حسین جلائی دموکراتی که بدست رسول صمیمی در سال 1324 کشته شد

 

 

حسین جلائی دموکرات اردبیلی

حسین جلائی فرزند ابراهیم در سال 1282 شمسی در اردبیل در یک خانواده کفاش به دنیا آمد. او به مانند بسیاری از همسالان خود در کودکی و اوایل جوانی با محرومیت شدیدی روبرو بوده است علی رغم این محرومیت ها امکان آن را می یابد که مدتی در مدرسه به تحصیل بپردازد.

بعد از ترک تحصیل مجبور می شود در مشکین شهر مغازه کوچک بزازی دایر کند. و از این راه امرار معاش می کرده است.

جلائی به خاطر خط خوب و شیوا بودن بیان و انشاء مطلب در بین اهالی مشکین شهر و اهالی روستاهای اطراف به فرد خوش قلم مشهور می شود و از زبان آنان به نوشتن عریضه و شکایات به مقامات می شود و همین امر باعث می شود با وضع معیشت و محرومیت توده های روستایی آشنا شود.

او در نامه ها و شکایات که از زبان مردم می نوشت از خود سری و غارتگری های خوانین و مباشرین آنها داد سخن می داد.

بالاخره رفت وآمد زیاد مردم به مغازه وی مقامات محلی را به شک می اندازد و از طرف فرمانده هنگ مشکین شهر حسین خدیوی تعقیب و حبس می گردد.

بعد از مدتی حبس به بیله سوار تبعید می شود او در تبعید با نوشتن نامه و شکایات به حبس و تادیب خود اعتراض می کند، اما هیچ جوابی نمی گیرد او در بیله سوار نیز به فعالیت در بین روستاییان می پردازد و از نزدیک به وضعیت معیشتی آشنا می شود.

او در سال 1310 با حکم قانون ماده سیاه رضا خانی به هشت ماه زندان در تبریز محکوم می شود و بعد از آن به دادگاه نظامی فرستاده می شود اما در دادگاه نظامی تبرئه می شود.

بعد از 1320 وارد حزب توده ایران می شود، مسوول تشکیلات کمیته حزبی مشکین شهر انتخاب می شود با تشکیل فرقه دموکرات در سال 1324 به فرقه ملحق می شود و به یکی از فعالین پرشور نهضت 21 آذر تبدیل می شود.

بعد از تشکیل حکومت ملی پیشه وری به خاطر تجربه و سابق فعالیت وی عضو انجمن محال انتخاب و هم زمان معاون صدر تشکیلات در مشکین شهر را بر عهده می گیرد.

در سال 1325 او همزمان با حمله قشون شهر دستگیر شده و تحت حفظ به زندان اردبیل منتقل می گردد و مدتی بلاتکلیف در زندان بسر می برد، در سال 1326 از زندان اردبیل ماموران به دستور دادستان وی را از زندان به قصد دادگاه بیرون می برند و در در راه دادگاه در روبروی باغ ملی آن روز اردبیل عده ای اوباش و چاقوکشان رژیم به سرکردگی رسول صمیمی علی رغم حضور مامورین شهربانی و در حالی که حسین جلایی دستبند به دست داشت به وی حمله کرده و با چاقو به قتل می رسانند.

بعد از این واقعه رسول صمیمی را به اتهام قتل حسین جلائی دستگیر می کنند و در دادگاه جنایی تهران محاکمه می کنند ولی رای دادگاه جنایی چنین بود:( فرد مقتول حسین جلائی معاون صدر تشکیلات فرقه دموکرات مشکین شهر بوده و بدین لحاظ می شود از عمل قاتل چشم پوشی کرد.)

این حکم باعث می شود که رسول صمیمی بیشتر مورد تشویق دادگاه قرار گیرد و غارت و چپاول که در مدت حمله به خانه های مردم و مغازه های آنان مرتکب شده بود و اموال و اشیاء را که غارت کرده بود به او بخشیده شود و در مقابل به هفت سال حبس محکوم کرد که آن هم با عف ملوکانه بخشیده می شود.


 

نارین قلعه اردبیل

نارین قلعه کجاست؟

            این قلعه در درون شهر اردبیل بوده، و به کهندژ، ارک و قلعه شهر اردبیل معروف و در کنار رودخانه بالخلو قرار داشت، و دارای برج و باروی محکمی بود، از قدمت آن اطلاع دقیقی در دست نیست، ولی یکی از معروفترین قلاع ایران محسوب می شود، نارین قلعه که بیشترین شهرت و اهمیتش را از دورۀ قاجار کسب کرده پیش از این دوره نیز وجود داشته، منتها قلعه کوچکتری بوده و به نام «ارک» خوانده می شده است و گویا آقا محمد خان قاجار در نخستین سفرش به اردبیل هنگامی که عازم جنگ بر علیه گرجستان بوده در آنجا اقامت کرده است.

           در دوره فتحعلیشاه یک هیأت نظامی فرانسوی به سرپرستی ژنرال گاردان به ایران آمد و مدتی در آذربایجان میهمان عباس میرزا بود این هیأت در اردبیل متوجه اهمیت قلعه «ارک» شده و تاکید بر تقویت قلعه داشتند. عباس میرزا بعد از این قضیه دستور داد شهرهای مهم آذربایجان از جمله اردبیل و خوی و مراغه و غیره از شکل و صورتهای قبلی خارج شوند و تاکیر بر این داشت در این مراکز مهم ایالت آذربایجان چندین قلعه مهم ساخته شود.

           این قلاع که همواره جهات نظامی آن با بنای برجها و ستونها و انبارهای مهم خواربار و ارزاق حفظ و تأمین شده بود به اندازه ای مستحکم و طبق اسلوب معماری جدید آن عصر بوجود آمده بود که هنوز هم اگر وجود داشت پس از یک قرن و نیم خودنمائی می کرد. عباس میرزا در شهرهای ماورای ارس من جمله شهرهای نخجوان و عباس آباد قلاع مهمی ساخته که از لحاظ نظامی و دفاعی فوق العاده جالب می باشند این قلاع که در آن زمان شهرت و موقعیت مخصوصی یافته و در جنگهای ایران و روس نقش موثری در دفاع داشت از یکطرف و از جبهه جنوبی به رودخانه ارس متصل بود که در همین قسمت عباس میرزا حصارها و خندق های وسیعی برای آنها تعبیه کرده بود که علاوه بر اینکه در انبارهای بزرگ آن خواربار و غلات فراوان ذخیره می شد ،توپهای جدیدی نیز بر بالای برجهای آن نصب شده بود، گفته می شد که قلاع نامبرده به اندازه ای دقیق و از روی اصول و قواعد فنی ساخته شده بود که وقتیکه (سرهار فورد جونز) نماینده مخصوص دربار انگلیس از آن بازدید بعمل آورد و از کیفیت و بنای حصارها و مخصوصاً جسری که از چوب بر روی رودخانه ارس کشیده شده وبه قلعه مربوط می گردید مستحضر شده سخت در حیرت فرو رفت.

      از میان قلاع دیگر قلعه «النچیق» و قلعه اردبیل که به طرز ممالک باختری ساخته     شده بود جالب و تماشائی بنظر می رسید اصل قلعه اردبیل مشرف به صحرا بوده و گفته می شد که چون هنگام ساختن آن زیانهائی به اهالی می رسید مطابق دستور عباس میرزا خانه ها و مساکنی که برای بنای آن منهدم می گشت به بهای عادله از صاحبانش خریداری می شد. از هر حیث شباهت به قلاع کشورهای اورپائی آنزمان داشته است هزینه ساختمان قلعه اردبیل در زمان عباس میرزا دویست هزار تومان بوده است.

      این بنا به نارین قلعه شهرت یافته زیرا بر اثر استحکام خاص آن مطمئن ترین محبس برای نگهداری زندانیان سیاسی کشور بود و بیشتر بزرگان و شاهزادگان قاجار بخشی از عمر خود را در آن دژ گذرانیدند.

                                                                    

         در اطراف قلعه، باروی محکمی با برج های مستحکم ساختند و علاوه بر خندق قدیمی قلعه که در داخل دیوارهای جدیدتر قرار گرفته بود در خارج آن نیز خندق عمیق و عریضی کندند و نهر آب را هم از محله شا باغی به آن بردند این دژ در جنگ های ایران و روس از مستحکمترین مواضع دفاعی اران و مهمترین مرکز ذخیره لوازم جنگی بود. برای رفت و آمد دو در بزرگ و محکم در وسط ضلع شمالی و جنوبی آن تعبیه کردند که بوسیله پل متحرک چوبی به آنطرف خندق ارتباط دادند.

        خندق را همواره پر از آب می کردند و شبها نیز تخته پلها را بکناری کشیده ساکنان دژ را در یک جزیره محکمی قرار می دادند. بر بالای برجها توپهای بزرگی کار گذاشته و در دیوارها نیز «مزقل»ها و سوراخهائی برای تیراندازی سربازان بوجود آورده بودند.

        داخل قلعه از نقاط دیدنی اردبیل بود زیرا خود شهر کوچکی در پشت دیوار قطور و خندقهای عمیق آن بشمار می آمد. و اگر امروز باقی مانده بود تماشای حیاط ها، خیابانهای متعدد، میدانهای مشق، توپخانه، محوطه سواره نظام و پیاده نظام، حمام، مسجد، محبس، نانواخانه و بیوتات آن برای جهانگردان داخلی و خارجی جالب توجه می نمود.

       در مورد چگونگی ویران شدن نارین قلعه اردبیل، بهترین منبع، خاطرات جناب آقای میر حمدالله قاضی که همکار روزنامه جودت، کارمند فرمانداری و سپس شهرداری اردبیل بوده ، وی متولد 1285 در اردبیل می باشد او خاطرات خود را در این مورد چنین بیان می کند:

« رضا خان سردار سپه پس از رسیدن به سلطنت اعلام کرد می خواهد برای بازدید به آذربایجان بیاید. پیش از آمدن شاه، فهیمی استاندار آذربایجان برای تدارک مقدمات استقبال از رضا خان به اردبیل آمد، روز استقبال همه رجال شهر با لباس رسمی و کلاه سلیندر در مقابل خانه آقای امیری صف کشیدند.

    شاه پس از مراسم برای استراحت به خانه آقا رفته، بعد از ظهر شاه و همراهان برای بازدید به نارین قلعه رفتند. شاه ضمن بازدید از قسمت های مختلف قلعه، که در آن زمان به عنوان سربازخانه مورد استفاده بود، دستور داد که برای سربازها در بیرون شهر سربازخانه ای بسازند و قلعه را تعمیر کرده و در اختیار ادارات دولتی بگذارند.

       پس از رفتن رضا خان مسئولان که دستور شاه را عکس فهمیده بودند سربازها را از قلعه بیرون بردند و آنجا را به جای تعمیر تخریب و با خاک یکسان کردند و بدین ترتیب اردبیل یکی از جالبترین آثار تاریخی خود را از دست داد.

می گویند رضاخان از شنیدن خبر تخریب نارین قلعه بقدری عصبانی شد که بلافاصله دستور داد فهیمی استاندار آذربایجان و رخشانی فرماندار اردبیل را به تهران احضار کنند و هر دو را از کار برکنار می کنند. »

 

بابا صفری در کتاب خود در مورد بقایای این قلعه می نویسد:

     « هم اکنون استخر و میدان و ستون یادبودی که در وسط زمین این قلعه، جائیکه امروزه ادارات دولتی در آن محوطه ساخته شده است. احداث گردیده بر روی طاقهای ضربی بخشی از آن اطاقها ساخته شده است» . وی می نویسد: « این استخر در سال 1332 خورشیدی هنگامیکه نگارنده( بابا صفری) شهرداری اردبیل بود، احداث گردید.

       وقتی شروع به پی کنی آن شد قسمتی از آن طاقهای ضربی نمایان گشت و با کاوش زیاد در محوطه ای خارج از محل استخر در ورودی آنها نیز پیدا شد. اطاقهای زیر این طاقها تماماً از آجر و با دیوارهای قطور ساخته شده و بر دیوار بعضی از آنها میخهای چوبی برای آویختن لباس سربازان در یک ردیف زده شده بود و بر چند عدد از آنها نیز لباسهای کهنه سربازی آویزان بود. چون خراب کردن و پر نمودن آن اطاقها مستلزم مخارج زیادی بود از تخریب آن خودداری گشت و با بررسی های فنی از لحاظ استحکام طاقها و دیوارها بر بالای آنها با آهک و سیمان به ضخامت نیم متر شفته ریزی شد و آن استخر که پنجاه متر قطر داشت و از سنگ بود بر روی آنها بنا گردید. و بعد از بیست سال اکنون هم در کمال استحکام باقی است.

      به طور کلی شهر اردبیل در دوره قاجاریه رونق وشکوه دوره صفویه را نداشت و حوادث پس از انقراض صفویه آسیب بسیار به این شهر وارد کرد اما چون بعد از صفویه نیز مردم ایران مخصوصاً شیعیان به آن شهر اهمیت بسیار می دادند و تا اواخر قاجاریه به زیارت این مقبره میرفتند بهمین جهت تصرف آن به سمت روسها در پایان جنگ دوم ایران وروس برای دربار ایران بسیار ناگوار بود.»

      طبق نوشته ژوبر استحکامات شهر متوسط وشهر از نظر وجود ساختمانهای خوب در مضیقه بوده بطوریکه عباس میرزا به اجبار تمام زمستان 1220 هجری  ( 1805م) را ( در خلال جنگ اول ایران و روس) در اطراف اردبیل گذرانیده است.

       جمعیت شهر در این زمان دوازده هزار نفر بود، در اطراف اردبیل چندین معدن مهم هست که برای نیازمندیهای نظامی آن زمان اهمیت بسیار داشته ، عباس میرزا به دستیاری مهندسان اروپائی قلعه اردبیل را ساخته بود ، بگفته سوشتلن برتریهای چند بر قلاع دیگر ایران داشته است.

      گذشته از اینها در آن قلعه علوفه وخواربار و تجهیزات نظامی فراوان ذخیره کرده بودند از 27 توپی که در آنجا بود که در گذشته در لنکران از روسها گرفته و به آنجا آورده بودند روسها آنها را به کشور خود برگرداندند.

      لوازم توپخانه نیز در آنجا فراوان بود با همه این برتریها لشگریان اران نتوانستند در دومین جنگ ایران و روس از آن شهر دفاع کنند وشهر به راحتی در حمله روسها سقوط کرد.

      در سال 1246 هجری عباس میرزا نایب السلطنه که در عین حال والی آذربایجان بود حکومت اردبیل را به دو فرزند خود داد از این دوران است که قلعه اردبیل به علت استحکام آن تبعیدگاه مخالفان حکومت گردید و در بدو سلطنت محمد شاه فرزندان عباس میرزا با توصیه قائم مقام در آنجا زندانی شدند، این قلعه مکانی بود محکم و مساحت آن با حصاری که داشت ربع فرسنگ در ربع فرسنگ بودو زمین قلعه حدود صد ذرع از زمین اطراف گودتر بود.

     در این زمین مهندسین فرانسوی بدستور عباس میرزا دو قلعه میان هم در نهایت استحکام ساختند که اندازه پهنای دیوار آن هفت ذرع شاه بود و یک راه بیشتر نداشت، در داخل قلعه چشمه ئی بود که آب مصرفی محبوسین از آنجا تأمین میشد. هوای قلعه بشدت دمائی بود شدت گرما به قدری بود که آخر هر ماه از پانصد کشیک چی و مستحفظ آن بعضی مرده و عده ئی نیز از ناخوشی و بدحالی بحالت مرگ می افتادند  برای همین در پایان هر ماه پانصد نفر سربازان تازه نفس دیگر تعویض میشدند بجز اهل اردبیل که عادت به آن آب وهوا داشتند مردم سایر مناطق قادر به زیست در آنجا نبودند.

     دیوارهای قلعه بقدری مرتفع بود که داخل قلعه یک ساعت و نیم تا دو ساعت به غروب مانده تاریک میشد اگر چراغ روشن نمی کردند سربازان داخل قلعه همدیگر را نمی دیدند. در زمستانها نیز آفتاب در آن قلعه به چشم ساکنان قلعه نمی رسید.

         در اواخر دوره قاجار ابراهیم بیگ مراغه ای که به اردبیل مسافرت کرده درباره نارین قلعه چنین می نویسد:

« این قلعه بسیار محکم است، در دم دروازه قلعه پیرمردی ایستاده بود گویا توپچی و قراول است، شمشیری در دست بدیواری تکیه داشت. قلعه دو خندق مارپیچ دارد که در روی هر یک پلی برای آمد و شد مردم بسته اند. قلعه بسیار وسیع و عمارات حاکم نشین در توی قلعه است، مسجد عالی و حمامی دارد. ده دوازده عراده توپ در جاهای مختلف قلعه بود. در جنب توپخانه، سربازخانه بوده است.

       در دوره قاجاریه قلعه اردبیل حاکم نشین بود. پادگان و زندان شهر نیز در آنجا قرار داشت هر کس بیشتر پیشکش و اجاره میداد وکالت حکومت را بر میداشت. در این زمان ،حکومت اردبیل ،بازار حراجی شده بودو ملاکین و ثروتمندان حکومت اردبیل را به اجاره برمیداشتند و افراد مورد اعتماد خود را مأمور حکومت میکردند. در بعضی مواقع که اجاره داران حکومت بیسواد بودند با استخدام افراد باسواد به رتق و فتق امور می پرداختند. هر شب یکی دو تن از دعوا کنند گان و تاجر زادگان را دستگیر کرده به قلعه می آوردند و در زندان قلعه آنها را به زنجیر میکشیدند و با شکنجه از آنها پول می گرفتند. داروغه محبس مخصوصی داشت فراشان و داروغه ها به بهانه های مختلف مردم را دستگیر کرده و برای کسب مداخل به قلعه اردبیل می بردند و تحویل نایب میداند. نایب متهم را پیش حاکم میبرد. حاکم با تهدید و ارعاب از متهم رشوه گرفته و آزادش میکرد.»

      ابراهیم بیگ در ادامه گزارش خود می نویسد:

« پس از حاکم نوبت به فراشان میرسید اینان موقع خارج شدن متهم از قلعه، پیش دویده از وی قولق (خدمتانه) میگرفتند، حاکم اردبیل هر وقت قصد مسافرت داشت بدستور او چند شاگرد داروغه همراه با پنج شش نفر فراش اسبهای مردم را بزور از دست صاحبانشان میگرفتند و به میدان قلعه میآوردند تا حاکم برای مسافرت از آنها استفاده کند در این قبیل موارد که به آن در اصطلاح آن زمان «اسب گیری» میگفتند شهر عملاً تعطیل میشد و مکاریان بارهای تجارتی را انداخته فرار میکردند.

     در ایندوره سربازان اردبیل که به علت تقلبات صاحب منصبان حقوق خود را نگرفته بودند ،به مرکز حکومتی اردبیل حمله کرده و سرتیپ و سرهنگ خود را با افتضاح از قلعه اردبیل بیرون کردند پس از آن دستور داده شد که سرباز به اندازه گرفته شود».عاقبت قلعه اردبیل در سال 1315 تخریب شد تا پرونده این قلعه پرماجرا بسته شود.

 

مشاهیر و عارفان اردبیلی

 

اردبیلی، شیخ ابراهیم (اردبیل ح 1286 – کاظمین 1326 ق) از مدرسین حوزۀ علمیۀ نجف، پس از فراگرفتن مقدمات علوم در اردبیل به نجف اشرف هجرت نمود و مدارج عالی اجتهاد را نزد میرزا حسین خلیلی تهرانی و شربیانی و مامقانی و سید کاظم یزدی و آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و شیخ الشریعه اصفهانی پیمود. سپس متصدی تدریس سطوح عالی در نجف اشرف شد و در مقبرۀ مجدد شیرازی در صحن شریف حضرت امیرالمؤمنین (ع) تدریس می کرد. مدرسی خوش بیان بود و بیش از 100 نفر از فضلای طلاب حوزۀ نجف در مجلس درس او حاضر می شدند. در حدود سال 1325 ق با شنیدن خبر فتنۀ اردبیل و قتل عام پدر و برادر و بسیاری افراد خانواده و خویشانش، از شدت تألمات روحی بیمار شد و به فاصلۀ اندکی درگذشت. از مؤلفات وی تحقیقات و تقریرات فقه و اصول اساتید اوست.

منابع: اعیان الشیعه، 2/123؛ نقباءالبشر، 1/1.

 

اردبیلی، ابراهیم بن جلیل علومی (اردبیل 1262 ش - 1356 ش)، پس از تحصیل مقدمات به زنجان رفت و فقه و اصول و کلام و حکمت و ریاضی را در محضر آخوند ملا قربانعلی زنجانی و سید حسین حکمی و میرزا ابراهیم ریاضی آموخت. در 1336 ق/ 1297 ش به اردبیل بازگشت و به تدریس پرداخت و تا 1328 ش به امور قضائی اشتغال یافت و در آن سال وارد دانشگاه تبریز شد و در دانشکدۀ ادبیات به تدریس ادب عرب و فلسفه آغاز کرد. برخی از آثار او عبارتند از: قسطاس البرهان فی کلمه المیزان؛ کشف حقیقت در شرح فارسی هیئت؛ علم الهدایه فی شرح الکفایه؛ سیف الغیاث فی المیراث؛ اساسات الاصول؛ ارجوزۀ نحویه؛ فرائد العلوم.

منبع: تاریخ اردبیل، 2/111-113.

 

اردبیلی، میر سید ابراهیم بن میر سید صالح مجتهد (م 1332 ق)، در اردبیل متولد شد. و در آنجا و نیز در نجف تحصیل کرد و روزگار خویش را به مرجعیت سیاسی به سر آورد. در وقایع مشروطیت از سران آزادی خواهان و رئیس انجمن ولایتی بود و از همراهی با فرهنگ جدید نیز دریغ نمی کرد.

منابع: نقباءالبشر، 1/16؛ تدوین الاقاویل، 12، 36-43؛ تاریخ اردبیل، 1/35؛ تاریخ فرهنگ آذربایجان، امید، 1/133-134.

 

اردبیلی، احمد (1294-1350 ق) فرزند آقا بابا اردبیلی، از فقهای شیعه. وی مقدمات و سطوح را از محضر درس برادر خود شیخ میرزا علی (م 1327 ق) در اردبیل اخذ کرد. سپس در سال 1313 ق به تهران رفت و به حوزه درس میرزا محمد تقی گرگانی پیوست. در سال 1316 ق نجف اشرف را مسکن خود قرار داد و مدارج عالی اجتهاد را نزد آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و شیخ الشریعۀ اصفهانی پیمود. در سال 1326 ق به موطن خود اردبیل بازگشت و از مراجع امور شرعیه و علمای آن سامان شد. از مشهورترین آثار اوست: تکلمه المتأملین فی شرح تبصره المتعلمین، در چند جلد؛ تنزیه العلل فی احکام الخلل در مسائلی که در نماز خللی ایجاد می کند؛ غنائم الدهر فی احکام الایام و الاسبوع و الشهر؛ وظیفه الحجاج در مستحبات اعمال حج مکه و مدینه و زیارتگاههای حجاز و شام و دیگر اماکن مقدسه.

منابع: الذریعه، 4/416، 457، 16/64، 25/115؛ معجم رجال الفکر و الادب فی النجف، 27؛ معجم المؤلفین، 1/168؛ نقباء البشر فی القرن الرابع عشر، 1/90 91؛ اعیان الشیعه، 2/484.

 

اردبیلی، میرزا اسحاق بن محمد کاظم بن رجب علی (1223-1306 ق) از ادبای قرن سیزدهم، صاحب حدائق ناصری و کلیات مجنون عامری.

منبع: تاریخ اردبیل، 1/77-78.

 

اردبیلی، تاج الدین ابوالحسن علی (667-746 ق) فرزند عبدالله بن ابی الحسن بن ابی بکر اردبیلی تبریزی، حکیم و مهندس و منجم. وی شاگرد قطب الدین شیرازی بود و ریاضیات و هندسه و فلسفه را از حوزه های درس نظام طوسی و شمس الدین بن المؤذن بهره برد و حکمت و منطق را از برهان الدین عبدالله و ابن شرفشاه استرابادی و شرح الحاجبیه را از مؤلفش رکن الدین و فقه را از شیخ سراج الدین اردبیلی و حساب و فرائض را از صلاح الصدی و فخرالدین جارالله جنداری بهره مند گشت و محضر بیضاوی را نیز درک کرد. در 30 سالگی کرسی فتوی را در دست گرفت و بعد از سال 716 ق وارد بغداد شد، سپس به کربلا و نجف مشرف شد و بعد وارد مراغه گشت و از رصدخانۀ آن بهره مند شد. سال 722 ق شهر قاهره را مسکن دائمی خود قرار داد و کرسی تدریس را در آن سامان به خود اختصاص داد و نیز از مدرسین مدرسۀ حسامیه گردید. در اکثر علوم دارای تألیفاتی است. از مشهورترین آثار اوست: مبسوط الاحکام؛ التفسیر؛ الحدیث؛ الاصول؛ الحساب؛ الکافی فی علوم الحدیث؛ القسطاس المستقیم؛ حاشیه علی شرح الحاوی الصغیر قزوینی. ابن حجر وی را از علمای شافعیه می خواند (الدررالکامنه، 4/85)، آقا بزرگ تهرانی در طبقات اعلام الشیعه وی را از علمای امامیه ثبت کرده است.

منابع: الاعلام، 4/306، الحقائق الراهنه فی المائه الثامنه، 144؛ بغبه الوعاه، 339-340؛ ایضاح المکنون، 1/719؛ کشف الظنون، 1/626، 2/1375؛ معجم الاطباء، 307؛ معجم المؤلفین، 7/134.

 

اردبیلی، حاج میر سید صالح بن میر سید عبدالرحیم (اردبیل 1246-1319 ق)، از فقها و از نوادگان محقق کرکی. پس از تحصیل مقدمات به نجف رفت و از محضر شیخ انصاری، سید حسین ترک کوه کمری و میرزای شیرازی مستفید گشت و به درجۀ اجتهاد رسید. آنگاه به اردبیل بازگشت و تا پایان عمر در آنجا ماند و در مسجد و مدرسه ای که خود بنیاد نهاده بود به تدریس و اشاره پرداخت. از آثار اوست: تقریرات فقه سید حسین ترک در 2 جلد؛ حاشیه بر رسائل شیخ انصاری؛ رسالۀ عملیه.

منابع: تاریخ اردبیل، 1/252؛ تدوین الاقاویل، 11-13؛ نقباء البشر، 2/887.

 

اردبیلی، شیخ عبدالستار (م ب 1207 ق) از فلاسفه و ریاضیدانان. تحقیقات و حواشی او مقام علمی و تبحر وی را در علوم عقلی می رساند. از آثار اوست: حاشیه بر صفیحه الاسطرلاب؛ حاشیه بر الحاتمیه؛ شرح تشریح الافلاک و حاشیۀ بیست باب در هیئت.

منبع: الکرام البرره، 2/733.

 

اردبیلی، شیخ عبدالعظیم بن محمد شفیع (اردبیل 1295-1381 ق) معروف به شیخ العلماء اردبیلی و شیخ العلماء صدوقی، از نوادگان شیخ صدوق و از مفسران و متکلمان پر اثر قرن حاضر. علوم نقلی را نزد آخوند ملا قربانعلی زنجانی و علوم عقلی را نزد میرزا ابراهیم ریاضی یا آقا میرزا عبدالمجید در زنجان آموخت و مدتی کوتاه نیز به نجف رفت. آثار وی در علوم قرآنی و تفسیر و فقه و کلام و منطق و اخلاق بالغ بر 59 کتاب و رساله است که از آن میان 40 اثر تاکنون به طبع رسیده و بقیه به صورت خطی است. برخی از آثار او عبارتند از: احسن الحدیث (تهران، 1379)؛ اساس الایمان (تبریز، 1366)؛ باب النجاه (تهران، 1379)؛ براهین بهیه (تهران، 1379)؛ حقیقه الشفاعه (اردبیل، 1324)؛ جامع الانوار (تبریز، 1339)؛ الکتاب المبین (تبریز، 1337)؛ مبادی قرآن (اردبیل، 1330)؛ مهمات الاصول و مهمات الفروع شرح دو منظومۀ بحرالعلوم؛ نورالمشکوه (اردبیل، 1332).

منابع: تدوین الاقاویل، 13 به بعد؛ تاریخ اردبیل، 2/79؛ نقباءالبشر، شمارۀ 1652.

 

اردبیلی، آقا میرزا عبدالله بن حاجی میرزا محسن مجتهد (م 1334 ق). در اردبیل متولد شد و پس از تحصیلی چند به نجف رفت و به درس شیخ الشریعه و برخی دیگر حضور یافت و در اواخر از خواص آخوند خراسانی گردید تا به کمال رسید و در 1320 ق به اردبیل بازگشت و به مرجعیت رسید. در وقایع مشروطه نیز از انصار آخوند بود. او افزون بر فقاهت، در حکمت نیز متضلع بوده، در بقعۀ شیخ صفی الدین نماز میکرده و گاهی هم بدانجا وعظی می گفته است. پس از درگذشتش پیکر وی را در بقعۀ شیخ صفی الدین نهادند و بعداً به نجف بردند و در دارالاسلام مدفون ساختند.

منابع: نقباءالبشر، ع 1734؛ تدوین الاقاویل، 15-19؛ تاریخ اردبیل، 2/96-99؛ اردبیل در گذرگاه تاریخ، 1/308-310.

 

اردبیلی، سید عزیزالله حسینی، از متکلمین عصر صفوی که در عصر شاه طهماسب در اردبیل تدریس می کرده است. میرزا عبدالله افندی در شرح حال در ریاض العلماء می نویسد که در اردبیل یکی از مؤلفات او را به نام شرح الرساله المختصره که اصل آن به عربی و از مصنفات شیخ طوسی و در زمینۀ اصول دین است مشاهده کرده، و اردبیلی این کتاب را به فارسی و برای شاه طهماسب تألیف کرده است. آغاز آن الحمدلله الذی لا اله الا هو ... است دیگر از مؤلفات او تفسیر کلمه التهلیل است که به فارسی است و در سال 963 ق از نگارش آن فراغت یافته است و اول آن: حمد و سپاس از محمدت اساس یگانه ای راست ... و نسخه ای از آن به خط محمد مشهور به آیتی در مخزن کتابخانۀ آستان قدس موجود است. مرحوم آقا بزرگ تهرانی در الذریعه تصریح کرده است که این کتاب را برای شاهزاده «سلطانم» صفوی در سال 967 ق تألیف کرده است و شرح احوال اردبیلی در بعضی تواریخ این عصر مندرج است.

منابع: ریاض العلماء، 3/314-315؛ معجم مؤلفی الشیعه، علی الفاضل القائینی النجفی، 17؛ الذریعه، 4/350، 14/85-86.

 

اردبیلی، آقا میرزا علی اکبر مجتهد معروف به آقا (اردبیل 1269-1346 ق)، از متکلمان و زعمای سیاسی، فرزند حاج میرزا محسن مجتهد اردبیلی. پس از تحصیل مقدمات و سطوح در 1294 ق به عتبات رفت و مدتی نزد میرزا حبیب الله رشتی، فاضل ایروانی و دیگران تلمذ کرد. در 1311 ق به اردبیل بازگشت و از بدو ورود به مخالفت حاجی میر سید صالح مجتهد، شوهر خواهر خویش، برخاست و در 1314 ق به دنبال قیام زنان اردبیل و حملۀ آنان به نارین قلعه (دارالحکومه) ناگزیر مدتی به مراغه رفت. در جریان نهضت مشروطیت وی نخست از طرفداران آن بود، ولی بعداً از در مخالفت درآمد. در 1338 ق که لشکریان روسیه وارد انزلی شدند، علیه آنان فرمان جهاد داد. از وقایع دیگر اواخر زندگی او فتوای اوست به قتل امین العلماء، برادر زن برادرش (آقا میرزا عبدالله مجتهد) که گویا بناحق منتسب به بابیگری شده بود و اینهمه موجب بروز اغتشاش و خروج آقا از اردبیل شد که با میانجیگری علمای عتبات و دولت وقت به شهر بازگشت. آقا میرزا علی اکبر مشرب کلامی داشت؛ بدانپایه که تحصیل آن را واجب می شمرد. از آثار اوست: البعث و النشور، در اثبات معاد جسمانی (چاپ تبریز، بدون تاریخ) که در آن صدرالمتألهین  (ملاصدرا) را «صدرالکفره ملعون» خوانده؛ جواب السوأل عن وقعه زید و زینب، (همدان، 1343)؛ رساله فی تقلید المیت، (تبریز، بدون تاریخ) که به وجوب تقلید میت اعلم فتوی داده است؛ عمود النور، در رد شیخیه و بابیه و صوفیه؛ و اصول الدین مسلمین. وی چند کتاب به ترکی نیز نوشته که به طبع رسیده اند، از جمله: اصول الدین عوامی؛ و رسالۀ عوام الناس در رد بابیه.

منابع: تدوین الاقاویل، 35 به بعد، اردبیل در گذرگاه تاریخ، 171-175، 396، 400، 461؛ نهضت مشروطیت، سلام الله جاوید، 29-30؛ تاریخ مشروطیت، کسروی، 197، 237، 400-402.

 

اردبیلی، مولی عیسی خان، از معاصرین میرزا عبدالله افندی صاحب ریاض العلماء بوده است. از آثار او شرح فارسی مبسوطی بر دعاء دو صنم قریش است در امامت امت که آن را در هند تألیف کرده است.

منبع: ریاض العلماء، 4/306.

اردبیلی، حاج میرزا محسن بن عبدالله، معروف به «مجتهد» (اردبیل 1212-1294 ق). پس از تحصیل مقدمات در اردبیل و زنجان و اصفهان به کربلا رفت و در حوزۀ درس سید ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط حاضر گشت و به اجتهاد رسید و پس از مرگ استاد (1264 ق) به اردبیل بازگشت. وی ادعای زعامت مطلقه داشت و از حیث ریاست به هیچکس وقعی نمی نهاد. بسیار ثروتمند بود، همسران متعدد اختیار کرد و صاحب پنجاه و سه اولاد شد که از آن جمله اند: آقا میرزا یوسف مجتهد، آقا میرزا علی اکبر مجتهد، حاج میرزا محمد جعفر امین التجار و میرزا یعقوب مجتهد التجار. آثار وی عبارتند از: ثمارالغرار، در فقه استدلالی در 14 جلد؛ کتاب خمس؛ مصباح الزینه؛ مناسک حج؛ رسالۀ طهارت؛ رسالۀ عملیه (پنج کتاب اخیر به طبع رسیده است).

منابع: تدوین الاقاویل، 1-9؛ تاریخ اردبیل، 2/210؛ المآئر و الآثار، 150.

 

اردبیلی، محمد ابراهیم بن علی قلی قلعه جوقی (م کاظمین 1326 ق)، از فقها و اصولیین. در اردبیل متولد شد و پس از تحصیل مقدمات در 1310 ق به نجف رفت و به درس فاضل شربیانی و شیخ محمد حسن ممقانی و سید کاظم یزدی و مولی محمدعلی نخجوانی و بالاخص آخوند خراسانی حاضر گشت و بعد از فراغ از تحصیل در مقبرۀ میرزای شیرازی به تدریس پرداخت و از مشاهیر مدرسین آن روزگار گردید. برخی از آثار او عبارت است از: رساله در قطع؛ رساله در دماء ثلاثه؛ رساله در قاعدۀ ید؛ رساله در لباس مشکوک؛ رساله در ارث؛ حاشیه بر شرح مکاسب مولی محمدعلی نخجوانی.

منبع: تاریخ اردبیل، 2/253-256.

 

اردبیلی، محمد بن علی (1048-1101 ق) محدث و رجالی بزرگ قرن یازدهم هجری از شاگردان علامه مجلسی و شیخ جعفر کمره ای بود و خود به این نکته در کتابش (جامع الرواه) تصریح می کند. از علامه مجلسی دارای اجازۀ ممتاز در روایت بود (اجازاتی که علامه مجلسی می داد دارای پایه های گوناگون بود و از روی درجه و مقام و دانش اجازه گیرنده آشکار می شد) اکثر عمرش را در کربلا و نجف گذراند. در اواخر قرن یازدهم هجری به اصفهان آمد و در همانجا کار تألیف کتاب جامع الرواه را پس از بیست و پنج سال تحقیق و تتبع به پایان رساند. می گویند چون کتاب به پایان رسید (1100 ق) جشنی برپا کردند و دانشمندان گرد آمدند و برای بزرگداشت آن، هر کدام جمله ای در آغاز کتاب نوشتند: مجلسی بسم الله الرحمن الرحیم را نوشت، آقا جمال خوانساری «الحمدالله»، گلستانه «الذی»، عقیلی «زین قلوبنا» و شیخ جعفر قاضی «بمعرفه الثقات» ... اردبیلی پس از پایان گرفتن تألیف جامع الرواه از اصفهان به کربلا رفت و چند ماه بعد در کربلا درگذشت و همانجا به خاک سپرده شد. کتاب جامع الرواه از روی نسخۀ خط مؤلف زیر نظر آیت الله بروجردی و به تصحیح ابوالحسن شعرانی به چاپ رسیده است (← جامع الرواه)؛ کتاب دیگر او تصحیح الاسانید است که در آخر کتاب مستدرک علامه نوری چاپ شده است.

منابع: جامع الرواه، مقدمه، فهرست دانشگاه تهران، ج 2، ریحانه الادب، 3/355.

 

اردبیلی، سید محمد تقی بن سید مرتضی معروف به مفتی الشیعه (نجف 1282 ق- اردبیل 1361 ق)، از فقها و اصولیین. در طفولیت به اردبیل رفت و پس از تحصیل مقدمات، مقداری ریاضی از شمس الحکما و فقه و اصول از والد خویش و میر سید صالح مجتهد آموخت. در 1323 به نجف بازگشت و به درس آخوند خراسانی و سید کاظم یزدی حاضر گشت و در 1331 دوباره به اردبیل آمد و مرجعیت یافت. برخی از آثار او عبارتند از: تعلیقه بر کفایه؛ حاشیه بر مکاسب؛ کتاب الوقف؛ رساله در فرق بین حق و حکم؛ کتاب طهارت؛ شجره التقوی که رسالۀ عملیۀ اوست.

منبع: تاریخ اردبیل، 2/262-263.

 

اردبیلی، محمد صادق بن محمد قفقازی نمینی، از فقها و اصولین قرن سیزدهم. روزگاری در قزوین تحصیل کرد و آنگاه به نجف رفت و به درس میرزا ابراهیم قزوینی صاحب ضوابط و سید مهدی پسر سید علی طباطبائی صاحب ریاض حاضر شد و سرانجام به اردبیل بازگشت و در قصبۀ نمین مقیم گردید. برخی از آثار او عبارتند از: ابتلاء الاولیاء؛ اتمام الحجه فی اثبات القائم الحجه (عج)؛ کتاب الانتصار؛ الارشاد؛ کتاب التوقیعات؛ الحائریات فی مسائل فقهیه غامضه؛ الدرر و الغرر؛ الدرر الفاخره فی زیارت العتره الطاهره؛ افتخار الشیعه.

منابع: تاریخ اردبیل، 2/268-271؛ قصص العلماء، 4.

 

اردبیلی، محمد طاهر بن عبدالظاهر ظاهری (ذی الحجه 1308 ق – حدود 1342 ش)، در اردبیل متولد شد و ادبیات را در آن شهر از پدر خویش آموخت و آنگاه به مشهد رفت و دو سال به درس ادیب نیشابوری حاضر شد و از آن پس ده سال در اصفهان اقامت گزید و به درس آخوند گزی و سید محمد باقر درچه ای و حاج آقا رحیم ارباب و آخوند کاشانی حضور یافت. سپس به نجف رفت و به حوزۀ میرزای نائینی و آقا ضیاء عراقی و آقا سید ابوالحسن اصفهانی وارد شد و بعد از آن در قم مقیم گردید و به تدریس فقه و اصول و نیز ریاضی پرداخت و سرانجام به اردبیل رفت و در آنجا درگذشت. از آثار او است: ایمائات در نجوم و أین الهیئه من الاسلام که رد بر الهیئه و الاسلام شهرستانی است.

منابع: گنجینۀ دانشمندان، 2/65-66؛ تاریخ اردبیل، 2/78.

 

اردبیلی، حاج میرزا یوسف مجتهد (اردبیل 1271-1339 ق)، فقیه و اصولی، فرزند حاج میرزا محسن مجتهد اردبیلی، پس از تحصیل مقدمات و سطوح در 1294 ق به نجف رفت و یک سال در حوزۀ درس فاضل شربیانی حاضر گشت. آنگاه عازم کربلا شد و مدتی به مشارکت شیخ عبدالکریم حائری یزدی، میرزا محمد تقی شیرازی و ثقه الاسلام شهید تبریزی در مجلس درس شیخ علی بفروئی یزدی و نیز روزگاری در درس خارج آخوند ملاحسین اردکانی و شیخ زین العابدین مازندرانی حضور یافت. در 1304 ق به اردبیل بازگشت و دوباره در 1309 به کربلا رفت و تا 1314 ق در آنجا بود، سپس به نجف مهاجرت کرد و تا پایان عمر آخوند خراسانی (1329 ق) مصاحب او بود و سرانجام در 1333 ق به اردبیل بازگشت. آثار او عبارتند از: 15 رساله در مباحث مختلف فقه؛ 6 رساله در مباحث مختلف اصول؛ رساله در احوال سید بن طاوس؛ رساله در اثبات واجب؛ رساله در مکارم الاخلاق؛ جنگ؛ تصحیح دورۀ کامل جواهرالکلام؛ تصحیح وسائل الشیعه، چاپ امیر بهادر؛ تصحیح مهج الدعوات؛ تصحیح کتاب وقف مفتاح الکرامه.

منابع: تدوین الاقاویل، 20-22؛ تاریخ اردبیل، 2/353-354.

 

اردبیلی، حاج سید یونس بن سید تقی (اردبیل 1293 ق- تهران 1377 ق)، از مراجع مشهور تقلید. پس از تحصیلی چند در اردبیل به زنجان رفت و فقه و اصول را از آخوند ملا قربانعلی زنجانی و علوم معقول را از آخوند ملا سبزعلی حکیم آموخت. در حوالی 1310 ق به نجف رفت و وارد حوزۀ درس فاضل شربیانی و آخوند خراسانی و آقا سید محمد کاظم یزدی و شیخ الشریعۀ اصفهانی گردید. پس از آن به کربلا رفت و به درس میرزای دوم شیرازی حضور یافت و سرانجام در حدود 1346 به اردبیل بازگشت. وی در 1353 به مشهد رفت و در پی واقعۀ گوهرشاد به اردبیل تبعید شد و در 1361 به مشهد بازگشت و به تدریس و مرجعیت روزگار می گذاشت تا در 21 ذی القعدۀ 1377 در تهران درگذشت و در دارالسعادۀ حرم حضرت رضا (ع) مدفون شد. آثار او عبارتند از: دورۀ کامل فقه؛ تألیف قاصر در صلوه مسافر؛ رساله در قاعدۀ لاضرر؛ رساله در فروغ علم اجمالی؛ رساله در ترتب معتقدات قاصر در اصول عقاید؛ حاشیۀ عروه؛ رسالۀ عملیه به نام وجیزه المسائل.

منابع: تاریخ اردبیل، 2/361-370، تاریخ علمای خراسان، 250-251؛ گنجینۀ دانشمندان، 3/61-62.

 

اردبیلی، حاج سید یونس بن میر محیی الدین یونسی (اردبیلی 1320 ق- 1353 ش)، از فقها و مراجع تقلید. تا سال 1349 ق در اردبیل مشغول تحصیل بود و آنگاه به قم رفت و در محضر درس شیخ محمد علی شاه آبادی و شیخ مهدی مازندرانی و میرزای همدانی و شیخ عبدالکریم حائری حاضر گشت و بعد از ارتحال حائری به حوزۀ درس آقا سید محمد حجت کوه کمره ای پیوست و به مرجعیت رسید. از آثار دیگر وی رسالۀ عملیه است.

منابع: تاریخ اردبیل، 2/371-372؛ گنجینۀ دانشمندان، 3/63-64؛ اردبیل در گذرگاه تاریخ، 3/369.

 

اردبیل در دوره قاجار

شهر اردبیل در دوره قاجاریه رونق و شکوه گذشته را باز نیافت   و وسعت ان به حدود یک سوم وسعت شیراز میرسید. دیوار گلی پیرامون شهر ویران ، با ردیفی از اجر پوشیده و برجها و استحکاماتش فروریخته بودافزون بر این ، شهر در 1252ق دچار طاعون شد و جمعیت ان بسیار کاهش یافت.

اردبیل در این دوره دارای 6 محله و 84 مسجد بود که هر محله کلانتری خاص داشت؛ در این زمان همه چیز در اردبیل تحت الشعاع بقعه شیخ صفی قرار داشت. اوبن مینویسد: پیش از انکه شهر به انبار کالاهای بازرگانی روسی بدل شود، هیچ علت وجودی یا منبع عایدی برای اردبیل متصور نبود  ، همو رشد و توسعه اردبیل را در این زمان مدیون دو عامل تجارت و مذهب میداند .

جمعیت این شهر درآن زمان حدود 60هزار نفر بود و 12 کاروانسرای شهر مرکز عمده تجاری و محل استقرار تاجران مسلمان شهر به شمار میرفت که در کنار ایشان گروهی از ارمنیان اردبیل (20 خانوار) ظاهراً به طور گروهی از تبریز به اردبیل امده و مطابق آیین خود در این شهر کلیسا و مدرسه ای دایر کرده بودند .یهودیان اردبیل را حدود 30هزار نفر دانسته اند که کنیسه ای نیز برای خود برپا داشته بودند .در همین زمان ، بجز عامل تجارت و مذهب ، رشد شهر اردبیل تا حدی نیز مدیون جذب جمعیت شهرها و روستاهای  پیرامونی خود بوده است. چنانکه اوبن خبر میدهد ، عده ای از اطراف و از شهرهایی مانند خلخال و مشگین و حتی تبریز و همچنین چادر نشینان اسکان یافته ، به شهر اردبیل وارد شده بودند .

اردبیل در جنبش مشروطیت سهم قابل توجهی داشت. با پیش امدن استبداد صغیر ، روسها که با خلع محمدعلی شاه مخالف بودند ، رحیم خان (رئیس طایفه چلبیانلو ) را در قراجه داغ با پول و سلاح مجهز کردندو او با کمک سران طوایف شاهسون و در دفاع از  محمد علی شاه ، شهر اردبیل را محاصره کردند در این زمان ستارخان برای کمک به ازادی خواهان به اردبیل امده بود و باقر خان ، در دفاع از شهر و مقابله با ایشان ، همراه عده ای از مجاهدان (1500 سوار) به یاری ستارخان از تبریز به قصد اردبیل ، به سراب امد. حاج صمدخان نیز از مراغه به انجا شتافت و ازتهران نیز یپرم خان و سردار بهادر با 300 سوار بختیاری و 150 نفر از  مجاهدان برگزیده و 100 نفر قزاق به سوی اردبیل روان شدند.هنگام خروجی این عده از تهران ، اردبیل سقوط کرد و به دست شاهسونها افتاد  که پیش از  ان آبادیهای پیرامونی شهر را غارت کرده بودند .متعاقب ان روسیه شماری سرباز و قزاق به سوی اردبیل فرستاد ، سواران شاهسون و قره باغ پس از  تصرف شهر ، دست به تاراج بازارها وتیمچه ها وکاروانسراها زدند وهمه را بجز حجره های متعلق به روسها و بستگان  ایشان به یغما بردند .با افزایش شمار سپاهیان روسیه ، اردبیل در این زمان به صورت یکی از  کانونهای سپاهی نشین روسیه در امد.یکی از تلگرافهای انجمن ولایتی اردبیل در آن زمان حاکی از آن بود که «اشرار.... بازار ، دکاکین و کارانسراها و بیوتات حتی ملحقات بقعات متبرکه و مساجد ]را[ به یغما ]بردند[ ... ویرانی اردبیل نه به حدی است که به شرح و بسط گنجد»(«اوضاع اردبیل»). تلگراف انجمن ولایتی آستارا نیز از ظلم و ستم و غارتی که بر مردم اردبیل تحمیل شده است ، خبر می دهد .

یپرم خان برای سرکوبی عشایر مهاجم به اردبیل آمد و اگرچه آنان را شکست داد و تنی چند از سران ایشان را به اسارت گرفت  ، اما با وجود روسها که حامی عشایر بودند ، رهایی کامل شهر ممکن نشد. روسها که در آغاز به بهانه حفاظت از اتباع روسی به اردبیل آمده بودند ، خود از هر گونه تعدی به مال و جان اهالی شهر کوتاهی نمی کردند .اخبار جنگ بین الملل اول در 1332ق در اردبیل منتشر شد.

در این زمان حدود 3 هزار سرباز روس نیز نظر ژنرال فیدارف در اردبیل مستقر بودند؛ در همین زمان بود که برخوردهایی میان فرقه دموکرات که از نو سازمان یافته بود و اتحاد اسلام که در اردبیل نمایندگی داشت ، رخ داد و موجب نابسامانیهای تازه ای در شهر شد  و خشکسالی همراه با کمبود مواد غذایی به این گونه نابسامانیها دامن زد. به دنبال آن ، سربازان عثمانی به اردبیل وارد شدند و مدتی را در این شهر گذراندند .

پس از انقلاب اکتبر ، در 1339ق/1920م عده ای قفقازی به عنوان بلشویک به اردبیل وارد شدند ، ولی تنها چند روزی در آن جا اقامت گزیدند و هنگام مراجعت مورد حمله یکی از  طوایف شاهسون قرار گرفتند و عده ای از ایشان کشته شدند و اسلحه آنان به دست این طایفه افتاد .شاهسون ها با حمله های گاه به گاه خود پیوسته موجب نا امنی شهر اردبیل می شدند ، اما پس از این سال ها و به تضعیف و دستگیری سران ایشان ، شهر اردبیل از یورشهای آنان برای همیشه در امان ماند.

نمین.تهیه و تدوین تاریخچه شهرو شهرداری نمین

با عقد قرارداد ما بین شهرداری نمین و موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل پژوهشگران موسسه در حال تدوین تاریخچه شهر وشهرداری نمین میباشند آرشیو موسسه مطالعات وتدوین تاریخ یکی از غنی ترین آرشیو عکس و اسناد میباشد علاقمندان جهت پژوهش درمورد تاریخ اردبیل میتوانند با موسسه تماس بگیرند .

علی خان والی


علاقه مندان جهت دریافت آلبوم کامل میتوانند به موسسه مطالعات وتدوین تاریخ اردبیل مراجعه نمایند


 علی خان ،فرزند محمد قاسم خان والی ،فرزند دوستعلی خان معیّرالممالک اول،فرزند حسینعلی بیگ بسطامی.به سال 1262 هجری قمری در تهران زاده شد. 

  

در سال 1271 هجری قمری که پدرش قاسم خان از ژنرال کونسولی تفلیس بازگشته ،به سمت مستشاری سفارت همراه عباسقلی خان نوری سفیر کبیر،برای تهنیت جلوس الکساندر امپراطور روسیه به پترزبورگ رفت و پس از بازگشت سفیر،نخست به سمت وزیر مقیم و سپسس به سمت وزیر مختاری در پترزبورگ ماند،علی خان که همراه پدر بود،درآنجا مشغول تحصیل زبان فرانسه و تاریخ و جغرافیا و مقدمات هندسه و عکاسی شد.

     در سال 1277 هجری قمری(1860 میلادی) که قاسم خان از ماموریت مزبور استعفا داد،با فرزندش علی خان به گردش و سیاحت در برلین پایتخت پروس و بروکسل و پاریس و لندن پرداخته، از راه مارسی و استانبول و تبریز و زنجان و قزوین و تهران آمد و در اوایل سال 1278 هجری قمری همراه دوستعلی خان معیر الممالک برادرزاده والی،در شهر ستانک به حضور ناصرالدین شاه بار یافته ،در اواسط همان سال به نیابت حکومت گیلان منصوب گردید و با فرزندش علی خان به گیلان رفت.

 

       در دوره ی کوتاه حکومت والی در گیلان ،علی خان به انتظامات شهر رشت و ساختن راه عراق و چاپارخانه های عرض راه تا منجیل رسیدگی می کرد و در سال 1285 هجری قمری که والی از حکومت گیلان معاف شد،علی خان به پیشخدمتی خاصّه حضور همایونی برقرار گردید.

             سال بعد در رکاب شاه به گیلان رفته،در سال 1287 هجری قمری جزو ملتزمان ناصرالدین شاه به زیارت عتبات نایل گردید.

            در سال 1288 هجری قمری که والی به پیشکاری فارس و سپس از احضار ضلّ السلطان مستقلاً به حکومت آنجا برقرار شد،علی خان در تهران ماند و پس از درگذشت پدرش(یازدهم محرم 1289هجری قمری) در سال 1296هجری قمری که صاحب دیوان از پیشکاری آذربایجان معذول گردید ،علی خان همراه گروهی با ولیعهد مامور آذربایجان شد.

          علی خان در این ماموریت به حکومت مراغه منصوب شد و چون دوربین عکاسی همراه داشت،در این سفر به گرفتن عکس های گوناگون پرداخته،با چسبانیدن آنها در آلبومی بزرگ شروع به تدوین یکی از بهترین مجموعه های عکس در ایران کرد.

            ابتدا در تبریز از برخی مکان ها و دوستان عکسهای یادگاری خوبی برداشته،در دوازدهم رجب همان سال روانه مراغه شد.درآن شهر نیز هر زمان فرصت دست می داد،از مکان ها و اشخاص عکسهای مختلف می گرفت.

              علی خان در حکومت مراغه با مردم به خوبی رفتار نموده،مردم شهر را مجذوب خود ساخت و ماموریتش مدت بیست ماه طول کشید.در این بین فتنه شیخ عبیدالله کُرد پیش آمد که خود داستان درازی دارد.

              علی خان به عللی ،یک ماه پس از نوروز سال 1298هجری قمری به تبریز آمده،از حکومت مراغه استعفا داد.وی در تبریز در خانه های امین لشکر اقامت گزیده،مشغول سیاحت و عکاسی شد و مدتی جز این اشتغالی نداشت.

 

در این هنگام امیر نظام چون قصد سرکوبی اشرار سرحدات را داشت،برای اینکه در غیاب او در ولایات آذربایجان پیشامد ناگواری روی ندهد،مجلسی به نام"مجلس دولتی آذربایجان"از روسای ادارات و حکام ولایات پدیدآورده،نظارت و اجرای اوامر مجلس مزبور را به علی خان واگذار کرد.

در شوال همان سال به علت بیماری اعتمادالسلطنه ،حاکم ارومیه علی خان به حکومت آن سامان برقرار شده،با عجله به آنجا حرکت کرد و در 18 شوال 1298 بدان شهر وارد شد و تا آخر جمادی الاول 1300 در حکمرانی آن ناحیه باقی ماند.

         سپس به حکومت خوی و سلماس منصوب شد و سه سال تمام در آن ولایت به استقلال حکومت کرده،ترتیبات و تنظیمات سودمند وضع کرد و در آبادانی شهر خوی کوشید و در سرکشی های مناطق حکومتی خود همه جا عکس های جالب و گوناگون گرفته،گزارش های مصّوری به حضور شاه می فرستاد و بر اثر این کوشش ها و گزارش ها، به دریافت دست خطی از شاه به سال 1301هجری قمری نایل گردید.

        در سال 1302جمشید خان ماکویی را نایب حکومت خوی نموده،خود به شهر ارومیه رفت و پس از اتمام حساب های معوقه و گرفتن مفاصاحساب ، از راه ساوجبلاغ(مهاباد) و صائین قلعه  و گروس روانه تهران گردید و سپس به خوی بازگشت.

       این بار علی خان حاکم،فرزند خود قاسم خان را که پانزده ساله بود از تهران به خوی خواسته،آموزشگاهی برای آموختن زبان فرانسه و هندسه و مشق نظامی به ریاست و معلمی لطفعلی خان سرهنگ پسر محمد تقی خان سرتیپ بنیاد نهاد که جمعی از فرزندان اعیان و بزرگان خوی با قاسم خان در آن مشغول تحصیل گردیدند.

         همه روزه بامدادان یک ساعت و نیم در باغ حکومتی که در آن اسباب ژیمناستیک برپا نموده بودند،شاگردان ورزش کرده،سپس تا دو ساعت به غروب مانده به درس مشغول می شدند و عصرها در میدان توپخانه به مشق سربازی می پرداختند.

 

           علی خان در اوایل پاییز این سال به سرکشی ایوان اوغلی ودیدن گور دانیال در کلیسای وانک در کرانه ارس بدان سوی رفت و عکسهای جالب از آنجا گرفت و نصب آلبوم خود نمود.

           در این هنگام بر اثر تحریکاتی،به حکم ولیعهد حکومت خوی به عمیدالدوله واگذار شد و علی خان در 27 جمادی الثانی 1303 به تبریز عزیمت کرد و شش ماه و نیم در این شهر توقف کرد و در ذیحجه این سال برای رفع تعّدب فرزندان سلیمان خان با مردم صایین قلعه بدان ناحیه رفته،در ضمن مسافرت به همه مکان های تاریخی سر راه سرکشی کرده،عکس برداشته،شرح آن ها را دقیقاً ثبت و ضبط می نمود.

        به ویژه ازبنای تخت سلیمان و دریاچه آن عکسهای خوبی تهیه کرد.تا در ششم ربیع الثانی 1304 دوباره وارد تبریز شد.چون در این هنگام اغتشاشاتی در منطقه ارومیه روی داده بود.امیر نظام مجدداً او را به حکومت آن شهر منصوب داشته با حکمی مورخ 18 ربیع الثانی 1304 روانه آن دیار نمود.در این سفر علی خان عکاسی نیز به نام "آقا علی"همراه خود به ارومیه بود و در رفع اغتشاشات و شورشها کوشید.

طول زمان حکومت دوم علی خان در شهر ارومیه دو سال و هشت ماه بود.

     در مراجعت ناصرالدین شاه از سفر فرنگستان که علی خان حاکم با روسای ایلات و عشایر و اعیان ارومیه تا جلفا به پیشواز شاه رفته بود،حکومت تغییر یافته و علی خان به حکومت اردبیل و حسام الدوله به حکومت ارومیه انتخاب شدند و علی خان در تاریخ پانزدهم صفر 1307 هجری قمری  وارد اردبیل گردید.

                 این حکومت نیز دو سال و یک ماه طول کشید و در این میان وی از راه سالیان یک هفته به شهر باکو رفته ،از آنجا از راه بیله سوار به اردبیل بازگشت.

            علی خان اولین عکاسی است که محیط زیست انسانی و طبیعی را بدون آنکه وظیفه اش باشد،عکسبرداری کرده است.اگر از او چند عکس به یادگار مانده بود ،تصور می کردیم که این یک تصادف بوده.ولی از آنجا که صدها عکس از او به جا مانده که هر کدام از این تصاویر گویای مسئله ای در غرب ایران هستند،و نتیجه آن حدود دو هزار عکس می باشد که هر کدام از آنها شاهکار فنی و هنری می باشد.

           شایان ذکر است تمام دو هزار عکس در آرشیو موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل موجود و در اختیار محققان تاریخی می باشد و آنچه به اهمیت کار او می افزاید ،یادداشت هایی هستند که عکس ها را همراهی می کنند.

 

منابع:

- استاین دنتا،سرآغاز عکاسی در ایران/ترجمه ابراهیم هاشمی/ تهران1368

- بامداد،مهدی،شرح حال رجال ایران/ 6جلد/انتشارات زوار 1378

-اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات-ایرج افشار/تهران1345

- محمد هدایتی،محمود،حاکمان قدیم اردبیل/موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل/فروردین1389 

- یحیی ذکاء،تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران/انتشارات انقلاب اسلامی،تهران

 

تدوین تاریخچه  شهر وشهرداری اردبیل

با سعی وتلاش وهمکاری شورای محترم شهر اردبیل و شهرداری اردبیل کتاب تاریخ شهرو شهرداری اردبیل تدوین شد کار پژوهشی این کتاب رامحققان موسسه مطالعات وتدوین تاریخ اردبیل محمود هدایتی و خانم شبنم احمدی انجام داده اند در این کار پژوهشی که مصور میباشد تاریخ هشتادو شش سال شهرداری اردبیل را بر طبق اسناد وعکسهای قدیمی مورد بررسی قرار داده اند موسسه مطالعات وتدوین تاریخ اردبیل با توجه بر اینکه اسناد و عکسهای قدیمی در مورد شهرداران واعضای انجمن شهراردبیل را دراختیار دارد این توانای را دارد که موزه شهرداری اردبیل را تاسیس نماید امیدواریم با عنایت مسئولان شهرمان اردبیل این امر تحقق یابد.

تصحیح کتاب صریح الملک

تصحیح کتاب صریح الملک به انضمام اردبیل در دوران صفویه به اتمام رسیده وبه زودی منتشرمیشودتصحیح و تحقیق این کار عظیم که برای اولین بار در ایران انجام میشود توسط محمود محمد هدایتی انجام یافته است   کتاب صریح الملک نوشته عبدی بیگ برای اولین بار تصحیح شده وخلاء بزرگی که در مطالعات صفویه شناسی در این مورد   وجود دارد برای پژوهشگران پر میکند

حاکمان قدیم اردبیل

 

                                       جهانگیر میرزا

        جهانگیر میرزا متولد 1225 ه.ق پسر سوم عباس میرزا نائب السلطنه ومولف (تاریخ نو) که بنا به امر برادر اندر (صلبی) خود محمد شاه قاجار او را در سال 1250 ه.ق. کور نمودند و در سال 1269 ه.ق. در خوی وفات کرد نامبرده شاهزاده ای بود فاضل و درس خوانده ودر جنگ دوم روس و ایران (1241- 1243 ه.ق.) زیر نظر عباس میرزا پدر خود یکی از سرکردگان سپاه ایران بود. نائب السلطنه او را در سال 1242 ه.ق. در جبهه سالیان در سواحل دریای خزر فرستاد جهانگیر میرزا پادکان سالیان را اسیر و توپهای آنان را بدریا ریخت. در سال 1250 ه.ق. که محمد میرزای ولیعهد (محمد شاه) بحکومت آذربایجان تعیین و از تهران رهسپار آن استان گردید جهانگیر میرزا و خسرو میرزا را در تبریز توقیف نموده و تحت الحفظ به اردبیل فرستاد. در فرمانی که در تویسرکان در خانه یکی از اعقاب جهانگیرمیرزا را دیدن و دارای مهر عباس میرزا نائب السلطنه (در دریای خسروی عباس) بود در سال 1247 ه.ق. از طرف وی به عنوان جهانگیر میرزا حاکم اردبیل صادر شده ودر این سال بموجب فرمان مزبور حکومتهای خوی و ارومیه (رضائیه) نیز ضمیمه حکومت اردبیل او می شود. اعتمادالسلطنه در یادداشتهای روزانه. خطی- خود (26 ذیحجه 1309 ه.ق.) می نویسد:

         «امروز به قلعه شاهزاده ها (در تویسرکان) که از اولاد جهانگیر میرزا ابن عباس میرزا (نایب السلطنه) هستند رفتم سی و پنجسال قبل (1277 ه.ق.) با پدرم که از سلطانیه بحکومت عربستان می رفتم این قلعه را که در تویسرکان است دیده بودم همان شاهزاده ها بحمدالله زنده بودند مگر سلطان سلیم میرزا (پسر بزرگ جهانگیر میرزا) مدتی آنجا بودم بسیار مردمان خوبی هستندو مبادی آداب فاضل و عالم، در این قلعه صدو چهل نفر ذکوراً و اناثاً از آقا و خانم وکنیز سکنی دارند املاک مختصری  معاش منظمی دارند یک بغروب مانده در قلعه را می بندند اول طلوع آفتاب باز می کنند بقدری زندگی ساده خوشی دارند که من آرزو کردم که کاش من هم جز این ها بودم رئیس طائفه حاجی حسین میرزا پسر جهانگیر میرزا است که هفتاد سال دارد» و نیز می نویسد:« غره محرم الحرام 1310 ه.ق.:

      من خانه شاهزاده های تویسرکان که از آشنایان قدیم هستند مهمان بودم یکساعت به قلعه شاهزاده ها رفتم مهمان حاجی ابراهیم میرزا پسر سلطان سلیم میرزا بودم حوضخانه قشنگی داشت یک ساعت بغروب مانده دیدن امام جمعه تویسرکان میرزا همایون رفتم بسیار سید عالمی فاضلی بی تملقی دیدمش ای کاش امام جمعه تهران هم باین صفت بود.

 

 

 

 

 

                       بهمن میرزا

          بهمن میرزا پسر چهارم عباس میرزا نائب السلطنه پسر فتحعلیشاه و برادر اعیانی محمد شاه قاجاراست که در سال 1225 ه.ق. زاده شد. وی از فضلای شاهزادگان قاجار ، مردی فضل پرور ، کتاب دوست ، هنرخواه ، مربی علم و ادب که گویند صاحب کتابخانه معتبری بوده و بسیاری از کتب نفسیه فارسی به نام او تالیف شده و یا به تشویق او به چاپ رسیده است همچنین او مولف تذکره الشعرائی است به نام تذکره محمد شاهی که آن را بنام برادر خود محمد شاه در سال 1249 ه.ق. به انجام رسانده است.

           بهمن میرزا در سال 1250 ه.ق. حاکم اردبیل بود. محمد میرزا پس از شاه شدن او را به افوج بهادران از اردبیل خواسته و با خود به تهران بردو پس از ورود به تهران او را در 19 شعبان 1250 ه.ق. حاکم تهران کردو در سال 1251 ه.ق. بحکومت بروجرد و سیلاخور منصوب شد. بهمن میرزا در سال 1255 ه.ق. پس از فوت قهرمان میرزا پسر هشتم عباس میرزا و برادر اعیانی خودکه والی آذربایجان بود از طرف محمد شاه بجای او به تبریز فرستاده شد و تا سال 1263 ه.ق. والی آذربایجان بود. در این اوان بنا به گفته مورخی :« چون آفتاب عمر برادر را در سنین اخیر سلطنتش که همه روزه بواسطه مرض نقرس اشتداد می یافت بشرف افول دید و ناصرالدین میرزا ولیعهد را که در صغرسن بود لایق تصدی سلطنت ندانسته نقشه سلطنت برای خویش کشید و گروهی از رجال دولت رانیز بخود متوجه ساخت» .

       بهمن میرزا که بعلت سوء سیاست حاج میرزا آقاسی صدراعظم، با الله یار خان آصف الدوله و پسرش محمد حسنخان سالار که خراسان را در دست داشتند بر ضد آقاسی محرمانه متحد شد. به این معنی که آصف الدوله بواسطه فرستادن رسل و رسائل با بهمن میرزا خواهر زاده خود ارتباط پیدا کرد و او را حاضر کردکه پس از تسخیر تهران بوسیله حسنخان سالار و سپاه خراسان سریع از تبریز آمده و در زمان حیات یا ممات برادر بر تخت سلطنت جلوس کند.

        بهمن میرزا هم به پیشنهادهای آصف الدوله خالوی خود روی موافقت نشان داد و مادر بهمن میرزا نیز نظرات برادر خود را تایید کرد. حاجی میرزا آقاسی در سال 1263 ه.ق. چون از این مواضعه اطلاع یافت خسرو خان گرجی را مامور دستگیری رضا قلی خان والی کردستان کرد خسرو خان هم او را دستگیر و به تهران روانه نمود پس از این عمل بهمن میرزا مسبوق شد که خسرو خان بقصد گرفتاری او از کردستان به آذربایجان خواهد آمد این بود که از ترس گرفتاری مخفیانه خود را به تهران رساندو از محمد شاه امان گرفت اما زیاد از تامین گرفت خود اطمینان پیدا نکرد زیرا حاج میرزا آقاسی درصدد توقیف کردن او بود و چون زیاد واهمه داشت از این جهت در همین سال بسفارت روس در پامنار رفت در آنجا پناهنده گردید پس از پناهندگی وزیر مختار روس میان او و شاه واسطه شده قرار شد که شاهزاده بامنشیان ونوکران و عائله خود در تحت حفاظت و مراقبت قزاقان و سپاهیان روسی از راه گیلان بقفقازیه برود  پس از عزیمت از ایران سه سال در تفلیس مقیم بود.

    در سال 1266 ه.ق. بنا بصلاحدید دولت روس ویا خودش شهر شوشی حاکم نشین قراباغ را برای اقامت دائمی خویش برگزید و تا آخر عمر خود (1301 ه.ق) با دم و دستگاه خویش در آنجا با تابعیت دولت روس زندگانی می کرد و حقوقی هم از دولت روسیه می گرفت و اولاد و اخلاقش نیز در شمار سپاهیان روسیه منظم و موظف گشتند پس از این مقدمات و اتمام کار بهمن میرزا دولت ناصرالدین میرزا ولیعهد (ناصر الدین شاه بعدی) را بحکمرانی آذربایجان بوزارت و پیشکاری میرزا فضل الله نصیر الملک علی آبادی و میرزا جعفر خان مشیر الدوله را به نظم مهار امور دول خارجه     (کارگذاری) با جمعی از اعاظم واعیان مامور و بدانصوب عزیمت نمودند.                    

     بنا بگفته کنت دو گوبینو[1] روسها در زمان سلطنت محمد شاه و نیز هنگام پادشاهی ناصرالدینشاه ومخصوصاً پس از در گذشت دو ولیعهدش (محمود میرزا و معین الدین میرزا) کوششی برای نیابت سلطنت و ولیعهدی بهمن میرزا بعمل آوردند ولی نتیجه ای برای آنان حاصل نگردید.کنت دو گو بینو وزیر مختار فرانسه در تهران در این باب و همچنین علاقه مفرطی که دولت روسیه نسبت به بهمن میرزا نشان میدهد ودر مجلد 28 اسناد مربوط به ایران گزارشش مضبوط است در نامه مورخ 14 شوال 1273 ه.ق. برابر با 7 ژوئن 1857 م. می نویسد:«در ملاقاتیکه دیروز با صدراعظم[2] کردم هیچکس حتی میرزا عباس خان[3] محرم خاص او هم که معاون وزارتخانه است حضور نداشت.                                                                                                                                    

      صدر اعظم پس از شرح مبسوطی مبنی بر صمیمیت و محبوبیت به من و   یگانگی و دوستی من نسبت به خود بالاخره گفت مصلحت و مهم ایران ایجاب می کند که شاه تعیین ولیعهد قانونی را به تاخیر نیندازد زیرا شارژه دافر (کاردار) روسیه بدفعات شاه را ملاقات کرده ودر مورد این مساله مهم با شاه صحبت نموده و از جانب دولت متبوع خود اصرار و سفارش کرده است که لااقل بهمن میرزا بسمت نیابت سلطنت انتخاب شود.

      شاهزاده بهمن میرزا برادر پادشاه مرحوم محمد شاه است و چندی     هم حکمران آذربایجان بوده و پس از مرگ محمد شاه هنگامیکه هنوز شاه کنونی بر تخت سلطنت مستقر نشده بود سفارت روسیه تلاش بسیار می کرد او را به تاج و تخت سلطنت برساند اما اقدامات و توطئه آنها پیش از آنکه به نتیجه برسد کشف شد و بهمن میرزا ناچار به روسیه پناهنده گشت و او حالا با مستمری سالانه صد هزار فرانک (120000 ریال) که امپراطور روسیه به او می دهد در انجا بسر می برد»

         در این جا که کنت دو گوبینو می گوید (پس از مرگ محمد شاه... الخ) بکلی اشتباه کرده زیرا توطئه و عملیات بهمن میرزا و اقدامات روسها برای او بطوریکه در ترجمه احوال وی در بالا شرح داده شد پیش از مرگ محمد شاه صورت گرفته بده است نه پس از مرگ او.

     در سالهائیکه بهمن میرزا والی آذربایجان بود از کارهای برجسته وی این بود که از دو نفر از فضلای عهد خود تقاضا کرد که الف لیله و لیله عربی را از نثر و نظم بفارسی ترجمه کنند و یکی از انها ملا عبداللطیف طسوجی[4] بود که متن نثر الف لیله و لیله عربی را به نثر عالی فصلح فارسی در آورد و نفر دویم میرزا محمد علیخان سروش اصفهانی بودکه ترجمه شعرهای عربی الف لیله و لیله (هزار و یکشب) را به شعر فارسی باو محول گردید و از او عهده این کار در نهایت خوبی که بهتر از آن نمی شود بر آمد با این معنی که بجای اشعار عربی الف لیله و لیله بعضی جاها بر حسب مناسب سیاق عبارات اشعار مشهور اساتید شعرای فارسی را درج گردانید و بعضی جاهای دیگر اشعار عربی کتاب مزبور را خود و بشعر فصلح ملیح بلیغ فارسی ترجمه نمود وبدین طریق این ترجمه فارسی الف لیله و لیله که بدست است یک مخزن الاشعار بسیار نفیسی از بهترین و فصح ترین و شیرین ترین اشعار فارسی شده است و اشعار این الف لیله و لیله فارسی بمراتب عدیده از اصل اشعار عربی کتاب مزبور که اغلب اشعار سخیف عامیانه است عالی تر و فصیح تر و بلیغ تر است.

    بهمن میرزا در سال 1301 ه.ق. در سن 76 سالگی در شهر شیشه حاکم نشین قره باغ در گذشت.

 



[1] - Comte J-A de Gobineu

[2] - میرزا آقا خان نوری 

[3] - قوام الدوله تفرشی

[4] - پدر میرزا محسن خان مظفر الملک