مشروطیت و حاج قاسم اردبیلی

                            حاج قاسم اردبیلی کیست؟

     مرحوم حاج قاسم اردبیلی از تجار معروف تبریز و رئیس خانواده های اردبیلی در تبریز بود، هنگام انتخابات انجمن ایالتی وی در گیلان حضور داشت، اهالی اردبیل او را به نمایندگی انتخاب کردند وی نمایندگی اردبیل را قبول و به تبریز آمد و چون در آن ایام نان کمیاب شد وی از طرف انجمن به عضویت کمیته تامین آذوقه مامور شد، وقتی که می خواست گزارش کمیته را به عرض انجمن برساند توسط رجاله ای مقتول گردید.

 

        در حیاط تلگرافخانه یک داستان شگفتی پیش آمد، داستانی که هیچ گاه گمان رو ی دادنش را نداشتند.

      انبوهی مردم در تلگرافخانه بیش از دیگر روزها بود. زیرا گذشته از شور و خروش قانون طلبی این زمان در تبریز نان بسیار کم یافته می شد، و این خود گرفتاری دیگری برای خانواده های کم بضاعت بوجود آورده بود، و از این رو دسته هایی از مردم رو به تلگرافخانه و توپخانه می آوردند که باشد چاره ای اندیشند.

     زن های تبریز در جنبش آزادیخواهی هیچ گاه همبازی ننموده اند، ولی در این روزها سخت کمیاب شدن  نان یک دسته از زن های بینوا را نیز به میان شوریشان کشاند.

حاج قاسم اردبیلی که یکی از بازرگانان توانگر و دیه دار تبریزبود، به تلگرافخانه آمد و چون از میان مردم می گذشت زنی یک تکه نان سیاهی را که در دست داشت به حاجی نشان داده زبان به دشنام و نفرین باز کرد، و به این بسنده نکرده دست بلند کرده چکی به پشت گردن او نواخته، همین که دست این زن بلند گردید دیگران بر سر حاجی ریخته بی باکانه مشت و لگد و پشت گردنی بسیار نثار حاجی میکنن.

 لیکن در این میان کسانی از مجاهدان رسیدندو حاجی قاسم را از دست آنان گرفته نیمه جان به یکی از اتاق های بالایی تلگرافخانه بردند و در آنجا نهانش کردند، و میرزا غفار زنوزی برای آرام گردانیدن مردم به گفتاری پرداخت.

      ولی مردم همچنان در شور و تلاش بودند در این هنگام یکی از میان مردم تیری به هوا انداخت و از آن سوی یک دسته از زنان که در بازارها نانی پیدا نکرده و با شیون و فریاد رو به تلگرافخانه آورده بودند فرا رسیدند.

       آن آواز تیر و این رسیدن زنان چنان تکانی به دسته بینوایان و گرسنگان داد که دیگر کسی جلو دار آنهانبود و کسانی از آنان به اتاق ها شتافته وبه جستن حاجی قاسم برخاستند و همچنان کشان کشان می برند تا در دم خانه نیرالسطان(خانه پهلوی تلگرافخانه) روان از تنش بیرون رفت. ولی مردم دست برنداشتند و تا میدان توپخانه برده ودر آنجا وارونه آویزانش کردند....

            قتل فجیع حاج قاسم اردبیلی از حوادث مهم مشروطیت است، با این قتل اولین خونریزی شروع شد و صفای اولیه مشروطیت از بین رفت، اختیار کار از دست انجمن و ریش سفیدان بیرون رفت، و به دست رجاله افتاد.(قتل حاج قاسم اردبیلی بدست رجاله زنگ خطری بود هم برای مخالفین نهضت مشروطیت و هم برای موافقین آن هر دو دسته که به نحوی مخالف ورود مردم عادی به جریانات انقلاب بودند. نگران و دلواپس آینده شدند).

      قتل او مقدمه یک عده قتلها بود که صرفاً بی جهت بوده است و باید قتل سید حسن شریف زاده آزادیخواه معروف آذربایجان را آخرین آن قتل ها دانست.

      از بازمانده های حاج قاسم اردبیلی می توان حاج محمد رضا اردبیلی که چند دوره وکیل مجلس بوده و آقای مهندس بیوک آقا اردبیلی و حاج مهدی اردبیلی که تلفن خودکار را به تبریز آورد، می توان نام برد.

 

 

 

 

پارچه زر بافت بقعه شیخ صفی و غارتگران

سرزمین ایران به علت موقعیت ممتاز و اهمیت جغرافیایی سیاسی خود از آغاز تاریخ تا امروز همواره در معرض مخاطرات جهانی و منطقه ای قرار داشته وهمیشه آسیب های فرهنگی و تاریخی را به خود دیده است.

به همین سبب این کشور در سراسر حیات اجتماعی سیاسی خود تهاجم های خشونت بار را از سر گذرانده ، در این رهگذر، سرزمین هایی از ایران عزیز جدا شده و آثار تاریخی و فرهنگی این مرز و بوم نیز از غارت و چپاول مصون نمانده است، این موضوع به زمان خاص محدود نمی شود و تنها دوره قاجارو پادشاهان قاجار رانمی توان مورد سرزنش قرار داد.

ارنست هرتسفلد ، کامرون ، گلدار ، انگلیسی مجاری الاصل، سراورل اشتین ،ژاک دومرگان
 و آرتور اوپهام پوپ از جمله غارتگران باستان شناس بیگانه بودند شخص مزبور همان کسی است که اموال با ارزش تمام نقاط ایران را از جمله اموال مقبره شیخ صفی الدین اردبیلی را نیز به بهانه اکسپوزسیون لندن (موزه لندن) در سال 1931 میلادی 1310 ه ـ ش که به غرب بُرد این مجموعه شامل 51 قطعه از نفیس ترین اشیاء بقعه من جمله 10 جلد قرآن به خط کوفی و با تذهیب طلا، 7 تخته قالیچه، پرده 2 قطعه، روپوش مقابر3 قطعه، قالیچه و گلیم ابریشم 6 تخته، پارچه زری 6 قطعه ، بشقاب ، قمقمه آب ، قندیل و عجیب اینکه، در موزه لندن باوجود آن که بهترین قطعه های عتیقه ایران حتی تخت معروف طاوس هم وجود داشت، تنها چیزی که هر بیننده را مبهوت و مجذوب خود می کرده و پر بیننده ترین قطعه موزه لندن بوده، پارچه زری بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی ست .حال اینکه پارچه زری بقعه شیخ صفی ، موجود هست؟ در ایران باقی مانده
یا نه؟ اکنون کجاست؟ خود موضوعی است که جستجوی پژوهشگران را می طلبد.

 

 

میرزا علی اکبر مجتهد

ميرزا علي اكبر مجتهد اردبيلي

1231-1306/خ

سرشناس­ترين چهره تاريخ اردبيل در نيمه اول سدة چهاردهم هجري قمري ميرزا علي اكبر مجتهد اردبيلي است كه خواه­ ناخواه تاريخ، فرهنگ، اخلاق، حتي دين و مذهب دارالارشاد در اين پنجاه سال تاريخ خود. خوب يا بد به سختي حتي در بعضي از موارد در حد افراط و كمال از آثار و عقايد او متاثر شده است. گفتار و كردارش سوژه براي مجله ملا نصرالدين شده و به صورت كاريكاتوري بر روي جلد آن نقش بسته است يا به صورت درد دل بابا شمل در آمده، لباس نقد و طنز پوشيده و با عناوين گوناگون در لابلاي روزنامه­ها و مجلات و كتابها منعكس شده است .

 طرفدارانش از نظر اعتقادي او را تا حد اولياء برده و كرامات و معجزات برايش ساخته و نقل نموده­اند. گاه كفش­هاي آقا را از غيب جلو پايش گذاشته­اند. از كوبيدن پايش بر پله منبر زلزله در اردبيل به وجود آورده­اند و در پيشوازش در موقع برگشت از تبعيد سروده­اند.

اولسون احباب لر مژده و اعلام گلور                         حافظ شرع مبين، حجه الاسلام گلور

و از نظر علمي او را در محضر درس شيخ انصاري نشانده و نوشته­اند: در آغاز تحصيل فهم مطالب شيخ بر وي سخت بود. و در حلقه درس شيخ انصاري ساكت و آرام مي­نشسته. راجع به عدم ياري فهم در درك

مطالب غامضانه توسل به امام زمان عليه السلام جسته در مسجد كوفه ممعتكف و مورد نظر شخصي امام زمان واقع گرديد و از دست وي چند قاشق آشي نصيب اردبيلي گشته ؟؟؟؟؟ فهم و ذكاء و صفاء ذهن جاري و يقين حاصل مي­كند دست غيبي در كار بوده پس از آن هر روز در درس شيخ اشكال و ايراد مي­كرده. روزي اشكالش بر استاد دو دفعه رد و بدل مي­شود و شيخ عليه الرحم حلا و نقضا جواب را گفته مي­فرمايد: علي اكبر آن كس كه به تو چند قاشق آش عنايت كرده به من يك كاسه لطف نموده است مرحوم مجتهد از شاگردان علامه عصر شيخ انصاري رحمه اله عليه بوده و مدت­­هائي به حوزه درس شيخ حاضر مي­شده.

غافل از آن كه در زمان وفات شيخ اين قهرمان ساخته و پرداخته ايشان بيش از دوازده بهار نديده و هنوز به سن بلوغ شرعي هم نرسيده و از خاك پاك دارالارشاد خارج نشده بود تا چه رسد به شاگردي و تلمذ او در محضر شيخ انصاري و حضور در درس رسائل يا مكاسب و درس خارج وي؟

مخالفانش تمام بدبختي­ها و عقب ماندگي­هاي علمي و فرهنگي دارالارشاد را در قرن اخير به حق يا ناحق به پاي او مي­نويسند و از زدن هر نوع ارقام به وي ابا و امتناعي ندارند و يك طرفه بر كرسي قضا نشسته حكم صادر مي­كنند و با استناد به نوشته­هاي مخالفانش او را مرتجع، عوام فريب، خرافاتي خوانده و مكنونات قلبي خود را از زبان ديگران حكايت مي­كنند و مي­گويند مردم به او نفرين مي­نمايند و معتقدند كه بر اثر مخالفت وي با فرهنگ جديد از علم و دانش بي­بهره مانده­اند و از مزاياي معنوي و مادي آن محروم گشته­اندو در استقبال از شعر طرفدارانش كه نقل شد مي­سرايند.

اردبيل اولكه سنه ناشر اوهام گلور                             منبر اوسته دمگه، هرزه و سرسام گلور

در مقام علمي حضور در محضر اساتيد را از وي سلب نموده و تمام دانش و بينش و معلومات او را به پاي كثرت مطالعاتش مي­نويسند و گاه چنان اتهاماتي به وي مي­زنند كه با هزاران من سریشم هم به وي نمي­چسبند آن گاه خود مي­نشينند و دانسته و ندانسته از وي دفاع مي­كنند.

اين افراط و تفريط­هاست كه تاكنون به کسی اجازه نميدهد كه بعد از گذشت دهها  سال از مرگ وي آزادانه درباره وي به كرسي قضا نشينيم و به بررسي رفتار و كردار و اخلاق و آراء و عقايد او پرداخته و به نقد آثار او بپردازيم.

 

عملکرد شهرداری و انجمن شهر اردبیل در سال 1347-1351

نگاهی به انجمن شهر اردبیل (قبل از انقلاب)

نقطه عطف  انجمن شهر اردبیل را می توان انتخابات در سال 1347 دانست و علت آن حضور نمایندگانی از جنس خود مردم مانند دکتر منافزاده، دکتر یوسف معماری، دکتر عبدالرحیم جلایی و ... دانست انتخابات انجمن شهر اردبیل پس از یک دوره مبارزات انتخاباتی صبح روز جمعه 12/7/1347 آغاز و نتیجه آن در تاریخ 13/7/1347 بشرح زیر اعلام گردید:

 1-آقای دکتر لطفعلی منافزاده                                              4719 رأی

2- آقای دکتر یوسف معماری                                              4675 رأی

3-دکتر عبدالرحیم جلائی                                                               4626 رأی

4-آقای محمد امیری                                                                      4157 رأی

5-آقای محمد ذکری                                                                      4034 رأی

6-آقای بابا حاج نجفی                                                                   4034 رأی

7- دکتر حاج خان اوغلان نوری                                           3925 رأی

8-آقای عباس رحیمیان                                                                   3924 رأی

9-آقای علی اصغر شیخ باقری                                              3807 رأی

انجمن در تاریخ 25/7/1347 اولین جلسه خود را با حضور فرماندار وقت تشکیل و پس از انجام آئین سوگند هیئت رئیسه خود را به این ترتیب انتخاب نمودند:

آقای محمد امیری                                                             رئیس

آقای دکتر یوسف معماری                                                نائب رئیس

آقای بابا حاج نجفی و آقای محمد ذکری دبیران انجمن به مدت یکسال انتخاب نمود آنگاه بلافاصله با تشکیل دومین جلسه نسبت به انتخاب شهردار اقدام و با رأی مخفی و اکثریت قاطع آقای دکتر احمد نایبی رئیس سابق بهداری شهرستان اردبیل را به سمت شهردار اردبیل برگزیدند و از این تاریخ انجمن شهر و شهردار منتخب امور شهر را عملاً به دست گرفتند . دراین دوره از انجمن شهر بدان علت اهمیت دارد که چهره اردبیل دگرگون و شکوفائی یافت و بگونه یک شهر مدرن و زیبا، آباد و پیشرفته درآمد تا آنجا که درقبال این اقدامات انجمن شهر اردبیل در بین انجمنهای استان آذربایجانشرقی انجمنی ممتاز و شهردار برگزیده آن شهردار نمونه انتخاب شد.

عملکرد انجمن شهر و شهرداری اردبیل در سالهای 48-49-50-51

عملکرد سال 1348

1-احداث خیابان 20 متری از پل ججین تا کوی باغمیشه معروف به خیابان نایبی

2-احداث خیابان سی متری از رودر روی مسجد باغمیشه تا میدان عالی قاپو

3-احداث خیابان ساحلی در مسیر رودخانه بالغلو از پل ججین تا پل سید آباد و از پل ججین در سوی جنوب تا خیابان کمربندی

4-احداث خیابان سی متری از روبروی دفتر جمعیت شیروخورشید سرخ تا میدان عالی قاپو

عملکرد سال 1349

1-خیابان کشی در امتداد خیابان شاهپور از مقابل ساختمان مرکز مبارزه با سل و اتصال آن به خیابان ساحلی

2-خیابان کشی در امتداد خیابان 20 متری از جنب مسجد باغمیشه تا گورستان غریبان در کوی علیه و اتصال آن به خیابان کمربندی

عملکرد سال 1350

1-امتداد خیابان سی متری از تقاطع خیابان پهلوی تا میدان پیر عبدالملک و ادامه آن تا خیابان کمربندی به درازای 2000 متر و پهنای 30 متر

2-خیابان کشی از جنب مسجد سلیمانشاه تا بر مسجد صفویه و پیوستن آن به خیابان کمربندی بطول 1200 متر و عرض 20 متر

عملکرد سال 1351

1-خیابان کشی درمسیر خطی از دباغ خانه بین پل سید آباد و یعقوبیه که از سمت غربی ساختمان باستانی جمعه مسجد گذشته پس از قطع خیابان پهلوی و عبور از کوی هفت تن به خیابان کمربندی در ضلع شمال غربی شهر می پیوندد. طول این رشته 1900 متر و پهنای آن 22 متر

2-رشته دوم در امتداد خیابان سی متری از مقابل مسجد باغمیشه تا بیرون شهر و وصل آنها به خط کمربندی

تعریض کوچه ها

به موازات طرح های خیابان کشی وضع شهر و موقعیت ترافیک آن ایجاب می نمود که در کوچه های پرتردد نیز اقداماتی در زمینه به سازی و تعریض به عمل آید و آن عبارتند از: 1-کوی زینال بطول 1000 متر  2-کوی پیر زرگر بطول 500  3-کوی حسن آباد بطول 100 متر 4-کوی پشت (ارمنستان) 100 متر 5-کوچه بازار مسگران 200 متر  6-کوچه اکبریه 260 متر  7-کوچه حسینیه 300 متر  8-کوچه ابراهیم آباد 150 متر 9-کوچه پیر مادر 150 متر 10-کوچه قاسمیه 300 متر 11-کوچه پشت دبیرستان ابومسلم 400 متر 12-کوی جلیل شاه 600 متر 13-کوی غریبان 200 متر  14-کوی امیریه 1000 متر 15-کوی ستار آباد 350 متر

ساماندهی رودخانه بالغلو:

رودخانه بی مهاری که از دیر زمان در داخل شهر جریان داشته و شهر را عملاً دو قسمت نموده با بستری نامنظم و پهنای بسیار سطح وسیعی از اراضی شهر را گرفته و علاوه از بلا مصرف ماندن آن وضع نامناسبی نیز در دل شهر تشکیل داده بود که اصولاً میبایست ضمن اعمال تدابیر بهداشتی از این زمینها به نفع شهرداری وبه سازی بستر رودخانه و ایجاد گردشگاه و تفرجگاه استفاده شود انجمن شهر روی این اصل طرح دیوار کشی بر بستر رودخانه و احداث بولوار درزمینهای حاصله در کناره رودخانه را در برنامه کار شهرداری قرار و اجرای آنرا تصویب کرد طول سد 2500 متر که از سازمان آب تا پل ججین و از پل 25 شهریور تا پل یعقوبیه کشیده شده پی سد 5/1 متر وبلندی دیواره 2 متر و عرض آن در سطح زیرین 5/1 و در بالای دیوار 1 متر تا 90 سانتی متر میباشد، این احداث علاوه بر جلوگیری از خطرات ناشی از سیل مقدار یکصد و هشتاد هزار متر مربع زمین نیز برای شهرداری ایجاد گردید. هزینه این عملیات 2300000000 ریال بالغ گردید. و با فروش در حدود چهل هزار متر مربع از زمین های بدست آمده بیش از پانزده میلیون ریال عاید صندوق شهرداری اردبیل شد که در کارهای عمرانی نقش موثری داشت.

طرحهای دیگر از جمله:

1-بلوار ساحلی درکناره رودخانه بالغلو 2-بلوار و فضای سبز و باز در محل ورودی شهر در خط آستارا و تبریز 3-احداث فضای سبز در میدان شهرداری (در خیابان سی متری) 4-طرح زیبای میدان عالی قاپو با ستون آرم رسمی حکومت صفویه 5-ساختمان باز در پیرعبدالملک در دو طبقه

6-بنای یادبود در جلوی مسجد میرزا علی اکبر با روکاری مرمر سنندج و حوض آب نما این طرح توسط مهندس خوشنویس رئیس دایره فنی شهرداری طراحی شد.

7-ساختمان بنای شهرداری با زیربنای 672 متر مربع در سه طبقه که طبقه زیرین آن 28 باب مغازه در دو ردیف (بعد از انقلاب تحویل دانشگاه آزاد اسلامی اردبیل داده شد و بعداً شهرداری تحویل گرفت)

 

اردبیل در متون تاریخی

آثار البلاد و اخبار العباد

 

 


     آثار البلاد و اخبارالعباد یک اثر جغرافیایی و تاریخی است که توسط زکریا ابن محمد ابن محمود القزوینی(680-600 هـ ق) در بین سالهای 630 تا 674 هـ .ق به زبان عربی تالیف شده است.

قزوینی مولف کتاب در بخش اقالیم چهارم زیر عنوان آذربایجان آورده است:

     «سرزمینی است که پهناور بین اران و کوهستان، شهرها و روستاها کوهها و رودخانه در آن سرزمین بسیارند و بی شمارند که یکی از آن کوهها سبلان است.

     به قول ابو حامد اندلسی، در خاک آذربایجان نزدیک به شهر اردبیل کوهی بسیار بلندو عظیم هست که آن را سبلان گویند.

      در خبر است که حضرت رسول اکرم(ص) فرموده هر مسلمانی آیات سبحان ا... حین ثمسون و حین تصحیون تا تخزبون را بخواند به تعداد همه دانه های برفی که بر کوه سبلان فرود می آید پاداش نیک از خدا دریافت می کند. پرسیدند یا رسول الله این کوه سبلان کجا است؟ حضرت فرمود کوهی است بین ارمن و آذربایجان چشمه ای از چشمه ساران بهشت در آن جاری است، یکی از انبیای حق در دل آن کوه مدفون است.

 

     ابوحامد می افزاید: بالای کوه سبلان چشمه ساری است که سرما یخ می بندد. در کمر و دامنه های سبلان آب معدنی هست که بیماران را شفا دهند. در دامنه سبلان درختان بسیار تنومند رسته اند، گیاهی در آنجا روید هیچ حیوان بدان نزدیک نمی شود. هر حیوانی آن را می بیند می گریزد، اگر احیاناً بخورد سم قاتل خورده است فوراً از پای در می آید.

      دهکده ای در کمره کوه است ابوالفرج ابن عبدالرحمن اردبیلی را بدیدم درباره این ده می گفت: اجنه ها در خدمت این دهکده آماده اند و کار کدخدای ده را عهده دارند، در به کرسی نشاندن فرمایشش داستانکی نقل کرد که یک وقتی ساکنان این دهکده مسجدی را بنا کردند، باید ستون ها را از سنگ خارای زیبای بسیار خوب نقادی شده را دیدند که به در مسجد ده گدا آسا صف بسته و منتظر بنا هستند.»

      قزوینی در بخش یاد شده در جای دیگر کتاب خود درباره شهر اردبیل آورده است:«اردبیل شهری است در آذربایجان، برج و باروی منیع و محکم دارد. جای شهر پهنا دشتی است از هر طرف با کوهستان یک روز راه فاصله دارد, تا دریا دو روز راه است، دشت اطراف اردبیل تا دل خواهد پرگیاه و چراگاه است.

       درخت های جنگلی بسیار دارد. چوب خلنج که طبق و خوان و سایر ظروف از آن سازند درختش در اردبیل است. دروگران اردبیل در این کار بسیار ماهرند. شگفت اینجا است که در اردبیل با اینکه آب و هوایش معتدل است، یک درخت میوه هم نیست. نشاها را می نشانند، لیکن نمو نمی کنند و هرگز میوه نمی دهند، که این راز پوشیده را تاکنون ندانسته اند.

       ابوحامد اندلسی می فرماید: سنگی به وزن افزون تر از دویست رطل(90 کیلو) گوئی وزنه آهنی است در بیرون شهر اردبیل موجود است. هرگاه مردم اردبیل نیازمند باران باشند به جای نماز باران آن سنگ را به شهر آرند، همراه سنگ بی درنگ باران می بارد که تا سنگ در شهر باشد هیچ آبی بند نمی آید. همینکه آرزو کردند که باران بسنده کند، سنگ را بر دوش گیرند و به خارج شهر برند، فوراً باران قطع شود.

 

 

     زکریا قزوینی در آثارالبلاد و اخبار العباد موغان را در بخش اقلیم پنجم کتاب خود یاد کرده و نوشته است:

 

«موغان ناحیه است در خاک آذربایجان اگر از شهر اردبیل رو به تبریز سفر کنی دشت موغان در سمت دست راست توست. دشت موغان بسیار وسیع و فراخ است. سرتاسرش مرغزار و چراگاه است.

        با اینکه آذربایجان منطقه ای سردسیر به شمار آید. اتفاقاً دشت موغان در این میان گرمسیر است. خاک خوب وعلفزاران انبوهش سبب شده که قبایل ترکمان که اکثراً دامدارا گله چرانند، در آنجا اسکان گزینند. لیکن تاتار خرابکار قبایل ترکمان را از این نعمت محروم کرده و آنها را بیرون کردند اکنون در فصول سرما مراتع تاتارها است.

       ابوحامد اندلسی در سیاحت نامه خودنوشته است، من در موغان روستایی را دیدم بسیار آباد دژی دیدم  برتپه ای که در وسط هامون بود لیکن در وقتی از اوقات مارهای بسیار و بسیار خطرناک، یکبار هجوم آورند.

     ساکنان آبادیها از بیم مار فرار کردند. در آن دیار نماند. من هم روزی در این پهنا دشت موغان، با ماری روبه رو شدم، مارمگو هیولایی بود اگر حالا نگریزی کی می گریزی، از ترس چنان دویدم که هیچ اسبی به گردم هم نمی رسید.


حاکم قدیم اردبیل

  عباسقلی خان معتمد الدوله

      عباس قلی خان جوانشیر (والی- معتمد الدوله) فرزند ابوالفتح خان، پسر کهتر ابراهیم خلیل خان والی سابق قراباغ، در سال 1251  هجری قمری به حکومت کاشان منصوب شد. در سال 1252 ه.ق. از حکومت کاشان معزول و به جایش بهمن میرزا بهاء الدوله حاکم کاشان شد.

       عباس قلیخان مدتی بیکار بود ودر سال 1257 ق. به جای فضلعلیخان قراباغی به حکومت کرمان منصوب گردید و تا سال 1259 ه.ق. حاکم کرمان بود و در مدت حکومت خویش بطور عدالت با مردم رفتار کرده و خواست که تعدیات و خرابیهای مامورین و حکام سلف خود را جبران نماید.

       در سال 1259 ه.ق. از حکومت معزول و برای بار دوم فضلعلیخان قراباغی که معروف به بیگلر بیکی شده بود بجای او منصوب گردید. پس از فوت محمد شاه (1264 ه.ق) تا حرکت ولیعهد از تبریز و ورود او به تهران که مدت 45 روز طول کشید در این مدت زمان امور مملکت در دست ملک جهان خانم ملقبه به مهدعلیا مادر ناصرالدینشاه بود و او به رتق و فتق امور می پرداخت و در این مدت از طرف خود مامورین وحکام معین می کرد.

       در این وقت بحرانی، برای این که محصول خالصجات از بین نرود و دولت دچار مضیقه و کمبودی غلات نگردد اداره امور آن را به عباس قلی خان جوانشیر واگذار نمود. درسال1265 ه.ق. بحکومت اردبیل ومشکین مامور شد و حکومتش در این دو جا تا سال 1266 ه.ق. طول کشید.

      در سال 1275 ق. که میرزا آقاخان نوری از صدارت افتاد ناصرالدین شاه شش وزارت خانه تشکیل داد و کارهای مملکتی را ظاهراً بین وزرای شش گانه تقسیم و وزارت عدلیه را به عباس قلیخان واگذار کرد او را ملقب به معتمدالدوله نمود و تا سال 1278 ه.ق. که زنده بود در این سمت باقی بود و در سال 1276 علاوه بر سمتی که داشت به عضویت شورای دولتی که ناصر الدین شاه در این سال تشکیل داده بود منصوب شد و پس از مرگش لقب و شغل وی به برادش محمد ابراهیم خان جوانشیر داده شد

      . عباس قلی خان معتمدالدوله مردی بوده عاقل- عادل- با سیاست- موقر و رئوف و بر خلاف سایر حکام چندان نظر تعدی و تجاوز نسبت بمردم نداشته است.

       محمد ابراهیم خان امیر دیوان یا وزیر دیوانخانه مدت کمی در سر کار بود بعد از کار برکنار شده ودر همین سال حاج علیخان مقدم حاجب الدوله سابق که در این تاریخ ملقب به ضیاء الملک شده بود بجای وی منصوب شد.

        محمد ابراهیم خان پس از برکنار شدن از کار ناصرالدین شاه دوباره او را در همین سال با لقب معتمد الملک مامور انتظام امور دیوانخانه عدلیه نمود و امیر دیوانی از این تاریخ برای او شغل و معتمد الملکی برای وی لقب گردید.