فهرست مطالب کتاب تاریخچه شهر و شهرداران نمین  که توسط موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل تدوین شده

 

  فهرست مطالب کتاب تاریخچه شهر و شهرداران نمین  که توسط موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل تدوین شده است

وجه تسمیه نمین ................................................................................

تمدن و فرهنگ سنگ افراشتی در نمین .......................................................................

نمین در دوره قاجار ......................................................................................................

حماسه مرزداران نمین در سال 1320 ......................................................................

نمین در دوره دموکرات  .............................................................................................. 

نمین در لابلای کتب تاریخی  .................................................................................

-کتاب سعدیه مین حسن خان

-کتاب فرهنگ جغرافیای آذربایجان شرقی

-کتاب آثار باستانی آذربایجان جلد دوم ترابی طباطبائی

-کتاب از آستارا تا استارآباد جلد اول

- لغت نامه دهخدا  جلد 14

-کتاب سفرنامه اوژن اوبن

سیر تقسیمات کشوری شهرستان نمین ..............................................................

بررسی روستاهای شهرستان نمین ........................................................................ 

-آبی بیگلو

- آرپا تپه

-پیله رود

- حیران

-خانقاه بقراجرد

- خانقاه علیا

-  کهنه ده

- خانقاه سفلی

- خشه حیران

-دولت آباد

- سلوط

- سوها

- عنبران

- تالشان

-عنبران علیا

-قره تپه شیخلو

-کله سر

- مین آباد

- ننه کران

- نوشنق

- نوده

- کهنه نوده

- نیارق

- نوجه ده

- و یلکیج (منطقه)

خانه ها و اماکن قدیم شهرستان نمین .................................................................

-  خانه دراج محمدیان

- خان باغی

- خانه اسبقی ها

- تکیه سرهنگ

- مسجد جامع نمین

- ابنیه صارم السلطنه

 

- بقاع متبرکه شهرستان نمین ................................................................................

- زیارتگاه بابا حمزه 

- زیارتگاه بابا خزری

- بقعه مبارکه پیر شبلی

- بقعه متبرکه پیر جماعت

- بقعه متبرکه حاج محمود

- زیارتگاه تربت حور

- زیارتگاه سید محمد طاهر قریشی

- زیارتگاه شیخ میر علم

- زیارتگاه گرده

- زیارتگاه متبرکه اجاق مرنی

- زیارتگاه صوفی نور علی

- زیارتگاه شیخ محمد سعید نقشبندی

- بقعه متبرکه بابا خرم

- علم مقدس مسجد جامع سولا

- سید محمود امینجان

- بقعه متبرکه پیر بدر الدین

سیر تاریخی آموزش و پرورش در نمین .........................................................

پیام آوران نوروزی در نمین ...................................................................................

- تکم و تکم گردانی

- تزئینات تکم

- زمان آمدن تکم چی

صنعت توریسم در شهرستان نمین ....................................................................

بازیهای محلی در نمین ............................................................................................

بازار های هفتگی در نمین ......................................................................................

گاهشماری و تقویم های کاربردی رایج در نمین ...........................................

- ملت آیلاری

- قوربان آیی

- رغیب آیی

- دولت آیلاری 

نام فصل ها

- یاز

- یای

- پاییز

- قش

نام ماهها

- یازین اول آیی

- یازین آرا ایی

- یاز اوچونجی آیی

- قره یاز 

- روز بابلی

- قیرخ بش

- یازین الی سی

- قویروق دووان

- خزه ل آیی

-کلوز

- بویوک چیله

-کیچیک چیله

- ارمنی کیفیری

- خیدر

- کورد اوغلی

- یئره نفس گلدی

- بایرام آیی 

کول چرشنبه

- گول چرشنبه

- آخر چهارشنبه

- وعده یلی

- قاری کولگی (چیله بچه)

- شروع و پایان سال

نام ایام هفته

- شنبه

 سوت گونی

- دوز گونی

- چرشنبه آخشامی

- چرشنبه

- جومه آخشامی

- جومه (آدینا)

مراسمات رایج شهر نمین در طول یک سال شمسی .................................

- چهارشنبه سوری

- مراسم فاتحه خوانی 

- تحویل سال

- سیزده بدر

- باورها و اعتقادات

مراسمات مربوط به فصول در نمین ..................................................................... 

- مراسم بهار

- آتش افروزی در نخستین پنج شنبه سال

- برداشتن سنگ و بستن آن به نهره

- طلب باران

- دعا برای قطع بارندگی

- مراسم مربوط به فصل تابستان

- الله لاما 

- رفتن به توربه

- مراسم مربوط به فصل پاییز

- بذر افشانی فرد متدین به خاک

- مراسم مربوط به فصل زمستان

- مراسم شب چله

- خدیرنبی

مراسمات موردی رایج در نمین ............................................................................

- باران خواهی

- زنجیر زنی برای طلب باران

- رفتن به اجاق

- داش اوخونان

- مراسم دو دو

- مراسم چهه گلین

- مراسم قطع باران و تگرگ

- مراسم مربوط به ماه گرفتگی و خورشید گرفتگی

فنون و صنایع متداول در نمین ............................................................................

نقش دستبافت گلیم در اقتصاد نمین ................................................................

استقرار حکومت مردمی بنام شوراها .................................................................

اعضاء شورای اسلامی شهر نمین..............................................................

تشکیل شهرداری در ایران............................................................................................

تشکیل شهرداری نمین..............................................................................................

شهرداران نمین از تاسیس تا سال ۱۳۹۰...........................................................

 

 

 

 

 

 

سر فصل های زیر جهت تدوین تاریخچه شهر و شهرداران شهر سرعین در نظر گرفته  شده است :

سر فصل های زیر جهت تدوین تاریخچه شهر و شهرداران شهر سرعین در نظر گرفته  شده است :

-          وجه تسمیه شهر سرعین

-          ویژگیهای طبیعی . اجتماعی و اقتصادی شهر سرعین

-          جغرافیای تاریخی سرعین

-          سرعین از دیدگاه باستان شناسان

-          سرعین در ادوار مختلف تاریخی

-          مراسمات و آئین  های ملی و مذهبی رایج در سرعین

-          مناطق گردشگری در شهر سرعین

-          مطالعه جامع در مورد آبهای معدنی و آبگرم های شهر سرعین

-          اماکن مذهبی در سرعین

-          محلات سرعین

-          بررسی فرهنگ سرعین

-          آثار باستانی شهر سرعین بخصوص روستاهه و تپه های باستانی سرعین

-          بررسی تقسیمات کشوری شهر سرعین در صد سال اخیر

-          بررسی و شناسائی روستاهای شهر سرعین

-          انتخابات شورای اسلامی شهر سرعین

-          شناسائی اعضای محترم شورای اسلامی شهر سرعین  در سه دوره انتخابات انجام شده

-          بررسی تشکیل بلدیه در ایران

-          بررسی تشکیل شهرداری در سرعین

-          شناسائی شهرداران سرعین از سال تاسیس تا سال 1389

 

فرقه دمکرات اردبیل و عشایر شاهسون

فرقه دمکرات اردبیل و عشایر شاهسون

مغان در زمان دمکرات آذربایجان غیر از گرمی، بیله سوار و اطراف آنها آبادی نبوده فقط در فصل قشلاق عشایر در آن محل بودند متاسفانه کینه های قبلی رعیت ها با خانها مخصوصاًَ با چند نفر از بزرگان و زمین داران منطقه که قبلاً به رعیت ها ظلم کرده این کینه در دل رعیت ها جوش آمده و می خواستند که به هر عنوانی که شده از خانها تلافی نمایند در این بین در گرمی سه نفر از خانهای منطقه توسط دموکراتها اعدام گردید در نتیجه چند نفر از طایفه ها بر علیه دمکراتها قیام کردند.

دستگیری محمودخان سلطانی، غلام خان، روح اله بیگ امیر فتحی، و چند نفر از طایفه  خلیفه لو و کشته شدن فدایی به نام عزت جهان خانم لو در بین بل داشی و مجید لو در نتیجه افراد سرشناس آراللو و دیگر طایفه های گرمی تقریباً بیست نفر از ترس به تهران حرکت نمودند(آواد درخشی، دهز، آیاز، هازار، آقاجان مجیدی، عدالت امیر فتحی، علی سبیل، بهران خان فرزانه رئیس طایفه خامسلو، یدالله بیگ سلطانی، موسی بیگ سلطانی، علی بیگ آذری، سعید خان پاشایی، عظیم وجدانی) و دسته ای دیگر از روسای طوایف حسین آقا وطن دوست ریش طایفه آراللو، حاج عبدالحسین خان منصوری رئیس طایفه خلیفه لو، حاج قدرت رئیس طایفه دل آغاردالو، مجید خان امیر سیفی در فروردین 1325 از راه اردبیل به تهران رفتند افراد به تهران رفته زیر نظر ارتش بوده ودوره لازم را جهت مبارزه با دمکراتها فرا می گرفتند عده ای از اینها به زنجان رفته به کمک ذوالفقاری ها که در قافلانکوه با دمکراتها در حال جنگ بوده پیوستند پس از چندی چون از طرز برخورد ذوالفقاری ناراحت می گردند از راه گیلان به خلخال بعد به باغرو آمده چون شاهسون ها از آنها استقبال نگردند در نتیجه این افراد مورد هجوم فدایی ها قرار گرفته چند نفر آنها کشته و دوباره عده ای به تهران و عده ای به کوههای قافلانکوه پیش ذوالفقاری ها بر می گردند در این بین تعداد از سران عشایر با دمکراتها همکاری کرده نصرت بیگ اجیرلو این بیگی قسمت غرب مغان، علیخان قوجابیگلو به درجه سروانی قسمت میانی مغان و محمدساری خانلو به درجه سرگردی قسمت شرق مغان و بلوط نیز با دمکراتها همکاری می کردند.

 

و اما مخالفان فرقه دمكرات:

سید بخاص

سید احمد- پسر سید محمد- در روستای سریع از توابع یاردیملی منطقه طالش بود، سید بخاص در سال 1312 شمسی و در جریان جنگ های دوازده ساله مبارزان مناطق کوهستانی طالش بالشویک ها به طرف ایران رانده شدو در روستای کلان محال موران گرمی سکونت اختیار گزید. وی تحصیلات حوزوی خود در مدارس دینی اردبیل گذراند. سید بخاص حوزه مبارزه خود را از اوجارود به اردبیل کشانید و با حمایت میر منصور منصوری و فرزندان جوان او به مقابله با دموکراتها پرداخت و بارها در زندان نیروهای شوروی، زندان تبریز و اردبیل محبوس و همیشه با ضمانت روحانیون با نفوذ آزاد می شد. و از اقدامات وی آتش زدن دفاتر حزب توده، اردبیل در سال 1324 بود.

شیخ محمد پسر ملاحسین کردلر

شیخ محمد از خاندان روحانی ملاعلی گرجی الاصل بود وی از منطقه محال موران گرمی و ساکن روستای کردلر بود. اگر چه در سال 1324 فرقه دمکرات برای دستگیری وی برآمدند و با هواداران وی در روستای شاوون گرمی درگیری رخ داد و با زخمی شدن شیخ محمد عناصر فرقه پیکر زخمی شیخ را با قنداق تفنگ و چوب و چماق مورد ضرب و جرح قرار داده و به حال بیهوش رها کردند و وی مجبور به ترک زادگاه خود شد.

میر منصور منصوری

این روحانی از مهاجرین طالش بود و در روستای اظماره گرمی سکونت داشت و در جریان قیام سید بخاص بر ضد حزب توده و فرقه دموکرات علاوه بر کمک مالی به وی، مردم را نیز تشویق به حمایت از او کرد. ضمن اینکه دو پسر وی به نام های میر غلام و میر عبدالحسین به جمع مبارزان ضد فرقه پیوسته بودند میر غلام منصوری و سید بخاص از رهبران گروه مبارز بر ضد فرقه شناخته می شدند، از این رو عناصر فرقه بعد از شکست جبهه عشایر مغان میر غلام منصوری را دستگیر و در بازداشتگاه اردبیل زندانی کردند. سپس دموکراتها محکمه خلقی تشکیل داده، او را به اعدام محکوم کردند. سنگین ترین جرم وی همراهی با سید بخاص در به آتش کشیدن دفاتر حزب توده در اردبیل اعلام شد. اجرای حکم اعدام میر غلام موکول به امضای حسن جودت بود، اما او با این امر مخالفت کرد و چون نتوانست محکوم کنندگان وی را در اردبیل متقاعد سازد به تبریز رفت تا از پیشه وری کسب تکلیف کند. کسانی که بر کشتن وی پافشاری می کردند ولی کسانی که به کشتن وی پافشاری می کردند از غیب جودت استفاده کرده و حکم را اجرا نمودند.

برادر وی میرعبدالحسین منصوری به همراه گروه تحت امر حسین آقا خان وطندوست جنگ کنان از مناطق کوهستانی خلخال وارد رشت و به تهران رفت .

شیخ حسن برزندی

شیخ حسن برزندی که نسبت او با شش واسطه به خلیفه عسگر  می رسد از روحانیون با نفوذ منطقه برزند مغان بود و در میان طوایف شاهسون مریدانی داشت، در سال 1324 هنگامی که از نجف اشرف به زادگاه خود باز می گشت در آقچای آستارا مورد حمله فداییان فرقه دموکراتها قرار گرفت، اما به کمک اهل کاروان نجات پیدا کرده و خود را به برزند رساند.

عده ای از عناصر فرقه دموکرات تحت فرماندهی قاراتقو- از مسوولین شعبه فرقه در بخش گرمی به منزل باغیش بیگ قوجه بیگلو در منطقه برزند رفته و مرحوم شیخ حسن را نیز به آن مجلس دعوت کردند. و شیخ حسن با نفوذ خود در میان اهالی روستاهایی منطقه و عشایر داشت به تبلیغات خود ادامه داد و مانع همراهی توده مردم با ماجرا جویان عناصر فرقه شد.

حتی بسياری از قوجه بیگلوها نیز به تبعیت او وی از همراهی بنی اعمام خود که به انتقام خون بهرام خان قوجه بیگلو به مبارزه با خاندان پهلوی برخاسته و به صفوف فرقه دموکرات پیوسته بودند، خودداری کردند.


سنگ مزارها تاریخ از یاد رفته

 

سنگ مزارها تاریخ از یاد رفته

هنر و زندگي آميخته اند و جدا از يكديگر دروغي بيش نيستند. هر جا زندگي باشد يا نشاني از زندگي باشد نشانه‌هاي هنر را مي توان يافت. باورم شده بود كه فقط در موزه‌ها، هنرستانها، دانشكده‌ها، تماشا خانه‌ها و در شور و غوغاي شهر هنر را مي‌توان ديد يا شنيد. بي‌خبر، كه هنر را دامني فراخ و آغوشي گشاده تر از تنگناي شهرهاست. هرچند، از فرش كاخها تا بورياي كلبه‌ها راهي دراز است و براي انسان دشوار. اما هنر دشواري نمي شناسد. او رهنورد زمانها و مكانهاست. از اين روي پرچم سرفرازش را به هر سو مي‌كشد و به هر جا مي‌كوبد. بي سبب نيست كه هزاران سال پيش هنر با انسان در غارها مي‌زيست 1. يا در كاسه‌هاي گلي مردم كشور ما تجلي مي‌يافت. اين ويژگي هنر نشانه پيوستگي او با زندگي است.

 

مزار انسان پيش از آنكه گوياي مرگ انسان باشد، نشانه زندگي انسان است . زيرا كه مرگ ميوه زندگي، بخشي از زندگي و كوچكتر از زندگي است. پس در شگفت نيستم اگر جلوه هنر را در نقش و نگارهاي سنگ مزار هم ديدم و در تحسينش ناتوان ماندم.

 

 

اكنون بپردازيم به نقش و نگار سنگ مزار. اين نقش و نگارها چند گونه است: نخست آن نقشه‌ها كه نمودار نشانه‌هايي از زندگي پيرامون است وبا انديشه حقيقت بين عاميانه سنگ تراشي شده است. اين نقشها به گونه‌اي با اشاره يا كنايه آميخته است و فرنگيها آن را «S ymbolique» مي‌نامند. بهترين نمونه آنها را در سنگ مزارهاي« واران » 2 مي‌بينيم. در نقش و نگار اين سنگ مزارها«مهر» و«تسبيح» نشانه‌ي ايمان مذهبي صاحب قبر است. «شانه موي سر» كه نشانه ي پاكي و آراستگي است كه هرگاه آن «شانه» يك پهلو باشد صاحب قبر مرد و اگر دو پهلو باشد زن بوده است. «گل» و «برگ» يا «درخت» نشانه ي سبزي و زندگي است. «گلاب پاش»، «قندان» و «پرنده» (بلبل) نشانه ي ميل و عشق به زندگي و گواه ايمانشان به از سر گرفتن زندگي در جهان ديگر است. اگر هم نوشته اي بر نقش و نگار چنان سنگ مزاري نيافزايند   [31]    چه باك، نقش و نگار، گوياترين، خواناترين و همگاني‌ترين نوشته‌هاست. گو اينكه «وارانيها» از خط نوشتن تاريخ گذاشتن بي خبر نمانده اند. اين هم نمونه‌اش: «هو الباقي. وفات يافت مرحوم آقاي سيد آقاي ولد مرحوم ملا سيد واراني سنه / 1366». مي بينيم كه اين سنگ مزار بيست و چند ساله چندان كهنه نيست و هنوز هم «وارانيها» همين نقشها را مي‌پسندند و بر سنگ مزارها مي‌تراشند.

اجازه دهيد كه از همين جا آن عامي را ستايش كنم كه چنين نقشهايي را بر سنگ مزار يادگار گذاشت. او آن ريزه كاريهايي را كه به گويايي نقش ياري مي كرد نديده پنداشت. او از «هماهنگي» و «پيوستگي» («Composition») آگاه بود. گو اينكه آن آگاهي از دروني‌ترين كنج خيال و انديشه‌اش مايه مي گرفت.

 

برخي از سنگ مزارهاي ايراني «قزوين» و سنگ مزارهاي ايران را كه در دهكده «فشندك»  3 ديده‌ام بايد در رديف اين سنگ مزارها گذاشت. با اين تفاوت كه نقش و نگار سنگ مزارهاي «فشندك» گوياي نوع كار و پيشه صاحب قبر هم بود ولي ذوق و خوش بياني سنگ مزارهاي «واران» را نداشت.

 

در بخشي ديگر از سنگ مزارها نقشهاي برگزيده زندگي به ياري خيال و انديشه سنگ تراش از شكل طبيعي رهايي يافته و به گونه اي «تزئيني ـ تجريدي» جلوه مي‌كند. در بسيار از دهكده‌هاي پيرامون «كاشان» سنگ مزارهايي از اين گونه ديده‌ام كه نقش«سرو» را ساده كرده‌اند و آن سادگي را با گل و برگهاي تزئيني آراسته‌اند سنگ مزارهايش دهكده    [32]    «مشكان» 4 و تكه‌ي شكسته يك سنگ مزار در« نياسر5 » از همين گونه است.

اين سنگ مزارها با نيروي هنر آفرين استاداني ساخته شده است كه توانايي و كارداني را به كمال رسانيده بودند نقش و نگار اين مزارها از مرز ناپختگي گذشته و يادآور نقش و نگارهاي بهترين فرشهاي دوره «صفويه» است. شايد به همين سبب باشد كه تاريخ اينگونه سنگ مزارها از همان دوره پيشتر نيست. آشكار است كه هنرمندان سنگ تراش در كار خود از نقش و نگارهاي فرش نكته‌ها آموخته‌اند با اين تفاوت كه بافنده قالي در كار بافتن آن نقش و نگارها سر و كارش با پشم يا ابريشم نرم و سبك است. ولي سنگ تراش با مرمر سخت و سنگين مي‌جنگد. او سرانجام سركشي سنگ را به نيروي هنر پرداز ضربه‌ها رام مي‌كند و نقش خيالش را در نقش سنگ جاودان مي‌سازد.

پي نوشت:

1- در «اسپانيا» و درون غارهاي «لتاميرا» در كوههاي «پيرنه» درون غارهاي «لورته» و در چند غار ديگر نقش ونگارهايي از «گاو»، «گوزن»،ماهي، «ماموت» يافته شد كه با آيين و ايمان مذهبي انسانهاي پيش از تاريخ پيوستگي دارد و نشان دهنده نيروي هنر پرداز همان انسانهاست و گواه اين هنر و مذهب در دورترين روزگار با هم و كنار هم از پاكترين انديشه‌ها زاييده شدند .

2-  «واران» يكي از هفت ده «جاسب» است، و «جاسب» دهستان خوش آب و هواي است در يك دره ميان كوههاي قم و كاشان كه از آنجا تا دليجان 4 ـ5 فرسنگ است.

3-  (پاورقي ص 32)دهكده «فشندك» در «طالقان» «قزوين» است. در دفتر «منو گرافي فشندك» كه به قلم همين نويسنده و به همت معلم و سرورم جلال آل احمد از طرف مؤسسه مطالعات و تحقيقيات اجتماعي دانشكده ادبيات منتشر شد به اين سنگ قبرها اشاره كرده‌ام.

4-  (پاورقي ص 33) دهكده «مَشْكانْ» در چند فرسخي شمال «كاشان» است.

5-  (پاورقي ص 33) «نياسر» دهي است خوش نما و خوش آب و هوا در پنج فرسخي كاشان. «چشمه سليمانيه» كه آتشكدهاي داشته و «چهار طاقي» و «سوراخ رئيس» در همين ده است.

 

سید عبدالرحیم خلخالی اندیشمندی که از یادمان رفته است

سید عبدالرحیم خلخالی اندیشمندی که از یادمان رفته است

  مرحوم سید عبدالرحیم خلخالی در اواخر قرن دوازدهم هجری قمری در 1290 هجری قمری در زاویه سادات خلخال بدنیا آمد.تحصیلات مقدماتی را در زادگاه خود بپایان رساند و برای ادامه تحصیل عازم رشت شد و سالیان دراز در رشت به تحصیل زبان و ادبیات فارسى و عربى و فقه و اصول و فلسفه مشغول بود.

  سپس براى تکمیل تحصیلات به تهران آمد و تا ابتداى مشروطیت به طور نامنظم به مطالعه و تحصیل اشتغال داشت. درمدرسه فرانسوی زبان « آلیانس » به فراگرفتن مقدمات زبان فرانسه پرداخت. در تهران در اثر رفت و آمد در محافل مختلف با گروه‏هاى سیاسى آشنا شد و براى استقرار مشروطیت به تلاش و تکاپو افتاد.او سردبیر روزنامه کاوه آهنگرو صوراسرافیل و صاحب امتیاز روزنامه مساوات بود. پس از صدور فرمان مشروطیت به همراهى سید محمدرضا مساوات روزنامه‏ى معروف و تندرو مساوات را دائر کردند که لبه تیز حملات این روزنامه متوجه محمدعلى شاه بود و یک بار نیز کار آنها به عدلیه کشید . وی همچنین روزنامه علمی ادبی اخلاقی پروین را از سال 1332 قمری به مدیر مسئولی خود در کتابخانه اش چاپ می کرد. پس از به توپ بستن مجلس و اعلام حکومت نظامى و دستگیرى عده‏اى از مخالفین حکومت، سید عبدالرحیم خلخالى به اتفاق سید محمدرضا مساوات مخفیانه از تهران خارج شدند.خانه اش را به توپ بستند و همسر و فرزندانش در این حادثه کشته شدند. مساوات در تبریز به فعالیت خود علیه استبداد ادامه داد ولى خلخالى به قفقاز مسافرت کرد و در آنجا دست به فعالیت زد و مدتى نیز نزد حاج میرزا عبدالرحیم طالبوف بود و از آنجا به عشق‏آباد رفت. در 1327 ه.ق به رشت آمد و فعالیت خود را مجدداً آغاز نمود و در رشت مدرسه و انجمن ادبی تشکیل داد و کسانی چون استاد پور داوود و برادرش سلیمان خان ازشاگردان وی بودند. در رشت  با معزالسلطان و یپرم و سپهدار که از سران فعالیت در گیلان بودند آشنا شد.

 عضو کمیته انقلاب ملی مشروطه بود که این کمیته تا انهدام مشروطه و انحلال مجلس اول به کار و فعالیت خود ادامه داد. اعضای این کمیته نه نفر بودند که عبارت بودند از: ملک المتکلمین، سیدجمال الدین واعظ، میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، سیدمحمدرضا مساوات، حکیم الملک، تقی زاده، سید عبدالرحیم خلخالی و سید جلیل اردبیلی.

اعضای کمیتة ملی طی برگزاری جلساتی در میان سران خود، دستورات و تصمیمات اجرائی کمیته را ابلاغ می کردند و از این طریق بر شدت مخالفت ها و مبارزات مردم بر علیه استبداد می افزودند.

  پس از سقوط محمدعلى شاه و فتح تهران وارد مرکز شد و به هر کدام از مخالفین محمدعلى شاه کارى داده شد از جمله خلخالى در وزارت دارائى استخدام گردید و ریاست دیوان محاسبات را به او سپردند .سپس به ریاست مالیه غار و فشاپویه منصوب شد. در جنگ بین‏الملل اول در زمره رجال و معاریف و آزادى‏طلبان به کرمانشاه رفت و مدتى نیز در اسلامبول و کرکوک اقامت گزید تا به تهران بازگشته به شغل خود در وزارت مالیه اشتغال ورزید. در سال 1306 شمسی داور او را به عدلیه انتقال داد و مدتى مستشار دیوان عالى جزاى عمال دولت بود. وقتى داور به وزارت مالیه رفت، او نیز همراه او به وزارتخانه‏ى مزبور بازگشت و ریاست اداره‏ى بازرسى کل را به او سپردند. سید عبدالرحیم خلخالی در رشته های باستان شناسی،نمایشنامه نویسی و و حقوق استاد بود و مرحوم دکتر معین در جلد پنجم فرهنگ فارسی وی را نویسنده ،دانشمند و مشروطه طلب و آزادیخواه می خواند.خلخالى از ادباء و علاقمندان به ادبیات فارسى بود" به یک دیگر محبت کنید " و " حرص باعث هلاک است "، نخستین آثاری است که از " تولستوی " توسط خلخالی  به فارسی ترجمه شده است. چاپ معتبری از کتاب سیاست نامه خواجه نظام الملک نیز منتشر کرد. وی با مرحوم مینوی در چاپ چندین کتاب همکاری داشت.همچنین ایشان مردان نیکوکار را وا میداشت تا هزینه جاپ کتب ارزشمند را تامین نمایند و هزینه چاپ برخی از کتبی که مرحوم اقبال آشتیانی چاپ کرده از این راه فراهم شده است ازجمله کتاب فرهنگ اسدی .

 از کتب دیگر ایشان می توان از  لبنان در آتش جنگ، نشرمرکز پخش سعید، درسال 1397 هـ. ق در 116 صفحه ونمایشنامه داستان خونین یا سرگذشت برمکیان راکه مضمون تاریخی و عشقی دارد درسال 1304در  69صفحه ،حافظ نامه در شرح حال حافظ ،تصحیح نوروزنامه خیام، دیوان خاقانی و تصحیخ ادب الوجیز ابن مقفع ،ترجمه شارل و عبدالرحمن نوشته جرجی زیدان ،دختر هارون الرشید و ابومسلم خراسانی نام برد.

 حافظ نسخه خلخالی

  خلخالی به حافظ ارادت خاصى داشت. یکى ازمهمترین اقدامات او اولین چاپ انتقادی دیوان حافظ بود که از روی  قدیمیترین  دیوان حافظ که گویا سى و پنج سال بعد از وفات حافظ کتابت شده بودو در اختیار آن مرحوم بود پس از تصحیح منتشر کرد و تا چندین سال دیوان حافظ چاپ خلخالی از معتبرترین چاپهای این کتاب بود.

 این نسخه خطی که به نام دارنده ی آن ، شادروان سید عبدالرحیم خلخالی معروف است ، در قطع 11 × 19 سانتیمتر ، به خط نستعلیق نوشته شده  و حاوی 496 غزل 2 مثنوی ( ساقی نامه ، آهوی وحشی ) و 29 قطعه و 42 رباعی است و فاقد قصاید و مقدمه ی محمد گلندام ( گرد آورنده دیوان حافظ ) می باشد . از ویژگیهای آن داشتن تاریخ کتابت هم به عدد ( 827 ) و هم به حروف ( تمّ الدیوان فی اوایل شهر جمادی الاولی سنة سبع و عشرین و ثمانیة الهجریة ) است که با توجه به یکسان بودن خط و قلم کتابت متن و تاریخ و ملاحظه ی همه قرائن نسخه شناسی اصالت آن محرز است و تا سال 1349 شمسی که فیلم نسخه ی معروف به «ایاصوفیه» مکتوب به سال 813 ه.ق  ، در اختیار کتابخانه ی دانشگاه تهران قرار گرفت ، قدیم ترین نسخه ی تاریخ دار دیوان حافظ به شمار می رفت . این نسخه ی اصیل و نفیس بعداً به فرزند او «شمس الدین خلخالی» به ارث رسید.

 شادروان سید عبدالرحیم خلخالی در سال 1306 شمسی همت به چاپ دیوان حافظ بر اساس نسخه ی ملکی خود نمود که به خاطر وجود اغلاط چاپی و اختلافاتی که با اصل نسخه داشت ، مورد پسند خود اونیز قرار نگرفت . در سال 1369 مجدداً فرزند برومندش ( شمس الدین خلخالی ) آن نسخه را به صورت عکسی با کیفیت خوب و روشن چاپ و منتشر ساخت .

 متن زیر مقدمه بهاءالدین خرمشاهی بر این کتاب است:

(صدها تصحیح و طبع از دیوان حافظ در طی دویست سالی که از چاپ اول آن می‌گذرد، انتشار یافته است؛ و نزدیک به یکصد نسخه خطی با قدمت قابل ملاحظه (تا قرن دهم هجری) از آن در کتابخانه‌ها و مجموعه‌های شخصی محفوظ است. در این میان نسخه خلخالی، یعنی نسخه‌ای که به نام نخستین صاحب صاحبنظر آن، شادروان عبدالرحیم خلخالی به همت خود ایشان به چاپ رسیده و اصل نسخه اکنون نزد فرزند فرزانه ایشان آقای شمس‌الدین خلخالی به یادگار محفوظ مانده است، به گفته بسیاری از صاحبنظران نسخه‌ای است که از نظر داشتن مزایای بسیار، منحصر به فرد است و در میان یکصد نسخه خطی که حدس می‌زنیم محفوظ مانده باشد. هیچ کدام از نظر مجموعه دقت، قدمت و صحت به پای آن نمی‌رسد.این یک برآورد عادی نیست قولی است که این بنده به گوش خود از حافظ شناسان نامدار زمانه استادان دکتر سلیم نیساری، دکتر محمدرضا جلالی نایینی و هوشنگ ابتهاج (ه.ا.سایه) شنیده‌ام.

 این نسخه به طور مستقل سه بار چاپ شده است:

 1) به همت خود روانشاد عبدالرحیم خلخالی که مقدمه مسبوطی هم بر ‌آن نوشته و بعضی از همانندی‌های شعر حافظ را با شعر شاعران متقدم یا معاصرش نشان داده است.

 شادروان علامه محمد قزوینی قبل از ژرفکاوی کافی و کامل، نقد و تقریظی سراپا تایید و تحسین بر آن نوشت. اما بعد‌ها که عزم و آهنگ تصحیح دیوان حافظ کرد و مرحوم خلخالی کریمانه به مدت یک سال، این نسخه بی همتا را در اختیار ایشان و همکارشان روانشاد دکتر قاسم غنی قرار داد و فرصت یافتند که نسخه تصحیح شده چاپی خالخالی (1306) را با متن اصلی مقابل کنند، به بی دقتی‌ها و نابسامانی‌های بسیار برخورد کردند که شمه‌ای از آن را در مقدمه بلند خود بر دیوان حافظ مصحح  خود آورده‌اند.

 اما اعتبار نسخه چندان بالا بود که آ‌ن را به عنوان نسخه اساس گرفتند و از 17 نسخه خطی و چاپی برای رفع سهوها و لغزش‌های آن استفاده بردند. و چنین قولی در مقدمه دادند که از این نسخه اساس جز به هنگام برخورد با اغلاط فاحش یاترجیح جانبی بر جانبی عدول نخواهند کرد؛ اما فوق کل ذی علم علیم.

  بعدها ،شاید 50 سال بعد از چاپ و نشر نسخه مصحح قزوینی – غنی ،استاد دکتر سلیم نیساری که ید بیضایی در نسخه شناسی و واژگان پژوهی دیوان حافظ دارند ،ده‌ها عدول از این اصل و قول و قرار قزوینی در تصحیح قزوینی – غنی یافتند و همه را یک به یک متذکر شدند که نمونه والایش همان «دیوسلیمان نشود» ضبط نسخه صریح نسخه خلخالی است که در نسخه قزوینی – غنی به صورت «دیو مسلمان نشود» درآمده است.

  از سوی دیگر جناب خلخالی با شجاعت علمی و اخلاقی کم نظیری به قصور و مسامحه خود در تصحیح دیوان اقرار کرد و دریغا که پیک اجل مهلتش نداد تا به آرزویش در تصحیح مجدد رفع اغلاط چاپی و علمی و سهوالقلم‌ها جامه عمل بپوشاند.

 مرحوم قزوینی در مقدمه خود این عبارت را آورده است که «حق این نسخه نفیس کما ینبغی ادا نشده است». البته خود علامه قزوینی بر اساس تصحیح و طبع قرار دادن آن بخش عظیمی از حق آن را ادا کرد.

 سپس از حسن اتفاق جناب شمس‌الدین خلخالی در سال 1367 که همزمان با بزرگداشت  جهانی حافظ بود ،چاپ عکسی ساده و ارزان و ارزنده‌ای از این نسخه نفیس بی همتا عرصه کرد. و همین خدمت بزرگ فرهنگی نگارنده این سطور را بر آن داشت که چاپ یعنی تصحیح حتی‌المقدور دقیقی از این نسخه به دست دهد. مخصوصا که دکتر نیساری در کتاب مقدمه‌ای بر تدوین غزل‌‌های حافظ (تهران، 1367) می‌نویسد: «تصحیح قزوینی (با همه امتیازات و محسنات) معرف تمام عیار نسخه مورخ 827 (= خلخالی) نیست و در حکم یک چاپ مستند تک نسخه‌ای تلقی نمی‌شود.» (همان اثر، 141)

 باری نسخه چاپ عکسی متن خلخلالی بسیار روشن و خواناست و خواننده و پژوهنده را از داشتن اصل یا مراجعه به آن بی‌نیاز می گرداند. اما دو نسخه یکی خطی که عکسش در کتابخانه ملی ایران محفوظ است به تاریخ کتابت 843 ق معروف به نسخه بادلیان (چون در آن کتابخانه محفوظ است) و یکی نسخه چاپ عکسی، متعلق به کتابخانه دانشگاه پنجاب (تاریخ کتابت 894 ق) را نیز همراه نسخه خلخالی کردم بی‌آنکه تفاوت ضبط ها را با ضبط های خلخالی درهم بیامیزم یا مزج کنم).

 استاد سعید نفیسی می نویسد:کتابفروشی مرحوم خلخالی در ناصرخسرو تهران نزدیک شمس العماره بنام کتابفروشی خلخالی مرجع من و کسانی مثل من بود که دنبال کتب و مطبوعات تازه می گشتند.مرد کارامدی بود و بدرستکاری و لیاقت معروف بود.از جوانی با مرحوم قزوینی ،جمالزاده ،تقی زاده و پورداوود دوستی نزدیک داشت .کتابهای گرانبهای خود را با کمال گشاده دستی بما امانت می داد.او مردی با جثه درشت بود که بدلیل ضعف و التهاب چشمانش بزحمت می توانست بخواند و بنویسد ولی مرد پرکاری بودو با همان چشمان ضعیف کارهای مهمی از پیش برده است.او خلخالی را از آزادیخواهان  ایران می داند و معتقد است خدمات شایانی به ادبیات ایران کرده است. وفات او در سال 1319 شمسی اتفاق افتاد درحالیکه بجز خانه ای که درآن زندگی می کرد و چند جلد کتاب در کتابخانه خلخالی چیز زیادی برای بازماندگانش نگذاشت ولی اثری زوال ناپذیر در ادبیات ما باقی گذاشته است که فراموش نخواهد شد. روحش قرین رحمت باد.

 

شاهسون های استان اردبیل

شاهسون های استان اردبیل از طایفه های زیر تشکیل شده اند:

 حاجی خوجالو ، اجیرلو ، جوادلو، جوروغلو ، گده بیگلو ، گیکلو ، مستعلی بیگلو ، سرخان بیگلو ، مرادلو ، جانی یارلو ، دمیرچی لو ، تالش میکائیل لو ، هومن لو ، قوردلو ، حاجی خانلو ، عیسی لو ، کورعباسلو ، قوجابیگلو ، مغان لو ، پیریواتلو ، قره قاسملو ، ساری جعفرلو ، عرب لو ، خلیفه لو ، ادولو ، زرگرلو ، بیگدلو ، سروانلار ، حسین خان بیگلو ، علی بابالو ، سیدلو ، جعفرلو ، حسینکلو ، عطا خانلو ، نوروزعلی بیگو ، بند علی بیگلو معروف به علب بابالو ، رضابیگلو ، عبادالله بیگلو ، شاهعلی بیگلو ، بالابیگلو ، آیواتلو ، تکله ، جلودارلو ، اودولو ، بیگ باغلو ، آراللو ، کله سر ، یکه لو ، قاراجالو ، حسین حاجی لو ، کالاش ، کنده لو ، فولادلو ، جهان خانملو ، ملی ، ملی سیدلر ، خامسلو ، ترت ، گون ائولی ، خلفلو ، گون پاپاق ، چلبیانلو ، حاجی علیلو ، قره چورلو ، کرداحمدلو ، طایفه تراکمه ، چاخرلو ، محمد خانلو ،

مراسم مربوط به فصل زمستان  در نمین

 شایان ذکر است محققان موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل مردم شناسی نمین را به طور کامل به اتمام رسانده اند و مطلب زیر از این پژوهش می باشد و کلیه پژوهش بصورت میدانی انجام یافته است  و اگر مسئولان نمینی همتی داشته باشند این اثر که به همت کارشناسان علوم اجتماعی موسسه  باسر گروهی آقای مجتبی جوان اجدادی  تهیه شده است چاپ شود .

مراسمی که در ضمن زمستان اجرا می شده عبارت بوده از شب چلّه " cella " خدیرنابی "  xadirnabi"

مراسم شب چّله

       نخستین شب زمستان است که نسبت به سایرشب ها طولانی می باشد و اهالی نقاط بررسي شده حوزه پژوهشي این شب را در گویش محلی چّله گجه سی " cella gejasi " نامند که بانوی خانواده ها برای این شب کوفته  " kofta " قورقا " govorga " (گندم بوداده) مهیا می کنند و سرپرستان خانواده ها نیز کلم و یرکوکو " yerkuku " و قوون " govon " قارپیز " garpoz " و سنجد تهیه می کنند و پس از صرف شام قوم خویشان به دیدار همدیگر می روند و تا پاس شب به گفتگوی می نشیند.

       کد بانوی خانواده اقلام مهیا شده را در سینی می چیند وسط اتاق اغلب در جلوبزرگ خانواده قرار می دهد وی هندوانه را می برد و بعد هر كس مقداری از آن را می خورد به این باور که اگر نخورد سردش می شود و پس سایر تنقلات و میوه ها را تناول می کنند و بدین ترتیب تا پاسی از شب را با خوشی و شادی سپری می کنند محترم الذكر است که عصر شب چّله افرادی که براي فرزندشان زنی اختیار کردند امّا هنوز به خانه بخت نیاوردند و یا اینکه دخترشان عقد کرده رفته  برای آنان هدایایی تحت عنوان چله لیخ " cellalix " می فرستند.

 

خدیر نبی

       اهالی نقاط بررسی شده حوزه ، پژوهشی در گاهشماري محلی شان چهار روز ازچله بزرگ و سه روز از چله کوچک را بنام خدیر نبی " xdarnabi "مسمی کرده اند و بر این باورند که باور درخدیر (حضر پیامبر) زمستان اعلام و با پایان این ایام زمستان پایان می یابد و بالاخره بر این باورند که خدیر نبی در یکی از ایام می آید و به منازل و اصطبل ها وسایر مکان ها سر می زند و یا از محل هایی گذرمی کند و مایه خیر و برکت می شود و برای همین منظور زنان منطقه قووت " govot " مهیا می کردند و در جایی که درواز دسترسی سر افراد باشد می گذاشتند تا خدیر به هنگام گذر کردن اثری از خود بر آن بگذارد.

        بالاخره زنان در این چند شب و روز قووت " govot " را رویت می کردند اگر ردی و اثر اعضای بدنرا روی آن مشاهده مي كردند و یقین می کردند که خدیر آماده و دستهایش روی قووت " govot " زده است از آن بعنوان تبرک به همسایگان وقوم خویشان تقدیم می کردند.

 

 

آقچة چراغ عثمانی ها به بقعه  شیخ صفی الدین اردبیلی(موقوفات بقعه شیخ صفی در دوره عثمانی ها)

شیخ صفی الدین اردبیلی(650 ـ 735 ق / 1252 ـ 1334 م)، پیری است دارای احترام وافر در سرزمین های ایران و ترکیه که دولت صفوی نام خود را از او گرفته است. ایلخانیان حاکم بر ایران و حکومت های ترک بعد از آنان (تیموریان، آق قویونلوها و صفویان) درآمدهای گوناگونی را بر بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی وقف کرده بودند. دولت عثمانی هنگامی که در اوایل قرن هیجدهم (دوازدهم قمری) منطقه را به تصرف خود در آورد، موقوفات صفویان به بقعه جدشان را مورد تصدیق قرار داد و در دفاتر تحریر به ثبت رساند. این دفاتر از جمله منابع با اهمیتی هستند که وضعیت اجتماعی ـ اقتصادی موقوفه شیخ صفی الدین را در دوره صفوی و عثمانی نشان می دهند. در بررسی کنونی سعی شده است با استناد به این دفاتر مواردی همچون شروط موقوفه شیخ صفی الدین اردبیلی، اقلام درآمدی و هزینه های آن (دخل و خرج)، ارزش اقتصادی، پرسنل و مقرری دریافتی آنها و مواد مورد نیاز و مصرفی مجموعه (درگاه، تربت، مسجد و عمارت) مطرح شود. از این رو متن دفاتر که به خط سیاق نوشته شده است قرائت شده و مورد ارزیابی قرار گرفته است. اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که موقوفه به اعتبار منابع درآمدی دارای اقتصاد نیرومندی بوده است.

. همان طور که می دانیم روابط عثمانی ـ صفوی از شکل گیری تا فروپاشی دولت صفوی (قرون 10 ـ 12 هجری) همواره همراه با مناقشه و مجادله بوده است. این دو دولت ـ که قدرتمندترین رقیب و مخالف هم بودند ـ در زمینه های نظامی، سیاسی، اداری، دینی، علمی و اقتصادی همیشه در حال مناقشه و مخاصمه ای بیرحمانه بودند و از این رو زیان های سنگینی بر همدیگر وارد می¬کردند. در اواخر این کشمکش در سال 1137 / 1725، شهر اردبیل ـ که برای صفویان دارای تقدس بود ـ به تصرف عثمانیان در آمد. صفویان انتظار داشتند عثمانیان از آنجا که آنها را دشمن و رقیب خود می دانستند، ارزشی برای شهر مقدس اردبیل و به تبع آن درگاه شیخ صفی الدین پدر قایل نشوند. حال آنکه عثمانیان از زمان سلطان مراد دوم تکیه اردبیل را باارزش می شمردند و حتی در شدیدترین دوره های مجادله و مخاصمه، خللی در این نگاه پدید نیامد. از این رو زمانی که در سال 1137 قمری / 1725 میلادی، شهر را به تصرف خود درآوردند، موقوفاتی را برای بقعه شیخ صفی الدین در نظر گرفتند و برای تعمیر شهر کوشیدند و این نشان دهنده همان ارزشی است که بدانجا قایل بودند.

قیمتی ترین اثر درباره موقوفه شیخ صفی الدین اردبیلی در آرشیو عثمانی (نخست وزیری) در استانبول قرار دارد. عثمان غازی اوزگودنلی با استفاده از این اثر ـ که از نوع دفاتر اوقاف است ـ مقاله ای با عنوان «کتاب های بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی نوشته است. در بررسی کنونی، این دفتر اوقاف ـ که در قرن 12 ق / 18 م درباره درگاه شیخ صفی الدین تحریر شده است ـ اصلی ترین منبع مورد استناد خواهد بود. این دفتر در اثنای حاکمیت هفت ساله عثمانیان در اردبیل (1137 ـ 1143 / 1725 ـ 1732) نوشته شده است. همان طور که می دانیم عثمانیان بر اساس اصول معهود خود، زمانی که تصمیم می گرفتند منطقه تازه فتح شده ای را به اراضی خود ملحق سازند، آن را تحریر می کردند. بدین ترتیب هر نوع منبع درآمدی (نفوس و اراضی) را تثبیت و همراه با جزئیات در دفتری که بدان مفصل می گفتند، می نوشتند. اردبیل نیز از مناطقی بود که عثمانیان می خواستند در چهارچوب سیاست ایران ـ آذربایجان، در آن ساکن شوند. احیای موقوفات موجود در منطقه یکی از مهم ترین نشانه های سیاست اسکان آنهاست.

 عثمانیان کار تحریر اردبیل را بلافاصله بعد از تصرف منطقه (1137 / 1725) شروع کرده و در اواسط 1728 م / 1140 ق به پایان برده اند. نتیجه این تحریر، دفتر اوقاف به شماره 896 و دفتر تحریر مفصل به شماره 902 است که در میان دفاتر تحریر مالیاتی آرشیو عثمانی (نخست وزیری) در استانبول قرار دارد.

پیش از عثمانیان، موقوفه شیخ صفی الدین دارای وقف نامه ای بوده است که این وقف نامه، در دفتر تحریر موجود نیست. عثمانیان با در نظر گرفتن همین وقف نامه، شروط جدیدی را برای موقوفه تعیین کرده که این شروط در واقع بیانگر ماهیت و احکام موقوفه هستند. نوشته های موجود در دفتر ناظر بر اداره موقوفه بر اساس این شروط می¬باشد. برخی از این شروط عبارتند از:

 الف ـ وقف با اساس قرار دادن شروط دوره صفوی مقرر شده است.

 ب ـ اراضی از آنِ موقوفه، از اموال دولتی / میری (در سه نوع خاص، زعامت و تیمار) جدا شده است.

 ج ـ در جمع آوری تمام درآمدها از قبیل اجاره و یا مالیات (تمام رسوم و حاصلات) به موقوفه به عنوان متصرف، آزادی عمل داده شده است.

 د ـ افرادی که در موقوفه انجام وظیفه می کنند از تمام مالیات ها مانند عوارض ِ دیوانیه، تکالیف عرفیه، شاقه و سنجوات (ترازو و سنجش ها) معاف و مسلم گردیده اند.

 هـ ـ از موظفین موقوفه که به شرط انجام امور محوله مقرری دریافت می داشته اند عبارتند از:

 5 نفر (حفّاظ)، هر روز جمعه در مسجد درگاه به حاضران (محقّن ها) قرائت قرآن بیاموزند.

 5 نفر (حفّاظ دیگر)، هر صبح در تربت شیخ به قرائت قرآن بپردازند.

 30 نفر (اجزا خوان)، هر صبح در تربت شیخ یک جزء قرآن بخوانند.

 1 نفر (معرّف)، هر روز جمعه قرائت قرآن را به حاضران (محقّن ها) آموزش دهد.

 و ـ نیازهای موقوفه ـ که از سه قسمت تربت، مسجد و عمارت تشکیل می شد ـ به نسبت اقلام، مشخص و مجزا شده است.

 

5. درآمدها و هزینه های موقوفة شیخ صفی الدین اردبیلی

 شیخ صفی الدین پایه های طریقت خود را بر روی اراضی وقف شده به درگاه، در اردبیل و اطراف آن بنیان نهاد. در این دوره منابع درآمدی درگاه شیخ صفی الدین شامل درآمدهای وقفی، نذورات زائران و اعانه ها و کمک هایی مانند «آقچة چراغ» (Çerağ Akçesi) می شد. در دوره صفوی این موارد، وقف درگاه شده بود : در اردبیل : 200 خانه، 9 حمام، 8 کاروان سرای، یک بازار سنتی (سرپوشیده)، 100 مغازه، درآمدهای ارضی روستاهای کلخوران، تاجی بُیوک، طالحاب (تلخاب) و ابراهیم آباد به همراه مالیات گمرکی مأخوذ از ابریشم؛ در تبریز : 100 خانه، 100 مغازه، دو روستا و نیز املاکی در گیلان، آستارا و مغان. اولیا چلبی که در اواسط قرن یازدهم هجری از منطقه دیدن کرده است نیز از فراوانی موقوفات سخن می گوید. منجم باشی احمد دده می نویسد که در روستای کلخوران از اجداد شیخ صفی الدین، قبور این اشخاص قرار دارد : صلاح الدین، قطب الدین، صالح و پدرش امین الدین. در قرن دوازدهم هجری این روستا 15 خانه و 4 مجرد جمعیت داشته است و مردمش موظف بودند سالانه 9800 آقچه مالیات بپردازند. در اطراف این روستا روستاهایی چون صفی آباد (کرکان)، خانقاه (بابا سیدان) وجود داشته اند که یادآور طریقت صفویه هستند.

 زمانی که عثمانیان اردبیل را متصرف شدند، موقوفات بقعة شیخ صفی الدین را که از زمان شاه اسماعیل اول تا آن زمان تداوم یافته بود، مقرر ساختند و محافظت کردند. چنان که از عبارتی در آغاز اسناد اوقاف نیز بر می آید «اوقاف مزبور اسلوب اوقاف ماضیه اوزره مفروز القلم ...»؛ شکل و صورت اوقاف بسان گذشته (یعنی دوره صفوی) حفظ شده است. در این میان عثمانیان در آغاز، همه درآمد 299 روستا و بخشی از درآمد برخی روستاها را به همراه درآمدهای مالیاتی 38 جماعت از شاهسون ها وقف کردند، اما عصیان شاهسون ها، سبب تخریب منطقه، خالی شدن روستاها و در نتیجه پایین آمدن میزان درآمدهای موقوفه شد.

 اینکه عثمانیان موقوفاتی را برای بقعه شیخ صفی الدین در نظر گرفتند را می توان تداوم همان «آقچة چراغ» دانست که هر ساله قبل از ظهور صفویان و با مقاصد سیاسی به تکیه اردیبل می¬فرستادند. از سوی دیگر می توان این عمل را یکی از ضروریات سیاست جذب عناصر ترکمن ـ با چهره خوشایندی که از خود به آنها نشان می دادند ـ و تسهیل اسکان و حاکمیت عثمانی در منطقه دانست. بعد از پایان یافتن سلطة اداری عثمانی نیز اوقاف بقعه، تداوم یافت و در دوره قاجار (در اواخر قرن سیزدهم) تمام اوقاف از مالیات معاف شد.

 

 

رونمایی کتاب صریح الملک

کتاب شرح موقوفات شيخ صفي الدين اردبيلي(صریح الملک ) رونمايي مي‌شود

جلد نخست کتاب شرح موقوفات شيخ صفي الدين اردبيلي(صریح الملک ،به تصحیح محمود محمد هدایتی) به همت اداره کل اوقاف و امور خيريه استان اردبيل و موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل   منتشر و رونمايي مي‌شود.

 به گزارش روابط عمومي و امور بين الملل سازمان اوقاف و امور خيريه به نقل از اوقاف اردبيل، قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه کشور اظهار داشت: کتاب شرح موقوفات شيخ صفي الدين اردبيلي تا پايان ماه جاري منتشر خواهد شد.

وي با بيان اينکه شناساندن موقوفات آن عالم بزرگوار و ترويج فرهنگ وقف از مهمترين اهداف انتشار اين کتاب است، خاطر نشان کرد: مقدمات تدوين و انتشار جلد دوم اين کتاب نيز به عنوان ميراثي ماندگار براي آينده گان تا پايان سالجاري فراهم خواهد شد.

قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه کشور در بخش ديگري از سخنان خود از مرمت مجموعه موقوفه حسينيه مجتهد اردبيلي خبر داد و گفت: موقوفات مرحوم مجتهد اردبيلي بايستي بيش از گذشته احيا و مال الاجاره مغازه‌هاي موقوفه متعلق به آن عالم به روز شود.

وي با بيان اينکه 70 درصد موقوفات استان اردبيل با نيت عزاداري اباعبدالله الحسين(ع) و حضرت ابوالفضل العباس است، افزود: رژيم طاغوتي در ساليان گذشته اتفاقات ناميموني را براي موقوفات و بقاع به وجود آورد، اما امروز با روحيه امانتداري در صدديم تا موقوفات را به حالت اوليه بازگردانده و از آنها پاسداري کنيم.

رضايار ابراز داشت: تبديل امامزاده‌ها به قطب فرهنگي بدون مشارکت مردم امکان‌پذير نيست، البته آماده‌سازي زير ساخت‌هاي لازم براي تامين امکانات حفظ و نگهداري بقاع متبرکه ضروري است.

قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه در ادامه به وجود 123 امامزاده در اردبيل اشاره کرد و اظهار داشت: براي دفاع از حقوق اين امامزاده‌ها تصميم گرفتيم با تبديل آنها به مکان‌ها و قطب‌هاي فرهنگي دين خود را به آنها ادا کنيم.

رضايار در بخش ديگري از سخنان خود به وظايف گسترده مردم و مسؤولان در قبال اين امامزاده‌ها و بقاع متبرکه اشاره کرد و افزود: در کمال تعجب در کشور به طور ميانگين درآمد موقوفات و رقبه‌هاي ما ماهانه 9 هزار تومان است که اين رقم بايد به هزاران برابر افزايش يابد.

قائم مقام سازمان اوقاف و امور خيريه تصريح کرد: امامزاده‌ها حق حفظ، احيا و نگهداري دارند چرا که ادعا داريم ما همه در خيمه ولايت فقيه جمع شده‌ايم و اگر امروز در نظام جمهوري اسلامي ايران قرآن احيا نشود، موقوفات را احيا نکنيم، امامزاده‌ها آباد نگردند و قرآن ترويج نيابد در کدام نظام بايد اين کارها انجام شود.

بازار اردبيل

 مجموعه تاريخي بازار اردبيل در ميانه شهر و در طرفين خيابان امام خميني واقع گرديده و به جهت قدمت و دارا بودن معماري سنتي از بازارهاي تاريخي و جالب توجه ايران به شمار مي آيد و چون ديگر بازارها مشتمل بر راسته ها، تيمچه ها، سراها و مسجد و گرمابه است. بازار اردبيل از سابقه طولاني و درخشاني برخوردارمي باشد. مقدسي و اصطخري (قرن چهارم ه.ق)، بازار اردبيل را به شكل صليبي توصيف مي كنند كه در ميانه آن مسجد قرار داشته است(ظاهراً در تقاطع دو راسته اصلي بازار ، چهار سوقي و در مجاورت اين چهار سوق مسجدي قرار داشته است). بازار اردبيل در قرن 7 و 8 ه.ق نيز از رونق فراواني برخوردار بوده اما رونق اصلي آن مربوط به دوره صفويه است. در اين دوره به جهت اينكه اردبيل خاستگاه سلاطين صفوي، مركز ديني و همچنين جايگاه مقابر شيخ صفي الدين اردبيلي و ديگر گذشتگان سلاطين صفوي بود شهر و بازار آن از اهميت و رونق خاصي برخوردار گرديد.براساس محتواي كتاب «صريح الملك» كه به شرح جزييات و مشروح موقوفات بقعه شيخ صفي الدين اردبيلي، در قرن دهم هجري و زمان شاه طهماسب صفوي پرداخته ، بازار اردبيل در آن زمان از رونق زيادي برخوردار بوده و دكان هاي متعددي كه تعاد آنها از صدها بابت تجاوز مي كرد، از طريق نيابت توليت آستانه بقعه شيخ صفي الدين خريداري شده و وقف بقعه مي شود. از جمله اين موقوفات مي توان به بازار بقالان ، كرباس فروشان، قصابان ،بازار منادي گاه مشرف به باب طوي، چهار سوي بازار و بازارهاي ميخچه گران ، خفافان، خراطان، سراجان، حدادان ، بازار واليه الالواح ،‌بازار قيصريه و همچنين ده ها سرا و تيمچه اشاره كرد. در دوره قاجاريه نيز بازار اردبيل مرمت و تعمير شده و بناهايي به آن اضافه گرديد، اما در اواخر اين دوره و اوايل دوره اخير بازار اردبيل رونق خود را از دست داده و بخش قابل توجه اي از ان تخريب و يا نوسازي گرديد از جمله بخشي از آن كه به هنگام احداث خيابان فعلي امام خميني و آيت الله كاشاني از بين رفت. مجموعه كنوني بازار معرف آثاري از دوره صفويه و قاجاريه است و شامل راسته اصلي بازار، راسته پير عبدالملك، راسته قيصريه، راسته كفاشان، راسته غلامان، بازار زرگران، سراجان، پنبه فروشان، مسگران، چاقو سازان، آهنگران، سراي خشكبار (حاجي ميرزا)، سراي گلشن، سراي وکيل، سراي نو يا زنجيرلو، سراي حاج احمد( نقشه ش 43) ، سراي حاج شكر، سراي مجيديه، سراي امام جمعه، سراي دوگچي و تيمچه زنجيرلي است. مجموعه بازار با طاق هاي جناغي و گنبدهاي ساده پوشش يافته و عرض طاق نماي مغازه ها به طور متوسط 3 متر و قطر پايه هاي طاق ها حدود 80 سانتي متر است. روشنايي داخل بازار از طريق روزنه هاي تعبيه شده در پوشش هاي گنبدي تامين مي شود. سراي خشكبارها از دو بازارچه موازي هم كه هر دو بر راسته بازار عمودند تشكيل شده و هر كدام داراي 5 دهانه و 51 مغازه است. سراي گلشن نيز مركب از دو بازارچه و يك سرا است و در مقابل سراي زنجيرلي واقع شده و به راسته بازار و راسته پير عبدالملك مربوط مي شود. بخش اصلي سرا فضايي مستطيل شكل به ابعاد 80/3 × 94/9 متر مي باشد كه پوشش آن متشكل از 9 گنبد در ميانه با چهار ستون مدور از سنگ خارا به ارتفاع 75/2 و قطر 52/0 متر (يا 52 سانتيمتر) و در اطراف بر جرزها نگهداري مي شود. ستون ها داراي سرستون مكعب شكل بوده و طاق هاي زيرين گنبدها توسط تيرهاي چوبي به يكديگر اتصال يافته و مهار شده است. از ديگر بخش هاي مهم بازار، چهار سوق يا بازار بزرگ قيصريه است. اين بخش بنايي است مدور با گنبد كروي بلند و ساده . قطر بنا در پايين 12 متر و ارتفاع تقريبي آن 13 متر است. بخش زيرين بنا، بدون در نظر گرفتن پايه مغازه ها و امتداد بازارچه ها عبارت است از 12 پايه كه با 12 طاق جناغي زمينه را براي بر پايي گنبد فراهم ساخته است. در هشت طاق جناغي مغازه و در 4 تاي ديگر راهرو بازارچه ها تعبيه شده است. بر سر بازارچه شمال شرقي، سنگ نبشته اي به چشم مي خورد.كه به علت فرسودگي امكان قرائت آن وجود ندارد اين سنگ نوشته حاوي نام باني و تاريخ بنا بوده است. تيمچه و سرا و بازارچه زنجيرلي از ديگر بخش هاي مهم بازار اردبيل است كه به راسته بازار راه مي يابد. سراي زنجيرلي بناي هشت ضلعي است (چهار ضلع اصلي و چهار ضلع فرعي) كه ابعاد اضلاع اصلي آن 20/10 متر مي باشد صورت 8 ضلعي در بالا با گوشه سازي به دايره تبديل شده و گنبدي كروي و ساده اي بر فراز آن جا گرفته است. مجموعه تاريخي بازار اردبيل در سال هاي اخير از طرف سازمان ميراث فرهنگي تعمير و مرمت شده و به شماره 1690 به ثبت تاريخي رسيده است وکلیه اسناد ثبت و عکسهای تاریخی بازار اردبیل  در دفتر موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل موجودمی باشد.

پلان .عکس و اسنادحمامهای تاریخی اردبیل

کلیه عکس و اسناد حمامهای قدیمی استان  اردبیل در موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل

حمامهای تاریخی اردبیل - نیر - نمین - خلخال

حمام تاریخی اوچدکان اردبیل

حمام تاریخی کلور خلخال

حمام تاریخی حور (نمین )

و تمامی حمام های تاریخی آقا نقی - ملاهادی - و ......

عکس های قدیمی از حمامهای مورد نظر با جزئیات کامل

پلان حمامها

تاریخچه حمامها

خانه های قدیمی اردبیل

کلیه اسناد خانه های قدیمی اردبیل در موسسه  مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل

- عکس تاریخی بنا

- پلان بنا

- عکس از جزئیات بنا

- توضیحات در مورد اسم با و چگونگی  ساخت بنای مورد نظر

- خانه رضا زاده -خانه ارشادی - خانه میر فتاحی -خانه زینالی (منافزاده )- تالار حکمت - خانه وکیل الرعایا - مدر سه جعفری اسلامی - وسایر خانه های قدیمی اردبیل

آثار  تاریخی ثبت شده نمین در میراث فرهنگی استان اردبیل(قسمت اول)

            

کلیه اسناد و عکس  آثار  تاریخی نمین و روستاهای اطراف نمین  در موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل

- اسناد تپه های تاریخی

- خانه های قدیمی

- حمامهای تاریخی

- بقاع متبرکه و زیارتگاهها

- پیر ها و تربه ها

- مساجد قدیمی

 

خاطرات حاج بابا اردبیلی:

« کمیته مجازات به میرزا علی اکبر ارداقی ماموریت داد که مکتوبی  را که حاوی پیغام محرمانه ای بنام عبدالله خان بهرامی رئیس تامینات نظیمه بود وسیله حاج بابا اردبیلی باو برساند و او بهرامی را در محل کارش ملاقات نموده و در کمال رشادت پاکت کمیته مجازات را به او بدهد و از وی پاسخ کتبی دریافت نموده و به کمیته مجازات میرساند.

حاجی بابا اردبیلی جزء توریست های کمیته مجازات بود ولی از مجموع اقاریر و اعتراضیکه همه اعضای کمیته و عاملین اجرا نموده اند از او برگه ای بدست نیامده که حاج بابا اردبیلی در یکی از قتل هاییکه وسیله کمیته بعمل آمده مشارکتی داشته است ولی همکاری او با برخی از اعضای کمیته مسلم و محقق بوده است و اینک قسمتی از خاطرات او ذیلا نقل می شود:

«... قبل از ماه رمضان بود که میرزا علی زنجانی مرا در بازار تهران دید و گفت برویم یک جا آخر خط دروازه قزوین می رفتیم توی یک حیاط صاحب خانه از ما استقبال کرده و ما را دعوت به همکاری و انجام خدمات ملی کرد من از وی پرسیدم چه کسانی با شما همکاری می کند، گفت فعلا اجازه گفتن ندارم، روز دیگر حوالی غروب بهمان خانه رفتیم مرامنامه ای بما نشان داد که چند ماده آن مربوط به وظایف و تکالیف تروریست های آن جماعت بود. من بصاحب خانه گفتم من نمی توانم کورکورانه از دستور جماعتی که آنها را نمی شناسم اطاعت

کنم و عده ای را جمع کرده مبادرت به آدمکشی نمایم. صاحب خانه بمن پیشنهاد کرد پس خوبست قیمت تعیین کنیم، یعنی شما مثلاً چند مبلغ حاضرید دریافت کنید و سپهسالار تنکابنی را بقتل برسانید؟ از این پیشنهاد اوقاتم تلخ شد و گفتم مگر ما قصاب هستیم که کورکورانه آدم بکشم؟

سپس از جای برخاسته و از آن خانه بیرون آمدیم. بعدا اسم صاحب خانه را از میرزاعلی زنجانی پرسیدم و او گفت سرتیپ اخراجی قزاقخانه است و نامش ابوالفتح زاده است، دفعه اول که بخانه ابوالفتح زاده رفتیم پنجاه تومان پول و یک قبضه اسلحه کمری ویک هفت تیر بما داد ولی هرچه اصرار گرد که من داخل جماعت آنها بشوم قبول نکردم ولی نبا بملاحظاتی نمی توانستم این مطالب را جای دیگر بازگو کنیم بعدها ابوالفتح زاده دو قبضه اسلحه کمری را از ما پس گرفت و مدتها دیگر او راندیدم...»

با میرزا عبدالحسین شفائی که با کمیته رابطه داشت آشنا شدم روزی شفائی به من گفت: آیا اطلاع داری که کمیته مجازات تصویب کرده است که عملیاتی علیه چند تن از صاحب منصبان نظیمه انجام دهد؟

من از وی خواهش کردم اگر ممکن است این عملیات را چند روز بتاخیر بیانداز تا در این خصوص(ع.هـ) را ملاقات نمایم میرزاعبدالحسین شفائی گفت من با کمیته مستقیماً ارتباطی ندارم و یک رابط میان من و کمیته است او را می بینم و نتیجه را به شما اطلاع می دهم. من در خفا همان ساعت میرزاعبدالحسین شفائی را تعقیب کردم تا بدانم به کجا می رود منظورم این بود که محل آن رابط را کشف کنم. دیدم بمنزل خودش رفت، غروب همان روز او را در خیابان لاله زار دیدم و با او قرار گذاریم به یک جائی برویم، روز دیگر به منزل میرزاعلی اکبر ارداقی رفتیم و با وی آشنا شدم ارداقی گفت: کمیته تصمیم گرفته بود که اقداماتی علیه چند تن از صاحب منصبان نظیمه انجام دهد ولی پس از وصول پیغام شما، انجام این کار را بتاخیر انداختند، حال اگر شما با(ع.هـ)(22) تا چه اندازه آشنایی و خصوصیت دارد؟ بگویید تا مراتب را به کمیته منعکس نمایم. پرسیدم مقصود کمیته از این اقدامات علیه صاحب منصبان نظیمه چیست؟

میرزا علی اکبر خان ارداقی گفت: جواب شما را از کمیته میگیرم گفتم: کمیته باید بمن مدرکی بدهد که در حین مذاکره با(ع.هـ) مطالب را باور کند و قبول کند که من رابط کمیته هستم.

پس از 74 ساعت میرزاعبدالحسین شفائی پاکتی باز بمن داد که محتوی آن این بود:«کمیته با شما بعضی مذاکرات دارد، اگر با کمیته همراه باشید کتباً بنویسید و پاکت باید سر به مهر و با آدرس کمیته باشد پس از خواندن آن عین نامه برای شما باز پس فرستاد خواهد شد...»

ضمناً میرزا عبدالحسین شفائی بمن گفت در جمع این عده که با مورخ الدوله سپهر با تهام همکاری با کمیته مجازات دستگیر شده اند یک نفر بنام احسان الله خان به کمیته منسوب است و اگر همه دستگیر شدگان مرخص شدند، احسان الله خان هم از بند توقیف خلاص خواهد شد و منظور کمیته تامین خواهد شد، قصد کمیته از این ماموریت این که چنین وا نمود شود که دستگیر شدگان کلاً بی گناه و هیچگونه انتسابی با کمیته ندارند و همه باید آزاد شوند و در نتیجه احسان الله خان هم آزاد گردد.

من پاکت ممهور به مهر کمیته مجازات را همراه برداشته به آقای (ع.هـ) رسانیدم و او پس از اطلاع از مفاد نامه بمن تاکید کرد که به رابط کمیته بگویم عملیات خود را دیگر دنبال نکنند در غیر این صورت همه افراد دستگیر خواهیم کرد.

از فحوای بیانات حاج بابا اردبیلی این طور مستضاد می شد که اولاً شخص (ع.هـ) یکی از اعضای موثر نظمیه بود ثانیا نظمیه خود قبل از دستگیری اعضاء کمیته مجازات از هویت آنان کم و بیش مسبوق بود خلاصه آنکه بهادرالسلطنه ضمن اینکه از دور و نزدیک شاهد و ناظر عملیات کمیته بود گاه و بیگاه دوستان خود را که در مظان خطر قرار میگرفتند از جریان امر مطلع می ساخت و قبل از اینکه خطری متوجه آنان بشود آنان را بر حذر می ساخت کما اینکه حاج آقا رضا رفیع گیلانی اولین کسی بود که اسمش در لیست سیاه کمیته قرار گرفته بود و بهادرالسلطنه او را از خطر حتمی الوقوع رهایی بخشید.

من کاغذ آقای (ع.هـ) را به اتفاق میرزا عبدالحسین شفائی به میرزاعلی اکبر خان ارداقی رسانیدم و مدرک کمیته را نیز بوی مقرر داشتم روز دیگر ارداقی پاکتی بمن داد گفت این پاکت را به (ع.هـ) برسانید و من هم این رسالت دوم را نیز انجام دادم.

همان شب پس از انجام ماموریت ثانوی باتفاق میرزا عبدالحسین شفائی بخانه آقای بهمن شیدائی رفتیم میرزا حسین خان لله را در آنجا دیدم روز دیگر مجدداً میرزا علی اکبر ارداقی را ملاقات کردم و او از من بسیار تشکر کرده گفت ماموریت شما باعث شد که فتنه بزرگی را خاموش کردید یعنی اگر این پیغام فیمابین کمیته و آقای(ع.هـ) رد و بدل نمی شد چه بسا کمیته عملیات حادی را انجام میداد که منجر به شدت عمل شهربانی و دستگیری همه اعضای کمیته مجازات می شد.

حاج بابا اردبیلی در مورد ترور سردار رشید اینطور بیان می کند: «آنروزها قصد داشتم باستقبال سردار رشید بروم این موضوع را با میرزا علی اکبر ارداقی در میان گذارم و جربان وقایع اردبیل- خلخال – تبریز را فیما بین من و سردار رشید رویداد بود برایش نقل کردم میرزا علی اکبر ارداقی گفت: تصمیم داشت رابطی در جهت سردار رشید در نظر بگیرد چه خوب شد که شما با سابقه دوستی که با وی دارید این وظیفه را انجام دهید و چون شنیده ام سردار رشید مرد سخاوتمندی است اگر کمیته احتیاج به کمک مالی داشته باشد میتوان از همراهی او بهره مندشد.

من از میرزاعلی اکبر پرسیدم کمیته همه جا اعلام کرده است که تحت هیچ عنوانی کمک مالی اشخاص را نمی پذیرد و حالا شما چگونه توقع کمک از کسی دارید که در مظان کمیته قرار دارد؟ ارداقی گفت منظور من آزمایش تو بود و می خواستم عقیده تو را بفهمم و بدانم آیا در حین عمل ممکن است تطمیع شوی؟ روز دیگر به منزل ارداقی رفتم وی 50 تومان پول و یک قبضه اسلحه کمری بعنوان هدیه و خرج راه بمن داد که سردار رشید را از میان بردارم شبی که قصد حرکت به منجیل را داشتم ارداقی و عمادالکتاب بمن اطلاع دادند که سردار رشید را در زنجان بقتل رسانیدند...»(23)

اگر چه به خاطر عضویت حاج باباخان در کمیته مجازات خصوصیاتی چون رازداری کتمان حقیقت در مورد عملیات های انجام شده توسط کمیته مجازات، در وجود مجاهدی چون حاج باباخان تقویت شده بود، بر عهده نگرفتن قتل رشید الملک توسط وی منطقی به نظر می آید.

ولی آقای رحمت حبیب الله در مقاله ای با آوردن شاهدی به نام محمود خلیق
 می نویسد:

«قتل رشیدالملک به دست حاج باباخان عامل اصلی دستگیری و به قتل رسیدن حاج باباخان بدست امیر السلطنه حاکم اردبیل بود، می نویسد: «فکر می کنم قسمتی از بغض و عداوت امیرالسلطنه نسبت به حاجی باباخان همین مساله باشد چون امیرالسلطنه در جوانی ریزه خوار رشیدالملک بوده و به وسیله او به مقام فرمانداری و غیره رسیده است.»

اما جریان قتل رشیدالملک را چنین شرح می دهد:«رشیدالملک که به کرات حاکم اردبیل شده بود از بدخواهان مشروطیت بود ولی در ظاهر خود را هوادار آزادیخواهان و طرفدار مشروطه نشان می داده، خدمت بزرگی به روس ها کرده و مشیرو مشار مخبرالسلطنه بدتر از خودش بوده است. عاقبت حیله و نیرنگ و خیانتهای اون بر ملا می شود و انجمن ایالتی تصمیم به از بین بردن او می گیرد، برای اینکار حاجی باباخان مامور می شود. عمویم محمود خلیق می گفت: من از تهران می آمدم. شب در زنجان ماندم و به مسافر خانه ای رفتم، حاجی باباخان را در آنجا دیدم. از من پرسید: از کجا می آیی؟ گفتم از تهران می آیم، فردا صبح هم باید حرکت کرده به اردیبل بردم گفت فردا را در زنجان بمان پس فردا با هم می رویم پرسیدم: شما چه کاری در زنجان دارید؟ گفت: مامورم رشیدالملک را بکشم. او از تبریز بادرشگه به قصد تهران حرکت کرده و فردا به اینجا می رسد آن شب با هم بودیم صبح با دو نفر از یارانش سوار شده رفتند. بعد از ظهر برگشت و گفت: کار را تمام کردم، آنها در دو فرسخی زنجان به درشگه رشیدالملک رسیده و او را کشته بودند و جنازه را در همان جا چال کرده درشگه را به تبریز برگردانده بودند.»(24)

و با کشتن رشیدالملک حاج بابا خان اردبیلی بر این عقیده خود تکیه می کند که خیانت کار و جاسوس ریشه فساد است و باید از بن برانداخته شود در غیر این صورت مانند سرطان تار و پود زندگی مردم را برخواهد گرفت و همه چیز را زیر نفوذ خود قرار خواهد داد و بدین ترتیب دفتر زندگی رشیدالملک که یک عمر بر روسها خدمت کرده بود و تمام مسائل مربوط به اردبیل رابطه مستقیم داشت توسط مجاهد اردبیلی حاج بابا خان بسته شد.