاخر، تألیف محمد بن زكریا الرازی در طب - الجامع الكبیر المعروف بالحاوی، تألیف یحیی بن سعید هذلی حلی - مرقعات - روضه عین القضاه همدانی - كتاب علم، تألیف غزالی - لوایح جامی - مرقعات [هشت نسخه] - تحفه شاهیمقاله خواجه انصاری - كیمیای سعادت غزالی - تاریخ طبری (به فارسی) [سه نسخه] - فردوس التواریخ - روضه الصفاء میرخواند در یازده جلد - خلاصة الاخبار فی بیان احوال الاخیار، تألیف خواندمیر - حبیب السیر - جواهر الاخبار - جامع التواریخ رشیدالدین - ظفرنامه تیموری [دو نسخه] - مطلع السعدین و مجمع البحرین، از عبدالرزاق سمرقندی [دو نسخه] - صفوة الصفا، از ابن البزاز - بیاض (مكالمه شاه طهماسب با ایلچیان) - شرف نامه - تاریخ المآثر كالدررو الجواهر - روضة الاحباب فی سیرة النبی والآل و الاصحابمجمع الانساباحسن الكبار فی معرفة الائمة الأطهار، تألیف محمد بن زید بن عربشاه حسینی – احسن الكبار فی معرفة الائمة الأطهار، (جلد دوم) – خلاصة الاشعار و زبدة الافكارمجموعه شعرخمسه نظامی دیوان اشعارشاهنامه (چهار نسخه) – دیوان انوریدیوان جامیدیوان اشعار متفرقه (متعدد) – خسرو شیرینحدیقه حكیم سنایی - دیوان خاقانیدیوان صیفیدیوان عطار دیوان كمال الدین [دو نسخه] – گلستان سعدیبوستان و منتخب بوستانگلشن راز كلیات دهلویآثار نظامی گنجوی (متعدد) – منتخب دیوان خسرو هشت بهشت لیلی و مجنون منتخب خسرو و شیرینترجیع بند جامی دیوان امیر حسن دهلویزاد المسافرین دیوان خواجو دیوان ابن یمینكتاب مهر و مشتری كلیات عماد الملة والدینْ الفقیه الكرمانیدیوان حافظ شیرازیكلیات حكیم نزاریدیوان كاتبیغزلیات شاهی (سه نسخه) – كتب سبعه جامیتحفة الاحرار (شعر) در سه مجلد – سبحة الابرار (نظم) – یوسف و زلیخاسلسلة الذهب (اشعار فارسی) – چهل حدیث جامیدیوان اشعار گوی و چوگان (نسخ متعدد) – تِمرنامه هاتفی (نسخ متعدد) – شاهنامه هاتفیهفت منظر نظامیدیوان بابافغانیدیوان سهیلیدیوان آصفیرساله ملا سلطانعلیآثارالمظفر شاهنامه شاه اسمعیلكلیات اهلی شیرازیعقاید شاهی كتاب مهر و وفادیوان مانیحسن و دل نزهة العاشقینمرزبان نامهترجمه الفرج بعد الشدة و الضیقهكلیات نوائیخمسه امیر علیشیر نوائیدیوان نوائی (نسخ متعدد) و اسكندر نامه.

بعد از غارت بقعه به وسیله روس ها، دست های یغماگران دیگر نیز به كتابخانه و موزه دراز شد و فرمانروایان محلّی، متجاوزین و مهاجمین هر چه خواستند و توانستند از بقعه برداشتند و بردند. گاهی هم متصدیان یا خدّام بقعه از راه حسن نیت و برای حفظ اشیا و كتب آن ها را به منازل خود می بردند و مخفی می كردند. برای بعضی از این افراد یا ورّاث آنها برگرداندن این اشیا و كتاب ها میسّر نگشت و آنها یا از بین رفتند و یا از جاهای دیگر سر برآوردند.

در موزه ملی

در سال 1314 هجری شمسی به دستور وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه آنچه از اشیا و كتب در بقعه شیخ صفی باقی مانده بود به همراه قرآن مشهور به قرآن هفت منی در 80 صندوق بزرگ بسته بندی و به تهران منتقل شد كه امروزه در بخش اسلامی موزه ملی موجود و محفوظ است.

نسخه های انتقالی به بخش اسلامی موزه ملی به این شرح است: (1)

1) قرآن مجید و جزوات، شامل: 85 مجلد از قرن سوم تا قرن سیزدهم هجری از كاتبانی چون یاقوت مستعصمی و سهروردی (وفات: 704 یا 706) و یاقوت بن عبدالله (وفات: 668) و حاجی عمادالقاری الطاووسی (وفات: 870) و عماد محلاتی، با خطوط خوش كوفی و ثلث و ریحان و نسخ، از واقفانی چون شاه طهماسب صفوی و بهرام میرزا صفوی و حمزه میرزا و سلیم بیگلربیگی و كمال الدین علی بیك.

از این مجموعه قرآن های خطی، ده نسخه متعلق به قرن های سوم و چهارم هجری است كه روی پوست آهو و با خط كوفی كتابت شده است.

فهرست تفصیلی بیاض ها و قرآن های بقعه را جداگانه می آوریم.

2) دیوان شعر، تاریخ و كتب دیگر

* شاهنامة فردوسی: الف) نسخه ای به خط نستعلیق درویش محمد مُخلص با رقم 895. به گواهی نظم همین مخلص در پایان نسخه، در دفتر موزه آمده كه نسخه در 400 هجری نوشته شده و محل كتابت آن دانسته نیست؛

ب) نسخه ای به خط نستعلیق، با تاریخ كتابت 938، با 43 مجلس و كاغذ اعلای خانبالغ و جلد ضربی، وقف شاه عباس بر آستانه شیخ صفی؛

ج) نسخه ای بدون رقم و كاتب محتملاً از قرن دهم با 18 مجلس تصویر؛

د) نسخه ای بدون رقم و كاتب محتملاً از قرن دهم با 27 مجلس، وقف شاه عباس بر آستانه شیخ صفی.

*شاهنامه قاسمی: اثر میرزا قاسم گنابادی، به خط نستعلیق، سده دهم، با 11 مجلس، درباره كشورگشایی های شاه طهماسب اول. این نسخه وقف شاه عباس بر آستانه شیخ صفی است.

*چهار نسخه صریح الملك. این چهار نسخه در آستانه شیخ صفی بوده و مجموعه وقفنامه های رقبات موقوفات و اسناد املاكی است كه برای آستانه شیخ صفی الدین خریداری شده و قاعدتاً همه به خط گردآودندگان آنهاست. دو نسخه به خط زین العابدین عبدی، پسر عبدالمؤمن بن صدرالدین محمد بن ناصرالدین احمد قوامی شیرازی، با رقم 975؛ و دو نسخة دیگر به خط محمد طاهر سپاهانی، با رقم 1038، زمان صدارت و تولیت نواب شیخ شریف زاهدی در عصر شاه عباس صفوی.

یك نسخه از چهار نسخ صریح الملك به خط زین العابدین عبدی وقف شاه عباس بر آستانه است. نسخه دیگر از صریح الملك در كتابخانه ملی ایران محفوظ است. این نسخه به روزگار ناصرالدین شاه قاجار به كتابخانه سلطنتی منتقل شده و در سال 1316، به هنگام افتتاح كتابخانه ملی ایران، جزء مجموعه انتقالی از كتابخانه سلطنتی، به كتابخانه ملی منتقل شده است.

مجموعه نسخ انتقالی از بقعه شیخ صفی به بخش اسلامی موزه ایران باستان/ موزه ملی، به استثنای قرآن ها شامل 85 مجلد، همه از نسخ نفیس و عالی و مذهّب است.

در اینجا تنها به ذكر نسخ وقفی شاه عباس كه عمدتاً به سال 1017 و 1022 وقف شده اند، فهرست وار اشاره می شود:

1) پنج گنج/ خمسه نظامی، محتملاً از سده دهم (3 نسخه)، وقف در 1017 هجری؛

2) جُنگ شعر، محتملاً از سده دهم، شامل غزل هایی از بساطی و جامی و جلال و عمار و ناصری و عصمت و كاتبی و شاهی و طوسی و خیامی و ابن یمین؛

3) حبیب السیر خواندمیر (2 نسخه)، وقف در 1017 هجری؛

4) خلاصة التواریخ، میر منشی قاضی میراحمد بن شرف الدین حسین حسینی ابراهیمی قمی، وزیر خراسان و درگذشته در 1001 هـ. نسخه در 997 هـ در كتابخانه شاه عباس بوده و او آن را بر آستانه شیخ صفی وقف كرده است؛

5) دیوان خاقانی (2 نسخه)، نسخه دوم نستعلیق شمس الدین بن میرزا جان قزوینی (988 هـ)، وقف در 1017؛

6) دیوان شاه اسماعیل خطایی صفوی، به خط نستعلیق عیشی، از سده دهم، وقف شاه عباس بر آستانه شیخ صفی در 1022 هـ؛

7) دیوان طالب آملی، به خط نستعلیق، از سده دهم یا یازدهم، با كاغذ الوان، وقف در 1017 هـ؛

8) ذخیره خوارزمشاهی، سید اسمعیل گرگانی [جرجانی]، به خط نسخ، از سده هفتم یا هشتم، ترسیم با نستعلیق در 968؛

9) دیوان عصمت بخارایی، به خط نستعلیق، از سده دهم، وقف در 1017؛

10) روضة الصفا، میرخواند، به خط نسخ محمد بن شیخ امین الدین جهرمی، از 974 هـ، جلدهای 4 و 5 و 6 از كتاب. وقف در 1017؛

11) سیف النبوة یا مَشهدالشهداء، حسین ندایی، به خط نستعلیق قاسم بن علی، از 927 هـ، وقف در 1022؛

12) شاهنامه فردوسی (2 نسخه) كه قبلاً شرح آن داده شد؛

13) شاهنامه قاسمی، كه شرح آن گذشت؛

14) صریح الملك، گردآوری شده در 975 هـ؛

15) فتوحات شاهی (مقدمة الفتوحات)، ابراهیمی امینی، مشتمل بر پنج فتح، كتابت به خط امینی در هرات به سال 927، وقف در 1017؛

16) فرهاد و شیرین، وحشی، به خط نستعلیق، از 997 هـ، وقف در 1022؛

17) كامل التعبیر، ابوالفضل جیش بن ابراهیم تفلیسی، به خط نسخ علی شاه بن احمد شاه بن علی ضایع اصفهانی، رمضان 737، وقف در 1017؛

18) كلیات سعدی (2 نسخه)، نسخه اول به خط نستعلیق شاه محمد كاتب، نسخه دوم به خط نستعلیق از 908 هـ، وقف در 1017 هـ؛

19) مثنوی معنوی (2 نسخه)، یكی به خط نستعلیق احمد بن محمود، از 891 هـ، دیگری به خط نستعلیق محتملاً از سده دهم، وقف در 1017؛

20) مجمع التواریخ السلطانیه، حافظ ابرو، به خط نستعلیق، سده نهم یا دهم، وقف در 1017 هـ؛

21) مجموعه، به خط نستعلیق غیاث الدین بن ابراهیم معلم بلگیجانی، وقف در 1017 هـ؛

كلام‌الله

كلام‌الله بزرگ قطر، مشهور به قرآن هفت من از موقوفه و مرسوله محمد شاه هندی به خط شمس الدین عبدالله فی سنه 989 در كاغذ خانبالغ. قطر طولاً سه چارك و عرضاً نیم ذرع در جلد ساغری و مذهب و ضربی تمام كار، با لفافه مخمل سبز.

كلام‌الله به خط یاقوت المستعصمی البغدادی در كاغذ خانبالغ به تاریخ 785، تمام مذهب و مجلد به جلد ساغری و مذهب و ضربی از موقوفه حضرت شاه اسماعیل (علیه الرحمة).

–  كلام‌الله به خط یاقوت بن عبدالله به تاریخ ششصد و شصت و هشت در كاغذ خانبالغ، مذهب و مجدول در جلد ساغری، مذهب و ضربی.

كلام‌الله در كاغذ ترمه پشت گلی به خط جلی و خفی به آب طلا نوشته شده، از مرقومه همایون شاه بن ظهیرالدین محمد بابر به تاریخ 952، در جلد ساغری مذهب و ضربی.

كلام‌الله مكتوب به آب طلا در كاغذ خانبالغ به خط احمد بن المحسنی مورخه 739 در موقوفه بهرام میرزا پسر شاه اسماعیل مذهب و مجدول تمام كار در جلد ساغری و ضربی.

كلام‌الله به خط نسخ و مترجم در كاغذ خانبالغ و مجلد به جلد ساغری و مذهب و ضربی تمام كار، از موقوفه سلطان حمزه میرزا به تاریخ 995.

كلام‌الله به خط ریحانی در كاغذ خانبالغ و مجلد به ساغری و مذهب و ضربی و تمام كار از موقوفه حاجی خان بیگ قرامانلو سنه یكهزار هجری.

كلام‌الله مكتوب به قلم جلی و خفی به آب طلا و لاجورد و مركب در كاغذ خانبالغ مذهب و مجدول و در جلد ساغری ضربی از موقوفه ابوافتح بهرام میرزا ابن شاه اسماعیل سنه 946.

كلام‌الله مكتوب به ذو قلم جلی و خفی در كاغذ خانبالغ مذهب و مجدول در جلد سافری و ضربی واقف معلوم نیست.

كلام‌الله مذهب و مجدول در كاغذ خانبالغ و جلد ساغری و مذهب و ضربی از موقوفه مصطفی پاشا اوزون احمد در سنه 1010.

كلام‌الله به خط جلی و خفی مذهب و مجدول در كاغذ خانبالغ مجلد به ساغری ضربی موقوفه شاه طهماسب.

كلام‌الله به خط جلی و خفی در كاغذ خانبالغ و مذهب و مجدول در جلد ساغری مذهب و ضربی تاریخ رقم 929.

كلام‌الله به خط محمد باقر المطیب یزدی به تاریخ 1070، مترجم و محشا در كاغذ خانبالغ و جلد ساغری، مذهب از موقوفه شاه سلطان حسین 1122.

كلام‌الله به خط كوفی در كاغذ ترمه چند ورق از اول و آخر آن افتاده و به خط نسخ نوشته اند. در جلد تیماج.

كلام‌الله كوچك، قطراً چاركی، در كاغذ ترمه به خط نسخ. تاریخ و واقف معلوم نیست. 

كلام‌الله كوچك و چاركی، ایضاً در كاغذ ترمه، مذهب و مجدول كه اكثر محو و محكوك است در جلد مقوی.

كلام‌الله كوچك و چاركی در پوست آهو به خط كوفی كه از اول و وسط و آخر در نه جا افتاده دارد و به خط نسخ در كاغذ نوشته اند.

كلام‌الله كوچك بغلی در كاغذ ترمه و مذهب به به خط جلال الدین سبزواری در جلد ساغری و ضربی.

كلام‌الله كوچك كهنه و پاره شده دو جلد (چاركی كهنه و بغلی كهنه).

كلام‌الله كوچك قطر، به خط كوفی در پوست آهو، مذهب و مجلد به جلد ساغری ضربی از موقوفه شاه عباس الصفوی.

كلام‌الله به خط نسخ متعارف، قطراً كوچك در كاغذ قدیم، مجلد به ساغری واقف و راقم معلوم نیست.

كلام‌الله به خط خوشنویس در كاغذ خانبالغ، مذهب و مجدول و مجلد در جلد ساغری ضربی و تمام كار و مذهب راقم و واقف معلوم نیست.

كلام‌الله به خط خوشنویس و مترجم از موقوفه شاه طهماسب اول مجلد به جلد ساغری و مذهب و ضربی.

كلام‌الله به خط خوشنویس به دو قلم جلی و خفی در كاغذ خانبالغ مذهب و مجدول در جلد كار اصفهان.

كلام‌الله وزیری و كوچك به خط ابراهیم ابن كاظم گورانی گنجه در كاغذ ترمه از موقوفه سلیم خان بیگلر ‌بیگی شیروان در جلد مقوی.

كلام‌الله به خط خوشنویس در كاغذ خانبالغ مجدول و مذهب و مجلد از موقوفه شاه طهماسب.

كلام‌الله قلمی و مترجم، بدون تذهیب و جدول در كاغذ خانبالغ و مجلد در جلد تیماج.

كلام‌الله به خط خوشنویس به سه قلم رقاع و ریحانی با مركب و آب طلا جلی و نسخ به خط خفی تمام مذهب و مجدول در كاغذ زرنشان از موقوفه كلبعلی بیگ قرامانلو به تاریخ یكهزار هجری.

كلام‌الله قلمی به خط ریحانی از موقوفه محمدقلی اوزانلر به تاریخ 1037 در كاغذ خانبالغ مذهب و مجدول كه قواعد تجویدی و رای قراء‌سبعه نیز مندرج است در جلد ساغری و مذهب و ضربی.

كلام‌الله به خط خوشنویس و مترجم و مجدول در كاغذ خانبالغ متن و جاشیه و صله متن صفحه كاغذ كاهی رنگ و حاشیه پشت كلی، از موقوفه ابوالقاسم بیگ ایواغلی ایشیك آقاسی باشی.

كلام‌الله قلمی به خط قدیم و مترجم و مجدول به جلد سیاه تیماج دو جلد كه هر نصف كلام‌الله در جلد جداگانه است. (2جلد)

كلام‌الله قلمی مترجم به خط خوشنویس در كاغذ خانبالغ مذهب و مجدول و مجلد به جلد ساغری ضربی.

كلام‌الله به خط قدیم در كاغذ خانبالغ مجدول و مجلد به جلد تیماج سیاه.

كلام‌الله قلمی به خط خوشنویس در كاغذ خانبالغ، مترجم و مجدول و مذهب محشّا به شأن نزول.

كلام‌الله به خط خوشنویس قدیم در كاغذ خانبالغ، مترجم و مذهب و مجدول از موقوفه شاه‌قلی خلیفه، مهردار در جلد ساغری روغنی.

كلام‌الله به خط قدیم، مذهب و مجدول در كاغذ خانبالغ ار موقوفه شاه طهاسب مجلد به جلد ساغری و ضربی و مذهب.

كلام‌الله قلمی و مترجم به خط خوشنویس قدیم در كاغذ خانبالغ و مجلد به جلد ساغری ضربی.

كلام‌الله قطر بزرگ قلمی و مترجم به خط ریحانی در كاغذ خانبالغ مجلد به جلد ساغری ضربی كلام‌الله قلمی به خط خوشنویس مذهب و مجدول در كاغذ خانبالغ و جلد ساغری از موقوفه مرحوم سلیمان میرزا جهت مرقد صفی میرزا.

كلام‌الله به خط قدیم و مترجم و مجدول در كاغذ قدیم كه كهنه و مجزی شده، در جلد ساغری كهنه.

كلام‌الله به خط قدیم و مجدول در كاغذ قدیم و مجلد به جلد كهنه.

كلام‌الله، به خط رقاع مترجم در كاغذ خانبالغ، سر سوره و آیات مذهب كه ورق ها شكسته است، مجلد به جلد ساغری.

كلام‌الله به خط قدیم، مجزی و اوراق شده در جلد‌های كهنه (5جلد).

كلام‌الله اوراق به خط جلی و خفی رقاع و نسخ در جلد كهنه.

كلام‌الله قلمی به خط قدیم در دارالحفاظ، روی رحل گذاشته شده كه هر روز صبح حفاظ آستانه متبركه تلاوت می‌نمایند (5جلد).

كلام‌الله كوچك قطر، به خط كوفی در كاغذ ترمه، مذهب و مجدول و مجلد به جلد ساغری.

كلام‌الله قطر چاركی به خط كوفی در پوست آهو، مجلد به جلد ساغری در موقوفه خان حسین میرزا صفوی.

كلام‌الله به خط رقاع جلی و مترجم به انضمام تفسیر طبری در پنج مجلد (5 جلد).

كلام‌الله به خط قدیم بزرگ قطعه و كوچك قطعه (4جلد).

كلام‌الله به خط قدیم و مترجم در جلد سیاه.

كلام‌الله به خط كوفی و قدیم.

كلام‌الله به خط قدیم، جلی و خفی و مذهب.

 – كلام‌الله به خط قدیم و مترجم كه یك جزء از اول آن مذهب است.

كلام‌الله مجزی و اوراق، مرقومه به دو قلم جلی و خفی در جلد مقوی و منقش.

كلام‌الله یك جزو مجلد از آیات قرآنی منسوب به خط یكی از حضرات ائمه (علیهم السلام) در كاغذ خانبالغ و جلد ساغری و ضربی از موقوفه شاه عباس الصفوی.

كلام‌الله پنج سوره یس و غیره در كاغذ خطایی به خط عبدالخالق خوشنویس هروی به دو قلم جلی به آب طلا و خفی با مركب مذهب.

چهار جزء از كلام‌الله المجید از ابتدای فاتحة الكتاب تا آخر جزء رابع به خط حاجی عماد انقاری الطاوسی از موقوفه ارس‌خان روملو در كاغذ خطایی مترجم محشا در جلد ساغری.

كلام‌الله مجزی و اوراق به خط رقاع و مترجم با مشك سر سوره و آیات مذهب در جلد مستعمل و كهنه.

كلام‌الله كوچك قطر به خط كوفی در كاغذ قدیم. مجلد به جلد ساغری از ابتدای فاتحة الكتاب تا اواسط سوره التوبه.

چهار جزء از آیات كلام‌الله المجید به خط متعارف در جلد تیماج سیاه.

 – كلام‌الله مجزی و اوراق از سوره اعراف تا آخر سوره كهف در كاغذ خانبالغ مجدول و مذهب در جلد ساغری كهنه.

كلام‌الله مجزی و اوراق بدون جلد، ریخته و پاشیده و متفرقه (5 جلد).

 – كلام‌الله پنج جزء از آیات قرآنی مذهب و مجدول و مذهب در كاغذ خانبالغ (5 جلد).

اجزاء كلام‌الله به خط متفرقه قدیم، بزرگ و كوچك به همه جهت (27جلد).

نصف اول كلام‌الله از ابتدا سوره فاتحة الكتاب تا آخر سوره كهف به خط رقاع در كاغذ خانبالغ و جلد ساغری ضربی.

نصف اول كلام‌الله المجید به خط قدیم و مترجم.

نصف اول كلام‌الله به خط كوفی(دو جلد).

نصف اول كلام‌الله ایضا به خط قدیم و مترجم و مجلد (3 جلد).

نصف آخر كلام‌الله به خط قدیم و مترجم و مذهب.

نصف آخر كلام‌الله به خط كوفی.

نصف آخر كلام‌الله المجید ایضا به خط قدیم.

دعوات از آیات قرآنیه و ادعیه ایام سبعه، مذهب و مجدول به خط محمد ابراهیم خوشنویس.

سی پاره

سی پاره مجلد به جلد ساغری و ضربی در كاغذ ترمه، متن زرافشان و مذهب و مجدول از موقوف شاه اسماعیل ممهور به مهر شریف (30جلد).

سی پاره مجلد به جلد ساغری به خط متعارف نسخ قطر هر یك عرضا و طولا به قدر نیم گره در جوف قوطی چاركی (30جلد).

سی پاره مجلد به جلد ساغری به خط متعارف در كاغذ ترمه كه سه جزء كسر دارد (27جلد). 

سی پاره مجلد به جلد ساغری به خط حاجی عماد خوشنویس كه تعمیر و شصت پاره كرده اند (60 جلد).

سی پاره به خط حاجی عماد خوشنویس مذهب و مجدول و مترجم كه دو جزء كسر دارد (28 جلد).

سی پاره به خط قدیم متعارف در كاغذ خانبالغ كه هفت جزء از آن كسر است (23 جلد).

سی پاره مجدول و مذهب از موقوفه درویش خان صفوی (30 جلد).

سی پاره مذهب و مجدول به خط قدیم از موقوفه شیخ صدر الدین موسی كه سه جزء كسر دارد (27 جلد) مجلد 19 جزء. بدون جلد 8 جزء.

سی پاره به خط جلی و خفی با آب طلا و مركب كه دوازده جزء كسر دارد (18 جلد).

سی پاره به خط قدیم و مترجم و مذهب كه هشت جزء كسر دارد (22 جلد).

سی پاره مجزا به خط محمد الخلیلی كه ده جزء كسر دارد (20 جلد).

از آیات قرآنی به خط محمد الخلیلی در جلد ساغری.

سی پاره به خط علاء الدین خوشنویس در جلد ساغری مذهب و مجدول (30 جلد).

سی پاره به خط علاء الدین خوشنویس كه دوازده جزء كسر دارد (18 جلد).

سی پاره مجدول و مذهب به خط خوشنویس كه چهار جزء كسر دارد (26 جلد). 

سی پاره به خط قدیم مجدول و مذهب، چهار جزء كسر دارد (26 جلد).

سی پاره مجزا و اوراق متفرقه (چند جلد).

كتابخانه در بابت دستخط مبارك حضرات ائمه (علیهم السلام)

بیاض

بیاض به دستخط مبارك حضرت امیر مومنان علی ابن ابیطالب (صلوات الله علیه و آله) به خط كوفی در پوست آهو، از ابتدای سوره تبارك تا آخر سوره والمرسلات. عدد اوراق مرقومه هفتاد و هفت ورق و رقم و تاریخ به خط مبارك بدین مضمون: كتیبه و ذهبه علی بن ابیطالب سبع هجریه. جلد ضربی كار اصفهان و قاب بیاض پارچه اطلس، یك جلد.

بیاض به دستخط مبارك حضرت امیر مؤمنان (صلوات الله علیه و آله) به خط كوفی در پوست آهو، از ابتدای سوره طلاق تا آخر سوره والنّاس عدد اوراق مرقومه پنجاه و یك ورق و رقم به خط مبارك كتبه علی ابن ابیطالب جلد كار اصفهان، بوقچه زری با لفافه كتان یك جلد.

بیاض منسوب به دستخط مبارك حضرت امام حسن (علیه السلام) به خط كوفی در پوست آهو از جزء سوره اعراف الی جزء سوره انفال، عدد اوراق مرقومه هشتاد و چهار ورق از مرقومه شاه‌ عباس الصفوی، بوقچه زری با لفافه كتان، كار اصفهان یك جلد.

بیاض منسوب به دستخط مبارك حضرت امام حسن (علیه السلام) به خط كوفی در پوست آهو یك عدد. اوراق مرقومه چهل و دو ورق از مرقومه شاه ‌عباس الصفوی در جلد تیماج یك جلد.

بیاض منسوب به دستخط مبارك حضرت امیر (صلوات الله علیه و آله و سلم) به خط كوفی در پوست آهو. یك جزء از اول سوره حجر تا آخر سوره النحل در جلد تیماج ضربی تاریخ و واقف معلوم نیست یك جلد.

بیاض منسوب به دستخط مبارك حضرات ائمه (علیهم السلام) به خط كوفی در پوست آهو از آیات سوره احقاف و سوره محمد (صلی الله علیه و آله) و سوره فتح. جلد كار اصفهان از موقوفه شاه عباس الصفوی. عدد اوراق یازده ورق با بوقچه زری و كتان یك جلد.

تمام مصحف بیاضی منسوب به خط مبارك یكی از حضرات ائمه (علیهم السلام) به خط كوفی در پوست آهو، مذهب و مجلد به جلد ساغری و ضربی در قاب زربفت و مستعمل. واقف معلوم نیست. یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو از ابتدای سوره تبارك الذی بیده الملك الی آخر كلام‌الله، مجلد به جلد ساغری. واقف معلوم نیست یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو از موقوفه شاه‌عباس الصفوی اوراق مكتوبه هفده ورق در جلد تیماج ضربی و مذهب یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو از اول سوره اقرب الناس تا آیه الم تعلم إن الله یعلم ما فی السماء و الارض، از موقوفه شاه‌عباس الصفوی یك جلد.

بیاض بزرگ به خط كوفی در پوست آهو مذهب و مجلد به جلد مقوی یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو، ابتداء از سوره احقاف تا آخر آیه عجوز عقیم در سوره والزاریات، جمله تیماج یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو ابتداء از آیه و اذ مصاد الجبل در سوره اعراف تا آخر آیه و لا اكبر الا فی كتاب مبین در سوره یونس از اول و آخر دو ورق مذهب شده یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو از ابتداء آیه و من یهدی الله فما له من مضل در سوره الزمر الی آخر سوره القارعه جلد تیماج یك جلد.

بیاض بزرگ به خط كوفی در پوست آهو، از موقوفه شاه‌عباس الصفوی مجلد به جلد تمام مذهب و ضربی با لفافه اطلس یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو از ابتداء سوره فاتحه الكتاب تا آخر كلمه یومئذ یصدر الناس در سوره زلزلت در جلد ساغری ضربی یك جلد.

بیاض به خط كوفی در پوست آهو از ابتداء آیه و جنوده قال الذین یظنون انهم ملاقو اله در سوره بقره تا آخر آیات سوره جاثیه مجزی و بی جلد یك جلد.

دو جلد از آیات قرآنی به خط كوفی الی معوذتین در پوست آهو، مذهب و مجزی. یك عدد. و بعضی اوراق به خط كوفی در پوست آهو كه مجزا است.

فهرست اشیای بقعه

بعد از آن همه تاراج در دوره‌های مختلف، آنچه از اشیای بقعه در سال 1172 باقی مانده بود به دستور سید محمد قاسم بیگ صفوی در سندی به خط ملا محمد طاهر ثبت و ضبط شد.

فهرست زیر از این سند تاریخی استخراج شده است:

درها و صندوق مقابر بقعه

درب دو لنگه با جار آئینه و قلابه و رزه نقره واقعه در سمت قبله مرقد شریف ارتفاعاً یك ذرع و نیم و عرضاً سه چارك كه در روی طاق های درب مزبور هجده پارچه گل‌كاری و لچكه مطلای كنده‌كار است. از آثار عهد صفی میرزا (1045 هـ . ق).

درب نقره با جار آئینه و چفته رزه‌های نقره، مرقد شاه اسماعیل كه هشت پارچه گُل‌كاری در روی لنگه‌های درب مندرج است.

درب نقره دو لنگه، با جار آئینه و چفته‌ رزه‌های نقره واقعه در جنب درب طلا ارتفاعاً یك ذرع و نیم و عرضاً سه چارک که در روی طاقهای درب مزبور ده پارچه گل کاری مطلا و کنده کاری و مکتوب، ؟؟؟ قلیچ خان مهرانی است سنه 1068.

درب نقره حرمخانه واقعه در شاه نشین با جار آئینه و قلابه.

صندوق مرقد شیخ صفی الدین (علیه الرحمة)، ارتفاعاً یک ذرع و یک چارک و طولاً دو ذرع و سه چارک و عرضاً یک ذرع. با چهار قبه در چهار گوشه صندوق.

صندوق های مزار حرم

– صندوق چوبی منبت کار در دالان حرمخانه

– صندوق چوبی منبت کار در ایوان حرمخانه

– صندوق های چوبی و ساده بدون طلا و نقره در اطراف صندوق حضرت شیخ

– صندوق چوبی و ساده مزار شیخ صدرالدین موسی

– صندوق چوبی و ساده سلطان ابراهیم حیدر

– صندوق چوبی سلطان حیدر قاضی

– صندوق چوبی سلطانعلی میرزا

– صندوق مرقد شاه اسماعیل

– صندوق حرمخانه پنج عدد

– صندوق جهت حرم شیخ صفی الدین

– صندوق سایر خوانین چهار عدد، همه خاتم ساز و منبت‌كار.

اسباب چراغ

- شمع سوز برنجی مشبك و مكتوب

– شمع سوز برنجی مكتوب سواد قلم

– شمع سوز بزرگ برنجی قدیم كه محكوك و ارتفاعا یك ذرع است

– شمع سوز بزرگ برنجی و محكوك، ارتفاعا سه چارك و نیم

– شمع سوز برنجی ساده

– شمع سوز كوچك محكوك و مشبك

– شمع سوز برنجی دو سر و محكوك

– جار برنجی شاخه‌دار

– شمع سوز برنجی ارتفاعا نیم ذرع

– شمع سوز مس طرح قدیم جهت قرآن خوانی حفاظ آستانه فهت عدد

– چراغ مس پی سوز دو عدد

– چراغ مس شمع سوز 9 عدد

– چراغ برنجی بزرگ و كوچك و قدیم 10 عدد

– شمع سوز ریخته بزرگ و كوچك 42 عدد

– شمع سوز برنجی ریخته سواد قلم با نقره دو عدد

– شمع سوز دو سری، ریخته، سواد قلم دو عدد

– شمع سوز خاتم و بلوری 4 عدد خاتم شكسته یك عدد بلور و با رفتن 3 عدد

– شمع سوز ریخته‌كار قدیم 5 عدد

– پایه شمع سوز و پی سوز كه شكسته و ناقص است، چند پارچه

– لامپای آویز، دارالحفاظ، تازه و اصلاح شده 5 عدد.

قندیل

- قندیل بلور و شكسته كه سر و ته آن مس و مطلا است با زنجیر

– قندیل شیشه طاكس‌نما و مذهب با دستگیره

– قندیل نقره كوچك 9 عدد

– قندیل مس بزرگ

– قندیل مس دارالحفاظ، بزرگ و كوچك، 58 عدد

– گوی آویز بزرگ 3 عدد – گوی آویز كوچك 10 عدد

– ساعت آویز بزرگ هفته كوك – ساعت آویز زنگ دار.

قالیچه و فرش

– قالیچه مسندی و جای نماز كه در حجره خزانه است – قالیچه جای نماز كار قدیم، بزرگ و كوچك، 13 تخته – جای نماز سفید بخیه دوز و ...[ناخوانا] یك تخته – قالیچه مسندی ابریشم بافت كار قدیم، تازه شده 3 تخته – گلیم مسندی كار تركمان، قدیم و مستعمل دو تخته – فرش دارالحفاظ كه مرحوم صدر الممالك اردبیلی از طهران فرستاده‌اند – فرش اتاقهای دارالحفاظ كه سه اتاق فرش و سه اتاق دیگر بدون فرش است 6 تخته – قالیچه كوچك و مستعمل در سه اتاق 4 تخته – نمد اسقاط و تازه شده دو تخته – نمد خراسان كله و كناره 3 تخته – قالی بزرگ میانه یك تخته – قالی كهنه و مستعمل یك تخته – قالیچه مستعمل كناره دو تخته – گلیم تازه شده و اسقاط یك تخته – قالیچه كناره و مستعمل یك تخته – قالیچه كوچك مستعمل 3 تخته – نمد كهنه یك تخته – پلاس مستعمل 7 تخته – كرسی چوبی كوچك – لامپای آویز – سماور كوچك – استكان نعلبكی یك دست – قوری چینی – قهوه سینی – جام برنجی و مس كوچك 5 عدد – قند شكن – بادیه مس بزرگ – آبگوشت خور مس – كاسه مس – لگن دست‌شوری مس – قهوه جوش مس– قلیان مس با سر – گلیم مستعمل در دهلیز یك تخته.

متفرقه

– نعلین مبارك حضرت امام موسی كاظم (علیه السلام) طرح عربی حجازی یك جفت – عصای شیخ صفی الدین صدف گرفته، طولاً پنج چارك و گره و نیم – عصای چوبی خط كش دو عدد – پارچه‌های پیراهن سلطان خواجه علی سیاه‌پوش در هنگام زهر دادن امیر تیمور چند پارچه – دانه‌های تسبیح حضرت شیخ صفی الدین چند دانه – جعبه صدف گرفته و دوره آن نقره جهت دانه نشاندن كه دانه‌ها ریخته و خود جعبه شكسته است – رحل خاتم و شكسته بزرگ و كوچك4 عدد: شكسته 3 عدد. درست یك عدد – رحل مذهب و شیره‌دار دو عدد – رحل چوبی مستعمل 6 عدد – رحل بزرگ چوبی یك عدد – پنجه نقره جهت سر بیدق 3 عدد – قبه نقره جهت سر بیدق 6 عدد – قاب قرآن ابریشم دوز مستعمل دو طاقه – بوقچه دو طاقه: گلابتون دوز یك طاقه و كتان شده یك طاقه – قاب قرآن بغلی فولاد... [ناخوانا] نقره یك عدد.

پوش صندوق و پرده‌در

– پوش صندوق حضرت شیخ، زری، كتیبه‌باف، ممتازكار هند، دو طاقه – پوش صندوق زری، كهنه شده و مستعمل، دو طاقه – پوش صندوق، گلابتون‌دوز و ابریشم‌دوز مستعمل و پاره شده دو طاقه – پوش صندوق زری قرمز و زرد رنگ مستعمل و كهنه 6 طاقه – پوش صندوق ماهوت كه در روی صندوق مطهر است دو طاقه – پوش مخمل كهنه و اسقاط و مستعمل. 13 طاقه – پوش صندوق زری و غیره، بزرگ و كوچك و اسقاط 12 طاقه.

– پرده در نقره دارالحفاظ زری و كتیبه بافت با آستر تافته یك طاقه – پرده زری مستعمل و كهنه، دو طاقه: با آستر یك طاقه بی‌آستر یك طاقه – پرده سفید مكتوبه از آیات با مركب و آهار و پاره شده 8 طاقه – پرده زری و گلابتون‌دوز و غیره كه اسقاط و پاره شده 8 طاقه – پرده زری، آستردار مستعمل كه فدیماً به در نقره زده می شد یك طاقه – پرده بزرگ سرخ و سقید آستردار و مستعمل یك طاقه – پرده زری و پوش صندوق زری كه به كلی اسقاط شده‌اند 23 طاقه – شدّه حریر دوزی كتیبه باف و كهنه و پاره شده 9 طاقه – پرده پیش روی صندق مطهر حضرت شیخ پارچه ابریشمی دو طاقه – پرده پیش روی صندوق زری پاره پاره شده با حلقه طلا و نقره: (حلقه طلا 6 عدد. حلفه نقره 13 عدد)، یك طاقه – پرده بیدق مستمل شده 11 طاقه، زری 4 طاقه، كتان 8 طاقه – پیراهن علم شاه اسماعیل مرحوم... [ناخوانا] سبز 3 پارچه – زرین پوش گلابتون بافت، اسقاط 6 طاقه – سكو پوش كزمر، دو طاقه – زری قدیم كهنه و مستعمل، دو پارچه – زری قدیم مستعمل... [ناخوانا] سه زرع، یك پارچه – پارچه‌های مخمل پاره شده و بی مصرف، قدری – جاجیم... [ناخوانا] یك تخته - پوش قبه صندوق 4 عدد – ریشه و قطاس ابریشم ضایع و بی مصرف، فدری.

اسباب و آلات متفرقه

– قلك مفرق و ریخته از موقوفه درویش صفوی به جهت آستانه یك عدد – یخدان كهنه جفت – محجر چوبی نقره گرفته در حریم نشیمن شیخ صدر‌الدین یك عدد – قندیل نذر مس 75 عدد – منقل هفت‌جوش و ریخته و بزرگ 3 عدد – كره‌نای كهنه و شكسته 6 عدد – طوق فولادی مشبك و بزرگ 3 عدد – سر طوق فولادی 6 عدد – سر طوق برنجی 3 عدد – علم برنجی 3 عدد – طشت بزرگ هفت‌جوش و سواد قلم و مكتوب یك عدد – بیدق ماهوت یك عدد – سنگ سماق شكسته كه دو پارچه شده یك عدد – قازان بزرگ اسقاط و قورده 3 عدد – آفتابه ریخته‌كار قدیم 4 عدد – لگن ریخته‌كار قدیم و اسقاط 4 عدد – صندوق و قوطی بزرگ و كوچك به جهت ظروف هنگام سفر 14 عدد – كلافه چهل چراغ آهنی یك عدد – صندلی آهن طرح جدید یك جفت – چهارپایه گردون در چینی خانه – مصالح بنایی از قبیل بیل و كلنگ و جوال كه هنگام تعمیر آستانه، ابتیاع شده.

ظروف و چینی آلات

– جام فادزهر و محكوك كنار. شكسته یك عدد – جام فادزهر و ساده دستگیره‌دار یك عدد – ظرف یشم سالدن بزرگ و كوچك و صورت‌دار 3 عدد – كاسه چینی سفید و ساده مودار لب طلا گرفته، دو عدد – تنگ چینی دهن طلا گرفته فیروزه‌دار، یك عدد – گلاب‌پاش به صورت فیل 3 عدد – گلاب‌پاش به صورت هلاهل 3 عدد – گیلاس چینی یك عدد – قیف چینی یك عدد – غلیان نارجلی و چینی یك عدد – كاسه چینی كه دوره آیة‌الكرسی نوشته یك عدد – پیاله سفید و ساده كه توی آن قالب‌كاری است یك عدد – قاب بزرگ باب اول 7 عدد – قاب باب اول متفرقه كه از همدیگر متقاوت است یكصد عدد – قاب باب دویم متفرقه كه از همدیگر در بزرگی و كوچكی تفاوت دارند 133 عدد – دوری مختلف بزرگ و كوچك... [ناخوانا] و قطر 77 عدد – قاب شیره‌دار یشمی و ضخیم 22 عدد – قدح و قدح‌نما شره‌دار یشمی و ضخیم 5 عدد – بشقاب متفرقه مودار و شكست و درست 76 عدد – كاسه بزرگ و كوچك مودار 93 عدد – پیاله شكست و درست 15 عدد – نعلبكی 7 عدد – قدح بزرگ و كوچك شكست و درست 27 عدد – آفتابه و قهوه‌جوش بزرگ و كوچك شكست و درست 29 عدد – تنگ بزرگ و كوچك مختلف‌الطرح درست و شكست 27 عدد – خمره كوچك، طرح تنگ شكست و درست و مختلف 21 عدد – خمره بزرگ مختلف‌الطرح 15 عدد – گلدان آبی قلم و یشمی دو عدد – طاس شیره‌دار یشمی 4 عدد – تنگ بغلی آبداری یك جفت – تنگ بزرگ طرح كدو و طرح غلیان 6 عدد – طرح غلیان یك عدد طرح كدو 5 عدد – تنگ شیره‌دار یشمی بزرگ 4 عدد – خمره بزرگ و كوچك كه تمام مختلف و درست و شكست است 89 عدد. موجودی چینی‌خانه 87 عدد. در خانه آقای مرتضی خان دو عدد.

پاورقی

1- فهرست كتاب‌های موجود در موزه ملّی عیناً از مقاله "تاراج یا امانت" مندرج در نشریه گرامی نشر دانش (شماره ششم – مهر وآبان 1372) نقل شده است.

 

انتشار کتاب دیوان لغات ترک محمود کاشغری

دیوان لغات ترک محمود کاشغری که در آن اصطلاحات مهم دیوانی استخراج شده است توسط محقق و دوست عزیزمان دکتر جوادی که دکترای تاریخ و تمدن ملل اسلامی را داردمنتشر و چاپ شده است از این محقق کتاب شناسی توصیفی اردبیل را نیز در دست داریم علاوه بر چاپ کتابهای یاد شده کار مهمی که این محقق گرامی انجام میدهد سوق دادن پایان نامه های دانشجویان کارشناسی ارشد در مورد تاریخ استان اردبیل می باشد .

((دیوان لغات الترک )) از قدیمی ترین فرهنگنامه های ترکی به زبان عربی و یکی از آثار مهم مکتوب در دوره اسلامی است این اثر در فاصله ی سال های۴۶۶-۴۶۴ه ق توسط محمود کاشغری از دودمان قراخانیان برای آموزش زبان و ادبیات ترکی به عرب زبانان تالیف و به مقتدی بامرالله خلیفه عباسی اهدا گردید.

این کتاب توسط انتشارات محقق اردبیلی به مدیریت آقای احدی انتشار یافته است.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

کمیته مجازات،حاج باباخان ا وتروررشیدالملک

کمیته مجازات در سال 1335 قمری بدوا به وسیله سه نفر بنامهای ابوالفتح زاده- منشی زاده- مشکوه الممالک تشکیل و بعدا میرزاعلی اکبر ارداقی و عماد الکتاب به سه نفر مذکور پیوستند و با کمک کریم دواتگر که با مشروطه خواهان همکاری داشت توانستند آن عده از کسانی را که در اجرای اصلاحات سد راه وطن خواهان بودند از میان بردارند.

میرزا اسمعیل خان رئیس انبار غله، متین السلطنه ثقفی مدیر روزنامه عصر جدید، آقا سید محسن مجتهد داماد مرحوم آیت الله بهبهانی آزادیخواه صدر مشروطیت، منتخب الدوله خزانه دار کل از جمله کسانی بودند که به وسیله عوامل کمیته مجازات به قتل رسیدند و کریم دواتگر پس از کشته شدن میرزا اسمعیل خان رئیس انبار غله بدست اعضای کمیته به جرم خیانت به همکاران خود بقتل رسید و پرونده او در شروع کار کمیته مجازات برای همیشه بسته شد.

 کریم دواتگر جوان 35 بر اثر گلوله ای که به شیخ فضل الله نوری وارد آورد بین آزادیخواهان آن زمان وجهه و محبوبیت خاصی به دست آورد تا جایی که موسسین کمیته مجازات را به خود جلب و با کمک دستیارانش(رشیدالسلطان، سید مرتضی خان، عبدالحسین ساعت ساز) میرزا اسمعیل خان رئیس انبار غله تهران را به قتل رسانیدند و از این طریق سنگ اول بنای کمیته مجازات گذارده شد.

بدین ترتیب کریم دواتگر در تاریخ 12 رجب 1335 هجری قمری ساعت 9 بعد از ظهر مقابل کلیسای ارامنه واقع در محله سنگلج به دست دوستان خود رشیدالسلطان- سید مرتضی و میرزاعبدالحسین ساعت ساز به قتل رسید.

بیان نامه ها به مهر کمیته مجازات ممهور می گردید به شکل عجیبی ساخته شده بود.

روی گلوله کلمه (مجازات) بر پوکه فشنگ کلمه(کمیته) قید و حک گردیده بود که گلوله(مجازات) بر قلب خائن فرو نشیند و پوکه فشنگ(کمیته) بر جای خود باقی بماند و بنابه مصحلت این دو کلمه را جداگانه به دو نفر سفارش داده و به جای کلمه(مجازات) کلمه(مخابرات) حکاکی شده بود که بعدا آن را که با برداشتن حرف(ب) و گذاشتن نقطه(خ) به پایین و تبدیل(ج) کلمه(مجازات) تبدیل می کردند.

قسمت اجرایی و عملیاتی کمیته مجازات اکثرا از مجاهدین صدر مشروطیت بوده و در جنگ های مشروطیت کوشش بسیار بخرج داده و در راه آزادی از هیچ تلاشی دریغ نکرده و دلیری ها و شجاهت ها از خود نشان داده بود انتخاب شده بودند، حاج بابا اردبیلی، حسین خان لله، احسان الله خان میرزاعلی زنجانی- حاج علی عسکر- رشیدالسلطان- مهدی خان تبریزی- عبدالحسین خان پسر شفاء الملک و کریم دواتگر از ماموران عملیاتی کمیته مجازات بود که هر کدام به سهم خود در اجرای نقشه های کمیته مذکور نقشی ایفا نمودند.

کمیته مجازات و اعضای آن معتقد بودند اگر جاسوسی که ریشه فساد است از این برانداخته شود مملکت روی اصلاح را خواهد دید در غیر این صورت مانند سرطان تار و پود زندگی مردم را در برخواهد گرفت و همه چیز را زیر نفوذ خود قرار خواهد داد.

کمیته مجازات طوری عمل می کرد که همه خیال می کردند مجاهدان کمیته همه جا هستند و از کلیه اعمال خائنین بوطن و خیانت های آنان مستحضر بوده و به همین جهت هرکس کمترین انحرافی در زندگی سیاسی و اداری خود مرتکب می شد برجان خود ایمن نبود و تصور می کرد اسم او در لیست سیاه کمیته مجازات قرار گرفته و بسرنوشت دیگر متهمین دچار خواهد شد.

مردمی که از دور ناظر اعمال و جریانات کمیته مجازات بودند هر یک درباره کمیته مذکور قضاوت ها و تعبیراتی می کردند که این طرز فکر افکار عمومی را بیشتر متوحش و مرعوب می کرد به همین سبب کمیته مجازات در نظر مردم عامی طوری مهم و خطرناک جلوه کرده بود که اگر احیانا کسی قصد خیانت و یا اقدام علیه مصالح عمومی داشت برای اینکه اثر از خود بر جای نگذارد تا مدتی از انجام آن منصرف و بهر طریقی که ممکن بود حفظ صورت ظاهر را می کرد.

در مورد چگونگی وارد شدن حاج باباخان اردبیلی به کمیته مجازات در کتاب اسرار تاریخی کمیته مجازات یک قسمت به این موضوع اختصاص داده شده است که عیناً آورده می شود و در ضمن به چگونگی قتل رشیدالملک هم اشاراتی دارد.


ژاک دومرگان غارتگر آثار باستانی اردبیل

پس از کشته شدن ناصرالدین شاه در ذیقعده سال 1313 هـ . ق فرانسویان نتوانستند بخوبی از قرارداد 1312 هـ ق استفاده کنند لذا وزیر فرهنگ فرانسه بورژوا به ژاک دومرگان که در آن زمان در مصر به حفّاری مشغول بو و در سال 1896 م برای یک مأموریت موقت به ایران آمده بود مأموریت داد که به این کشور آمده و در شوش حفاری و اکتشاف کند و رسماً به عنوان نماینده کل وزارت فرهنگ فرانسه، سرپرستی حفریات باستان شناسی ایران را به عهده گرفت و از سال 1897 الی 1911 میلادی 1315 – 1329 هـ قمری در ایران مخصوصاً در شوش به حفاری پرداخت.

ژاک دومرگان به همراه منشی خود ژرژلامبر و اتین گوتیه مستشرق لیونی در اواخر سپتامبر 1897 میلادی ربیع الثانی 1315 هـ .ق عازم تهران شده و در اکتبر همان سال وارد تهران و در شانزدهم دسامبر وارد شوش شد. سایر اعضای اصلی هیئت عبارت بودند از «گوستاوژکیه» باستان شناس و مصر شناس سوئیسی که از سال 1897 میلادی با «مرگان» آغاز به همکاری کرد.

به محض ورود هیئت فرانسوی به شوش آنها نظر اهالی مرکب از چادرنشینان و عشایر را به خود جلب نمودن، مرگان علت آشنایی به موقعیت منطقه جهت مقابله با رقیبان و هجوم قبایل و عشایر اقدام به احداث قلعه ای بسیار محکم با آجر و سنگ برای اسکان اعضا گروه خود نمود.

مرگان از ابتدای کار هدفش تصاحب هر چه بیشتر آثار مکشوفه بود بطوریکه آثار کشف شده و عتیقجات آنقدر جالب بود که روز به روز در اخلاق و رفتار مرگان تأثیر گذاشته و تا جایی که به کسی حتی به افراد گروه خود نیز اجازه نزدیک شدن به صندوقهای اشیاء مکشوفه را نمی داد و از نظارت مأمورین ایرانی به آثار مکشوفه جلوگیری کرده و در نتیجه مأمورین از تعداد واقعی اشیاء بدست آمده مطلع نمی شد.

اشیاء مکشوفه در شوش مرگان را کاملاً خرسند ساخته و شروع به ارسال آنها به فرانسه نمود. ارزش و مقدار واقعی اشیاء به دست آمده هیچوقت آشکار نشد. تنها دستاورد حفریات سالهای 1899- 1897 میلادی هیئت مرگان که برای نمایش در نمایشگاه جهانی، گرانه پاله» در سال 1900 به پاریس رسید. 183 صندوق محتوی 5 هزار قطعه بود. همراه این صندوقها 57 صندوق دیگر نیز بود که در نمایشگاه از آنها استفاده نشد.

«سوهارت» سفیر وقت فرانسه در تهران برای بی ارزش نشان دادن اشیاء ارسالی به فرانسه کوشش داشت تا دولت ایران را متقاعد سازد که فروش این «سنگهای کهنه» به فرانسه به ویژه با وضع خراب جاده های ایران که حمل و نقل آنها تا تهران با مشکلات زیادی همراه بود به صرفه و صلاح کشور ایران است، این گونه تلقینات سرانجام در مظفرالدین شاه، که مرد علیل و بیمار بود مؤثر افتاد و سهم ایران از اشیای عتیقه را به فرانسه واگذار کرد.

در تاریخ 14 محرم 1327 هـ ق به وزارت خارجه گزارش داده می شود که در شوش دو مجسمه فلزی کشف شده است. که عتیقه شناسان قیمت هر یک از آن را دو کرور تومان (پانصد هزار تومان) قیمت گذاشته اند که با این بی پولی دولت نمی توان از آن پول گزاف صرف نظر کرد و می توان با این مقدار پول دو فروند کشتی جنگی که در شط العرب مورد لزوم است خریداری نمود.

مرگان در سال 1904 میلادی این مجسمه را که از جنس مفرغ با روکش برنزی بوده و نزدیک به دو هزار کیلو وزن داشت و متعلق به ملکه ناپیراسو همسر اونتاش گال یکی از بانیان سلسله پادشاهی ایلامی در حدود هزاره سوم قبل از میلاد بوده، همراه با هفتاد و پنج صندوق از اشیاء عتیقه از ایران خارج می کند. خبر خروج اشیاء فوق را که امان الله کارگزار ایران در عربستان داده بود، وقتی به گوش مظفرالدین شاه می رسد دستور می دهد که کلیه بارهای «مرگان» در گمرک بازرسی  شوند و گزارش نیز فرستاده شود .

اگرچه از این بازرسی ها در تمام نقاط ایران برای تیم حفریات مرگان زیاد بود و اثری نداشت چون دو مرگان در سال 1900 میلادی امتیاز دایمی حفاری را کسب کرده بود که به امضای مظفرالدین شاه و دلکاسه وزیر امور خارجه فرانسه رسید که به موجب آن هر نوع کار و بهره برداری عملیاتی را در سرتاسر خاک ایران به طور انحصاری برای فرانسویان داده می شد.


سعدالله خان آزاده نمینی

سعدالله خان آزاده در سال 1278 شمسی در نمین به دنیا آمد. پدر او «علی‌خان» نام داشت و از خوانین نمین بود که دارای چهار پسر بنامهای سعداله،  رستم، عیسی و قوام بود كه همة آنها کارمند دولت بوده‌اند. مادرش «گوهرتاج خانم» خواهر سردار ناصر و دختر «قمرخانم» بود. (قمرخانم در تاریخ نمین یکی از بانوان بنام مي‌باشد که زمانی نایب الحکومه بوده است.) جد بزرگ سعدالله‌خان «خداقُلی‌خان بابا» بوده‌است.

سعداله‌خان تحصیلات ابتدایی را در نمین گذرانده و سه سال در دبیرستان آستارا درس خوانده و برای گرفتن دیپلم به تهران رفته و در مدرسه دارالفنون در رشته فرهنگ و ادبیات دیپلم گرفته است.

وي در سال 1298 شمسی مدير دبستان پسرانة چهار کلاسی در نمین گرديد و در این دبستان به تدریس برای كودكان و نوجوانان این شهر مشغول شد و در اين مدرسه شاگردان زیادی تربیت نمود. از جمله شاگردان ایشان سلطان علی‌خان اسبقی، آقای نصیری و خانم آرام مجیدی بودند.

در سال 1312 شمسي او به علت علاقه‌ای که به مشاغل نظامي داشت، به ارتش ملحق شد و بعد از طی دوره‌ای به سپاه آذربایجان (به فرماندهی تیمسار شاه‌بختی) پیوسته و با درجة ستوانی بعنوان رییس دفتر ستاد سپاه آذربایجان مشغول انجام وظیفه شد.

وي بعد از چند سال خدمت در نمین، به اردبیل منتقل شد و در همانجا، با خانم «زرّین‌تاج» دختر افتخار العلمای اردبیلي[1] ازدواج نمود. سعدالله‌خان بعدها سه همسر رسمی ديگر نيز اختیار كرد كه حاصل ازدواج آنها 7 پسر و 4 دختر بود. او به تربيت فرزندانش اهتمام زيادي نشان می‌داد و با وجود اینکه دارای 11 فرزند بود، همة آنها دارای تحصیلات دانشگاهی هستند. حمیدخان آزاده يكي از فرزندان ايشان مي‌باشد كه فردي فرهنگی، متعهد و علاقمند به دانش و علم بوده و در آبادان به تدریس اشتغال داشته‌ و شهيد جهان‌آرا یکی از شاگردان او در آبادان بوده است.

سعدالله‌خان شخصي درستکار و دلسوز بود و در طول دوران خدمتش به حق و حقوق کسی دست نبرده و اجازه نمي‌داد هيچكس به حقوق دیگران تجاوز نماید. او با جان و مال خويش در خدمت مردم بود و هميشه به فرزندانش سفارش می‌کرد تا جايي كه می‌توانند به مردم خدمت نمايند و اگر توان آن را نداشتند، حداقل ظلم و خطائی در حق مردم انجام ندهند.

 در شهریورماه سال 1320 شمسي (دو ماه بعد از حمله متفقین به ایران) ارتش منحل ‌شد و با انحلال ارتش، او نيز بیکار ‌گرديد. در سال 1321 با تشکیل ژاندارمری (امنیه) به آنها پیوسته و بعنوان فرمانده گروهان ژاندارمری اهر انتخاب، و برای خدمت به منطقة اهر اعزام ‌شد. وي پس از دو سال خدمت در اهر، به فرماندهی میانه منصوب، و به آنجا اعزام گرديد. هنگامي‌كه وي در سمت فرمانده ژاندارمري میانه مشغول خدمت بود، جریان فرقة دمکرات آذربایجان پیش آمد. او به وسیله آن فرقه دستگیر و خلع لباس گرديد. در بهمن ماه سال 1324 شمسي بعد از پایان حکومت فرقه دمکرات، او به تهران رفت و خودش را به  ارتش معرفی نمود. مدتی در تهران بود و سپس در سال 1325 او را به اصفهان منتقل نمودند. وي مدت چهار سال در اصفهان مشغول خدمت بود تا اينكه در سال 1329 شمسي به اهواز رفته و در آنجا مشغول خدمت گرديد. در سال 1332، او عازم آبادان شد و مدت سه سال نيز در اين شهر به  خدمت پرداخت و سرانجام در سال 1335 شمسي با درجه سرهنگی از خدمت بازنشسته شد. بعد از بازنشستگی دو سال در آبادان ماند و سرانجام در سال 1337 به  مسقط الرأس خود شهر نمین آمده و در آنجا ساکن گرديد.

از سعداله خان چند کتاب و دفتر خاطرات باقی مانده که هنوز به چاپ نرسیده است. يكي از دفترها در دست فرزندان او در نمین موجود است و دفتر دیگر بنام «سرگذشت من» در دست فرزند دیگرش در اهواز می‌باشد.

از کارهای عام المنفعه ايشان، اهدای خانه و زمین شخصی برای احداث اولین تأسیسات و ساختمان هلال احمر شهر نمین می‌باشد که در همان مكان ساختمان هلال احمر احداث گردیده است.

 او تا اواخر عمر خويش در نمین ساکن بود و در تاریخ 23/11/1359 شمسي به رحمت ایزدی رفت و در آرامستان نمین آرمید. روحش شاد باد.

 

 

 



1- آيت الله حاج سيدابراهيم افتخارالعلماي اردبيلي در سال 1240 يا 1250 شمسي در خلخال متولد شد و در اردبيل ساكن بوده و به تدريس علوم ديني، فقه و فلسفه مي‌پرداخت. شاگردان زيادي را تعليم داده و شخصي ديندار، راستگو و نصيحت‌گرا بوده و لقب افتخارالعلمايي  در دوره قاجار به نامبرده اعطاء گرديده است. وي در سال 1323 شمسي دار فاني را وداع كرده است.

عبد الله بهرامی دولتمرد ایرانی در دورة مشروطیت که بابا خان را ستایش میکند کیست؟

بهرامی ، عبدالله ، دولتمرد ایرانی در دورة مشروطیت و سپس پهلوی اول . در 1267 ش در تهران متولد شد (بهرامی ، 1363 ش ، ص 6). پدرش ، میرزااسماعیل ، فرزند میرزااحمد معروف به عمادالممالک ، از طرخوران تفرش و منشی احتشام السلطنه ، و مدتی نیز معاون موقرالسلطنه حاکم ساوه ، بود (همان ، ص 87). در مدارس ابتدایی افتتاحیه و تربیت و مدارس متوسطة دارالفنون و مدرسة آلمانیها به تحصیل پرداخت و زبان فرانسه را در منزل تکمیل کرد. بهرامی در آستانة شروع «استبداد صغیر»، در اوایل 1287 ش با خانوادة اعلم الدولة ثقفی و به هزینة پدر به اروپا رفت و بعداز بازگشت به ایران در مدرسة سن لویی و در سفر مجدد به اروپا در مدرسة تجارتی در برلن ، ادامة تحصیل داد (همان ، ص 16،22ـ23،38ـ40، 82ـ83؛ سرمد، ص 261؛ ثقفی اعزاز، ص 500). مدتی در انگلستان به سر برد و سرانجام در 1290 ش به وطن بازگشت (بهرامی ، 1363 ش ، ص 107، 109ـ110، 116، 126). پس از بازگشت به ایران ، مدت کوتاهی در مدرسة آلمانیها در مقام منشی کارکرد اما پس از اندک زمانی ، به سبب تسلط بر زبانهای آلمانی و فرانسوی ، در سمت منشی و مترجم ، به خدمت نظمیه که ادارة آن دردست هیئتی سوئدی به ریاست وستداهل بود، درآمد (همان ، ص 129، 133ـ134). دورة خدمت او در نظمیه از پرماجراترین روزهای زندگی وی بود که به عنوان مأمور تحقیق پرونده های مهم جنایی (برای نمونه رجوع کنید به همان ، ص 182ـ 242، 265، 304، 426ـ443) و سیاسی (برای نمونه رجوع کنید به پروندة قتل فن کاور، رئیس بانک استقراضی روس در اصفهان ، و دستگیری نایب حسین کاشی ، همان ، ص 28 به بعد) سروکار پیدا کرد. به نظر می رسد موفقیت او در انجام مأموریتها موجب شد که به سوئد اعزام شود و پس از بازگشت به معاونت دوم تأمینات در نظمیه ارتقا یابد (همان ، ص 347؛ سیفی فمی تفرشی ، ص 188). بهرامی در این زمان درگیر یکی از مهمترین پرونده های پلیس سیاسی در تاریخ معاصر ایران شد که به دستگیری «کمیتة مجازات * » منتهی گردید، اما بعدها کوشید نقش خود را دراین واقعه کم رنگ و حتی خود را از هواداران آن بنمایاند (بهرامی ، 1363 ش ، ص 520ـ521). با اینهمه ، و با وجود سابقة دوستی او با یکی از تندروترین اعضای کمیته یعنی احسان الله خان (همان ، ص 494) و مکاتبات و مماشات نخستش با رهبران این سازمان (تبریزی ، ص 26ـ27)، بسیاری وی را عامل اصلی دستگیری رهبران و از هم پاشیدنِ «کمیتة مجازات » دانسته اند (ملکی ، ص 303ـ307).

بهرامی در 1294 ش در سمت ریاست نظمیه راهی آذربایجان شد که دورة پرآشوبی را می گذراند (بهرامی ، 1363 ش ، ص 528). دیری نپایید که میان او و ولیعهد، محمدحسن میرزا، و جناح هوادار ولیعهد ـ اعتدالیون ـ به رهبری محتشم السلطنه برخورد پیش آمد و طبق امر ولیعهد، محتشم السلطنه دستور توقیف و تبعید بهرامی به تهران را داد. اما پس از توقیف ، بر اثر فشار مردم ، بهرامی آزاد شد (قاسمی ، 1354 ش ، ج 2، ص 95ـ96). بهرامی برای برانگیختن اعتماد دموکراتها، از تلاش مخالفانش که او را به ارتباط با کمیتة مجازات متهم می کردند، بهره برد و پشتیبانی بی قیدوشرط خیابانی را برانگیخت (بهرامی ، 1363 ش ، ص 540 ـ 565؛ قاسمی ، 1354 ش ، ج 2، ص 96). با ورود عثمانیها به تبریز، بهرامی ناگزیر به ترک آن شهر شد و در مقام حاکم خوی و قراچه داغ به آنجا رفت ، اما با شنیدن خبر دستگیری رهبران دموکرات به دست عثمانیها از طریق باسمنج ، میانه و قزوین به تهران گریخت (بهرامی ، 1363 ش ، 567 ـ592، ص 596 ـ 598).

او همزمان با عقد قرارداد ش / 1919 باکسانی چون سیدمحمد کمره ای ، محمدعلی ثابت ، محمود محمود، تیگران هاکوپیان و فرّخی یزدی تشکّل دموکراتهای چپ را بر ضد وثوق الدوله بنیان نهاد (همان ، ص 625).

در این سالها بهرامی در تهران مغضوب و از مشاغل دولتی دور بود و بتدریج از کار در پلیس کناره گرفت و مدتی رئیس ادارة خیریة بلدیة تهران بود (1300ـ1301 ش ؛ سرمد، ص 262؛ قاسمی ، 1368 ش ، ص 785).

بهرامی در 1304 ش در کنفرانس اصلاح حال مجرمان و زندانیان در نیویورک و سپس لندن شرکت کرد و گزارش مبسوطی دربارة وضعیت زندانهای ایران ارائه نمود (بهرامی ، 1304 ش ، ص 4) و در آخرین روزهای همین سال برای نخستین بار در ایران ، سوار بر هواپیمای یونکرس ، مسیر تهران تا انزلی را پیمود (حکمت ، ص 30) که نشان دهندة ماجراجویی او حتی پس از کناره گیری از خدمت در نیروی پلیس است .

بهرامی پس از آن ، به ترتیب ، مدیرکل وزارت معارف (1306ـ 1307) و معاون (1307ـ1309؛ قاسمی ، 1368 ش ، همانجا) و مدیرکل وزارت عدلیه بود (مشفق کاظمی ، ج 1، ص 297) و از نزدیکان علی اکبر داور * و به گفتة کسروی (ص 168، 174، 200) از چهره های برجستة دستگاه قضایی کشور محسوب می شد. وی از همراهان داور در تأسیس حزب رادیکال بود (عاقلی ، 1369 ش ، ص 33). از وقایع مهم این دوره ، اعتصاب کارگران صنعت نفت بود که بهرامی در سفری به اهواز کوشید در گفتگویی با یوسف افتخاری ، از رهبران کارگران ، با تکیه بر سابقة نزدیکی با خیابانی و چهره های انقلابی آذربایجان ، آنان را به پایان دادن به اعتصاب تشویق کند (افتخاری ، ص 42ـ43). بهرامی در خرداد 1309 به معاونت وزارت مالیه و در مرداد همان سال باردیگر به معاونت وزارت عدلیه رسید (عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 1، ص 179ـ180). او در فاصلة سالهای 1310 تا 1315 ش در اروپا بود و سمتی به وی ارجاع نشد (قاسمی ، 1368 ش ، همانجا). ظاهراً در همین ایام باید موفق به اخذ دکترای دولتی حقوق از دانشگاه استراسبورگ شده باشد (بهرامی ، 1304 ش ، ص 7). بهرامی در 1317 ش نمایندة دائمی ایران در جامعة ملل و سپس وزیرمختار ایران در بلژیک شد، تا اینکه در مهر 1319 آلمانیها بروکسل را اشغال کردند و سفارتخانة ایران تعطیل شد (هوشنگ مهدوی ، ص 262؛ عاقلی ، 1369ـ1370 ش ، ج 1، ص 220؛ سرمد، همانجا).

عبدالله بهرامی در دورة پهلوی دوم در عرصة سیاسی ایران فعال نبود. با اینهمه ، ازدواج سیمین تاج بهرامی ، دختر احیاءالسلطنة بهرامی ، با احمدرضا پهلوی در آبان 1324، وی را به دربار پهلوی نزدیکتر ساخت (خواندنیها، ص 31). در 1329 ش ، نام بهرامی در فهرست بند «ب » رده بندی کارمندان دولت قرار داشت که نشانة اعتماد نسبی حکومت پهلوی به او بود ( سالنامة دنیا ، ص 27).

عبدالله بهرامی در 1334، از خدمات دولتی بازنشسته شد (پروندة وی در وزارت خارجه ) و در 21 شهریور 1347 درگذشت ( اطلاعات ، ص 27). از او سه پسر به نامهای ابوالقاسم ، بهرام و فریدون باقی ماند (همانجا).

او در اواخر عمر خاطرات خود را منتشر ساخت . این اثر برای پژوهش در تاریخ سیاسی و اجتماعی معاصر ایران منبعی با ارزش است ، گرچه همانند بیشتر خاطرات رجال ، باید مطالب آن را با احتیاط و در مقایسه با گفته های دیگران بررسی کرد. وصف او از ایران در آستانة سدة بیستم میلادی و صراحتی که در بیان برخی مطالب دارد، از جمله ویژگیهای قابل اعتنای این اثر است . با اینهمه ، داوری در باب نقش او در جریانات سیاسی همانند بیشتر دولتمردان تاریخ معاصر ایران ضدو نقیض است (قس ملکی ، ص 445؛ عاقلی ، 1370 ش ، ص 244؛ قاسمی ، 1368 ش ، همانجا؛ کسروی ، ص 174). فعالیت قلمی او تنها به نگارش خاطراتش منحصر نگردیده است . کتاب کوچکی از یادداشتهای سفر خود به نیویورک فراهم آورد که به نام از تهران تا نیویورک منتشر شده است (آیتی ، ج 1، ص 5؛ مشار، همانجا؛ و نیز رجوع کنید به منابع ). او در 1325 ش بیچارگان را نوشت ، در 1310 ش سرگذشت حاجی مراد نوشتة تولستوی و در 1332ش شرح حال پیر کروپتکین را به فارسی برگرداند (مشار، ج 3، ستون 947).

منابع : عبدالحسین آیتی ، کتاب کشف الحیل ، تهران 1326 ش ؛ اطلاعات ، ش 12687، 21 شهریور 1347ش ؛ یوسف افتخاری ، خاطرات دوران سپری شده : خاطرات و اسناد یوسف افتخاری ، 1299ـ 1326 ، چاپ کاوه بیات و مجید تفرشی ، تهران 1370 ش ؛ عبدالله بهرامی ، از تهران تا نیویورک ، تهران 1304 ش ؛ همو، خاطرات عبدالله بهرامی از آخر سلطنت ناصرالدین شاه تا اول کودتا ، تهران 1363 ش ؛ جواد تبریزی ، «اسرار تاریخی کمیتة مجازات »، خاطرات وحید ، ش 33ـ34 (15 تیر تا 15 شهریور 1353)؛ حسین ثقفی اعزاز، «محمد علیشاه و دکتر اعلم الدوله »، وحید ، سال 4، ش 6 (خرداد 1346)؛ علی اصغر حکمت ، «یکسال در وزارت کشور»، خاطرات وحید ، ش 35 (15 شهریور تا 15 مهر 1353)؛ خواندنیها ، سال 6، ش 14 (1324 ش )؛ سالنامة دنیا ، سال 6 (1329 ش )؛ غلامعلی سرمد، اعزام محصل به خارج از کشور در دورة قاجاریه ، تهران 1372 ش ؛ مرتضی سیفی فمی تفرشی ، نظم و نظمیه در دورة قاجاریه ، تهران 1362 ش ؛ باقر عاقلی ، داور و عدلیه ، تهران 1369 ش ؛ همو، روزشمار تاریخ ایران از مشروطه تا انقلاب اسلامی ، تهران 1369ـ1370 ش ؛ همو، نخست وزیران ایران از مشیرالدوله تا بختیار، 1285ـ1357 ، تهران 1370 ش ؛ ابوالفضل قاسمی ، الیگارشی ، یا، خاندانهای حکومتگر ایران ، تهران 1354 ش ؛ همو، «سیاستمداران ایران در اسناد محرمانة وزارت خارجة بریتانیا»، آینده ، ج 15، ش 10ـ12 (دی ـ اسفند 1368 ش )؛ احمد کسروی ، ده سال در عدلیه ، تهران 1325 ش ؛ خانبابا مشار، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی ، تهران 1340ـ1344 ش ؛ مرتضی مشفق کاظمی ، روزگار و اندیشه ها ، تهران 1350ـ1352 ش ؛ حسین ملکی ، تهران در گذرگاه تاریخ ایران ، تهران 1370 ش ؛ عبدالرضا هوشنگ مهدوی ، تاریخ روابط خارجی ایران ، تهران 1349 ش .


مخالفان فرقه دموکرات در اردبیل(1)

میر منصور منصوری

این روحانی از مهاجرین طالش بود و در روستای اظماره گرمی سکونت داشت و در جریان قیام سید بخاص بر ضد حزب توده و فرقه دموکرات علاوه بر کمک مالی به وی، مردم را نیز تشویق به حمایت از او کرد. ضمن اینکه دو پسر وی به نام های میر غلام و میر عبدالحسین به جمع مبارزان ضد فرقه پیوسته بودند میر غلام منصوری و سید بخاص از رهبران گروه مبارز بر ضد فرقه شناخته می شدند، از این رو عناصر فرقه بعد از شکست جبهه عشایر مغان میر غلام منصوری را دستگیر و در بازداشتگاه اردبیل زندانی کردند. سپس دموکراتها محکمه خلقی تشکیل داده، او را به اعدام محکوم کردند. سنگین ترین جرم وی همراهی با سید بخاص در به آتش کشیدن دفاتر حزب توده در اردبیل اعلام شد. اجرای حکم اعدام میر غلام موکول به امضای حسن جودت بود، اما او با این امر مخالفت کرد و چون نتوانست محکوم کنندگان وی را در اردبیل متقاعد سازد به تبریز رفت تا از پیشه وری کسب تکلیف کند. کسانی که بر کشتن وی پافشاری می کردند ولی کسانی که به کشتن وی پافشاری می کردند از غیب جودت استفاده کرده و حکم را اجرا نمودند.

برادر وی میرعبدالحسین منصوری به همراه گروه تحت امر حسین آقا خان وطندوست جنگ کنان از مناطق کوهستانی خلخال وارد رشت و به تهران رفت .

جغرافیای تاریخی اردبیل(2)

محمدميرخواند، اردبيل را ممتازترين شهر در دوره‌ي اشكاني و ساساني دانسته و در مورد مرمت شهر به وسيله خسرو انوشيروان مي‌گويد: «بطور كلي اردبيل در دوره‌ي اشكاني در بين شهرهاي آذربايجان ممتاز بوده است.در دوره‌هاي ساساني اردبيل و آذربايجان دوكرسي داشت يكي اردبيل و ديگري كنزك بوده است. خسروانوشيروان (579-531م) پس از صلح با پادشاه خزرها، اردبيل را مرمت و براي حفظ ايران از حمله‌هاي قبايل شمال ديواري در كوههاي قفقاز ساخت كه آن را آقای گای لسترنج از قول حمدالله مستوفی درباره رودخانه شهرمی گوید:«شهراردبیل درقسمت علیای رودخانه ای که مستوفی آن را«اندرآباد» نامیده واقع شده است این رودخانه کمی پایین تربارود اهر که ازسمت چپ به رودخانه اردبیل می پیوندد ملحق شده و اندکی پایین تر از پل خداآفرین به رود ارس می ریزد. رودخانه ی اردبیل ورودخانه ی اهر،اولی ازدامنه خاوری ودومی ازدامنه باختری کوه سبلان،که کوه عظیمی است مشرف به اردبیل سرچشمه می گیرند»[1]. كاي لسترنج مولف كتاب جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي، مي‌گويد:« در اوايل خلافت عباسيان (656-132) شهر اردبيل در ميان شهرهاي آذربايجان مقام اول يافت.»[2]

دوره‌ي اسلامي باب الابواب و باب‌الحديد و «دميرقاپو» مي‌گفتند.[3]

منطقه اردبیل، با وجود کوه سبلان ودامنه های سرسبز و مرتع‌هاي اطراف آن، یکی از نواحی ییلاقی دامپروران بوده و بيشتر در طول زمان دامپروری، فعالیت های کشاورزی را نیز به همراه داشته است یکی از اسباب توجه حکومت گران پیش از اسلام در ایران، به ویژه شاهان ساسانی به اردبیل که حتی برخی از مورخين بنای آن را به فیروز ساسانی (83-459م) نسبت داده اند و نیز تهاجم مداوم اقوام خارجی ازجمله خزران به این ناحیه، علاوه برموقعیت استراتژیکی منطقه، اهمیت کشاورزی و جنگلی آن می باشد تا بدین وسیله بتوانند به سرزمین های مزروعی و مراتع آن جهت چرای دامهاشان دست یابند. چنان که اصطخری(م346هـ) درقرن چهارم هجری درباب اردبیل می نویسد «جای پرنعمت است و روستا دارد، وبرد و فرسنگی کوهی است، آن را سبلان خوانند. تابستان و زمستان از برف خالی نباشد»[4]. ابن حوقل در اثر معروف خود به نام« صوره الارض »که آن را به سال 367 هـ به رشته تحریر در آورده است، از نعمت و ارزانی در شهر اردبیل گزارش می دهد. به طوری که برخی ازکالاهایی راکه او می شمارد، و محصول‌هاي زراعی را تشکیل می‌دهد ومی گوید «بناهای آن اغلب ازگل وآجراست اردبیل شهری است فراخ نعمت و با نرخ ارزان عسل و روغن و گردو و مویز و همه خوردنی ها به حد رایگان ارزان است»[5]. ابن حوقل درسفرنامه‌اش درباره خوردنی های اردبیل و عسل آن می گوید «عسل و روغن،گردو ومویزو همه خوردنی ها به رایگان ارزان است»[6].

پیترو دلاواله درباره توصیف رودخانه شهرومجسم نمودن اردبیل به شهر «ونیز» می‌گوید:«در کوچه‌های اردبیل نهرهای فراوانی جریان دارد که از رودخانه جاری از کوهستان‌های اطراف منشعب می شوند و به اندازه ای آب دراین شهرفراوان است که شهر  و نیز درنظرانسان مجسم می شود.تمام نهرها پر از آب است و بهترین ماهی هایی است که من بعد ازعزیمت ازاسکندریه درمصروبه خصوص درایران ازخوردن آن محروم بوده ام»[7]. پیترو دلاواله یکی ازجهان گردان معروف ایتالیایی که به سال1025هـ.ق.به ایران سفرکرده و از اردبیل دیدن کرده است، اهمیت کشاورزی دامنه های کوه سبلان و درختان داخل شهر را مورد توجه قرارداده و از جهت وفور آب در این منطقه، آن را با شهر و نیز ایتالیا همسان دانسته است و در بخشی ازسفرنامه خود می نگارد:«همه جای دامنه آن قابل کشت وزرع است. این کوه سبلان یا «سپلان» خوانده می شود. درکوچه های اردبیل، نهرهای فراوانی جریان دارندکه ازرودخانه جاری ازکوهستان های اطراف منشعب می‌شوند و به اندازه ای آب دراین شهرفراوان است که شهر «ونیز» در نظر انسان مجسم می‌شود و همه جا در کنار نهرها نیز درختان زیادی کاشته اند که به زیبایی شهر کمک شایانی می کند»[8].

بکران در «جهان نامه» خود می گوید: «آذرآبادگان» ولایتی است، و قصبه آن را اردبیل خوانند.»[9]

اردبيل در عصر خلفاي بني‌عباس:

مقدسی درباره مقام شهر اردبيل و ديگر شهرهاي آذربايجان در اوايل دوران خلافت عباسيان مي‌گويد:« در اوايل خلافت عباسيان مراغه و سپس اردبيل و در اواخر دوره‌هاي عباسيان تاكنون تبريز در ميان شهرها مقام اول را پيدا كرد.»[10] مقدسی از شخم زدن کشاورزان و روستائیان اردبیل دریخ بندان نقل می کند «در روستاهای اردبیل با هشت گاو و چهارتن راننده شخم کنند هر راننده برای دو گاو، من پرسیدم آیا این کا ر به سبب سختی زمین است؟ گفتند نه! بلکه برای یخ‌بندان است»[11].

ابن خرداذبه در كتاب« المسالک والممالك» خود درباره‌ي ناهمواري‌هاي آذربايجان و اردبيل مي‌گويد:«... و آذربايجان در طول آن اردبيل و مرند و جابروان و ورثان و قصبه شهر بردعه و پستي و بلندي آن معبر متوسطي دارد[12]

آدام الئاريوس در «سفرنامه‌»ي خود درباره‌ي دورنماي شهر اردبيل از چگونگي ساختمان‌ها و حصارهاي شهر اردبيل چنين مي‌گويد:« اردبيل حصار و ديوار محافظي در اطراف خود ندارد،‌خانه‌هاي آن هريك داراي باغ ميوه هستند و به همين جهت اردبيل از فاصله‌ي دور بيشتر مانند يك جنگل به نظر مي‌آيد تا يك شهر. ساختمان چوبي،‌كمتر در اين شهر ديده مي‌شود، زيرا چوب‌هاي آن را بايد از گيلان كه تا اردبيل شش روز راه است بياورند.»[13] آدام اولئاريوس درباره کشاورزی و دام داری در اردبیل می گوید: «به علت هوای نسبتا سرد در اردبیل، خربزه و مرکبات عمل نمی آید ولی سیب و گلابی زیادی دارد. در ختان اردبیل در آخر ماه آوریل تازه شروع شده و شکوفه می کنند ولی در دامنه کوه‌های اطراف که هوا گرمتر است میوه های مختلف به عمل می آید. زمین های کشاورزی اردبیل خوب و حاصل خیز و چراگاه ها و مراتع آن هم قابل توجه می باشد[14] . آدام اولئاریوس درباره شرح رودخانه«بالخلو»که دروسط شهرجاریست می گوید:«از وسط شهررودخانه ای بنام بالخلو جاریست که چندین پل سنگی روی آن زده اند این رودخانه ازدهی واقع درجنوب به طرف اردبیل جاری شده وقبل ازورود به شهر،به دوشاخه تقسیم می گردد یک شاخه آن وارد شهرشده و شاخه دیگر به طرف خارج شهر رفته و به رودخانه «قره سو» می ریزد»[15]. آدام اولئاریوس درباره جاری شدن سیل درشهراردبیل باطغیان رودخانه بالخلو و تخریب خانه ها و تلف شدن جان عده‌اي حتی احشام درماه آوریل می گوید:«درماه آوریل و اوایل بهارکه برف های کوهستان های اطراف شروع به آب شدن می کند.آب این رودخانه زیاد شده واگرآب آن رابه خارج شهرهدایت نکنند اردبیل را سیل فرامی‌گیرد.یک بارچندی قبل این واقعه روی داده بود که سیل خانه های اردبیل راکه گهواره های بچه ها،روی سیلاب به حرکت افتاد ودراین رويداد تلف‌هاي جانی ومالی زیادی به مردم شهرواحشام آن هاوارد شد،به همین جهت درماه آوریل که مادر اردبیل اقامت داشتیم درحدود هزارکارگر،با بیل وکلنگ مشغول ساختن سدی درمقابل آب رودخانه بودند که سیلاب را از شهرمنحرف نمایند»[16].

 

در کتاب« حدود العالم» (قرن چهارم) که مؤلف آن معلوم نيست. می گوید «اردبیل، قصبه ی آذرآبادگان است، شهری عظیم است و گردوی باره است و شهری نخست، بسیار نعمت بود. اکنون کمتر است، و مقر ملوک آذرآبادگان است. و از وی جامه های برد، و جامه های رنگین خیزد.»[17]

ياقوت حموي دربارة کمبود ميوه در اطراف شهر اشاره کرده و يادآور مي‌وشد که از اردبيل تا جنگل،‌دو روز راه است و معمولاً جنگل فايده‌ي ديگري هم براي اهالي دارد، آن هم پناهگاه مردم به هنگام يورش است وي مي‌گويد: « ميوه‌ها از اطراف و پشت کوه به آن شهر با فاصله کمابيش يک روزه راه آورده مي شود. دوري آن از دريا دو روز راه و در آن جنگلي است که پناهگاه ايشان به هنگام يورش دشمنان است. چوبي از جنگل آن مي‌آورندکه ازآن بشقات و سيني «خلنج» مي‌ تراشند.» [18]

زکرياي قزويني صاحب کتاب «آثارالبلاد و اخبارالعباد» اظهار نموده و مي‌نويسد: « درخت جنگلی بسیاردارد.چوب «خلنج» که طبق وخوان وسایرظرف هاازآن سازند،درختش دراردبیل است.درود گران اردبیل دراین کاربسیارماهرند.شگفت این جاست که در اطراف اردبیل بااین که آب وهوایش معتدل است یک درخت میوه هم نیست،نشاها رامی نشانند، لیکن نمونمی کنند وهرگزمیوه نمی دهند که این رازپوشیده راتاکنون ندانسته اند.»[19]

 

 

 



2- لسترنج،گای،جغرافیای تاریخی،سرزمین های خلافت شرقی،ترجمه محمود عرفان،شرکت انتشارات علمی فرهنگی،چاپ چهاردهم،1373،ص180.

[2] لسترنج ،‌گاي، جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي، ص170

[3] ميرخواند، ‌محمد، 1339، روضه‌الصفا،‌ج1، تهران، خيام،‌ص 602

1. اصطخری،مسالک و ممالک،به اهتمام ایرج افشار،علمی وفرهنگی،1368 ،ص،155.

2- ابن حوقل،سفرنامه ابن حوقل،ترجمه دکترشعار،امیرکبیر،تهران،1366 ،ص،84.

4- ابن حوقل،سفرنامه،پیشین،صص4-83.

3-دلاواله،پیترو،سفرنامه دلاواله،ترجمه شفا،علمی وفرهنگی،1375،ص367

1-پیترودلاواله،سفرنامه،ترجمه شفا،علمی وفرهنگی،1375،پیشین،ص367.

2-بکران،محمد نجیب،جهان نامه،مترجم،ریاحی،محمد امین،انتشارات کتاب خانه ابن سینا،تهران،فروردین،42،چاپ تابان،ص67

[10] مقدسي، ابوعبدالله، احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم، ص337

3-مقدسی،احسن التقاسیم،شرکت مولفان ومترجمان ایران،ج2،تهران(1361)ص567.

[12] ابن خرداذبه، المسالك و الممالك (عربي)،‌ بیروت، 1889، ص244

[13] اولئاريوس،‌آدام، سفرنامه آدام الئاريوس ج2، ترجمه حسين كردبچه، از انتشارات شركت كتاب براي همه، ص493

[14] اولئاریوس، آدام، سفرنامه،  ج2 ، پیشین، ص 493

3- اولئاریوس،آدام،سفرنامه،ترجمه،حسیین کرد بچه،ازانتشارات شرکت کتاب برای همه،ج2،ص393.

1- اولئاریوس،سفرنامه آدام اولئاریوس،پیشین،ج2،ص487

2-نامعلوم،حدودالعالم من المشرق الی المغرب ،صص416-415.

3. حموي، ياقوت، معجم‌البلدان، ترجمه منزوي، داراحياءالتراث العربي، بيروت، 1399 ق، ج 1، ص182

1-قزوینی،زکریا،آثارالبلاد واخبارالعباد،ترجمه شرف کندی،پیشین،ص،73.

جغرافیای تاریخی اردبیل(2)

محمدميرخواند، اردبيل را ممتازترين شهر در دوره‌ي اشكاني و ساساني دانسته و در مورد مرمت شهر به وسيله خسرو انوشيروان مي‌گويد: «بطور كلي اردبيل در دوره‌ي اشكاني در بين شهرهاي آذربايجان ممتاز بوده است.در دوره‌هاي ساساني اردبيل و آذربايجان دوكرسي داشت يكي اردبيل و ديگري كنزك بوده است. خسروانوشيروان (579-531م) پس از صلح با پادشاه خزرها، اردبيل را مرمت و براي حفظ ايران از حمله‌هاي قبايل شمال ديواري در كوههاي قفقاز ساخت كه آن را آقای گای لسترنج از قول حمدالله مستوفی درباره رودخانه شهرمی گوید:«شهراردبیل درقسمت علیای رودخانه ای که مستوفی آن را«اندرآباد» نامیده واقع شده است این رودخانه کمی پایین تربارود اهر که ازسمت چپ به رودخانه اردبیل می پیوندد ملحق شده و اندکی پایین تر از پل خداآفرین به رود ارس می ریزد. رودخانه ی اردبیل ورودخانه ی اهر،اولی ازدامنه خاوری ودومی ازدامنه باختری کوه سبلان،که کوه عظیمی است مشرف به اردبیل سرچشمه می گیرند»[1]. كاي لسترنج مولف كتاب جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي، مي‌گويد:« در اوايل خلافت عباسيان (656-132) شهر اردبيل در ميان شهرهاي آذربايجان مقام اول يافت.»[2]

دوره‌ي اسلامي باب الابواب و باب‌الحديد و «دميرقاپو» مي‌گفتند.[3]

منطقه اردبیل، با وجود کوه سبلان ودامنه های سرسبز و مرتع‌هاي اطراف آن، یکی از نواحی ییلاقی دامپروران بوده و بيشتر در طول زمان دامپروری، فعالیت های کشاورزی را نیز به همراه داشته است یکی از اسباب توجه حکومت گران پیش از اسلام در ایران، به ویژه شاهان ساسانی به اردبیل که حتی برخی از مورخين بنای آن را به فیروز ساسانی (83-459م) نسبت داده اند و نیز تهاجم مداوم اقوام خارجی ازجمله خزران به این ناحیه، علاوه برموقعیت استراتژیکی منطقه، اهمیت کشاورزی و جنگلی آن می باشد تا بدین وسیله بتوانند به سرزمین های مزروعی و مراتع آن جهت چرای دامهاشان دست یابند. چنان که اصطخری(م346هـ) درقرن چهارم هجری درباب اردبیل می نویسد «جای پرنعمت است و روستا دارد، وبرد و فرسنگی کوهی است، آن را سبلان خوانند. تابستان و زمستان از برف خالی نباشد»[4]. ابن حوقل در اثر معروف خود به نام« صوره الارض »که آن را به سال 367 هـ به رشته تحریر در آورده است، از نعمت و ارزانی در شهر اردبیل گزارش می دهد. به طوری که برخی ازکالاهایی راکه او می شمارد، و محصول‌هاي زراعی را تشکیل می‌دهد ومی گوید «بناهای آن اغلب ازگل وآجراست اردبیل شهری است فراخ نعمت و با نرخ ارزان عسل و روغن و گردو و مویز و همه خوردنی ها به حد رایگان ارزان است»[5]. ابن حوقل درسفرنامه‌اش درباره خوردنی های اردبیل و عسل آن می گوید «عسل و روغن،گردو ومویزو همه خوردنی ها به رایگان ارزان است»[6].

پیترو دلاواله درباره توصیف رودخانه شهرومجسم نمودن اردبیل به شهر «ونیز» می‌گوید:«در کوچه‌های اردبیل نهرهای فراوانی جریان دارد که از رودخانه جاری از کوهستان‌های اطراف منشعب می شوند و به اندازه ای آب دراین شهرفراوان است که شهر  و نیز درنظرانسان مجسم می شود.تمام نهرها پر از آب است و بهترین ماهی هایی است که من بعد ازعزیمت ازاسکندریه درمصروبه خصوص درایران ازخوردن آن محروم بوده ام»[7]. پیترو دلاواله یکی ازجهان گردان معروف ایتالیایی که به سال1025هـ.ق.به ایران سفرکرده و از اردبیل دیدن کرده است، اهمیت کشاورزی دامنه های کوه سبلان و درختان داخل شهر را مورد توجه قرارداده و از جهت وفور آب در این منطقه، آن را با شهر و نیز ایتالیا همسان دانسته است و در بخشی ازسفرنامه خود می نگارد:«همه جای دامنه آن قابل کشت وزرع است. این کوه سبلان یا «سپلان» خوانده می شود. درکوچه های اردبیل، نهرهای فراوانی جریان دارندکه ازرودخانه جاری ازکوهستان های اطراف منشعب می‌شوند و به اندازه ای آب دراین شهرفراوان است که شهر «ونیز» در نظر انسان مجسم می‌شود و همه جا در کنار نهرها نیز درختان زیادی کاشته اند که به زیبایی شهر کمک شایانی می کند»[8].

بکران در «جهان نامه» خود می گوید: «آذرآبادگان» ولایتی است، و قصبه آن را اردبیل خوانند.»[9]

اردبيل در عصر خلفاي بني‌عباس:

مقدسی درباره مقام شهر اردبيل و ديگر شهرهاي آذربايجان در اوايل دوران خلافت عباسيان مي‌گويد:« در اوايل خلافت عباسيان مراغه و سپس اردبيل و در اواخر دوره‌هاي عباسيان تاكنون تبريز در ميان شهرها مقام اول را پيدا كرد.»[10] مقدسی از شخم زدن کشاورزان و روستائیان اردبیل دریخ بندان نقل می کند «در روستاهای اردبیل با هشت گاو و چهارتن راننده شخم کنند هر راننده برای دو گاو، من پرسیدم آیا این کا ر به سبب سختی زمین است؟ گفتند نه! بلکه برای یخ‌بندان است»[11].

ابن خرداذبه در كتاب« المسالک والممالك» خود درباره‌ي ناهمواري‌هاي آذربايجان و اردبيل مي‌گويد:«... و آذربايجان در طول آن اردبيل و مرند و جابروان و ورثان و قصبه شهر بردعه و پستي و بلندي آن معبر متوسطي دارد[12]

آدام الئاريوس در «سفرنامه‌»ي خود درباره‌ي دورنماي شهر اردبيل از چگونگي ساختمان‌ها و حصارهاي شهر اردبيل چنين مي‌گويد:« اردبيل حصار و ديوار محافظي در اطراف خود ندارد،‌خانه‌هاي آن هريك داراي باغ ميوه هستند و به همين جهت اردبيل از فاصله‌ي دور بيشتر مانند يك جنگل به نظر مي‌آيد تا يك شهر. ساختمان چوبي،‌كمتر در اين شهر ديده مي‌شود، زيرا چوب‌هاي آن را بايد از گيلان كه تا اردبيل شش روز راه است بياورند.»[13] آدام اولئاريوس درباره کشاورزی و دام داری در اردبیل می گوید: «به علت هوای نسبتا سرد در اردبیل، خربزه و مرکبات عمل نمی آید ولی سیب و گلابی زیادی دارد. در ختان اردبیل در آخر ماه آوریل تازه شروع شده و شکوفه می کنند ولی در دامنه کوه‌های اطراف که هوا گرمتر است میوه های مختلف به عمل می آید. زمین های کشاورزی اردبیل خوب و حاصل خیز و چراگاه ها و مراتع آن هم قابل توجه می باشد[14] . آدام اولئاریوس درباره شرح رودخانه«بالخلو»که دروسط شهرجاریست می گوید:«از وسط شهررودخانه ای بنام بالخلو جاریست که چندین پل سنگی روی آن زده اند این رودخانه ازدهی واقع درجنوب به طرف اردبیل جاری شده وقبل ازورود به شهر،به دوشاخه تقسیم می گردد یک شاخه آن وارد شهرشده و شاخه دیگر به طرف خارج شهر رفته و به رودخانه «قره سو» می ریزد»[15]. آدام اولئاریوس درباره جاری شدن سیل درشهراردبیل باطغیان رودخانه بالخلو و تخریب خانه ها و تلف شدن جان عده‌اي حتی احشام درماه آوریل می گوید:«درماه آوریل و اوایل بهارکه برف های کوهستان های اطراف شروع به آب شدن می کند.آب این رودخانه زیاد شده واگرآب آن رابه خارج شهرهدایت نکنند اردبیل را سیل فرامی‌گیرد.یک بارچندی قبل این واقعه روی داده بود که سیل خانه های اردبیل راکه گهواره های بچه ها،روی سیلاب به حرکت افتاد ودراین رويداد تلف‌هاي جانی ومالی زیادی به مردم شهرواحشام آن هاوارد شد،به همین جهت درماه آوریل که مادر اردبیل اقامت داشتیم درحدود هزارکارگر،با بیل وکلنگ مشغول ساختن سدی درمقابل آب رودخانه بودند که سیلاب را از شهرمنحرف نمایند»[16].

 

در کتاب« حدود العالم» (قرن چهارم) که مؤلف آن معلوم نيست. می گوید «اردبیل، قصبه ی آذرآبادگان است، شهری عظیم است و گردوی باره است و شهری نخست، بسیار نعمت بود. اکنون کمتر است، و مقر ملوک آذرآبادگان است. و از وی جامه های برد، و جامه های رنگین خیزد.»[17]

ياقوت حموي دربارة کمبود ميوه در اطراف شهر اشاره کرده و يادآور مي‌وشد که از اردبيل تا جنگل،‌دو روز راه است و معمولاً جنگل فايده‌ي ديگري هم براي اهالي دارد، آن هم پناهگاه مردم به هنگام يورش است وي مي‌گويد: « ميوه‌ها از اطراف و پشت کوه به آن شهر با فاصله کمابيش يک روزه راه آورده مي شود. دوري آن از دريا دو روز راه و در آن جنگلي است که پناهگاه ايشان به هنگام يورش دشمنان است. چوبي از جنگل آن مي‌آورندکه ازآن بشقات و سيني «خلنج» مي‌ تراشند.» [18]

زکرياي قزويني صاحب کتاب «آثارالبلاد و اخبارالعباد» اظهار نموده و مي‌نويسد: « درخت جنگلی بسیاردارد.چوب «خلنج» که طبق وخوان وسایرظرف هاازآن سازند،درختش دراردبیل است.درود گران اردبیل دراین کاربسیارماهرند.شگفت این جاست که در اطراف اردبیل بااین که آب وهوایش معتدل است یک درخت میوه هم نیست،نشاها رامی نشانند، لیکن نمونمی کنند وهرگزمیوه نمی دهند که این رازپوشیده راتاکنون ندانسته اند.»[19]

 

 

 



2- لسترنج،گای،جغرافیای تاریخی،سرزمین های خلافت شرقی،ترجمه محمود عرفان،شرکت انتشارات علمی فرهنگی،چاپ چهاردهم،1373،ص180.

[2] لسترنج ،‌گاي، جغرافياي تاريخي سرزمين‌هاي خلافت شرقي، ص170

[3] ميرخواند، ‌محمد، 1339، روضه‌الصفا،‌ج1، تهران، خيام،‌ص 602

1. اصطخری،مسالک و ممالک،به اهتمام ایرج افشار،علمی وفرهنگی،1368 ،ص،155.

2- ابن حوقل،سفرنامه ابن حوقل،ترجمه دکترشعار،امیرکبیر،تهران،1366 ،ص،84.

4- ابن حوقل،سفرنامه،پیشین،صص4-83.

3-دلاواله،پیترو،سفرنامه دلاواله،ترجمه شفا،علمی وفرهنگی،1375،ص367

1-پیترودلاواله،سفرنامه،ترجمه شفا،علمی وفرهنگی،1375،پیشین،ص367.

2-بکران،محمد نجیب،جهان نامه،مترجم،ریاحی،محمد امین،انتشارات کتاب خانه ابن سینا،تهران،فروردین،42،چاپ تابان،ص67

[10] مقدسي، ابوعبدالله، احسن التقاسيم في معرفه الاقاليم، ص337

3-مقدسی،احسن التقاسیم،شرکت مولفان ومترجمان ایران،ج2،تهران(1361)ص567.

[12] ابن خرداذبه، المسالك و الممالك (عربي)،‌ بیروت، 1889، ص244

[13] اولئاريوس،‌آدام، سفرنامه آدام الئاريوس ج2، ترجمه حسين كردبچه، از انتشارات شركت كتاب براي همه، ص493

[14] اولئاریوس، آدام، سفرنامه،  ج2 ، پیشین، ص 493

3- اولئاریوس،آدام،سفرنامه،ترجمه،حسیین کرد بچه،ازانتشارات شرکت کتاب برای همه،ج2،ص393.

1- اولئاریوس،سفرنامه آدام اولئاریوس،پیشین،ج2،ص487

2-نامعلوم،حدودالعالم من المشرق الی المغرب ،صص416-415.

3. حموي، ياقوت، معجم‌البلدان، ترجمه منزوي، داراحياءالتراث العربي، بيروت، 1399 ق، ج 1، ص182

1-قزوینی،زکریا،آثارالبلاد واخبارالعباد،ترجمه شرف کندی،پیشین،ص،73.

عَهدنامه تُرکَمانچای

 ،، عهدنامه ای که پس از دوره دوم جنگهای ایران و روی میان دو دولت در شعبان 1243/ فوریه 1828 منعقد شد و به موجب ان بخشهای مهمی از قفقاز و اذربایجان از ایران جدا گردید.

مقدمات دوره دوم جنگهای ایران و روس حدود 13سال پس از عهدنامه گلستان به دلیل به توافق نرسیدن نمایندگان روس وایران برای حل اختلافات مرزی اغاز گردید. به طوری که عدم جدیت ایرانیان در این باره باعث بروز تجاوزاتی از طرف روسها شد که منجر به تصرف اغلب دهات و اراضی ایروان که جزو خاک ایران بود ، گردید تا اینکه سردمداران ایران با «تراویچ» که از طرف سردار روس امده بود به مذاکره پرداختند و لحن او را تهدید امیز یافتند. پس در  1240 ق میرزا صادق وقایع نگار را به اتفاق تراویج به تفلیس فرستادند ، تا با سردار روس مذاکره کند ، اما درپی گذشت تراز روسیه ، وقایع نگار که تحقیر نیز شده بود ، بدون نتیجه به ایران بازگشت (وقایع نگار ، 227-2ب29).

با این همه ، تجاوزهای ارتش روسیه به قلمرو ایران ادامه یافت ، چنان که گوگچه توسط آنها در 1241ق تسخیر شد. دولت ایران نسبت به این دست اندازی و بدرفتاری با مسلمانان گوگچه ، شدیداً به دولت روسیه اعتراض کرد (مفتون ، 389). نیکلای ، تزار جدید روسیه هم پرنس منچیکف را به دربار ایران فرستاد ، تا به موضوع رسیدگی نمادی (تاج بخش ، 236) ؛ اما خشونتی که پرنس روس در رفتار و گفتار ومکاتبات خود با ایرانیان به کار برد  (اسنادی از روابط .... 323) و نیز اخبار موحشی  که از زجر و شکنجه اهالی مسلمان قفقاز به دست روسها میرسید ، باعث بروز هیجان عمومی در تهران گردید (هوشنگ مهدوی ، 127).

در این زمان ، فتحعلی شاه در چمن سلطانیه مجلسی از اعیان وروحانیان و سرداران ایالات و عشایر ترتیب داد تا درباره مقابله با تجاوزها و سلطه جوییهای روسیه تصمیم گرفته شود. در این مجلس تقریباً همه حاضران ، به استثنای چند تن ، بدون در نظر گرفتن شرایط نامطلوب ایران ، معتقد به جنگ و صدور حکم جهاد از طرف علما بودند (سپهر ، ناسخ .... ، 215-216). سردسته مجتهدان و علمایی که فتوای جنگ با روسیه را صادر کردند ، سید محمد اصفهانی بود که بعدها به سید محمد مجاهد معروف شد (بامداد ، 6/20 – 21).

قائم مقام فراهانی که در این انجمن حضور داشت ، از اظهار نظر خودداری کرد و چون فتحعلی شاه جداً از او خواست که رای خود را اعلام نماید ، وی در پاسخ با صراحت به مخالفت برخاست و انگاه کسانی چون معتمدالدوله ، میرزا عبدالوهاب و حایج میرزا ابوالحسن ایلچی وزیر خارجه نیز با جنگ  مخالفت کردند ، اما کسی به نظر انهاا وقعی ننهاد (دریاگشت ، 72- 73).

به این ترتیب ، ارتش بار دیگر مجدداً به فرماندهی عالی عباس میرزا ، جنگی را شروع کردند که موقعیت و موجودیت ایران را سخت به خطر انداخت. در همین زمان (1241ق/ 1826م) معاهده ای سری میان دولتهای انگلیس و روسیه منعقد شده بود که دست روسها را برای هر اقدامی در ایران و عثمانی بازمیگذاشت. تشدید تجاوزات روسیه به ایران و واداشتن  دولت ایران به مقابله ، از جمله نتایج همین پیمان بود (معاهدات ...  ف122).

جنگ در 22ذیحجه 11241ق/ 28 ژوئیه  1826م با هجوم حسین خان سردار ، بیگلربیگی  ایروان اغاز شد. حسین خان از مرزهایی که در عهدنامه گلستان تعیین ده بود ، گذت و سپاهیان روسی را در هم کوبید و شکستهای بزرگ بر انها وارد کرد (اجلالی ، 27). در پیکارهایی که سپس رخ داد نیز ایرانیان موفق شدندد بیشتر نواحی از دست رفته بر اساس  عهدنامه گلستان را بازستانند و روسها با دادن 4 هزار کشته ، شکی و شیروان را تخلیه کردند و اندکی بعد ، لنکران و سالیان نیز آزاد شد (ریاحی ، 237).

بر اثر این شکستها ، تزار روسیه ، یرملف ، فرمانده سپاه قفقاز را برکنار کرد و ژنرال پاسکویچ را به جای اونشاند (عبدالله  یف ، 153-154). پاسکویچ بی درنگ  حملات تعرضی به قلعه های نظامی ایران را اغاز کرد (شمیم ، 100) واز اواخر سال 1242ق علمیات جنگی به نفع روسیه اوج گرفت و پیشروی روسها اغاز شد. عباس میرزا که با توجه به روند حوادث ، پیش بینی کرد اوضاع برای ارتش ایران دشوار شود ، دستور داد در مناطق مرزی غله انبار گردد (اسناد رسمی ... ، البوم 3 ، برگ 4 ، رمضان 1242)

چند ماه بعد در صفر 1243نیز فتحعلی شاه دستور مشابهیس صادر کرد (همانف البوم ، 3 ، برگ 8 ، با سجع مهر دُرّ دریای خسروی عباس) اما روسها که همچنان پیش می امدند ، به ترتیب بر شهرهای گنجه ، ایروان ، نخجوان و قلعه عباس اباد و قلعه سردار اباد مستولی شدند (نفیسی ، 2/1135-141) .

در 12 اکتبر 1827 ، پاسکویچ ایروان را تصرف  کرد و به همین سبب ایروانسکی لقب یافت (افشار یزدی ، 64). در این هنگام ، امیر اصلان خان دنبلی ، حاکم خوی نیز با روسها هم داستان شد و شهر را به تصرف پاسکویچ داد. به دنبال ان  ، مرند ، قراچه داغ ، مشکین شهر ، سرابف گرمرود و برخی از محال  مراغه نیز از دست ارتش ایران به در رفت (وثوق ، 55-56) و اردبیل هم به تصرف روسها در امد و انان کتب خطی و اشیاء نفیسی را که در  ارامگاه شیخ صفی الدین اردبیلی نگهداری میشد ، تصاحب کردند و به مسکو وپترزبورگ فرستادند.

ستاد فرماندهی شاه ایران که تا این زمان در سلطانیه بود ، به محض ورود  نیروهای روس به شهرهای شمالی ، به تهران منتقل گردید و منتظر وصول گزارش از عباس میرزا شد (لاچینی ، 17). در این زمان ، نیروهای ایران در دو جبهه قراباغ و ایروان سخت زیر فشار سپاه تزاری  قرار گرفته بود. خانها و حکام نواحی به رغم ملیت و پیشینه های تاریخی شان خود را به زیر پرچم روس کشیدند ودر سواحل گرگان ، سرکردگان ترکمان با فرماندهان مستقر در کشتیهای  جنگی روس سازش کردند و بر ضد دولت مرکزی  سر به طغیان برداشتند (پناهی ، 172).

شاید مهمترنی حادثه در این زمان ، سقوط تبریز بود که بر اثر خیانت به دست روسها افتاد. گرچه به دستور شاه سربازان از نقاط مختلف عازم جبهه های جنگ بودند ، اما شرایط نامطلوب سیاسی و نظامی ایران ، به خصوص تهدید تهران از طرف پاسکویچ  ، موجب وحشت شاه ودولتمردانی شد که خود ،  خواهان جنگ با روسیه بودندب. بنابراین ، چون روسها توسط الهیار خان اصف الدوله  که متهم به خیانت  و سازش با روسها بر سر تبریز بود ، پیشنهاد مذاکره و صلح دادند (ورجاند ، 144)  ، عباس میرزا پذیرفت وبه بهرانم میرزا ، که گویا در این زمان در حدود خوی بود ، نوشت که خود برای مصالحه به اردوی  روسیه خواهد رفت (اسناد رسمی ، البوم 3 ، برگ 50 ، 51). پاسکویچ هم شخصاً از عباس میرزا خواست که جلسه ای با او منعقد کند و قرار مصالحه را بگذارد.

در این هنگام ،  حسین خان سردار به دستور نایب السلطنه ، با توپ و سپهه در دهخوارقان متوقف شد ( اسناد رسمی ، البوم 3 ، برگ 15 ، ربیع الاول 1243) و 500 تفنگچی و شمار بسیاری سوار به سوی خوی و گرگر اعزام کرد (همان ، البوم 3 ، نامه عباس میرزا به بهرام میرزا). از ان سوی ، کلئل مکدانلد ، وزیر مختار انگلیس که به اقتضای  مصالح دولت متبوع خود ، مصم شده بود ، مصالحه را تسریع کند ، با عباس میرزا وارد گفتگو شده بود ، مصالحه را به 3 شرط مشروط کرد:

اول اینکه «ما خاک و ملک ندهیم ، در عوض هر قدر گنجایش دارد ، پول نقد و هر جا گرفته اند ، پس بدهند» ؛ دوم اینکه «هر چه دست ماست ، یا در دست انهاست  ، به همین حالت بماند تا انقضای مدت متارکه» ؛ و سوم اینکه «هرگاه این دو شق صورت نگیرد ، قرار بدهیم که رودخانه ارس سرحد دو مملکت باشد» (قائم مقامی ، نامه ها... ، 104ف نامه شمـ 11). ضمناً عباس میرزا در نامه ای که باری پاسکویچ فرستاد ، از او برای انکه مصالحه را انسب دانسته است ، قدردانی  کرد (همان ، 110).

قائم مقام هم موافقت خود را بااین عبارت که «این مصالحه خیر هر 3 دولت است » ، به مکدانلد اعلام داشت (همان ،  112) ، ولی از قرار معلوم نه نخجوان به عنوان محل مذاکره تعیین شد و نه به 3 شرطی که عباس میرزا نهاده بود ، اعتناد شد. ژنرال روس دهخوارقان (اذر شهر) را به عنوان محل مذاکره تعیین کرد و عباس میرزا ، قائم مقام ، میرزا محمد علی و میرزا مسعود انصاری به انجا رفتند.

پاسکویچ و سایر همراهان او با تواضع به استقبال نایب السلطنه امدند و مذاکرات با حضور هیئت ایرانی و پاسکویچ ، گریبایدوف ، ابرسکف و چند تن دیگر اغاز شد (انصاری ، 68). در این انجمن ، پاسکویچ خواهان واگذاری ایالات ایروان ، نخجوان ، ماکوف طالش و مغان و پرداخت 20کرور اشرفی به روسیه شد (غنی ، 21). پس از مذاکراتی ، پاسکویچ  به 15 کرور تومان و تصرف ایالات شمال ارس راضی شد. اما فتحعلی شاه از این پیشنهاد سخت براشفت  دستور تجهیز قوا را برای ادامه جنگ صادر کرد (لاچینی ، 17- 18). مکدانلد ، سفیر انگلیسس در تهران ، برای حفظ منافع انگلستات ، به خصوص درهندوستان ، به دربار فتحعلیشاه شتافت و شاه غضبناحک را به پرداخت 10 کرور تومان غرامت راضی کرد (همو ،  18-19).

انگاه به کوشش همو مقرر شد ، دور مذاکرات صلح در قریه ترکمانچای اغاز گردد. از طرف دولت ایران عباس میرزا ، قائم مقام و میرزا ابوالحسن خان وزیر امور خارجه ، و از طرف روسها پاسکویچ و افسران ستاد وی شرکت داشتند. دکتر جان مک نیل ، پزشک سفارت انگلیس نیز به عنوان ناظر در مذاکرات شرکت کرد (هوشنگ مهدوی ، 225).

سرانجام ، پس از مذاکراتی طولانی مبلغ غرامت ، همان طور که مکدانلد قول داده بود ، 10 کرور تومان تعیین شد  مقرر گردید که دولت ایران این مبلغ را قبل از امضای معاهده به روسها بپردازد. لازم به توضیح است که طراح و نویسنده پیش نویس قرارداد ترکمانچای گریبایدوف بود (نوایی ، 2/ 271). زیرا ی در مذاکرات ترکمانچای فعالانه شرکت داشت و تمامی شرایط عهدنامه را همانا او تهیه و تنظیم کرده ، و شکل بخشیده بود (عبدالله یف ، 204).

فتحعلی شاه با انکه هنوز از پرداخت غرامت ناخشنود بود ، بیدرنگ 6 کرود تومان نقد از خزانه خود  فرستاد ، تا معاهده  صلح به امضا رسد (غنی ، 22) و ضمناً به عباس میرزا اعلام کرد که باید 5 کرود ان به عنوان انعام ویک کرور به رسم مساعده و وام به روسها تلقی گردد (قائم مقام فراهانی ، 40-41). به هر حال در 5 شعبان 1243ق/ 21 فوریه 1828م عهدنامه ترکمانچای به امضای دو دولت ایران وروسیه رسید. چندعهدنامه جداگانه  دیگر نیز برای تفسیر و تتمیم عهدنامه اصلی نوشته و باه ان الحاق شد. مشخصات عهدنامه ترکمانچای و ملحقات ان چنین است:

1.   عهدنامه ترکمانچای میان ایران و روسیه ، مشتمل بر یک مقدمه و 16 فصل که به امضای عباس میرزا نایب السلطنه ومیرزا ابو الحسن خان ایلچی ، وزیر امور خارجه ایران رسیده است. اصل دست نویس این عهدنامه به زبانهای  روسی و فرانسوی در ارشیو وزارت امور خارجه ایران موجود است. این عهدنامه در همان زمان ، یا مدتی بعد ، توسط میرزا مسعود انصاری گرمرودی ، و بعدها توسط سعید نفیس ترجمه شد.

2.   عهدنامه تجارت ، درباره امور بازرگانی ، قضایی (از جمله قضاوت کنسولی یا کاپیتولاسیون) و امور اتباع دو طرف ، شامل 9فصل.

3.      عهدنامه تشریفات ایلچیان و سفیران.

4.   عهدنامه مربوط به غرامات و سرحدات ، شامل تفسیر فصل ششم و چهارم عهدنامه ترکمانچای مشتمل بر یک مقدمه و 6 فصل و یک نتیجه.

به موجب عهدنامه ترکمانچای ، رود ارس ، مرز میان دو کشور شده  ؛ عبور و مرور کشتیهای جنگی در دریای خزر منحصراً به روسیه واگذار گردید؛ دولت ایران ملزم شد از مجازات حکام و امیران ایرانی که به روسها پیوسته بودند ، خودداری کند ، به دولت روسیه اجازه دهد در نقاط شمالی ایران به تاسیس کنسولگری بپردازد ؛ در مقابل ، دولت روسیه سلطنت عباس میرزا و اولاد او را ، پس از فتحعلیشاه به رسیمت شناخت (هوشنگ مهدوی ، 22ث6). با انعقاد این معاهده ، نخستین پایه های قضاوت کنسولی ، توسط یک دولت بیگانه در ایران نهاده شد که پیامدهایی وخیم برای دولت و ملت ایران در برداشت (نفیسی ، 2/182-183). پس از ان ، چند دولت اروپایی دیگر ، به استناد همان معاهده «دول کامله الوداد» محسوب شدند و از هما امتیاز برخوردار گردیدند. کار به جایی رسید که بسیاری از اشخاص منتفذ و ثروتمند ایرانی ، خود را تحت حمایت بیگانگان قرار دادند (تقی زاده ، 29).

مطابق فصل دوم عهدنامه الحاقی (غرامات و سرحدات) ، دولت ایران متعهد شده بود تا 26 رمضان 1243 ، یعنی ظرف مدت 52 روز از انعقاد معاهده ، 8 کرور از 10 کرور غرامت را نقداً بپردازد. پرداخت این مبلغ در این مدت کوتاه برای دولت ایران مقدور نبود. به ناچار مهلت دیگری تعیین شد و مقرر گردید که اگر تا 15 صفر  1244ق  ، 8 کرور تومان به تمامی تسلیم روسیه نشود ، تمام ولایت اذربایجان به بطور قطع و دائم از ایران منفصل شود. در همین فصل امده است که اگر دولت ایران 7 کرور بپردازد ، اذربایجان در مدت یک ماه تخلیه ، و به ایرانیان واگذار میشود ، جز قلعه و ولایت خوی که تا پایان وصول کرور هشتم در اختیار ارتش روسیه باقی می ماند (عهدنامه غرامات و تخلیه سرحدات ، فصل 3).

پس از انکه فتحعلی شاه به ناچار 6 کرور اشرفی از خزانه خود به اذربایجان فرستاد ،  برای تهیه دو کرور باقی مانده و تخلیه سراسر اذربایجان از قوای بیگانه ، عباس میرزا نایب السلطنه  ، به سبب پریشانی اوضاع و خالی بودن خزانه اذربایجان ، سخت به زحمت افتاد (قائم مقامی ، «مسئله ...» شمـ 1/273) و حتی بیمار شد. پاسکویچ به درخواست او ، پیش از وصول بقیه غرامت  ، تبریز را در 6 رمضان 1243تخلیه کرد و عباس میرزا در خانه خود مقام گرفت (همو ، نامه ها ... ، 255- 259). وی در تبریز ، سرانجام یک کرور فراهم کرد و به روسها پرداخت و شهرهای اذربایجن یک پس از دیگری  ، جز خوی تخلیه شد (جهانگیر میرزا ، 13- 114).

برای تهیه کرور هشتم به ناچار پای انگلستان به میان امد (قائم مقامی ، «مسئله» ، شمـ 1/ 274) ، زیرا به موجب فصلهای 3 و 4  عهدنامه ای که میان ایران و انگلیس در 1229ق منعقد شده بود ، در صورت بروز جنگ میان دولت ایران و یک دولت اروپایی ، مشروط بر انکه ایران جنگ را اغاز نکرده باش ، دولت انگلستان متعهد میشد با فرستادن سپاه و تجهیزات جنگی به ایران کمک کند  ، یا سالی 200هزار تومان وجه نقد به دولت ایران بپردازد (محمود ، 1/201). ولی دولت انگلستان در این زمان به ان بهانه که ایران جنگ را اغاز کرده است ، نخست از اجرای این تعهدات سر باز زد و چون عباس میرزا برای تهیه کرورد هشتم دچار تنگنا شد ، مکدانلد از موقعیت استفاده کرد و اعلام داشت که 200هزار  تومان به دولت ایران پرداخت میشود ، به ان شرط که فصلهای 3 و4 معاهده لغو گردد (معاهدات.... ، 124).

عباس میرزا به ناچار پذیرفت و مکدانلد نیز ان مبلغ را به فتحعلی شاه داد و شااه ان را برای عباس میرزا فرستان ، عباس میرزا کتباً از شاه سپاسگزاری کرد و ضمناً اظهار داشت که 166 هزار تومان هم خودش به سختی فراهم کرده است و هنوز برای تکمیل کرور هشتم و نجات خوی باید  150 هزار تومان دیگر هم تهیه کند (نامه عباس میرزا.... ). از همین سند پیداست پولی که از طرف سفیر انگلستان و توسط شاه به دست عباس میرزا رسیده مبلغ 16 هزار تومان کمتر از مبلغ مقرر (200 هزار تومان) بوده است ،  و نمی دانیم ان مبلغ را مکدانلد نداده ، یا شاه از ان برداشته بوده است.

به هر حال ، هنوز تمام هشتمین کرور پرداخت نشده بود که در 14 صفر 1244 ، امبورگر ، نماینده دولت روس در اذربایجن ، کتباً خبر ورود گریبایدوف ، اولین وزیر مختار روسیه در ایران  ، بعد از جنگ ، را به وزیر خارجه ، میرزا ابوالحسن خان ایلچی اطلاع داد و خواستانر اجرای تشریفات لازم برای استقبال از گریبایدوف شد وضمناً درخواست کرد که دولت ایران «هر چه زودتر امر کرور هشتم ومتعاقب ان تخلیه خوی را فیصله دهند» (اسناد رسمی ...  ، البوم 6 ، برگ 2).

چنین به نظر میرسد که مقداری از این وجه تا رجب 1244 پرداخت شد ، زیرا به ایران فرصت داده شد  که در 13 رجب  50 هزار تومان و در 20 رجب 100 هزار تومان پرداخت کند ، تا خوی تخلیه شود (قائم مقامی ، «مسئله» ، شمـ 1/277-279). در 13 رجب 50 هزار تومان پرداخت شد ، ولی دولت نتوانست 100 هزار تومان دیگر را تهیه کند ؛ تا در محرم 1245 به ناچار مقداری از جواهرات سلطنتی به ارزش 125هزار تومان ، به عنوان وثیقه 100هزار تومان کسری کرور هشتم ، به روسها سپرده شد و خوی تخلیه گردید (همان ، شمـ 2/280-281).

مطابق اسنادی که مورد بررسی قرار گرفته است ، چنین به نظر میرسد که مقرر گردیده بود 50 هزار از اخرین 100 هزار کرور هشتم به صورت نقد ،  و50 هزار تومان بقیه به صورت غله پرداخت شود (اسنادی از روند ...  ، شماره های 51 ، 59 ، 74). اما مسلم است که تا شوال 1245ف هنوز دولت ایران 50 هزار تومان بدهکار بود و بخشی از جواهرات هنوز در رهن روسیه قرار داشت ، زیرا در این تاریخ فتحعلیشاه فرمان داد تا پول پرداخت و جواهرات از رهن روسیه بیرون آورده شد (همان ، ص 88-89).

به دنبال ان ، در ربیع الاول 1246 ، عباس میرزا به آقا محمد حسن خزانه دار دستور داد که مبلغ 27341 تومان و  3 هزار دینار ، باقی مانده وجه کرور هشتنم را که قمست عمده را فتحعلی شاه داده و مقداری نیز از وجوه اذربایجان و بابان ،  قسمتی هم از وجوه مساعده بوده است ، تحویل روسها دهد و جواهرات شاه را از رهن بیرون آورد و توسط خسرو میرزا به دربار ونزد شاه ارسال دارد (همان ، ص 54-55 ، 272). باید گفت در همین سال ، یک  کرور از غرامت ایران به روسیه ، توسط تزار روس ، و در پس سفر  هیئتی از ایران به روسیه برای ابلاغ تاسف دولت ایران از قتل گریباید بخشیده شد وکل مبلغ غرامت به 9 کرور کاهش یافت  (نوایی ، 2/273؛ قائم مقام فراهانی ، 46؛ تاج بخش ، 261؛ قائم مقامی ، «نکاتی...» ، 274).

در 1251ق ، دولت ایران به سبب تحمل مخارج سنگین مراسم اولین سالگرد سلطنت محمد شاه ، تقاضای مهلت بیشتری برای پرداخت اخرین کرور  یا کرور نهم کرد. ظاهراً دولت روسیه پذیرفت وموعد پرداخت به اول محرم 1252موکول شد. ولی چون زمان پرداخت نزدیک شد ، دولت ایران اعلام کرد مبلغ 125 هزار تومان را در تاریخ تعیین شده ، وبقیه را طی 18 ماه اینده میپردازد (اسناد روابط .... ، در دوران فتحعلیشاه ...  ، شمـ 20). دولت روسیه این درخواست را نیز توسط نامه ای که سیمونیچ ، وزیر مختار وقت روسیه در ایران برای میرزا مسعود انصاری ، وزیر خارجه وقت نوشت. قبول کرد (اسناد رسمیم ، البوم 7 ، ص 5 پشت صفحه).

با این همه ، تمام این مبلغ در دوره محمد شاه پرداخت نشد و تا دوره پادشاهی ناصرالدین شاه و صدارت میرزا اقاخان نوری دولت ایران هنوز 330 هزار تومان بدهکار بود. در این زمان چون جنگهای کریمه اغاز شد ، دولت روسیه از بیم نزدیک شدن ایران به دولت عثمانی ، با ایرانیان به مذاکره برخاست و معاهده ای سری میان دو دولت منعقد شد (18 محرم ، 1271ق 21 سپتامیر 1854) که مطابق فصل 3 این معاهده ، دولت روسیه از بقیه کرور نهم ، یعنی از 330 هزار تومان دیگر به طور قطع صرفنظر کرد (قائم مقامی ، «مسئله ...» شمـ 2/227).

پس از انقلاب اکتبر ، با انک تروتسکی ، وزیر امور خارجه دولت روسیه شوروی ، در یادداشت مورخ 27 ژانویه 1918به دولت ایران ، تمام معاهدات منعقده میان روسیه تزاری و دولت ایران را لغو کرد  ولی اهمیت این یادداشت ، به سبب اشفتگی احوال ایران و فقدان حکومتی مققدر و اگاه به منافع ملی درک نشد و مورد توجه و استقبال اولیای دولت ایران قرار نگرفت. ایرانیان متوجه ان زمانی شدندکه برای استیفای حقوق خود و لغو ان قراردادهای مذلت بار بسیار دیر شده بود. پس از جنگ جهانی اول ، کوششهایی برای الحاق مجدد خاک قفقاز به ایران صورت گرفت و هیئتی از بادکوبه به تهران امد و با اعضای دولت ایران درباره شهرهایی که بر اساس دو عهدنامه گلستان و ترکمانچای ضمیمه خاک روسیه شده بود ، به گفت و گو نشست و راجع به چگونگی پیوستن انها به ایران به رایزنی پرداخت.

اما کوشش نمایندگان دولت ایران در کنفرانس صلح و روسای (ژانویه ، 1919 ) در این باره ، به دلیل مخالفتها و کارشکنیهای دولت  اشغال قفقاز توسط بلشویکها ، موضوع  الحاق مجدد ان نواحی به ایران به طور کلی کنار گذاشته شد.

در سال پس از استقرار شوروی ، دولت ایرانی علیقلی انصاری ، مشاور الممالک ، را برای انعقاد پیمانی با ان دولت ، بر پایه مواد 16 گانه ای که تروتسکی و چیچرین درباره ایران پیشنهاد کرده بوددند و نیز انچه دولت انقلابی روسیه قبلاً درباره نقض عهدنامه ترکمانچای گفته بود ، مامور کرد. این پیشنهادها به اجمال مواردی چون فسخ تمام قرضهای ایران به حکومت تزاری ، فسخ همه امتیازاتی که پیش از این به حکومت روسیه و یا اشخاص تبعه روس از طرف دولت ایران داده شده بود ، همچین لغو کاپیتولاسیون را در برداشت (اسناد روابط... ، از دورۀ ناصر الدین شاه .... ، شمـ: 162- 163).

سرانجام در تاریخ 26 فوریه 1921م/8 اسفند 1299 ، یعنی 5 روز بعد از کودتای رضاخان سردار سپه ، «عهدنامۀ مودت بین ایران و دولت شوروی روسیه» مشتمل بر یک مقدمه و 26 ماده در مسکو امضا شد. بر اساس مادۀ اول این عهدنامه ، دولت شوروی به سیاست جابرانۀ امپریالیستی روسیه در ایران خانمه می دهد و قراردادهایی که دولت امپراطوری سابق یا اتباع روس با دولت ایران منعتد کرده بودند ، از درجه اعتبار ساقط می داند (ذوقی ، 532- 542).

این عهدنامه در 23 آذر 1300 به امضای موتمن الملک (حسین پیرنیا) ، رئیس مجلس شورای ملی رسید و در 25 جمادی الاول 1340ق/4 بهمن 1300ش ، احمد شاه قاجار بر آن صحه گذاشت (راهنما... ، 203- 204) و بدین ترتیب ، فصل جدیدی در رابط میان ایران و شوروی گشوده شد.

مآخذ: جلالی ، فرزام ، بنیان حکومت قاجار ، نظام سیاسی ایلی و دیوان سالاری مدرن ، تهران ، 1373ش؛ اسناد رسمی وزارت امور خارجۀ ایران ، اسناد آلبوم شده؛ اسناد روابط ایران و روسیه از دورۀ ناصر الدین شاه تا سقوط قاجاریه ، به کوشش فاطمه قاضیها ، تهران ، 1380ش؛ اسناد روابط ایران و روسیه در دورۀ فتحعلی شاه و محمد شاه ، به کوشش فاطمه قاضیها ، تهران ، 1380ش؛ اسنادی از روابط ایران با منطقه قفقاز ، تهران ، 1372ش؛

اسنادی از روند اجرای معاهدۀ ترکمانچای ، به کوشش فاطمه قاضیها ، تهران ، 1374ش؛ افشار یزدی ، محمود ، سیاست اورپا در ایران ، ترجمۀ ضیاءالدین دهشیری ، تهران ، 1358ش؛ انصاری ، مسعود ، سفرنامۀ خسرو میرزا به پطرزبورگ ، تصحیح فرهاد میرزا معتمدالدوله ، به کوشش محمد گلبن ، تهران ، 1349ش؛ بامداد ، مهدی ، شرح حال رجال ایران ، تهران ، 1371ش؛ پناهی سمنانی ، قائم مقام فراهانی چهرۀ درخشان ادب و سیاست ، تهران ، 1376ش؛

تاج بخش ، احمد ، سیاست های استعماری روسیۀ تزاری ، انگلستان و فرانسه در ایران ، تهران ، 1362ش؛ تقی زاده ، حسن خطابه ، تهران ، 1338ش؛ جهانگیر میرزا ، تاریخ نو ، به کوشش عباس اقبال آشتیانی ، تهران ، 1337ش؛ دریاگشت ، محمد رسول ، قائم مقام نامه ، تهران 1377ش؛ ذوقی ، ایرج ، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ ، تهران ، 1377ش؛ راهنما و مشخصات معاهدات دو جانبۀ ایران با سایر دول ، تهران ، 1370ش؛

ریاحی ، محمد امین ، سفارت نامه های ایران ، تهران 1368ش؛ سپهر ، محمد تقی ، ایران در جنگ بزرگ ، تهران ، 1362ش؛ همو ، ناسخ التواریخ ، دوره کامل  قاجاریه ، به کوشش جهانگیر قائم مقامی ، تهران ، 1337ش؛ شمیم  ، علی اصغر ، ایران در دوره سلطنت قاجار ، تهران ، 1371ش؛ عبدالله یف ، فتح الله ، گوشه ای از  مناسبات روسیه و ایران و سیاست انگلستان در ایران ، ترجمه غلامحسین متین ، تهران ، 1356ش؛ غنی ، قاسم و عباس اقبال  آشینانیس ، «غرامات معاهده ترکمانچای و جریان پرداخت ان» ، یادگار ، 1323ش؛ س1 ، شمـ 2 ؛

قائم مقام فراهانی ، ابوالقاسم ، منشات ، به کوشش فرهاد میرزا معتمدالدوله ، تهران ، ارسطو ؛ قائم مقامی ، جهانگیر ، «مسئله غرامات جنگ دوم ایران وروسیه » ، بررسیهای تاریخی ، 1353ش؛ س 9 ، شمـ 1 ، و 2؛

همو ، نامه های سیاسی و تاریخی سیدالوزراء قائم مقام فراهانی ، تهران 1358ش؛ همو ، «نکاتی درباره قتل گریبایدف» ، بررسیهای تاریخی ،  1348ش ، س4 ، شمـ 5  6 ؛ لاچینی ، ابوالقاسم ، احوال و دستخطهای عباس میرزاقاجار نایب السلطنه ، تهران ، 1326ش؛ محمود  ، محمود ، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس ، تهران ، 1378ش؛ معاهدات  و قراردادهای تاریخی در دوره قاجاریه ، به کوشش غلامرضا طباطبایی ، تهران ، 1373ش؛

مفتون دنبلی ، عبدالرزاق ، ماثر سلطانیه ، به کوشش غلامحسین صدری  افشار ، تهران ، 1351؛ نامه عباس میرزا به فتحعلی  شاه ، موجود در بایگانی شخصی نوش افرین انصاری ؛ نفیسی ، سعید ، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر ، تهران ، 1372ش؛ نوایی ، عبدالحسین ، ایران و جهان ، تهران ، 1369ش؛ وثوق ، علی ، عبرت نامه روشنددلان ، تهران ، 1358ش؛ ورجاوند ،  پرویز ، ایران و قفقاز ، تهران ، 1378ش؛ وقایع نگار مروزی ، میرزا صادق ، اهنگ سروش (تاریخ جنگهای ایران و روس ) ، گرداورنده : حسین آذر به کوشش امیر هوشنگ اذر ، تهران ، 1369ش؛ هوشنگ مهدوی ، عبدالرضا ، تاریخ روابط خارجی ایران ، تهران ، 1349ش؛

اَرَس رودی به درازای تاریخ

رودی است که از ترکیه سرچشمه میگیرد و ضمن گذر از  مناطق کوهستانی آرارات ومرز جمهوریهای ارمنستان و اذربایجن با جمهوری اسلامی ایران ، به دریای خزر میریزد.

در نوشته های مربوط به یونان و رم باستان ، نام ارس به صورت آراکس (هرودت ، ; 75 ارسطو ، ; 95 استرابن ، ; v/321 دیودورس .... (II/27 و در نوشته های متاخر به صورت آراکس امده است ; WNGD, 64 رینو ، ; 76 مایر ، ; II/484 لاروس بزرگ). نوشته هرودت درباره رود ارس تا اندازه ای اشفته است. به نوشته او ارس از سرزمین ماتیانیان سرچشمه میگیرد ورد جهت مطلع خورشید به دریای خزر میریزد و دارای 40 شاخه است .

از نوشته وی گاه چنین برمی اید که اراکس با امو دریا (جیحون) خلط شده است ؛ ولی نکته ای که بشناختن درست ان یاری میدهد ، مطالب او درباره گذر آن رود از  سرزمین ماتیانی است ، زیرا به احتمال قوی ماتیانیان در مغرب دریاچه ارومیه و دره ارس سکنی داشته اند (دیاکونوف ، .(339 استرابن با دقت بیشتری از ارس یاد کرده ، و گذرگاه ان را در محدوده البانیای قفقاز  ارمنستان نوشته است ,V/187, 225, 327, 335 جمـ).

در ماخذ کهن ارمنی نام رود ارس با داستانی همراه شده ، و یراسخ[1] امده است (خورنی ، ; 24 نیزنکـ: پاولی ). در ماخذ متاخر ارمنی ، از جمله تاریخ الوانک (اغوانک) ، نوشته موسی کاغان کاتواتسی (ص 94-99) و کتاب «تاریخ ارمنستان» ، نوشته گاندزاکتسی (ص  (224 و نیز در کتاب مولفی ناشناخته با نام مستعار شاپوه (شاپور) با گراتونی (ص 94) همه جا نام رود ارس ، یراسخ امده است. گرجیان ان را رخسی[2] ، (پاولی) و طبق ضبط بازورث ، رخشی[3]  می خواندند (نکـ: ایرانیکا). در ماخذ ترکیه این رود ، ارس (IA, III/332) و در ماخذ جمهوری اذربایجانا به صورت اراز امده است. («دایره المعارف.... »).

در یشتها (1/59) از آب دائی تیا یاد شده است. دائی تیا رودی است در آریاویج که برخی خاورشناسان انرا رود زرافشان و برخی رود ارس دانسته اند ، (پور داود ، 1/59ف حاشیه 5). درمتون عربی نام ارس به صورت الرس (رس) آمده است (بلاذری ، 1/206؛ یعقوبی  ، 119؛ ابن فقیه ، 296 ؛ ابن خردادبه ، 174؛ مسعودی ، 2/75؛ ابودلف ، 47؛ یاقوت ، 2/778-779).

نگارش عربی این رود به ویژه در ارتباط با آیات قرانی ، ظاهراً سبب شد که در متون فارسی نیز گاه نام آن به صورت رَس نوشته شود (حدود العالم 46). نام رس در نگارش عربی با ایاتی از قران کریم مرتبط است: یکی آیه «و عاداً و ثَمودَ و َ اَصحابَ الَّرسَّ و... » (فرقان / 225/38 و دیگری ایه «کَذَبت قَّبلَهم قَومُ نُوح ِ و َ اَصحابَ الَّرسَّ و ثَمودَ» (ق/ 50/12). ابن حوقل مینویسد که این همان رس است که خداوند عذاب خود را درباره قوم ان بیان کرده است.

وی در تایید نظر خود متذکر شده است که اگر کسی از دوسوی ارس از شهر ورثان در آید ، آثار شهرهای ویرانی را میبیند که به بدترین  حالات در امده و یاداور فرموده خداوندند (2/345). یعقوبی  شمار شهرهای ویران شده اطراف رس را 300 ذکر کرده است (همانجا).

طول رود ارس از سرچشمه تا محلی که به دریای خزر میریزد  1027 کمـ است (بدیعی ، 1/ 148؛ هویدا ، 4؛ «دائره المعارف »). این رود از دو شاخه مجزا تشکیل شده است: یک شاخه از ارتفاعات بین گول داغ (هزاربرکه) در جنوب ارزروم نزدیک سرچشمه فرات به ارتفاع 3152 متر اغاز میشود وبا گذر از منطقه کوهستانی پالان توکن به ارتفاع 3135 متر در جنوب ارزروم و شرق حسن قلعه و جنوب ارتفاعات قارص و شمال کوههای  آرارات بزرگ با شاخه های متعدد وارد جلگه ایروان در خاک جمهوری ارمنستان میشود.

شاخه دیگری از ارتفاعات ارمنستان سرچمشه میگیرد و در محلی به نام زنگنه در منتهی الیه شمال غربی ایران و مرز مشترک ایران و ارمنستان و ترکیه به شاخه نخست میپوندد و در طول مرز ایران با جمهوریهای ارمنستان و اذربایجان جریان مییابد (هویدا ، همانجا). این رود از پیوندگاه خود با رود آخورایان ، واقع در نزدیکی بهرام تپه ، گذر خود از اراضی جمهوریهای اذربایجان و ارمنستان را آغاز میکند و در نزدیکی شهر صابر آباد در منطقه ای که 11متر پایینتر از   سطح دریاست ، با رود کر پیوند مییابد.

رود ارس مسافتی حدود600 کمـ را در مرز دو جمهوری ارمنستان و اذربایجان با جمهوی ترکیه و جمهوری اسلامی ایران طی میکن («دائره المعارف»). ارس در منطقه ارارات از جلگه های سَده رَک ، شرور ، بویوک دوز و انگاه از جنوب نخجوان مگذرد. در این منطقه  سرعت اب تا اندازه ای کاستی میپذیرد (همانجا).  درباره حوضه ابریز رود ارس اندک اختلافی وجود دارد ، برخی وسعت انرا 100 هزرا کمـ 2 (بدیعی ، 1/150) ویا 100220 کمـ 2 (هویدا ، همانجا) و برخی 102 هزارکمـ2 نوشته اند («دائره المعارف»؛ ایرانیکا).

ارس بر پایه جریان اب به دو قسمت کوهستانی و جلگه ای بخش میشود ان بخش که از  ترکیه میگذرد ، کاملاً کوهستانی است («دائره المعارف»).در جلگه ارارات از سرعت ان کاسته میشود و در حدود جلفا تا اندازه ای ارام است ، ولی از جلفا تا حدود اصلاندوز از معبری کوهستانی میگذرد و دوباره سرعت میگیرد تا به دشت مغان برسد در این منطقه باز از سرعت اب کاسته میشود (هویدا ، 5).

عرض رود متغیر است در بخش سفلی در محل پیوند با قره سو یا دره رود ، عرضش انگاه به 200 متر و در نزدیکی پلدشت به حدود 90 تا 100 متر میرسد ، ولی در مناطق کوهستانی تنگ میشود ورد تنگترین  مجرای خود در نزدیکی قریه گولان از محال دزمار ارسباران به 10 متر میرسد (همانجا). عمق متوسط ارس حدود  5/2 متر است ، ولی در برخی جاها به 4 متر هم میرسد و گاه نیز از نیم متر هم تجاوز نمیکند. (همو ، 6).

عمده ترین شاخه هایی که از  قفقاز به ارس میپیوندند ، اینانند: رود کر و رودهای سوجور[4] ، رازدان ، آزاد ، ودی ، آرپاچای ، زنگلانن ، موشولان ، نخجوان ، اگراچای (اقری) و چند رود دیگر («دائره المعارف» ؛ هویدا ، 12). این رودها نیز از جانب ایران به ارس میریزند : رود ماکو یازنگمار ، قره سو یا دره رود ، آق  چای ، دوزال چای ، اشتبین و کلیبر.

رودخانه های کوچک بسیاری نیز وجود دارد که به این رودها میپیوندند و بدین ترتیب به رود ارس ملحق میشوند: ساری سو ، آواجیق ، چهل چشمه (قرخ بولاق) ، قزل چای ، قطور ، جوشن ، طرزم ، گوره خیل ، حاجیلار ، کبود گنبد ، مرزآباد ، قره قیه ، کلو ، اندرگان ، خروانق ، مردانقم ، کوانق ، آلاجوجه ، القنا ، اکرا ، قوروچای ، بالق لی ، اندراب ، آق چالی ، اوارسی ، مشکین چای و الی (همو ، 7- 12).

44% از  اب ارس از طریق آّبهای زیرزمین ، 38% از برفهای آب شده و 18% از آب باران تامین میشود ، («دائره المعارف»). تقریباً 23% آب رود ارس از آبهای واقع در خاک ترکیه ، 38% از قفقاز و 39% از آّبهای ایران تامین میشود (جغرافیای کامل ... ، 38؛ مبشری ، 2/ 25). رودخانه ودی در نقطه شروع مرز ایران با کشورهای مستقل مشترک المنافع به ارس میپوندد. رودخانه های زونگا و گارنی نیز از ارمنستان وارد ارس میشوند (همانجا). میانگین حجم آب سالانه ارس در محل سد مخزنی (طی سالهای 1913- 1965م) 5765 میلیون متر مکعب و وسعت حوضه ابریز ان تا محل سد مخزنی 49535 کمـ2 است.

در محل سد انحرافی میل و مغان وسعت حوضه ابریز ، 73840 کمـ 2 و میانگین ابدهی سالیانه ان در (سالهای 1913- 1965م) 3/ 7879 میلیون متر مکعب براورد شده است (همو ، 2/27 ، 28 ، جدول). رود ارس هر چه به سوی مشرق پیش میرود ، توزیع ماهیانه ابدهی  شاخه های متصل به ان نامناسبتر میگردد که البته این امر وابسته به عوامل مکانی و میزانا بارندگی است (همو ، 2/28 ، 29). حداقل دبی رود در محل سد ارس (منطقه قزل قشلاق) 32 متر مکعب در ثانیه و در محل سد انحرافی میل و مغان 180 متر مکعب در ثانیه و دبی متوسط ان حدود 250 متر مکعب و در ثانیه در محل سد ارس (قزل قشلاق) و حدود 400 متر مکعب در محل سد انحرافی میل ومغان است. دبی ثابت ان در تمام فصول ابیاری ، پس از  پایان ساختمان سد ، 190 مترمکعب در ثانیه پیش بینی شده است. (هویدا ، 6).

رود ارس پس از  پیوستن به رود کر در محلی به نام سالیان واقع درجمهوری اذربایجان دوشعبه میشود که یکی  در قزل آغاج و دیگری در منطقه شمالی آن به دریای خزر میریزد (همو ، 2/6-7). حمدالله مستوفی منطقه ای را که آب ارس به دریای خزر میریزد ، ولایت گشتاسفی نامیده است (ص 281؛ نیزنکـ: لسترنج ، 192).

در رود ارس 805 جزیره بزرگ و کوچک وجود دارد که 47 جزیره ان  متعلق به ایران است. این جزیره ها اغلب به هنگام طغیان رود ، به زیر میروند و پس از فروکش آب دوباره ظاهر میشوند ومراتع مناسبی را برای دامها تشکیل میدهند. (هویدا ، 7).

در روزگاران گذشته رود ارس دارای پلهای متعددی بوده که ویران شده اند. از پلهای قدیمی جز پل مشهور خداافرین بر جای نمانده است. حمدالله مستوفی بنای این پل را به بکر بن عبدالله  نسبت داده و تارخ بنای آن را 15ق/636م نوشته است (ص 88). در عهد هشام بن عبدالملک  ، خلیفه اموی  ، پلی بروی ارس وجود داشت و چون جراح ابن عبدالله در کنار ارس در جنگ با خزران کشته شد ، رود ارس نهر جراح نام گرفت و پل نیز به نام خوانده شد (بلاذری ، 1/ 206).

به نوشته منجم باشی (2/507-508) ، فضلون که با ارمنیان و گرجیان بسیار کرده بود ، در 418ق/1027 م پل بزرگ و زیبایی بر روی ارس  بست ، از پلهای دیگر رود ارس ، پل ضیاء الملک است که خواند میر (3/274)ضمن شرح درگیریهای احمد جلایر در 687ق / 1288 م بدان اشاره کرده است. اوزون حسن اق قویونلو به هنگام جنگ با ابوسعید بهادر خان ، فرخ یسار شروانشاه را به ویران کردن پلهای ارس واداشت (هینتس ، 68-69).

پل دیگری بر روی ارس به نام جسر جواد وجود داشته که شاه اسماعیل صفوی فرمان تکمیل آن را داده بود (روملو ، 57). جسر (پل و یامعبر) جواد در محل تلاقی رود کربا ارس واقع شده بود ، تاج گذاری نادرشاه افشار در حوالی همین معبر انجام گرفت (دائره المعارف فارسی). شاردن جهانگرد فرانسوی مینویسد که بر روی این رودخانه در جلفا و نقاط دیگر چندین  پل بسته اند و به رغم استحکام و عظمت انها ، چنانکه از طاقها و چشمه هایشان نمودار است ، در مقابل فشار آب دوام نیاورده ، ویران شدند (2/395).

پلهای دیگری این رود بعدها ساخته شده اند که دوپل آن در جلفاست ، یکی پل آهنی معلق در مشرق جلفا که خط آهن از روی آن میگذرد ، طول این پل 107متر و عرض آن 6 متر است. این پل قادر به تحمل دو لوکوموتیو و 50واگن است (هویدان ، 14). پل دیگر درمحل معروف به عربلر است که امروزه پلدشت نامیده میشود و در برابر شهر نخجوان قرار گرفته است. این پل در 1331 ش خراب شد ، ولی بعدها مرمت گردید(همانجا).

ارس در روزگاران کهن گذرگاه اقوام و تیره های بسیار بوده است ، بی گمان گذر اقوام همواره با صلح و صف همراه نبوده است. یکی از  آگاهیهای ما درباره عهد باستان ، مربوط به لشکریان  اورارتوست که در پایان سده 9 ق م از رود ارس گذشتند و به سرزمینهای شمالی راه گشودند (بیوتروفسکی ، 300).

بر رود ارس در مرز ایران و جمهوری اذربایجان نزدیک شهر نخجوان مجموعه برق آبی احداث شد و در 1350ش مورد بهره برداری  قرار گرفت. حمجم مخزن آب سد ارس 335/1 کمـ 3 ، ارتفاع آن 35 متر و طول ان 900 متر است ، سد دیگری نیز مشترکاً از سوی دو دولت ایران و شوروی در منطقه میل و مغان احداث شده است که بخشی از  کانانل آبیاری آن در اراضی جمهوری اذربایجان و بخشی دیگر در اراضی ایران کشیده شده است («دائره المعارف فارسی» ، (308.

رد موافقت نامه مربوط به حل مسائل مرزی میان دو دولت ایران و اتحاد شوروی ک در 30 اردیبهشت 1344 ش / 20مه 1955 م در مسکو به امضا رسیده ، خط مرزی میان ایران و اتحاد جماهیر شوروی مربوط به رود ارس ، همان است که در سند مورخ رجب 1244ق / 18 ژانویه 1829 م قید شده است (نکـ: خاکپور ، 51-52). در 20 مرداد 1336ش / 11اوت 1957م موافقت نامه ای میان دو دولت ایران و اتحادشوروی درباره تهیه طرحهای مقدماتی مربوط به استفاده برابر و مشترک از قسمتهای مرزی رودهای ارس و اترک برای ابیاری و تولید نیروی برق  در تهران به امضا رسید (مجموعه قراردادهاد ، 355ف 359) که طبق مفاد آن مقرر گردید 62500 هکتار از اراضی ایران از آب ارس آبیاری گردد و تاسیسات هیدروتکنیک برای رفع نیازهای  نواحی مجاور ایران وشوروی احداث شود.



[1] - Yeraskh

[2] - Rakhsi

[3] - Raksi

[4] - Sevjur