پیشینه ی قنادی در اردبیل

باق

پیشینه ی قنادی در اردبیل


صالح پور زارع در سال ۱۳۱۸ در هفت تن اردبیل به دنیا آمد قنادی را از عمویش فرا گرفت و سال ها در میدان شریعتی به قنادی طراوت شناخته می شد . علاقه ، پایداری و تلاش او در حرفه ی خویش ستودنی بود حاج صالح در چهارم اسفند سال ۱۳۸۸ به درود حیات گفت . تاریخچه ی قنادی در اردبیل از لا به لای دفتر خاطرات آن مرحوم تنظیم شده است.

قنادی در اردبیل

تا قبل از سال ۱۳۰۰ خورشیدی نشانه ای ازشیرینی پزی و قنادی به شیوه ی معمول امروز در دست نیست. خرما ، کشمش، توت خشک ، حلوا ، مربا و شربت شیرینی هایی بودند که اهالی اردبیل در سور و سوگ از آنها استفاده می کردند. مهاجرانی که از آن سوی ارس به اردبیل آمدند – چرون ها – نوعی از شیرینی را به نام «بچنیک» در اردبیل متداول کردند. مردم ابتدا به این نان شیرین «شکرچورگی» می گفتند.چرون ها این کسب و کار را در اردبیل توسعه دادند . در فاصله ی سال های ۱۳۰۰ تا ۱۳۲۰ چند کارگاه قنادی و مغازه شیرینی فروشی در راسته بازار اردبیل و نقاط مرکزی شهر دایر شد. شیرینی ها در آغاز ابتدایی و ساده بودند ؛ باقلبا ، کشمشی ، بچنیک و نان برنجی اولین گروه از شیرینی هایی بودند که قنادان اردبیل آن ها را عرضه می کردند. هر چه زمان می گذشت محصولات قنادی تنوع بیشتری می یافت در دهه های سی به بعد قرابیه که شیرینی اشرافی و گران قیمتی بود پا به عرصه وجود گذاشت و هنوز هم همان اعتبار و اهمیت خود را به عنوان شیرینی محافل رسمی حفظ کرده است .

شیرینی های گروه دوم زبان، پاپیون ، قطاب ، شیرینی بادامی، ناپلئون ، مندال ، چخماق و غیره است که به مرور زمان در اردبیل تولید شدند . در ایجاد تنوع شیرینی جات تعدادی از قنادان موثر بودند آنها عاشقانه رنج سفر و حضر و شاگردی قنادان بنام شهر های مختلف را به جان می خریدند و برای آموختن تهیه ی برخی از شیرینی ها به شهر های مختلف کشور مثل تهران، یزد و اصفهان و حتی به کشور های خارجی سفر کرده مدت ها اقامت می کردند و نمونه هایی از شیرینی ها را یاد می گرفتند و در اردبیل تولید می کردند و به دیگران نیز می آموختند. نا گفته نماند شیرینی پزان اردبیل به دسته ی اجاق کاران و شیرینی پزان تقسیم می شدند. اجاق کاران افرادی بودند که نبات ، شکر پنیر ، شکلات و شاخه نبات تولید می کردند.

پور زارع

از شیرینی پزان قدیم اردبیل یکی مرحوم حاج جبار قنادی بود که در نبش کوچه ی مسجد میرزا علی اکبر مغازه داشت. او بچنیک . نوعی از شیرینی را که اهالی سوخاری می گفتند عرضه می کرد. حاج جبار مهاجر و به تعبیری دیگر چرون بود او قنادی را در آن سوی ارس آموخته بود و در کار خود وسواس خاصی داشت.

مرحوم مشهدی محسن رضامند در توسعه ی حرفه ی قنادی بسیار موثر بود استاد کاران و استاد کاران زیادی را تربیت کرده بود و پیوسته از آنها پشتیبانی می کرد از او با نام آموزگار حرفه ی قنادی نام می برند چرا که با حوصله تمام آموزه های خود را در اختیار اهالی این کسب قرار می داد .

باقلبای رشته ی شام با نام مرحوم حاج ابوالفضل رجب زاده گره خورده است او استاد توانمندی بود و به حرفه ی خویش عشق می ورزید حاج ابوالفضل برای تکمیل آموخته های خود بارها به کشورهای خارج مسافرت کرد و هرآنچه را که آموخته بود در اختیار همکاران خود قرار می داد .

دیگر از قنادان با ذوق اردبیل مرحوم حاج حیسن زینالی بود او در مرکز شهر کارگا و فروشگاهی را دایر کرده بود که به قنادی میهن شناخته می شد شیرینی «سه گوش» از ابداعات آن مرد خوش ذوق و با سلیقه بود .

CIMG3783.jpgلطیفه یا شیرینی خامه ای با مرحوم حاج میر صالح سید ایمانی شناخته می شود مغازه و کارگاه او در پیر عبد الملک بود او از مردان بسیار مومن و خیر اندیش این شهر به حساب می آمد حاج میر صالح از مواد اولیه طبیعی استفاده می کرد.

از دیگر قنادانی که در این حرفه تحول ایجاد کردند مرحوم باقر حاج عرب بود او رسته پزی ماهر و توانا بود و انواع شکلات رسته در اردبیل حاصل ذوق این مرد شریف است.

گاه در بین قنادان اردبیل اشخاص محترمی بودند که به عللی غیر از حرفه ی قنادی شهره بودند از جمله آنها مرحوم حاج مختار نخستین بود حاج مختار شاعر دربار حسین ابن علی علیه السلام بود و در روبه روی مسجد محمدیه مغازه قنادی داشت یکی دیگر از این افراد مرحوم بابا بدلی بود که در نبش کوچه ی اقلیم شاه به قنادی مشغول بود مرحوم بابا مثل حاضر جوابی و بذله گویی است او شیرینی نقل را با شیرینی کلام در می آمیخت و در این کار بسیار ماهر بود.

 قنادی شاخه های دیگری هم داشت که در اردبیل به اجاق کاران معروف بودند مرحوم شیخ تقی شایان و فرزندانش از جمله ی اولین اجاق کارانی بودند که به نبات پزی می پرداختند . حاج حسن دیده ور از جمله اجاق کارانی بود که نبات پزی را در آن سوی ارس آموخته بود و در چهار سوق بازار نبات و شاخه نبات و شکر پنیر تولید می کرد.

859296

از قنادان بنام دیگر مرحوم حاج علی اکبر مختاری ،حاج بهلول، علی شایگان ، حاج خلیل (قنادی خورشید)،حاج حاجی آقا ،حاج محمود عراقی ، رجب علیزاده ، حاج رزاق رضازاده ، عطایی، آقا دایی ( قنادی اطمینان)، حاج زکی الله نوری ، معطری ، حاج محمود بلادی (قنادی ممتاز)، ابوالفضل کنعان ، مرحوم توکلی ، حاج مختار روغنی (قنادی طوس)،منعم ، طوقی ، کنتراتچی، رزیتا ، لسان گویا ، میرزا آقا وقاری ، قنادی امید به خدا ، مرحوم غفور عطاری، ابراهیم زاده ،حاج علی النقی نیک شاد و استاد محمد داسگر را می توان نام برد.(علی مکارمی)


مرحوم استادرضا سیدحسینی

مرحوم استادرضا سیدحسینی در بیست و دوم مهرماه سال ۱۳۰۵در اردبیل متولد شد . مرحوم استادرضا سیدحسینی از مشهورترین نویسندگان و مترجمان ایرانی است.

مرحوم استادرضا سیدحسینی در بیست و دوم مهرماه سال ۱۳۰۵در اردبیل متولد شد . مرحوم استادرضا سیدحسینی از مشهورترین نویسندگان و مترجمان ایرانی است. مرحوم استادرضا سیدحسینی همچنین سرپرست و عضو اصلی تألیف و ترجمهٔ مجموعهٔ شش جلدی «فرهنگ آثار» بوده است. او کار ترجمه را از سن ۱۶ سالگی با ترجمه از ترکی قفقازی و ترکی استانبولی شروع کرد.وی پس از آن نزد کسانی چون دکتر پرویز ناتل خانلری و عبدالله توکل زبان فرانسه را یاد گرفت و اولین ترجمه‌اش از این زبان در سال ۱۳۲۶ منتشر شد. بعد از گذراندن تحصیلات مقدماتی به مدرسه پست و تلگراف تهران رفته ومشغول تحصیل در رشته ارتباطات دور شد. سپس برای تکمیل مطالعات خود به پاریس رفت. مدتی نیز در دانشگاه U.S.C آمریکا به تحصیل فیلم سازی پرداخت. بعد به ایران بازگشته و به فراگیری عمیق تر زبان فرانسه و فارسی نزد اساتیدی همچون عبدالله توکل، پژمان بختیاری، دکتر ناتل خانلری پرداخت. در ضمن مبانی نقد فلسفه هنر و ادبیات نیز در آموزشکدهٔ تئاتر تدریس می‌کرد. طی دوره‌های متمادی سردبیری مجله سخن را به عهده داشته‌است. همچنین در اداره مخابرات و رادیو و تلویزیون هم کار می‌کرد. از همان دوران بود که به صورت جدی به کار ترجمه پرداخت. در دوران جوانی کتابی در زمینه روان‌شناسی ترجمه کرده با عنوان پیروزی فکر که بسیار مورد توجه قرار گرفت به طوری که حدود بیست یا سی بار تجدید چاپ شد و هنوز هم می‌شود. در حالی که دیگر ترجمه‌هایش مثل ترجمه «شاهکارهای دنیا» یا«طاعون» آلبر کامو این قدر علاقه‌مند نداشت. این کتاب (پبروزی فکر) که مربوط به روان‌شناسی قبل از فروید است شامل پندهایی است که انسان را به تعمق و تفکر وا می‌دارد. از مرحوم استادرضا سیدحسینی تاکنون ۳۴ جلد کتاب منتشر شده است که می‌توان به ترجمه‌هایی از آندره مالرو، مارگریت دوراس، یاشار کمال، ناظم حکمت، ژان پل سارتر، آندره ژید، آلبر کامو، توماس مان، ماکسیم گورکی، بالزاک، جک لندن، چارلی چاپلین و… اشاره کرد.مرحوم استادرضا سیدحسینی مترجم پیشکسوت در سال ۸۱ عنوان چهره ماندگار را به خود اختصاص داد. سرانجام مرحوم استادرضا سیدحسینی ، مترجم و پژوهشگر ادبی پس از تحمل یک دوره طولانی بیماری، دریازدهم اردیبهشت سال و در۱۳۸۸ سن ۸۳ سالگی و در بیمارستان ایران‌مهر تهران درگذشت. عفونت ریه علت مرگ این مترجم اعلام شده است.

استادرضا سیدحسینی


دبیرستان صفوی اردبیل ماندگار شد

دبیرستان صفوی اردبیل ماندگار شد 

صفوی اردبیل مدرسه ماندگار استان اردبیل

 

دبیرستان صفوی اردبیل با معماری منحصربفرد در یک روز تابستانی(عکس حامد فرشاد )

 

 

«ثبت مدرسه صفوی اردبیل در فهرست مدارس ماندگار کشور بهانه ای شد تا درادامه این پست به معرفی این مدرسه تاریخی و آموزگاران سابق آن بپردازیم؛ مدرسه ای که می توان به جهت معماری زیبا و منحصربفردش و نیز به لحاظ ارزش بالای فرهنگی، از آن به عنوان یکی از نمادهای شهر اردبیل نام برد» 

  

لازم به ذکر است مدرسه شاهد(صفوی) اردبیل یا همان دبیرستان پسرانه ی صفوی در محل قبرستان متروکه ی «تابار قاپوسی» و در فاصله ی سال های ۱۳۱۴ تا ۱۳۱۷تاسیس شده بود و با مدیریت مرحوم ناصر غفارزادگان اداره می‌شد.

دبیرستان صفوی اردبیل در خیابان امام خمینی(ره) در عمارتی دو طبقه با آجر و سیمان به سعی و اهتمام خاصی ساخته و پرداخته شده است و مساحت محوطه ۱۱۸۷۶ مترمربع و مساحت زیربنا ۷۰۷۶ متر مربع است.

کار ساخت این ساختمان در سال ۱۳۱۴ شروع و در سال ۱۳۱۷ خاتمه یافته؛ قطعه ماده تاریخ آن اثر طبع استاد مرحوم بهار ملک الشعراء با خط نستعلیق بر روی کاشی در راهرو طبقه دوم کتیبه شده است.

بنای دبیرستان صفوی اردبیل در دوران پهلوی اول و توسط معماران آلمانی طراحی و ساخته شده است که از بناهای مشابه آن می توان از ساختمان قدیم فرمانداری اردبیل نام برد.

 

دبیرستان صفوی اردبیل در یک روز برفی(عکس حامد فرشاد)

، این بنا دارای ازاره سنگی به ارتفاع حدود ۱٫۲۰ متر بوده، بدنه آن را آجر تشکیل میدهد، همچنین دارای قالب بندی آجری در دور پنجره ها و درب ها بوده و خط آسمان به صورت هره چینی کار شده است.

پنجره های آن از نوع چوبی ساده دو لنگه می باشد و درب های ارتباطی آن نیز از نوع چوبی بوده که در سال های اخیر توسط هیئت امناء مدرسه رنگ آمیزی شده است، راه پله ارتباطی طبقه فوقانی سنگی بنا در مقابل مدخل ورودی قرار داشته و به صورت دو بازو ساخته شده است.

در ابتدای ورودی طبقه دوم اشعاری به صورت کاشی هفت رنگ در طرفین آن در روی بدنه دیوار نصب شده است و همچنین کاشی کاری معرق به صورت کتیبه در بالای سر درب ورودی به سر درب سالن آمفی تئاتر(تالار سخنرانی) به چشم می خورد.

 

اسامی دبیران دبیرستان صفوی اردبیل(احتمالا در سال های ۱۳۲۴ الی ۱۳۲۸):

 

ردیف بالا از راست

مرحوم مهندس صدر دبیر هندسه – نفر دوم مرحوم اسد مهاجری اول دبیر علوم طبیعی – نفر سوم مرحوم میرپرویز حبیبی دبیر تاریخ – نفر چهارم مرحوم ناصر غفارزاده مدیر دبیرستان – نفر پنجم مرحوم بهجت خامیار دبیر ادبیات.

ردیف دوم از راست

مرحوم رضاقلی خلفی دبیر فیزیک – مرحوم عیسی علومی دبیر ادبیات – مرحوم احمد پوستی دبیر ریاضی – مرحوم احمد معصومیان دبیر زیست شناسی – مرحوم صفوی زاده دبیر شیمی.

ردیف سوم از راست

مرحوم بابا برهانی دبیر ورزش – آقای نظری دبیر ورزش – مرحوم آقای کاظم پناه آبادی دبیر زبان فرانسه – آقای یوسف زرگری اصل دبیر زبان فرانسه – مرحوم آقای صالح فرهمند دبیر هنر.

 

تصاویر بیشتر از نمای بیرونی و محوطه درونی مدرسه صفوی:

 

مدرسه صفوی اردبیل – نمایی از داخل سالن مدرسه

 

کتیبه ای در داخل سالن مدرسه صفوی اردبیل شعر از ملک الشعرا بهار که به در خواست علی اصغر حکمت سروده شده

 

درب حیاط اصلی مدرسه صفوی

 

پنجره های مدرسه صفوی اردبیل از نمایی نزدیک تر

 

خروجی مدرسه صفوی اردبیل به خیابان اصلی امام

 

درب ورودی تالار سخنرانی (آمفی تئاتر) مدرسه صفوی اردبیل

 

آجرفرش قدیمی حیاط مدرسه صفوی اردبیل

 

سنگ ازاره در ساختمان مدرسه صفوی اردبیل نمادی از معماری بومی منطقه

 

پله های سنگی مدرسه صفوی اردبیل

 

باتشکر از فرزاد تقی  زادهخبر نگار زبردست اردبیلی 

روستای  کورعباسلو «کوراباز»

کد خبر: ۳۷۶۱۷۶
تاریخ انتشار:۱۵ بهمن ۱۳۹۲ - ۱۳:۱۲-04 February 2014
مهاجرت از روستاها به شهر به دلایل مختلف از جمله محرومیت، بیکاری، نبود امکانات و عقب ماندگی یکی از دغدغه های مدیریتی کشور است، اما امروز می توان یکی از روستاهای اردبیل را در سایه توسعه عمران روستایی به عنوان رکورددار مهاجرت معکوس در کشور دانست.

به گزارش مهر از اردبیل، جلوگیری از مهاجرت روستائیان به شهرها و ایجاد تعادل بین زندگی شهری و روستایی از جمله نکاتی است که بسیاری از دستگاه های و اعتبارات درگیر آن هستند.

به طوری که افزایش سکونتگاه های غیر رسمی از جمله مهمترین ثمرات مهاجرت بی رویه روستاییان به شهرها و در ادامه ایجاد نابهنجاری در برنامه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است.

دولت با سرمایه‌گذاری هنگفت و توسعه عمران روستایی تلاش می کند که از مهاجرت روستائیان جلوگیری و کاهش دهد و تحقق این مهم هزینه های سنگینی برای دولت دارد.
«کورعباسلو» رکورددار مهاجرت معکوس در کشور
روستای «کورعباسلو» پیش از محرومیت زدایی

با این وجود از هزار و 725 روستای اردبیل امروز یکی از روستاهای استان شاهد عمران و آبادانی است که در سایه همت جهادگونه محقق شده است. روستایی که به دلیل فریاد گوش خراش محرومیت زمانی خالی از سکنه شد و تاجایی پیش رفت که تنها 24 خانوار در روستا باقی ماندند.

در 12 کیلومتری شهرستان نیر روستایی در کنار تپه باستانی «بوینی یوغون» آرمیده که حیات امروز خود را مدیون همت و تلاش جهادگونه مردم و دولت برای رفع محرومیت است. «کورعباسلو» یا «کوراباز» از آن دست روستاهایی است که سال ها حیات خود را بدون برخورداری از راه ارتباطی به شهر گذرانده است.

به طوری که به گفته یکی از ساکنان روستا نبود راه ارتباطی از یک سو و نبود برق، آب بهداشتی، خط تلفن و گاز موجب شد بسیاری از ساکنان به خصوص جوان ترها روستا را به قصد شهر ترک کنند.

نادر قدرت پناه به یاد دارد که در این ایام تعداد خانوار روستا به شدت کاهش یافته بود و تنها افراد پیر و مسن در روستا باقی مانده بودند.

عزم عمومی برای عمران روستای کورعباسلو


زمانی که ساکنان روستای کورعباسلو کمر همت برای رفع محرومیت این روستا بستند نه از طرح هادی روستایی خبری بود و نه سازندگی روستاها در جدول برنامه ها جایی داشت.

قدرت پناه تصریح کرد: قبل از انقلاب محرومیت در روستاها بیداد می کرد و زندگی روستایی با مشقت وصف ناشدنی همراه بود.

وی افزود: اما ساکنان روستا تصمیم به عمران و آبادانی روستا کردند و درخواست های مکرر خود را برای دریافت تسهیلات و کمک های دولتی در قالب نامه های رسمی و غیر رسمی به گوش مسئولان رساندند.

همت مردمی مقدمه ای می شود تا پس از پیروزی انقلاب و همزمان با جنگ تحمیلی مقدمات عمران روستایی این منطقه محروم فراهم شود؛ تا اگر در گوشه ای دشمن سوگند ویرانی این مرز و بوم را خورده است، در نقطه ای دیگر عزم مردمی زمینه ساز دمیدن حیات در رگ های یک روستا شود.

بطوریکه حتی در اجرای برخی طرح ها اهالی روستا با قبول بخشی از هزینه ها زمینه اجرای پروژه های عمرانی را تسهیل کردند.

شکل گیری بزرگترین مهاجرت معکوس کشور با نوای توسعه


یکی ار ساکنان روستای کورعباسلو که در راه عمران این روستا گام های قابل توجهی بر می دارد، یادآور می شود که پس از تکرار درخواست ها و اصرار روستائیان کودعباسلو جهاد سازندگی دست به کار ساخت راه و اتصال آن به شهر نیر می شود.

فرهاد ابراهیمی که با خبرنگار مهر گفتگو می کرد، افزود: برای این مهم مالیاتی به مبلغ 140 میلیون ریال جمع آوری و پس از واریز به حساب دارایی  مجوز استفاده از آن در راهسازی کوراباز اخذ شد.

وی به یاد دارد که به دلیل تاخیر در اجرای این طرح و فرارسیدن فصل سرما عملا این مبلغ که توسط ساکنان خیر جمع آوری شده بود هزینه نشد و تنها 25 میلیون ریال برای راهسازی این روستا تخصیص یافت.
«کورعباسلو» رکورددار مهاجرت معکوس در کشور
با وجود تمامی این مشکلات و بی مهر های صورت گرفته ساکنان روستا عزم به آبادانی روستا را ترک نگفته و مستحکم به مانند قلعه باستانی بوینی یوغون سدهای محرومیت را یکی پس از دیگری پشت سر می گذارند.

پس از راه سازی، برق، خط تلفن، گاز و آب بهداشتی نیز یکی پس از دیگری به روستا می رسد تا جایی که مهاجران سال های گذشته تعریف و تمجید وضعیت آبادانی روستا و افزایش رفاه عمومی را می شنوند و کوله بار خود را می بندند، تا یکی از بزرگترین مهاجرت های معکوس کشور شکل بگیرد.

توسعه روستایی یعنی مهاجرت معکوس


به گفته ابراهیمی مهاجرت معکوس روستانشنیان موجب شد آبادی روستا تسریع شده و تاجایی اوج بگیرد که حتی در عمران و آبادانی تمامی روستاهای منطقه "یورتچی" سهم داشته باشد.

در حال حاضر 400 خانوار در روستای کورعباسلو که تنها 24 خانوار آن باقی مانده بود، ساکن است. روستایی که حتی در برنامه های فرهنگی و اجتماعی نیز سهم داشته و جزو معدود روستاهایی است که وب سایت فرهنگی و اجتماعی برای ارائه برنامه های فرهنگی خود دارد.
«کورعباسلو» رکورددار مهاجرت معکوس در کشور
ابراهیمی معتقد است تلاش 40 ساله برای عمران روستا بی نتیجه نماند و امروز کور عباسلو در گروه روستاهای توسعه کشور یافته است.

مهاجرت از روستاها تحمیلی است


یکی دیگر از ساکنان این روستا با تاکید بر اینکه بسیاری از روستائیان ناخواسته مهاجرت می کنند، تاکید کرد: در صورتی که از روستاها محرومیت زدایی شود به دلیل بافت فرهنگی، معیشتی و اشتغال بسیاری از روستاییان تمایلی به ترک روستا ندارند.

هاشم اصلانی با بیان اینکه بسیاری از مهاجرت های روستائیان تحمیلی است، معتقد است روستای کورعباسلو الگوی رفع محرومیت از روستا است، چراکه موجب شد بسیاری از مهاجر کنندگان مجددا به روستاها بازگردند.

ضرورت مشارکت مردمی در طرح هادی روستایی

«کورعباسلو» رکورددار مهاجرت معکوس در کشور
روستای «کورعباسلو» پس از توسعه

اما از جمله طرح هایی که با هدف محرومیت زدایی از روستاها در دستور کار ادارات قرار گرفته، طرح هادی روستایی است، طرحی که به عقیده مدیر کل بنیاد مسکن استان اردبیل برای اجرا نیازمند اعتبار است.

مطابق با اظهارات احمد حاج علیزاده طرح هادی روستایی تنها در 730 روستای استان اردبیل مطالعه گردیده و در 340 روستا اجرا شده است.

با این وجود تجربه روستاهایی مانند کورعباسلو نشان می دهد می توان زمینه مشارکت مردمی در طرح های دولتی را فراهم کرد و این مشارکت با ایجاد تعامل دوسویه و جلب اعتماد روستاییان و توجه به مطالبات آنها امکان پذیر خواهد بود.

بر اساس آخرین سرشماری سال ۸۵ استان اردبیل دارای یک میلیون و ۲۲۵ هزار و ۳۴۸ نفر جمعیت است که از این تعداد ۵۸٫۴ درصد ساکن مناطق شهری و ۴۱٫۶ درصد ساکن مناطق روستایی هستند، آماری که در سال های نه چندان دور کفه ترازوی آن به سمت روستاها سنگین بود.

در حال حاضر نرخ دقیق میزان مهاجرت از روستاها به شهرها مشخص نیست. موضوعی که با ایجاد حساسیت در به هم خوردن تعادل زندگی شهری و روستایی عیان شده و در صورت توجه به محرومیت زدایی از روستاها می تواند تحت کنترل قرار گیرد.

فرمان شاه طهماسب به والی شهر اردبیل و مردم آن

فرمان شاه طهماسب به والی شهر اردبیل و مردم آن

جابــِر عَناصُری (۱۳۲۴ خورشیدی در اردبیل)

جابــِر عناصری (۱۳۲۴ خورشیدی در اردبیل)

بر روی دیوار جلو بنای اصلی بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی در دارالارشاد اردبیل، کتیبه ای نصب شده است که شاید کمتر مورد توجه بازدیدکنندگان و زائران آرامگاه صفوی قرار گیرد. مطالب این کتیبه بر روی سنگی چهارگوش نقر شده است. این کتیبه فرمان شاه طهماسب اول سلطان متعصب صفوی به والی دارالارشاد اردبیل و مردم آن شهر است. این فرمان در ذی حجة الحرام سنه ۹۳۲ هجری توسط شخصی به نام “حسن” بر آن نقر شده است. اردبیل برای خاندان صفوی شهر مقدسی بود که هرگز آنها تنوانستند از ان دیار دل برکنند. قزلباش اردبیل همواره حامی مرشد بزرگ خود بود. مردم اردبیل نیز سخت به اولاد و اعقاب شیخ صفی دل بسته بودند. می گویند مستنمندان اردبیل روزی سه بار از طرف سلاطین صفوی در بقعه شیخ صفی اطعام می شدند، و مسئولان امر هنگام تقسیم فقرا را به بانگ طبل خبردار می ساختند. علاوه بر این هر سال پادشاهان این دودمان هدایای نفیسی به آستانه شیخ الامین الدین جبرائیل (پدر شیخ صفی الدین) واقع در دهکده کلخوران علیا در ۳ کیلومتری شمال اردبیل (این دهکده به کلخوران شیخ معروف است) و بقعه شیخ صفی تقدیم می داشتند و هرگاه فرصتی می یافتند برای زیارت قبور اجداد خود و ادای احترام نسبت به شهیدان چالدران، به اردبیل می امدند و در ضمن به شکایات مردم شهر نیز رسیدگی می کردند تا مبادا والی اردبیل بر احدی از مردم آن شهر پرخاشگری و ستیزه جوئی کند.اردبیل در زمان صفویه لقب دارالارشاد و “دارالامان” یافت. زیرا مدتها بر در آرامگاه شیخ صفی و بقعه شیخ الامین جبرائیل، زنجیرهای بزرگی از چپ به راست آویخته بودند که هر محکومی که دستش به این زنجیرها می رسید و داخل یکی از بقاع می شد از هرگونه گزند و آسیبی در امان می ماند و هیچکس حتی شخص شاه نیز نمی توانست به جان وی قصدی داشته باشد.

حیاط مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی، 1896 میلادی عکس از فردریش زاره ( از مجموعه کتابخانه عمومی بوستون)

حیاط مجموعه شیخ صفی الدین اردبیلی، ۱۸۹۶ میلادی
عکس از فردریش زاره ( از مجموعه کتابخانه عمومی بوستون)

هنوز هم دراویش اردبیل شبها در آستانه بقعه شیخ صفی بیتوته می کنند و به ذکر می پردازند و طمانینه خاطر می یابند و دل خود را با دل پیر طریقت مربوط می سازند تا از مقید به مطلق روند و کل مطلق را در جزء مقید ببینند و شمائل پیر خود را به خاطر می آورند تا در نتیجه حشر با او در عالم معنی، نفحات الهی به قلبشان وزیدن گیرد و به کمالات ربانی و اصل آیند و همانا پیر طریقت این دراویش شیخ صفی الدین بن جبرائیل است. شاه طهماسب اول نیز برای حفظ و حراست شهر از ظلم حکمرانان و از سوی دیگر برای حفاظت شهر از انجام امور ممنوعه، فرمانی به والی اردبیل و خطاب به مردم آن دارالرشاد صادر کرده و دستور داده است که جمیع مجاوران و زائران و ساکنان از تکالیف غیر مشروعه مصون باشند.

فرمان شاه طهماسب

فرمان شاه طهماسب

در این فرمان احداث شرابخانه و بنگ خانه و معجون خانه و بوره خانه و بیت اللطف را ممنوع ساخته و مستوفیان آن دیار را فرمان داده است که خراجات مردم اردبیل را از دفاتر اخراج نمایند. در این فرمان ریش تراشیدن، طنبور زدن و نرد باختن از محرمات شمرده شده و خلاف کنندگان از مردودین درگاه الهی و بارگاه شاهی محسوب و در سلک اولئک علیهم لعنةالله والملائکة والناس اجمعین قرار گرفته است و در پایان فرمان نهایت افاضت سلطان صفوی به ساکنان اردبیل ابلاغ گردیده است. در زیر عین مندرجات آن کتیبه از نظر خوانندگان می گذرد: “بعد حمدالله و حسن توفیقه چون بمیامن توفیقات صدر نشین اولیاء الله معروفه و برکات تاییدات صاحب تمکین اصفیاء المعین با نوار مهر آثار غره غرای هدایت شعار ولایت دثار نواب اعلی عالی حضرت سلطان السلاطین بالارث و الاستحقاق ظل الله فی الآفاق السطان ابن السلطان ابوالمظفر السلطان شاه طهماسب الصفوی الحسنی بهادرخان خلدالله تعالی ملکه و سلطانه و ابداکرامه و احسانه لامع و هویداست و حظایر فیض مآثر علیه صفیه صفویه تالی مشاهد مقدسه و عتبات سدره مرتبه است همچنانکه در آن روضات منوره عمال از جرئت اظهار بدعت ممنوع شده حکم گشته است که جمیع مجاوران و زایران و ساکنان از تکالیف غیر مشروعه مصون بوده امر خیر اثر فرمان قضا قدر شرف صدور یافت که در دارلارشاد اردبیل ولایت همان قاعده حسنه را منظور داشته… . شلبانی محترفه وهیمه بازار و گوسفند بازار و برنج بازار و پیشکش تمغاوات و محترفه ولایات و رسم الاحتساب طلبی از ساکنان و غیر آنجا ننماید تا بمصدوقه و من دخله کان آمنا مشاهد عالمیان و منظور جهانیان گردد و بعد از شرف توبه نصوح و فتح ابواب نصرت و فتوح بنا بر کمال توجه خاطر انور بترویج شرع مطهر و غایت اهتمام امر بمعروف و نهی از منکر فرمان قضا جریان عزاصدار یافت که در دارالارشاد مذکور و ولایت بدستوریکه در عساکر منصوره ممالک محروسه شرابخانه و بنج خانه و معجون خانه و بوره خانه و بیت اللطف و قمارخانه و قوالی کبوتر بازی منع شد و مستوفیان کرام مال و خراجات آنها را از دفاتر اخراج نموده من بعد اطلاق نمایند و احدی بامر از امور غیر شرعیه مثل ریش تراشیدن و طنبور زدن و نرد باختن و بدعت تعزیت… . وا داشتن و خدمات امردان در حمامت و ارتکاب امور غیر مشروعه اشتغال ننمایند و پیرامون نگردند ضمن دخله بدله بعد ما سمعه فانما اثمه علی الذین یبدلونه و خلاف کننده از مردودین درگاه الهی و بارگاه شاهی خواهد بود و در سلک اولئک علیهم لعنة الله و الملائکة و الناس اجمعین منسلک خواهد گشت و از مرحمت نسبت به سکنه آنجا باهتمام و افاضت و افادت شاهی خلیفه… . امیر معین الشریعة والدین امیر الاوحدی بظهور پیوست بتاریخ شهر حجة الحرام سنه ۹۳۲ کنبه حسن” (۱)   (۱) – برخی از لغات که نیازمند توضیح است در زیر شرح داده می شود. - شلبانی: شل=(بالفتح و تشدبدلام) سبک دوختن جامه را گویند. (فرهنگ آنندراج). - محترفه= (به ضم اول و فتح ثالث و کسر را و فتح فا) پیشه وران و صنعتگران. - محترقه = (به ضم اول و فتح ثالث و کسر را) هم پیشه و صاحب پیشه را گویند. (به فتح را) جای کسب کردن. (فرهنگ آنندراج) - تمغا = داغیکه بر ران اسب یا دیگر مواشی کنند. گویا آن هم مهر است. و باجی را گویند که بر درهای بلاد و معابر تجار از تجار گیرند که مهری از چوب ضبط باج بر اجناس زنند و در ملحقات مهری که بر روی انبار غله و امثال آن زنند. (فرهنگ آنندراج) - قوالی: قوال= مرد زیان آور و بسیار سخن و در عرف مطرب و سرود گوی را گویند. (فرهنگ آنندراج)   *تشکر از عادل حضرتی برای آماده سازی مطلب سایت اردبیل

کشف دیوان شعر 103 ساله در نمین

تصنیف العوام، گنجینه ای ناب از مراثی که بیش از یک قرن ناشناخته مانده بود

حاج آقا بابا بیگ معینی نمینی در حدود سال ۱۲۴۹ هجری قمری/ ۱۲۱۲ شمسی در شهر نمین به دنیا آمد. پدرش فضل الله بیگ نام داشت که از لنکران به نمین مهاجرت کرده و در محله گونئی این شهر سکنی گزیده بود. از شرایط تحصیل وی اطلاعاتی در دست نیست. اهالی نمین ایشان را به عنوان بانی مسجد گونئی ( امام حسین (ع) ) می‌شناسند که در زمان گذشته به نام ( حاجی تکیه سی) معروف بود. عشق ائمه اطهار و بالاخص مولای متقیان علی (ع)  ایشان را به سرودن اشعار مراثی تشویق نموده است.

از حاجی آقا بابا کتاب شعری به نام «تصنیف العوام» که به صورت مراثی سروده شده، به یادگار مانده است که تا کنون ناشناخته مانده بود. خوشبختانه اخیرا با همت یکی از فرهیختگان نمینی بعد از گذشت یک قرن  ناشناخته ماندن به جامعه فرهنگی نمین و ایران معرفی گردیده است. قسمتی از اشعار «تصنیف العوام» در یادداشت های یکی از شاعران گرانقدر نمینی نیز باقی مانده است.

حاج آقا بابا، مردی آگاه و متدین با مهارتی خاص در حرفه تجارت بود. به طوری که لطفعلی خان (سردار محترم) در کارهای تجاری خود با وی مشورت می کرده است.  زمان دقیق آغاز تصنیف های کتاب وی مشخص نیست اما آنچه روشن است پایان سروده های وی منتهی به اواخر عمر ایشان می باشد.

قلی خان فرزند شاعر بعد از فوت پدر و بنا به وصیت ایشان با سپردن سروده های پدر به یک کاتب ماهر، اقدام به گرد آوری آنها در یک  دفتر می کند. حاصل کتابی به قطع رقعی و به خط نستعلیق کاتب محمدعلی موسوی نمینی به سال ۱۳۳۲ هجری قمری می شود.

حاج آقا بابا در اشعارش واقعه کربلا را از زمان وقوع تا پایان به صورت مثنوی سروده و اشعارش بیشتر به فارسی است و فقط ۸۰ بیت آن به زبان ترکی است. در ابتدای کتاب مقدمه ای از کاتب و در انتها چند صفحه ای به صورت نثر آورده شده است.

مرحوم حاجی در سن ۸۰ سالگی در کربلا فوت و در نجف اشرف مدفون گردیده است.

 

برگرفته ای از مقاله یحیی عسگری نمین در نشریه امید اردبیل- شماره۱۸

کد خبر: ۳۷۴۴۴۲
تاریخ انتشار:۰۸ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۷:۳۷-28 January 2014
پژوهشگران تاریخ نمین در مطالعات خود به دیوان شعری در قالب مرثیه با قدمت بیش از یک قرن دست یافته اند که با وجود تاکید شاعر، مجال معرفی و چاپ آن تاکنون حاصل نشده است. دیوانی که در طول این سال ها شاعر آن در زمینه شعری ناشناس اما در زمینه مذهبی و تجاری شهرت عام و خاص بوده است.

به گزارش مهر، حاج آقا بابا بیگ متولد 1212 هجری شمسی در نمین در اواخر عمر به فرزند خود امیر حسین بیگ وصیت می کند که دیوان اشعارش را به خرج خود به دست یکی از خوشنویسان ماهر بسپارد. در این نامه به فرزند تاکید شده ترتیبی اتخاذ شود که زحمات عاشقانه و خالصانه وی به هدر نرود.

تاکید آقا بابا بیگ در خوش خط بودن و ترکیب مناسب صفحات توسط فرزند دیگرش قلیخان اطاعت می شود. تا جایی که دیوان شعری با نام" تصنیف العوام" به دست خوشنویس زبده محمد علی موسوی نمینی در 360 صفحه به خط نستعلیق گردآوری می شود.

با وجود اینکه پایان تحریر کتاب تاریخ 1332 هجری قمری را نشان می دهد، از آن زمان تاکنون گمنامی این دیوان شعر موجب شده است راز حاج آقا بابا بیگ که بعدها به نام معینی شناخته می شد مسکوت مانده و کتاب شاعر تاکنون مجال چاپ نیابد.

دیوان مراثی در مقام سالار شهیدان

تصنیف العوام با مدح و ثنای خداوند آغاز می شود و به غیر از 80 بیت شعر که به زبان ترکی است، مابقی اشعار به زبان فارسی است. در دیباچه این دیوان مراثی آمده است:

کنم ابتدا من زحمد و ثنا                       که معبود واحد بود بی فنا

نه جسم و نه جوهر نه بر کنه او            خیالی رسد من کنم گفت او

بهر چه تصور کنم من تمام                    زغیر از تصور شود والسلام

کشف دیوان شعر 103 ساله در نمین

بخشی از صفحات دیوان مراثی حاج آقا بابا بیگ

بعد از دیباچه شاعر واقعه کربلا را از زمان وقوع تا پایان به صورت مثنوی سروده و در اشعارش ارادت به فرزند پیامبر را تاکید و ظلم وارده بر سالار شهیدان را نکوهش کرده است.

چو شاهین فتاده به دام بلا                عجب تنگ شد عرصه کربلا

گرفتند دورش ولی کرکسان               شهید بلا را ندادند امان

به عقیده پژوهشگر تاریخ نمین یکی از دلایل تاکید شاعر به گردآوری اشعار و نظم و نسق دادن به آن ارادات وی به ائمه اطهار بوده است.

یحیی عسگری نمین تاکید کرد: به دلیل همین ارادت است که شاعر کتاب خود را همچون دینی به دین و عقیده به دست فرزند سپرده و تاکید می کند تا در حفظ آن تلاش شود.

سرنوشت نامشخص کتاب کشف شده

این محقق که با مراجعه به بازماندگان حاج آقا بابا کتاب شعر وی را مطالعه کرده است، تصریح کرد: با این وجود کتاب تاکنون چاپ نشده و به دست فراموشی سپرده شده است.

وی با بیان اینکه قرار بود کتاب را خودم تصحیح و چاپ کنم، ادامه داد: با این وجود خانواده شاعر از چاپ آن منصرف شده و نسخه اصلی کتاب را پس گرفتند.

عسگری نمین با بیان اینکه نسخه اصلی کتاب دست یکی از افراد خانواده شاعر بوده تاکید کرد که این دیوان به عنوان میراث ادبی و فرهنگی نمین باید چاپ و منتشر شود.

اشعاری که نقل محافل بود؛ اما شاعر و دیوان ناشناس

به گفته عسگری نمین  بعد از کشفی نمینی که در قرن هفتم هم عصر با صدرالدین موسی از نوادگان شیخ صفی الدین اردبیلی می زیسته است، مراثی مکتوب در نمین ثبت نشده است.

وی معتقد است بعد از دیوان کشفی مراثی آقا بابا بیگ در این قالب شعری در نمین باب شده و به دلیل سادگی و در عین حال خلوص اشعار در حیات و بعد از مرگ شاعر در محافل مذهبی و نوحه خوانی مورد استفاده قرار می گرفته است.

به طوریکه میرزا یوسف عبداللهی نمین، میرزا یونس و میرزا رفیع از اشعار این شاعر و دیوان در محافل مذهبی استفاده می کردند، تا جایی که به دلیل گمنامی نویسنده و عدم چاپ کتاب در برخی مواقع شاعر و یا مداح شعر را به نام خود منتسب می کرده است.

کشف دیوان شعر 103 ساله در نمین
تصویری از جلد دیوان کشف شده "تصنیف العوام"

"تکیه حاجی" یادگار شاعر گمنام در نمین

با وجود اینکه احوال شاعر در چاپ کتاب رعایت نمی شود، حاج آقا بابا بیگ شهرت تجاری و مذهبی ویژه ای در نمین داشته است. بطوریکه تکیه "گونئی" با نام تکیه امام حسین (ع) را پایه گذاری کرده و تا به امروز نیز این تکیه در بین مردمان ساکن در نمین به تکیه حاجی معروف است.

علاوه بر این پرداختن به تجارت و شراکت کاری با لطفعلی خان یا سردار محترم از بانیان مدارس نمین موجب شده بود چهره این شاعر چه در حوزه تجارت و چه در مذهب و فرهنگ ماندگار شود.

شعرایی که مهر بی مهری خورده اند

عسگری نمین معتقد است  ادبیات شعری نمین چهره های شاخصی دارد که آنطور که باید و شاید معرفی نشده اند.

به گفته این محقق تا قبل از دهه 50 می توان چهره هایی مانند میرزا یونس محمد زاده نمینی، مطلعی نمین، میرزا یوسف عبداللهی نمین، سید ناصر مبصری نمین، سید مسعود اسبقی نمین، میر عباسقلی مبصرالسلطنه، شهاب آذرتاش، آقا میرزا فرج الله مغانی نمینی و هارون شفیقی عنبران را نام برد.

وی تاکید دارد که در مقایسه با وسعت، امکانات و جمعیت نمین شهر نخبه پروری بوده و تعداد شعرای فاخر این شهرستان قابل توجه است.

این نویسنده که در گردآوری اشعار سید ناصر الدین مبصری نمین و سید مسعود اسبقی نمین در کتب منفصل همت کرده، معتقد است در جمع آوری اشعار شعرای نمین بی مهری صورت می گیرد.

مطالبه ای که با وجود اهمیت آن از سوی شهروندان نمینی به نظر می رسد مورد غفلت واقع شده است.خبرگزاری مهر اردبیل

عزیز سیگاری به آرزویش رسید


عزیز سیگاری به آرزویش رسید 

مرحومه سیمین دانشور نویسنده بزرگ کشورمان قبل از فوت می گفت آرزو دارم هنگام نوشتن یک رمان عاشقانه بمیرم و به آرزویش رسید و مرحوم عزیز سیگاری نیز حتما آرزو داشت در کلاس درس و نه در  بستر بیماری فوت نماید و به آرزویش رسید ومرحوم  هنگام تدریس ریاضی به کلاس اولی ها روی صندلی می نشیند  وسرش روی شانه هایش می افتد و در روی صندلی کلاس فوت می نماید ، به نقل از دخترش حتی بعد  فوتش موبایلش اس ام اس دریافت می کرد و شاگردانش بودند که پیغام داده بودند تا چهلم معلممان سیاه پوش خواهیم بود.

 وقتی به حیاط مدرسه جعفری اسلامی وارد می شدی تنها صدای آقای سیگاری بود که با آن صدای رسا به بچه ها درس یاد می داد و دیگر این صدا خاموش شده است و پارچه سیاهی روی در مدرسه زده اند ((غمگینانه به سوگ نشسته ایم ))

عزیز سیگاری معلمی که نزدیک به پنجاه سال فقط در کلاس اول ابتدایی تدریس کرده بود دیروز به آرزویش رسید و در کلاس درس جان به جان آفرین تسلیم نمود معلمی که نمودی از یک معلم دلسوزی که شاگردان زیادی را تحویل جامعه اردبیل نمود و هر کس در مدرسه جعفری اسلامی درس خوانده بود حتما با معلمی بلند قد و گندمین و لبخند به لب را شاهد بود و هر کس شاگرد آقای سیگاری شده بود همه آرزو داشتند که همیشه قد استوار آن معلم اول استوار باشد ولی این دنیای ابدی نیست و همیشه پرونده انسانهای خوب زود بسته می شود و عاقبت این معلم اول من و امیر حسین به آرزوی قلبی خود رسید و در کلاس درس مدرسه جعفری اسلامی فوت نمود . روحش شاد 

موسی اصغر زاده (خیاطی یگانه محل تولد فرهنگ اردبیل )

خیاطی که فرهنگ عامیانه مردم اردبیل را گرد آورد/ 22 سال تلاش حمایت نشد
اردبیل با قدمت بیش از پنج هزار سال و با برخورداری از تاریخ و تمدن غنی؛ مهد هنر و هنرمندانی بوده که برخی از آنان بدون اینکه شناخته شوند در بین مردم زیسته اند و البته بسیاری نیز بی مهری دیده اند، یکی از این افراد خیاطی به نام موسی اصغرزاده است که توانسته پس از 22 سال فرهنگ شفاهی و عامیانه مردم این سرزمین را گردآوری کند.

به گزارش خبرنگار مهر از اردبیل، در کوچه "فانتازیا" واقع در محله قدیمی پیر عبدالملک اردبیل مغازه خیاطی واقع شده که با دقت بیشتر می توان تلی از کتاب تازه چاپ و صدها اثر هنری و ادبی را در آن مشاهده کرد. بسیار بیشتر از سفارشات لباس هایی که باید برای مشتریانش بدوزد.

خیاطی "یگانه" از آن دست مغازه هایی است که در کنار قدمت بیش از نیم قرن موجی از هنر و ادب را در خود جای داده است.

موسی اصغر زاده صاحب این مغازه خیاطی متولد 1309 شهرستان مشگین شهر است. اما در سال 1328 با ترک دیار آباء و اجدادی خود، سکونت دائمی خود در اردبیل را آغاز می کند.

تشویق مجری برنامه رادیویی برای تدوین کتاب

این پیرمرد 84 ساله که دارای مدرک سیکل بوده و گفتنی های بسیار از فرهنگ مردم اردبیل دارد، در سال 43 با راهنمایی "انجوی شیرازی" مجری برنامه فرهنگ مردم در رادیو ایران به نگارش کتابی در خصوص فرهنگ شفاهی مردم اردبیل تشویق می شود.

اما زمانی که این هنرمند تصمیم به گردآوری فرهنگ شفاهی و عامیانه مردم خود می کرد، گمان نمی برد که در چاپ این کتاب دست حمایتی از سوی هیچ یک از دستگاه های فرهنگی استان دراز نشود.

بطوریکه تلاش 22 ساله نویسنده در تدوین این کتاب در نهایت با هیچ یک از شعارهای حمایت از نویسندگان و حفاظت از فرهنگ عامیانه تطابق نیافت و موسی اصغر زاده سال های بسیاری برای چاپ کتاب خود پشت در بسته ادارات به انتظار نشست.

کتابی که در طول حیات نگارش و چاپ خود نگرش مدیران فرهنگی به یکی از مهمترین ضروریات مردم شناسی یک منطقه را بیان کرده و با زبان بی زبانی از عمر طولانی گذشته بر چاپ خود شکوه می کند.

پیرمرد 80 ساله ای که 1100 صفحه تایپ کرد

موسی زاده به یاد دارد که به پیشنهاد رئیس وقت دانشگاه آزاد اسلامی در سال 65 به دنبال چاپ کتاب مورد نظر می رود. و پس از ناکامی در چند مرحله  راضی به ارائه آن بدون ذکر نام نویسنده به نشر فارابی؛ می شود و از این رواست که نویسنده از حال و روز رفته بر کتاب شکایت می کند.

موسی زاده در گفتگو با خبرنگار مهر تصریح کرد: بعد از این اتفاق کتاب چندین بار بازبینی شد، در سال 80 کتاب را با وجود کهولت سن شخصا تایپ کرده و صرفا صفحه آرایی آن را به فرد دیگری واگذار کردم.

وی با اشاره به اهمیت این کتاب در حوزه فرهنگی مردم و اینکه اولین کتاب در این زمینه بوده که در اردبیل گردآوری می شده است، ادامه داد که اداره ارشاد استان اردبیل هم از چاپ کتاب به بهانه کمبود اعتبار سر باز زد.

چاپ کتاب با وام بانکی

عمر چاپ کتاب بیش از اینها به درازا می کشد و با واگذاری کتاب به میراث فرهنگی و تشکیل سه هیئت بازنگری مجوز صادر می شود.

خوشحالی چاپ کتاب قبل از آنکه تن رنجور نویسنده را التیام بخشد با بد قولی میراث فرهنگی ملغی شده و نهایتا در سال گذشته نویسنده با دریافت وام بانکی خود اقدام به چاپ کتاب می کند.

دوره دو جلدی کتاب "فرهنگ عامیانه دارالارشاد اردبیل" در هزار و 100 صفحه در حالی متولد می شود که بازار کتاب جایگاهی برای آن تعریف نکرده و نویسنده اقدام به فروش تکی و در بیشتر مواقع هدیه کتاب به دوستان و آشنایان می کند.

به گفته موسی زاده هزینه 150 میلیون ریالی چاپ کتاب توسط هیچ دستگاهی حمایت نشد و هنوز مبلغ خرید 150 جلد کتاب از سوی اداره ارشاد استان اردبیل با گذشت چندین ماه پرداخت نشده است.

این نویسنده در ابتدای کتاب نوشته است "تقدیم به پیر سپید موی تاریخ، شهر دارالارشاد اردبیل" تا بنوعی دین خود را به شهر پنج هزار ساله ادا کرده و نیز بی مهری های برخی را با مهر پاسخ گفته باشد.

کتاب فرهنگ عامیانه دارالارشاد اردبیل در جلد اول به شیوه حیات، سنن و رسوم اردبیل و در جلد دوم به بایاتیلار (دو بیتی که هر بیت آن چهار مصرع است)، مثل لر (مثال ها) و چیستان ها پرداخته است.

موضوعاتی که برگرفته از تجربه سینه به سینه و مجموعه ای از فرهنگ غنی این منطقه بوده و با در نظر گرفتن سواد سیکل نویسنده به طرز موجزی جمع‌آوری شده است.

موسی زاده کتب دیگری در خصوص مدارک شیعه و تحقیقی در ضرب المثل های ترکی، فارسی و عربی در هزار و 400 صفحه به رشته تحریر در آورده که سرنوشت متمایزی به نسبت چاپ این کتاب نداشته است.

چنانچه اصغر زاده عنوان می کند که به دلیل عدم حمایت های لازم اینبار کتاب خود در زمینه شیعه را از طریق پست به بیت رهبری و به خدمت مقام معظم رهبری ارسال و در نامه ای که نوشته اشاره کرده که هزینه چاپ این کتاب را ندارد.

باز هم بی مهری؛ اینبار به اولین تکم خوان اردبیل

وی که در زمینه حوزه هنری و نمایشی از جمله کنده کاری، مجسمه سازی، عروسک سازی، تکم گردانی و... نیز تبحر ویژه ای داشته و آثار بسیاری زیبایی را خلق کرده است، از بی مهری های روا شده به خود در این حوزه نیز می گوید.

موسی زاده برای اولین بار در سال 43 آیین باستانی "تکم گردانی" را معرفی کرده و در تلویزیون تهران آن را اجرا می کند. همچنین در سال 76 برای اولین بار در افتتاحیه نمایش عروسکی در تالار وحدت، آیین تکم گردانی توسط این هنرمند معرفی و اجرا می شود.

موسی زاده علاوه بر ساخت تابلو و صورتک های چوبی یکی از اولین سازندگان تکم در اردبیل بوده و نمونه هایی نیز به موزه های کشور ارسال کرده است.

باید گفت که دارالارشاد اردبیل چشم چراغ هایی از فرهنگ غنی در بطن خود دارد که هنوز نتوانسته است دین آنها را ادا کند. همانطوریکه روزگار بر یادگار فرهنگی و هنری این پیرمرد سفید موی خوش نبخشیده تا این هنرمند نیز در زمانه خود ناشناس بماند.

.......................

گزارش و عکس:

محمد میرزایی ناطق - ونوس بهنود

میرجوادی هنرمندی مردمی

میرجوادی هنرمندی مردمی و ناشناس/ 

تصویری از تابلو قدیمی استاد میرجوادی


اصغرزاده در کنار تابلو نقاشی میرجوادی که هم اکنون در یکی از موزه های فرانسه می باشد


گزارش: ونوس بهنود

مایش "قصه دخترک و جنگل زیبا"

نمایش "قصه دخترک و جنگل زیبا"، به نویسندگی پرهام دلدار و کارگردانی حسن شیخ زاده، از 1 بهمن ماه در تالار فدک اردبیل روی صحنه می رود. 


به گزارش دریافتی سایت ایران تئاتر، داستان این نمایش، که ویژه کودکان و خانواده هاست و از سوی گروه تئاتر "عنوان" برای اجرای عمومی آماده شده، درباره دخترکی است که هنگام رفتن پیش پدرش، در جنگل گم می شود و ماجراهایی با حیوانات جنگل برای او اتفاق می افتد. 
در این نمایش موزیکال و کودکانه بازیگرانی چون آرمان دانشور، پریسا صدایی آذر، فاطمه موفق، سعیده افخمی، امیر‌عباس علیرضایی، حبیب اکبری جدی، نسترن فتحی، نیما فتحی، سعید عنایتی، فرید محمدی، رضا پزشکی، مهدی قبادی، نادر محمدی شیشه‌گران و احمد رستمی ایفای نقش می کنند. نمایش "قصه دخترک و جنگل زیبا" به تهیه کنندگی محمدباقر نباتی مقدم و از سوی گروه تئاتر "عنوان" تولید شده و نهادهایی چون شهرداری اردبیل، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی و انجمن هنرهای نمایشی استان اردبیل در اجرای آن همراهی می کنند. 
دیگر عوامل این نمایش عبارت اند از: دستیاران کارگردان: امیر عاقل‌زاده و آرمان دانشور، منشی صحنه:  جلال عزیزی، طراح صحنه: حسن شیخ‌زاده، طراح لباس: نسیم نادری، طراح نور: رامین فرزانه، طراح آفیش و بروشور: مهران رجبعلی‌زاده، طراح گریم: شاهد مجتهدزاده اردبیلی، آهنگساز: احمد جعفرپور، تنبک‌نواز: عزیز دانش تیموری، ساخت عروسک: داور نجفی، عکاس: نیما وقری مقدم، روابط عمومی: میترا شاهین، تبلیغات و اطلاع رسانی: مهدی جهاندیده، امور بازرگانی: بابک روغنی.
"قصه دخترک و جنگل زیبا" از 1 تا 10 بهمن ماه ساعت 16:30 در تالار فدک با بلیت 5  هزار تومان به صحنه می رود. 


خانه مناف زاده؛ اعجاز معماری اردبیل/

استانها > شمال > اردبیل
گزارش تصویری و تشریحی مهر؛
خانه مناف زاده؛ اعجاز معماری اردبیل/ شکنجه گاهی که هنرپرور شد
خانه های تاریخی بخشی از هویت فرهنگی و اجتماعی هر منطقه ای است، چنانچه کوچه رحمانی واقع در محله سرچشمه به عنوان یکی از محله های مرکزی و قدیمی شهر اردبیل؛ میزبان خانه ای است که با حدود یک قرن قدمت، قصه گوی داستان هایی از تاریخ این شهر و مردمان آن است.

به گزارش خبرنگار مهر در اردبیل، در سال 1350 هجری قمری مصادف با 1309 هجری شمسی معمار حاج محمد علی معماری به خواست حسین قلی صادقی خانه ای را در مرکز شهر اردبیل به مساحت هزار و 303 متر مربع احداث کرد که نه تنها در شیوه معماری و ساخت بلکه در استقامت زبانزد مردم شهر شد.

خانه ای که در پهلوی اول به تنها خانه کوشک مانند اردبیل شهره شد و تا مدت ها بخشی از تاریخ جامعه شناسی و مردم شناسی این شهر را در خود ساکن کرد.

حسین قلی صادقی که نزد برخی از شهروندان با نام فامیلی صادقین شناخته می شود پس از مدتی حیات در این خانه ترک منزل کرده و خانه را ابتدا به بهداری و سپس به بانک ملی اجاره داد.

وقتی پای ساواک به خانه باز شد

به لحاظ قرار گرفتن در بخش مرکزی حیاط – باغ  این خانه حالت کوشک مانند دارد. اختلاف سطح بین سمت شمالی و جنوبی معادل گامهای 9 پله، موجب شده که نمای جنوبی یک طبقه و شمالی دو طبقه به نظر برسد. این خانه کوشک که پلان مستطیلی دارد با هره چینی آجری دوال بندی و طرح و نقوش هندسی در نما، تزیین شده است.

به دلیل همین ویژگی طبقه اول از یکسو به مانند زیر زمین و از سوی دیگر خانه به مانند طبقه همکف شناخته می شود.

وقتی بانک ملی اجاره خانه را به سازمان امنیت یا ساواک سابق واگذار می کرد، به عقیده برخی همسایه ها این ویژگی مورد استفاده ساواک برای شکنجه زندانیان بود.

بطوریکه یکی از همسایه های این خانه تاریخی به یاد دارد که زندانیانی به این خانه آورده شده و تا مدت ها در همان جا حبس می شده اند و تاکید داشت که به دلیل نوع ساختمان این خانه و معماری ویژه آن؛ صدای شکنجه به گوش نمی رسید.

آجر و خاکی که زلزله را رسوا کرد

رئیس هیئت مدیره موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل ویژگی منحصر به فرد این خانه را استقامت آن می داند و یادآور می شود که اساس این خانه از آجر و خاک بوده و در ساخت آن از سیمان استفاده نشده و در مقایسه با خانه های تاریخی اردبیل جزو نمونه های منحصر به فرد محسوب می شود.

محمود محمد هدایتی با اشاره به معماری اصیل و قدرت بنا با وجود گذشت 100 سال از قدمت آن افزود: این خانه در طول عمر نزدیک به یک قرن خود حتی زلزله شش ریشتری اردبیل را پشت سر گذاشت.

وی در بیان تاریخ شیرین و تلخ این خانه ارزشمند که پس از واگذاری به حوزه هنری به مکانی برای هنرمندان استان تبدیل شده است، تصریح کرد: بعد از حضور موقت سازمان امنیت این خانه در اختیار خانواده مناف زاده قرار می گیرد.

دعوای همسایه بهانه ثبت ملی

وی تاکید کرد: در سال 1354 هجری شمسی خانواده مناف زاده در این خانه تاریخی ساکن می شود و مناف زاده ها این خانه را از صادقی که در واقع پدر زن یکی از برادرانشان بود، خریداری می کنند.

در عین حال اختلاف نظر با همسایه در خصوص مالکیت و بهسازی خانه بهانه ای می شود تا در غفلت میراث فرهنگی، مناف زاده ها این خانه را با هدف حفظ از تغییرات احتمالی به ثبت ملی برسانند.

این اثر در تاریخ ۱۲ بهمن ۱۳۸۱ با شماره ۷۴۰۱ به ‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده و در نهایت در سال 82 به قیمت نازلی به حوزه هنری استان فروخته می شود.

مالکیتی که کارشناسی نبود/ خانه مناف زاده نیازمند توجه

خانه مناف زاده هم اکنون در اختیار حوزه هنری اردبیل قرار داد. با وجود اینکه به نظر می رسید ثبت ملی این اثر تاریخی بتواند شدت گزندهای مختلف به آن را به حداقل برساند در مقایسه با وضعیت این ساختمان در ده سال اخیر نتایج مثبتی حاصل نمی شود.

یک کارشناس میراث فرهنگی معتقد است واگذاری خانه های تاریخی به دستگاه اداری و تغییر کاربری به استفاده اداری موجب تخریب جدی ساختمان و از بین رفتن اثر تاریخی می شود.

فاطمه خداپناه تاکید کرد: تاثیری که این تغییر کاربری برای خانه مناف زاده به همراه داشته در طول دهه های قبلی حیات این خانه تجربه نشده است.

وی با بیان اینکه زمانی در این خانه درختان متعدد و بالغ بر هزاران شاخه گل لاله پرورش داده می شد، ادامه داد: با این وجود دستگاه اداری بعد از سکونت پوشش گیاهی هر دو حیاط اصلی و خلوت خانه را به حداقل رساند.

این کارشناس خانه های تاریخی افزود: علاوه بر این تغییر در معماری داخلی ساختمان و مناسب سازی برای استفاده اداری، حجم قابل توجه مراجعه ارباب رجوع و احتیاط حداقلی در نگهداری یکی از شاخص ترین آثار تاریخی اردبیل موجب شده خانه مناف زاده با صدمات جبران ناپذیری مواجه شود.

تغییر کاربری خانه های تاریخی یکی پس از دیگری

این اظهارات درحالی قابل تامل می شود که پس از گذشت 10 سال از سکونت حوزه هنری، این نهاد به بهانه قدمت، عدم امکان مرمت و غیرقابل سکونت بودن؛ این خانه را ترک و در ساختمان جدید اسکان یافت.

بطوریکه طی سال های گذشته مدیر کل حوزه هنری استان اردبیل بارها خواستار تکمیل مجتمع هنرهای دینی استان – که بالغ بر 9 سال ساخت آن طول کشید- و نقل مکان بخش اداری حوزه هنری به این ساختمان شده بود.

این تاکیدات تا جایی ادامه یافت که بالاخره ساختمان جدید تکمیل و این سازمان اوایل سال جاری بخش اداری خود را به ساختمان جدید منتقل کرد.

البته این جابه جایی خبرهای مثبتی برای دوستداران آثار تاریخی بویژه خانه های تاریخی نداشت، چراکه حوزه هنری این ساختمان را به مرکز آموزش خود تبدیل کرد تا همچنان مورد استفاده شدیدتر قرار داشته باشد.

خانه مناف زاده یکی از خانه های تاریخی اردبیل است، خانه ای که با وجود ابهت، عظمت و شکوه معماری و تاریخی از درهای کوتاه با هدف ترویج فروتنی و تواضع برای ساکنان برخوردار بوده و هم اکنون در وضعیت نامناسبی نگهداری می شود.

به عقیده کارشناسان تغییر کاربری خانه های تاریخی در اردبیل در حالی رواج یافته که این موضوع نیازمند بازبینی و برخورد حرفه ای با نحوه نگهداری میراث تاریخی و معنوی آیندگان است.

.......................................

گزارش و عکس: ونوس بهنود

فراموشی بخشی از تاریخ اردبیل

فراموشی بخشی از تاریخ اردبیل/ مرکز اسناد راه اندازی شود
اردبیل – خبرگزاری مهر: اردبیل از گذشته تاکنون به دلایل متعدد از جمله قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم، شکل گیری دولت صفوی به عنوان اولین حکومت شیعی، حمله روس ها، دوران مشروطیت، معرفی چهره های فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و... از اهمیت ویژه ای در تاریخ کشور برخوردار است، اما به دلیل نبود مرکز اسناد تخصصی بخشی از تاریخ این استان هم اکنون در حال فراموشی است.

به گزارش خبرنگار مهر، استان اردبیل یکی از تاثیر گذارترین شهرهای کشور در برهه های مختلف تاریخی بوده و این اهمیت در قالب سندهای تاریخی بسیاری مورد تاکید قرار گرفته است، اسنادی که گویای تاریخ و فرهنگ این منطقه بوده و نقش آن را در مبارزات تاریخی بازگو می کند.

بخشی از این اسناد مربوط به دوران مشروطه و نقش اردبیل در این برهه تاریخی است، چنانچه احمد کسروی برای نگارش کتاب "تاریخ مشروطه" به اسناد بسیاری در اردبیل استناد و بسیاری از سندهای مربوط به استان را در اختیار گرفت.

اما امروز بخش عمده ای از اسناد تاریخی این استان به دلیل عدم وجود مرکز اسناد، عدم دلسوزی مسئولان فرهنگی، بی توجهی بنیادها و مراکز فرهنگی و تاریخی و... از دست رفته و یا نابود شده است تا حلقه گمشده بسیاری در نقش تاریخی اردبیل در کشور دیده شود.

ایجاد مرکز اسناد استان اردبیل به عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین شهرهای کشور بویژه از زمان صفویان به بعد خواست تمام فعالان فرهنگی و اجتماعی است، چنانچه مدیر موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل عدم وجود این مرکز را در اردبیل قابل توجیه نمی داند.

اردبیل مرکز اسناد ندارد

محمود محمد هدایتی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه در حال حاضر اردبیل با وجود نقش شاخص در برهه های تاریخی مرکز اسناد ندارد، اضافه کرد: با وجود پیشنهاد طرحی مبنی بر راه اندازی سازمان اسناد در این شهر، مرکز اسناد در یکی از تاثیر گذارترین شهرهای کشور موجود نیست.

وی با اشاره به وجود برخی از اسناد استان در مرکز اسناد وزارت امور خارجه تاکید کرد: اسناد موجود در نمایندگی وزارت امور خارجه نیز مرتبط با مکاتبات دولتمردان و سرکنسول گری اردبیل است و پاسخگوی نیاز محققان نیست.

هدایتی با اشاره به جمع آوری اسناد صنایع مستظرفه سال های 1304 تا 1324 در اردبیل اضافه کرد: با این وجود عدم دقت در نگهداری بسیاری از اسناد مطالعه نشده و خام و البته با بی توجهی برخی از مسئولان فرهنگی قبلی طرح ساماندهی متوقف شد.

پرداخت اندک به مشروطه در اردبیل

وی از جمله خلاءهای مطالعاتی در خصوص اسناد تاریخی اردبیل را پرداخت اندک به محدوده تاریخی شکل گیری مشروطه و نقش اردبیل در آن برهه عنوان کرد.

مدیر موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل افزود: با وجود اینکه احمد کسروی برای نگارش کتاب "تاریخ مشروطه" از اردبیل سند می گرفته است، امروز اسناد اندکی در این حوزه موجود است.

وی خواستار توجه دستگاه های فرهنگی نسبت به جمع آوری اسناد تاریخی استان شد و تاکید کرد: اسناد تاریخی می تواند گره های تاریخی را گشوده و زمینه مطالعه احوال گذشتگان را فراهم کند.

هدایتی با اشاره به تالیف، تدوین و انتشار کتب تاریخی متعدد از سوی این موسسه با هدف جمع آوری و حفظ برخی اسناد موجود تاکید کرد: این کتب می تواند بخشی از تاریخی این استان را در حوزه های مختلف شفاف و نمایان کند.

وی تاریخ آموزش و پرورش، وقف نامه های موجود در اردبیل و وقف نامه شیخ صفی الدین، تاریخ شهر و شهرداری های استان، عشایر و امنیت ملی و... را از جمله این کتب برشمرد و یادآور شد: البته مهمترین بخش در این زمینه گردآوری و تدوین کتاب تاریخ نمایندگان اردبیل در مجالس قانونگذاری بود که هم اکنون جلد اول آن در حال چاپ است.

حضور نمایندگان اردبیلی از مجلس چهارم

مدیر موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل با بیان اینکه در این زمینه اسناد بسیار مهم و قابل توجهی در این استان وجود دارد ادامه داد: جلد اول این کتاب از آغاز فعالیت مجلس تا پیروزی انقلاب اسلامی است.

وی با بیان اینکه اردبیل از انتخابات دور چهارم مجلس پیش از انقلاب نماینده به خانه ملت فرستاده است، تصریح کرد: تا قبل از دوره چهارم به دلیل شرایط ویژه این منطقه و عدم آمادگی برای رای گیری نماینده از اردبیل معرفی نمی شد.

هدایتی در عین حال با بیان اینکه در چهار دوره اول با وجود عدم وجود نماینده مستقل اردبیل دو نماینده اردبیلی از شهرهای دیگر کشور به مجلس معرفی شده اند، یادآور شد: سید حسین اردبیلی نماینده مشهد و سید جلیل اردبیلی نماینده تبریز از نمایندگان مجلس بوده اند.

وی افزود: در دور چهاردهم شیخ حسین لنکرانی از اردبیل به مجلس معرفی می شود که ویژگی برجسته فعالیت های وی مذاکره باپیشه وری بوده است.

این کارشناس تاریخی اردبیل با بیان اینکه فعالیت برجسته این نماینده موجب شناخته شدن هر چه بیشتر اردبیل می شود، اضافه کرد:از دور پنجم سه نماینده معرفی شده و این روند تا مجلس پیش از انقلاب تداوم داشته است.

فعالیت اولین زن نماینده در سال 54

وی با بیان اینکه اسناد بازگو کننده بسیاری از ابهامات در این زمان و فعالیت های صورت گرفته است، عنوان کرد: اردبیل پیش از انقلاب اولین نماینده زن را در دوره 24 ام انتخابات مجلس و بین سال های 54 تا 57 معرفی کرده است.

هدایتی با تاکید بر اینکه این دوره آخرین دوره مجلس پیش از انقلاب بوده است و لطیفه وحیدی از آخرین نمایندگان اردبیل در این مجلس بشمار می رود، افزود: موسسه مطالعات تاریخ اردبیل در نظر دارد مطالعه نمایندگان اردبیل را در جلد دوم خود از بعد از انقلاب تا دوره نهم دنبال کند.

تاریخ مکتب خانه هادر اردبیل

گزارش مهر؛
تاریخ مکتب خانه ها در اردبیل/ شاگردانی که به شهرت جهانی رسیدند
اردبیل – خبرگزاری مهر: پیش از تاسیس و آغاز به کار مدارس، تعلیم و تربیت در اردبیل همچون سایر مناطق کشور تا قرن ها از طریق مکتب خانه هایی صورت می گرفت که شاگردان آن امروز در گروه شخصیت های بزرگ و فاخر شناخته می شوند.

به گزارش خبرنگار مهر، مکتب خانه ها از مهمترین مراکز تعلیم و تربیت اولیه در اردبیل بوده که نگاهی به نحوه فعالیت آن بیانگر واقعیت های مهمی از گذر تاریخی این منطقه و چگونگی شکل گیری مراکز علمی آموزشی محسوب می شود.

اگر امروز مدرسه و دانشگاه مسئولیت تعلیم دانش آموز را به عهده گرفته است در زمانه ای ملا و آخوند باجی ها وظیفه آموزش کودکان و نوجوانان را بر عهده داشته اند.

موضوعی که به عقیده مورخان حلقه مهمی از زنجیره روند شکل گیری حوزه های آموزشی بوده و به طریقی برخی آموزه های آن کم و بیش در بافت های آموزشی امروزی باقی مانده است.

رواج مکتب خانه در شهرهای مختلف اردبیل

مدیر موسسه مطالعات تاریخ اردبیل در این خصوص تاکید دارد که مکتب خانه در گذشته جایگاه رفیعی در اردبیل داشته و در شهرهای مختلفی از جمله خلخال، نمین، سرعین، مشگین شهر و مغان مکتب خانه دایر بوده است.

وی در گفتگو با مهر تصریح کرد: علاوه بر این از جمله مکتب داران معروف اردبیل می توان میرزا عزیر، حاج آخوند، آخوند باجی تبرک، میراز محمد علی احزن اردبیلی، ملا حسینعلی، حاج میرزا فتح الله، ملا حسنعلی و پسرش حاج میرزا محسن خوشنویس را نام برد.

محمود محمد هدایتی اشاره می کند که مکتب خانه های این شهرستان ها به تفصیل در کتابی تحت عنوان "تاریخ آموزش و پرورش اردبیل" معرفی شده است.

آمادگی ذهنی و جسمی کودک؛ ملاک حضور در مکتب خانه

ثبت نام در مکتب خانه بدون اینکه همراه با تشریفات باشد صرفا با ملاک توان کودک برای نشستن و تعلیم گرفتن همراه بوده است.

مرحوم بابا صفری نویسنده کتاب "اردبیل در گذرگاه تاریخ" آورده که مکتب دار کودکان را از پنج سالگی می پذیرفته و همین که طفل می توانسته بنشیند و آماده خواندن باشد می توانسته در مکتب خانه و یادگیری حاضر شود.

در گذشته دوره تحصیل  مشخص و معین نبوده و خانواده ها برخورد سلیقه ای با آموزش کودکان داشته اند. چنانچه آموزش معمولا تا سن بلوغ و 15 سالگی صورت می گرفته و پس از آن نوجوانان روانه بازار برای کسب صنعت و پیشه می شدند.

چهار دوره آموزشی با تنوع تدریس

در مکتب خانه های اردبیل دوره های آموزشی به چهار بخش دوره پیش از دبستان، دبستان، دوره سوم و دوره عالی تقسیم بندی شده بود.

دوره پیش از دبستان مربوط به مکتب خانه هایی با حضور آخوند باجی ها بوده که آموزش اولیه به مانند مهد کودک را برعهده داشته است. در این دوره کودکان تا اذان ظهر تحصیل می کردند.

در دوره دبستان ملا و آخوند های برجسته کودک را تعلیم می دادند و پس از آن مدرسه و آموزش عالی آغاز می شد. در این دوره نیز تحصیل از اذان صبح تا اذان مغرب با وقفه یک ساعته برای ناهار همراه بود. اما تفاوت دوره های آموزشی به مانند شیوه آموزش فعلی در مواد درسی و به صورت پله به پله بوده است.

عم جز، حروف ابجد و زبان سیاق

شیوه آموزش در مکتب خانه ها براساس قوانین و مقررات خاص خود بوده است، چنانچه یکی از بانوان مسن اردبیلی می گوید آموزش کودکان در مکتب خانه های اردبیل در تمامی روزهای هفته به غیر از روز جمعه و در تمامی ماه های سال حتی در تابستان اجرا می شد.

حمیده پورعظیم آذر افزود: مکتب دار روز شنبه را به صورت ویژه به بهداشت و روز پنج شنبه هر هفته به دوره کردن درس های یک هفته سپری شده اختصاص می داد. شیوه تدریس نیز اینگونه بود که مکتب دار اول تدریس را به صورت انفرادی برای شاگردان بزرگتر انجام می داد و این شاگردان وظیفه آموزش شاگردان کوچکتر را به عهده داشتند.

وی با بیان اینکه آموزش هم ابتدا از الفبا و ترکیب حروفات آغاز می شد که مشابه آن امروز نیز اجرایی می شود، یادآور شد: پس از الفبا جزوه ای از جز 30 ام قرآن به کودکان تعلیم می شد و چون این جزء با سوره "عم" آغاز شده بود به "عم جزء" شهرت یافت.

این بانوی اردبیلی تصریح کرد: علاوه بر این آموزش حروف ابجد نیز با هدف تمیز حروف فارسی و عربی و آشنا شدن با صداهای عربی و ادا کردن درست کلمات قرآن اجرا می شد.

در کنار این مطالب، آموزش سیاق یا علم حساب نیز در مکتب خانه ها صورت می گرفت. این علم که برای نوشتن دفاتر دیوان وضع شده در حال حاضر نیز در بین برخی دکاندار ها و بازاریان اردبیل رواج دارد.

نویسنده کتاب ارزشمند "اردبیل در گذرگاه تاریخ" در خصوص آموزش در مکتب خانه ها تاکید دارد که در دوره پیش از دبستان آموزش اولیه الفبا و عم جزء و در دوره دبستان ادامه آموزش اولیه اجرا می شده است.

دانش آموز پس از دبستان برای آموزش علوم دیگر به مدارس می رفته که به دلیل وضعیت مالی آن زمان خانواده ها تعداد اندکی از ادامه تحصیلات استقبال می کرده اند.

متناسب با سواد و سلیقه مکتب دار کتب دیگری از جمله صد کلمه امیر به عربی و ترجمه آن به فارسی، مثنوی، حلوای شیخ بهایی، موش و گربه عبید زاکانی، پند نامه فرید الدین عطار، گلستان و بوستان سعدی، دیوان جودی، دیوان حافظ، حسین کرد، خاورمیانه، ترسل و جامع المقدمات تدریس می شده است.

"اتی سنون، سموگی منیم"

تنبیه در مکتب خانه های قدیم که هنوز هم قدیمی های اردبیل به آن اشاره می کنند از جمله مواردی بوده که به عنوان رکن آموزشی تلقی می شده است.

والدین با سپردن فرزند خود به مکتب دار با بیان جمله "اتی سنون، سموگی منیم" به معنی گوشت فرزندم مال شما، استخوان اش مال من" مهر تائید کامل خود را برای تنبیه کودک تا تکمیل مرحله آموزش می زدند.

بطوریکه کاتب علاوه بر اینکه ترکه های چوبی بلند و کوتاه را کنار تشکچه خود به همراه داشته از فلک کردن کودکان نیز غافل نبوده است.

تمرکز مکتب خانه ها بر علوم دینی و بهره گیری از مساجد

یکی از مهمترین شاخصه های مکتب خانه ها تمرکز بر آموزش علوم دینی و تلاوت قرآن بوده است، بطوریکه همین موضوع موجب شد استفاده از مساجد در شکل گیری مکاتب نقش بسزایی داشته باشد.

مدیر موسسه مطالعات تاریخ اردبیل در این زمینه یادآور می شود: با وجود اینکه مکتب خانه در هر جایی از جمله دکان و منزل کاتب برگزار می شد، مساجد در شکل گیری اولیه آن نقش بسزایی داشته اند.

هدایتی عنوان کرد: بررسی مکتب خانه های اردبیل نشان می دهد استفاده از مسجد برای تدریس از جمله امور عادی تلقی می شده است.

وی افزود: علاوه بر این تمرکز مکتب خانه به آموزش قرآن از جمله موضوعاتی است که ارتباط تنگاتنگی با مساجد به عنوان اولین پایگاه های آموزشی ایجاد کرده است.

جایگاه ویژه آخوند باجی ها و مکتب داران

این نویسنده اردبیلی همچنین به احترام ویژه آخوندباجی ها و مکتب داران در بین مردم اشاره کرد و گفت: آموزش قرآن و با سواد کردن کودک حتی اگر با شیوه صرف حفظ کردن و بدون تدبر و اندیشه باشد، موجب شده بود کاتب از احترام ویژه در بین مردم برخوردار باشد.

وی با استناد به مطالعات تاریخی مکاتب اردبیل ادامه داد: به عنوان مثال آخوند باجی یا عاقله زنی که بچه ها را درس می داد در تمامی مجالس شاگردان خود دعوت می شده و در صدر مجلس جای داشته است.

هدایتی تصریح کرد: دانش آموزان در مناسبت های مختلف هدایایی به کاتب عرضه می کردند و کاتبان از هدایا و هزینه اندک دریافتی از شاگردان امرار معاش می کردند.

به گفته وی زمانی که دانش آموزی موفق به ختم قرآن می شد مهمانی در منزل خود ترتیب می داد و با شیرینی و ناهار از کاتب و همکلاسی ها پذیرایی می کرد.

شاگردانی که شهرت جهانی یافتند

این محقق تاریخ اشاره دارد که به دلیل سواد و درایت ویژه در تعلیم و تربیت مکتب داران اردبیل توانستند چهره های شاخصی را تربیت کنند که امروز به شهرت جهانی دست یافته اند.

از آن جمله می توان به شاگردان مرحوم میرزا عزیز شامل خانواده موذن زاده اردبیلی، استاد تدین، استاد یحیوی شاعر و مرثیه سرای جهانی، غلام قنبرو حاج سلیمان مطلب زاده کارشناس ارشد ادیان و عرفان دانشگاه تهران اشاره کرد.

هدایتی افزود: درخشش شاگردانی از این دست در سایر مکتب خانه های اردبیل نیز مشاهده می شود بطوریکه تربیت یافتگان آن دوره هر یک نقش چشمگیری در پیشرفت و اعتلای فرهنگی، هنری، اجتماعی و... داشته اند.

اما با رواج مدارس و آغاز به کار اولین مدرسه اردبیل در سال 1322 به تدریج سهم فعالیت مکتب خانه ها کاهش یافت و وظیفه آموزش به مدارس سپرده می شود.

به عقیده مورخان مکتب خانه ها با وجود ضعف های شاخص در شیوه های تعلیم و تربیت از عناصری در زمینه تربیت و تعلیم بهره می گرفته اند که امروز با وجود پیشرفت های حاصل شده به عنوان ضروریات آموزشی تلقی می شود.

عناصری که در سایه مطالعه عمیق تر مکتب خانه ها می توان به درک و استنباط چرایی درخشش چهره های شاخص علمی، فرهنگی، مذهبی، اجتماعی و سیاسی از گذر آموزشی آن دست یافت.

...........................

گزارش: ونوس بهنود


موزه آموزش و پرورش اردبیل راه اندازی شود

نستانها > شمال > اردبیل
هدایتی خواستار شد:
موزه آموزش و پرورش اردبیل راه اندازی شود
اردبیل – خبرگزاری مهر: مدیر موسسه مطالعات تاریخ اردبیل خواستار راه اندازی اولین موزه آموزش و پرورش در این استان شد.

محمود محمد هدایتی در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به وجود اسناد شاخص از تاریخ آموزش و پرورش اردبیل تصریح کرد: راه اندازی موزه آموزش و پرورش به منظور معرفی حوزه فرهنگی و پرورشی استان ضرورت ویژه است.

وی تاکید کرد: قدمت آموزش و علم آموزی در اردبیل به چند قرن می رسد و با توجه به اسناد ممتاز طرح راه اندازی موزه به آموزش و پرورش پیشنهاد شده اما تاکنون مورد توجه قرار نگرفته است.

مدیر موسسه مطالعات تاریخ اردبیل با بیان اینکه با اجرای این طرح در دوره مدیران قبلی آموزش و پرورش و در مدرسه "کمال" واقع در کوچه عارف اردبیل موافقت شده بود، از مسئولان این سازمان خواستار عملیاتی شدن آن شد.

وی تاکید کرد: این موزه می تواند تاریخ غنی آموزش در این استان را معرفی کرده و به عنوان یکی از اقدامات شاخص فرهنگی در تاریخ استان ثبت شود.

هدایتی با اشاره به گردآوری اولین کتاب "تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل" اضافه کرد: در این کتاب پیشگامان آموزش و پرورش استان، مکاتب و مدارس معرفی شده اند.

وی با بیان اینکه این کتاب هم اکنون در مرحله تصحیح و چاپ است، یادآور شد: این مجموعه شامل تاریخ آموزش و پرورش اردبیل از زمان میرزا عزیز مکتب دار تا دوره پهلوی دوم بوده و به همین منظور تاکنون 400 قطعه عکس منتشر نشده از مدارس مختلف اردبیل از دوره پهلوی اول و دوم جمع آوری شده است.

مدیر موسسه مطالعات تاریخ اردبیل همچنین از انتشار جلد دوم این مجموعه نیز در آینده ای نزدیک خبر داد و تاکید کرد که در جلد دوم این کتاب نیز ادامه فرآیند شکل گیری آموزش و پرورش ارائه خواهد شد.

کیتابچی بهروز

کیتابچی بهروز

دوستان عزیزمان در هفته نامه آوای اردبیل مانند کارهای دیگرشان ویژه نامه ارزشمندی را به مردم اردبیل هدیه کرده اند وآن ویژه نامه کیتابچی بهروز است و دوست ارزشمندم محمد باقر نباتی مقاله مرا با نام ((بهروزکتابفروش محبوب من ))به چاپ رسانده است.

متن مقاله چاپ شده در ویژه نامه کتابچی بهروز درهفته نامه آوای اردبیل:



بهروزکتابفروش محبوب من

                               (نوشته محمود محمد هدایتی )

نکته اول:

                                                                            در فرهنگ شفاهی  ما  اردبیلی ها مواردی وجود دارد  که فقط و فقط مختص اردبیل است و در هیچ جای دنیا نمی توان یافت و یکی از این مورد مشهور شدن هر فرد با انصاف ،خوش رو ،خوش برخورد با اسم کوچک خود می باشد مثلا دواخانه حاج تسلیم ،ساندویچی حسن عمو،حسن آرتیست ،داروخانه جعفر آقاو...از این موارد اگربه اطرافمان دقت کنیم موارد زیاد می توان یافت ،بر خلاف کل ایران که نام خانوادگی معرف هر فرد است ولی در اردبیل اگر کسی بگوید حاج تسلیم همه می دانند که منظور حاج تسلیم داننده دوا فروش داخل بازار است با این مقدمه می خواهم فردی را معرفی کنم که اگر از هر طرف ورودی شهر که وارد می شدی و می پرسیدی کتابچی بهروز همه مرکز شهر را نشان می دادند و دیگر احتیاج نداشت بگویی بهروز فتاحی فرزند محمد قلی متولد 1318 با شماره شناسنامه 429صادره از اردبیل چون در اردبیل با توجه به آن فرهنگ منحصر بفردش هر چقدر هم کتابفروشی باشد و اسم همه بهروز باشد ولی همه می فهمند منظور سوال کننده بهروز فتاحی است کتابفروشی خوش اخلاق و خوش برخورد وبا معلومات .

نکته دوم :

هیچ وقت یادم نمی رود دهه شصت زمانی که سوم راهنمایی را می خواندم اولین باراو را دیدم و آدرس کتابفروشی بهروز را از دامادمان که در میدان سرچشمه مغازه داشتند گرفته بودم و با دیدن او  با آن فیزیک بدنی منحصر بفردش یک ربع پشت شیشه به او نگاه کردم و نمی دانم چه حسی بود که جرات وارد شدن به کتابفروشی را از من گرفته بود و زمانی به خود آمدم دیدم با ویلچر خود جلوی مغازه آمده وبه من نگاه می کند و من بلافاصله بدون اینکه سوالی از من بپرسد گفتم :((منم تیمور جهان گشا )) او خندید و گفت: پس تویی تیمور جهانگشا نمی دانستم باید به کلانتری زنگ بزنم و من با ترس گفتم نه منظورم کتاب منم تیمور جهانگشاست و نفسی کشید و گفت :راحت شدم فکر کردم تیمور جهانگشایی.

نکته سوم:

مرحوم بهروز خوب می دانست آن 300تومن 400تومن هایی که برای خرید کتاب به اومی دهم خیلی راحت بدست نیامده نتیجه ده روز صرفه جویی است که از پول مدرسه جمع کرده ام و همیشه در فروش کتاب به من وسواس نشان می داد کل کتابهای ذبیح الله منصوری را از بهروز خریده بودم و هر موقع کوشه کتابهای خود را نگاه می کردم کلمه بهروز که منظور کتابفروشی بهروز بود می دیدم و به یاد تیمور می افتادم و می خندیدم نکته جالب اینکه تا سال 1372که وارد دانشگاه شدم فکر می کردم نام خانوادگی وی بهروز است ودر این سال بود که برای اولین با ر فهمیدم که اسم کامل کتابفروش محبوب من بهروز فتاحی است .

آخرین نکته :

تابستان امسال که برای تکمیل کتاب تایخ آموزش و پرورش اردبیل اسناد دبیرستا ن صفوی را با دوستان خود مورد بررسی قرارمی دادیم به طور اتفاقی اسناد و مدارک تحصیلی مرحوم بهروز فتاحی را پیدا کردیم و انتشار این عکس و اسناد برای اولین بارشاید یادگاری باشد برای آن مردی که با تمام مشکلاتی که وجود داشت تا آخر عمر کتابفروش باقی ماند .                  روحش شاد

 

 

 

مقاله ای از استادم دکتر علی اکبر دیانت

مقاله ای از استادم دکتر علی اکبر دیانت

دکتر علی اکبر دیانت متخصص دوران صفویه و عثمانی که در سالهای دهه هفتاد در دانشگاه استاد ما در دروس عثمانی و صفویه بود وبه یاد سالهای ۱۳۷۱در دانشگاه آزاد واحد شبستر که در آن سالها دانشگاه فقط ۴کلاس داشت ولی الان دانشگاه آزاد شبستر دارای دو کتابخانه واقع در مجتمع یک و مجتمع دو می‌باشد که کتابخانه مرکزی دانشکده فنی و کتابخانه مرکزی دانشکده علوم انسانی و هنر می‌باشد که دارای ۴۶۲۳۶ جلد کتاب فارسی و ۷۰۰۰ کتاب انگلیسی می‌باشد. 

دانش‌آموختگان ۱۲۰۰۰
نوع واحد بسیار بزرگ

و به یاد مرحوم دکتر کامل میلان



 علی‌اکبر دیانت ،دایره المعارف بزرگ اسلامی :
اِبْراهیمْ‌پاشا،   دومین صدراعظم سليمان‌ قانونی‌ دهمين‌ سلطان‌ عثمانی‌ (حك‍: 926-974ق‌/1520- 1566م‌)، معروف‌ به‌ ابراهيم‌ پاشاي‌ «مقبول‌»، «مقتول‌» و «فرنگی‌» (صدارت‌: 929-942ق‌/1523- 1535م‌) (مراد بيك‌، 3/239؛ عثمان‌زاده‌، 24). او در پارغه‌ (پارگا، پارگه‌) از توابع‌ استان‌ يانيه‌ (يانيا) در اپير آلبانی زاده‌ شد.

پدرش‌ يونس‌ (اوزون‌ چارشيلی‌، «تاريخ‌ عثمانی»1، II/546) دريانورد بود (هامر پورگشتال‌، 5/36) و عثمان‌زاده‌ نسب‌ او را به‌ يانقو بن‌ ماديانه‌، بانی‌ افسانه‌اي‌ ديوارهاي‌ دفاعی‌ استانبول‌ می‌‌رساند (ص‌ 24). در كودكی‌، دزدان‌ دريايی‌ ابراهيم‌ را اسير كرده‌، در شهر مغنيسا (مانيسا، مغنيسيه‌) به‌ بيوه‌ زنی‌ ترك‌ فروختند. اين‌ زن‌ به‌ تربيتش‌ همت‌ گماشت‌ و او را دانش‌ و هنر از جمله‌ موسيقی‌ بياموخت‌.

سلطان‌ سليمان‌ كه‌ در ايام‌ وليعهدي‌ در مغنيسا می‌‌زيست‌، هنگام‌ گردش‌ در شهر صداي‌ ساز او را شنيد و آنچنان‌ شيفته‌ گرديد كه‌ به‌ رغم‌ ميل‌ صاحبش‌ او را خريد (هامر پورگشتال‌، 5/36؛ «دائرة‌المعارف‌ پادشاهان‌ عثمانی2» I/227) و در دفتر ويژۀ خود به‌ كار گمارد. ابراهيم‌ با ذكاوت‌ و لياقت‌ فوق‌العاده‌اش‌ توجه‌ و علاقۀ سليمان‌ را به‌ خود جلب‌ كرد و از چنان‌ محبوبيتی‌ برخوردار شد كه‌ سليمان‌ دوري‌ او را حتی‌ براي‌ مدتی‌ كم‌ تحمل‌ نمی‌‌كرد (مراد بيك‌، 3/244). او كه‌ يار وفادار و مشاور ارزشمند شاهزادۀ عثمانی‌ شده‌ بود، پس‌ از چندي‌ ابتدا مقام‌ «طوغانچی‌» (شكاربان‌ و مسئول‌ مرغان‌ شكاري‌) و آنگاه‌ مقام‌ اتاق‌داري‌ خاص‌ «خاص‌ اوداباشی‌» وي‌ را بر عهده‌ گرفت‌.

 

بعد از درگذشت‌ سليم‌ و بر تخت‌ نشستن‌ سليمان‌، ابراهيم‌ نيز همراه‌ ولينعمت‌ خود به‌ استانبول‌ آمد و در همان‌ مقام‌ اتاق‌داري‌ خاص‌ به‌ خدمت‌ مشغول‌ شد. علاقۀ سلطان‌ به‌ او روزبه‌روز افزون‌تر و دوستی‌ آن‌ دو مستحكم‌تر می‌‌شد. در پی‌ مخالفت‌ صدراعظم‌ پيري‌ پاشا با لشكركشی‌ سليمان‌ به‌ جزيرۀ رودس‌، فرمانرواي‌ عثمانی‌ كه‌ براي‌ ارتقاء مقام‌ ابراهيم‌ پاشا دنبال‌ فرصت‌ می‌‌گشت‌، پيري‌ پاشا را از صدارت‌ عزل‌ و بازنشسته‌ كرد و طی‌ فرمانی‌ در 13 شعبان‌ 929ق‌/26 ژوئن‌ 1523م‌ مهر صدارت‌ عظمی‌ را به‌ ابراهيم‌ پاشا (آغا) داد (عطايی‌، 93؛ قره‌ چلبی‌‌زاده‌، 419؛ منجم‌ باشی‌، 3/480؛ هامر پورگشتال‌، 5/36) و در عين‌ حال‌ بيگلر بيگی‌ روم‌ ايلی‌ را نيز به‌ وي‌ واگذار نمود (عثمان‌زاده‌، 24). پيشرفت‌ سريع‌ و روزافزون‌ ابراهيم‌ و انتصاب‌ وي‌ به‌ بالاترين‌ مقام‌ حكومتی‌ كه‌ برخلاف‌ عرف‌ معمول‌ در خاندان‌ عثمانی‌ انجام‌ يافته‌ بود، موجب‌ شگفتی و حتی حسد درباريان‌ شد و برخی‌ مدعيان‌ مقام‌ صدارت‌ را آزرده‌ خاطر ساخت‌، به‌ طوري‌ كه‌ احمد پاشا وزير ثانی‌ كه‌ در تاريخ‌ عثمانی‌ به‌ احمد پاشاي‌ خائن‌ شهرت‌ دارد و صدارت‌ عظمی‌ را حق‌ خود می‌‌دانست‌، مخالفت‌ آغاز كرد و خواستار حكومت‌ مصر شد. سلطان‌ سليمان‌ نيز براي‌ پايان‌ دادن‌ به‌ اختلافات‌ اركان‌ دولت‌ و كارگزاران‌ حكومت‌، با درخواست‌ وي‌ موافقت‌ كرد (منجم‌ باشی‌، 3/480؛ هامر پورگشتال‌، 5/36).

احمدپاشا در10 رمضان‌ 929ق‌/24 ژوئيه‌ 1523م‌ به‌ سوي‌ مصر حركت‌ كرد. او پس‌ از ورود به‌ مصر براي‌ به‌ دست‌ آوردن‌ سلطنت‌ در مصر به‌ مقدمه‌چينی‌ پرداخت‌. دربار عثمانی‌ پس‌ از آگاهی‌ از اقدامات‌ احمد پاشا، موسی‌ بيك‌، يکی‌ از مأموران‌ وفادار خود را مأمور سركوبی‌ وي‌ نمود ، امّا احمدپاشا با اطلاع‌ از اين‌ امر آشكارا علم‌ طغيان‌ برافراشت‌ (منجم‌ باشی‌، همانجا). اين‌ امر نخستين‌ حادثۀ مهمی‌ است‌ كه‌ ابراهيم‌ پاشا پس‌ از رسیدن به صدارت با آن روبه‌رو شده است. از سوی دیگر، وی، محمد بیک یکی از گماشتگان‌ سلطان‌ سليم‌ در مصر را كه‌ در ظاهر با احمد پاشا همكار و در نهان‌ طرفدار سلطان‌ عثمانی‌ بود، مأمور فرونشاندن‌ فتنه‌ كرد. احمد كه‌ ياراي‌ مقاومت‌ نداشت‌، فرار كرد و به‌ قبيلۀ بنی‌ بكر پناهنده‌ شد و سرانجام‌ توسط محمدبيك‌ دستگير شد و به‌ قتل‌ رسيد (همو، 3/481؛ هامر پورگشتال‌، 5/40).

پس‌ از اين موفقيت‌، ابراهيم‌ پاشا در 930ق‌/1524م‌ طی‌ مراسم‌ باشكوهی‌ كه‌ شخص‌ سلطان نيز در آن‌ حضور داشت‌، ازدواج‌ كرد. اگر چه‌ برخی‌ مورخين‌ عثمانی‌ مانند منجم‌ باشی‌ (3/481) و نيز هامر پورگشتال‌ (5/41) و به نقل‌ از آنان‌، تاريخهاي‌ اخير و حتی‌ «دائرة المعارف‌ اسلام3» او را شوهر خديجه‌ خواهر سلطان‌ نوشته‌اند، اما اوزون‌ چارشيلی‌ مورخ‌ بزرگ‌ معاصر ترك‌ نادرست‌ بودن‌ اين‌ موضوع‌ را ثابت‌ كرده‌ است‌. وي‌ به‌ استناد مآخذ دست‌ اول‌ قرن‌ 10ق‌ و بعد مانند طبقات‌ الممالك‌ و درجات‌ المسالكِ جلال‌زاده‌ مصطفی‌ چلبی‌ معروف‌ به‌ نشانچی‌ وقايع‌نگار و «رئيس‌ الكتابِ» ابراهيم‌ پاشا، كنه‌ الخبار تأليف‌ عالی‌، روضة الابرارِ قره‌ چلبی‌ زاده‌، حديقة الوزراء عثمان‌ زاده‌، و اسناد آرشيو «توپ‌ قاپو» ثابت‌ كرده‌ است‌ كه‌ ابراهيم‌ پاشا داماد خانوادۀ سلطنتی نبوده است، زیرا در هیچ یک از مآخذ فوق اشاره‌ای به این موضوع نشده و در نامه‌های متعددی که ابراهیم پاشا به مناسبتهای گوناگون در سفر و حضر به همسرش نوشته است، عناوین رایج درباری را به کار نبرده است. نویسندۀ مقاله معتقد است که این شبهه بر اثر تشریفات زیاد و پرشکوه و حضور سلطان در مراسم عروسی او که احتمالاً هزینۀ آن را نیز پرداخته، حاصل شده است (نک‍: اوزون چارشیلی، «ابراهیم پاشا...»4،XXIX/355-361 ). گذشته از این، نام همسر ابراهیم محسنه بوده است و نه خدیجه (همان، 361).

پس از فرونشانده شدن آشوب احمد پاشای خائن در مصر، حکومت آنجا به قاسم پاشا معروف به گوزلجه5 و «دفترداری» (امور مالی) آن به محمدبیگ واگذار گردید، اما بروز اختلاف میان این دو مأمور عالی‌رتبه، نظام امور مصر را از هم گسست. پادشاه برای حل این اختلاف به ابراهیم پاشا فرمان داد که به مصر برود. جمعه اول ذیحجۀ 930ق/30 سپتامبر 1524م، ابراهیم پاشا در حالیکه اسکندر چلبی «دفتردار». جلال‌زاده مصطفی چلبی «وقایع‌نگار»، خیرالدین «علوفه‌چی» و محمد صوفی‌زاده «چاوشی باشی» او را همراهی می‌کردند به اتفاق 30 نفر چاوش، 500 ینی‌چری با 10 فروند کشتی، از استانبول به سوی مصر بادبان کشید (صولاق‌زاده، 448؛ هامر پورگشتال، 5/43). سلیمان نیز به نشانۀ احترامِ صدراعظم خود، او را تا جزایر نزدیک استانبول بدرقه کرد. رسیدن موسم زمستان و طوفانهای شدید، ادامۀ سفر از راه دریا را غیرممکن ساخت (منجم‌باشی، 3/481) ابراهیم پاشا ناگزیر پس از سه هفته در خلیج «مرمریس» لنگر انداخت و تصمیم گرفت که از راه خشکی به سفر ادامه دهد (هامر پورگشتال، 5/43). وی ابتدا به حلب آمد، آنگاه در جمادی‌الآخر 931ق/2 آوریل 1525م وارد قاهره شد (صولاق‌زاده، 449؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ عثمانی»،II/320 ) و ورود او با استقبال مردم مواجه گردید.

ابراهیم در مدت اقامت چند ماهه‌اش در مصر به دادرسی و از میان بردن نارضایی مردم و تنظیم امور پرداخت. وی براساس قوانین قاتبایِ غوری قانون جدید مالی وضع کرد. دو تن از شیوخ قبایل بنی حواره و بنی‌بقر به نامهای احمدبن بقرا و میر علی‌بن عمر را از مقام خود معزول نمود و زندانیانی را که به سبب عدم توانایی در بازپرداخت قروض خود دربند بودند، آزاد ساخت.

مسجد عمروعاص را به هزینۀ شخصی خود تعمیر نمود و میزان مالیاتی را که باید به خزانه واریز شود، تعیین کرد (صولاق‌زاده، 449؛ هامر پورگشتال، 5/44) و نیز سکه‌ای از زرِ ناب ضرب کرد که «ابراهیمی» نام یافت (عطایی، 93). ابراهیم پس از آنکه ادارۀ امور مصر را به سلیمان پاشا بیگلربیگی سوریه سپرد، از راه خشکی به استانبول مراجعت کرد. در میان راه مرعش به قیصریه از شورش ترکمانان ذوالقدر و اجاق‌زاده آگاه شد، اما با مذاکره با آنان و بازگرداندن املاک ضبط شدۀ ایشان، به غائله خاتمه داد و در 18 ذیقعدۀ 931ق/6 سپتامبر 1525م وارد استانبول شد (İA, V(2)/909؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ عثمانی»، II/321). این حسن تدبیر و پیروزی وی در حل مسائل مصر، محبوبیت او را نزد سلطان عثمانی بالا برد. زمانی که ابراهیم در مصر بود، مخالفانش ینی‌چریها را تحریک کردند و به شورش واداشتند. شورشیان خانه‌های ایاس پاشا وزیر ثانی و عبدالسلام دفتردار او را مورد حمله قرار دادند. ابراهیم بعد از بازگشت مسببین حادثه را به شدت گوشمالی داد (منجم‌باشی، 3/481).

سیاست توسعۀ ارضی سلیمان قانونی، برخلاف پدرش سلیم، متوجه اروپا بود. دولت عثمانی که بخشی از شبه‌جزیرۀ بالکان را تسخیر کرده بود، مجارها را بزرگ‌ترین سد راه خود می‌دانست و به همین جهت در فرصتهای مناسب و به بهانه‌های گوناگون به مجارستان و توابع آن لشکرکشی می‌کرد که یکی از مهم‌ترین آنها لشکرکشی به مُهاچ6 است در این حمله، ابراهیم پاشا که تازه از مصر بازگشته بود به عنوان جلودار سپاه عثمانی به سوی بلگراد حرکت کرد. ابتدا قلعۀ پتروارادین (ورادین) بعد از 12 روز محاصره به دست ابراهیم پاشا گشوده شد (فریدون بیک، 547-548؛ هامر پورگشتال، 5/58)، آنگاه دژ مستحکم اُیلُلوق فتح گردید (همو، 5/59)، و ساکنان آن امان یافتند سلیمان به کسی که خبر این پیروزی را آورده بود 000‘1 سکه پاداش داد و از همراهان ابراهیم پاشا قدردانی کرد (همانجا).

ابراهیم پاشا در رأس قشون عثمانی، پس از عبور از رودخانۀ «دراوه» در 12 ذیقعدۀ 932ق/20 اوت 1526م واد صحرای مهاج شد، لکن در همین‌جا غافلگیر شد و به محاصره افتاد و نزدیک بود گرفتار آید که با حملۀ خسروپاشا و بالی‌بیگ حلقۀ محاصره شکست و ابراهیم از مهلکه نجات یافت (صولاق‌زاده، 453؛ فریدون بیک، 546-551).

پس از آن قلعه و شهر بودین(بوداپست؛ نک‍: قاموس الاعلام، ذیل بودَه) تسخیر گردید که غنائم و جنگ افزارهای زیادی از آنجا آورده شد. در میان این غنائم 3 تندیس بود که ابراهیم پاشا آنها را به استانبول آورد و در برابر کاخ خود واقع در میدان اسب‌دوانی (آت میدانی) نصب کرد (صولاق‌زاده، 459؛ هامر پورگشتال، 5/68). این عمل ابراهیم، اعتراض برخی از رجال و بدخواهان را فراهم آورد، به طوری که او را به بت‌پرستی متهم ساختند. در این میان، فغانی، شاعر معروف آن زمان با سرودن بیت زیر او را هجو کرد و به دنبال آن به دستور پاشا کشته شد:
دو ابراهیم آمد به دیر جهان
یکی بت‌شکن شد یکی بت‌نشان(قنالی‌زاده، 1/765).

هنگامی که ابراهیم پاشا درگیر نبرد در مجارستان بود، عده‌ای در آناتولی سر به شورش برداشتند. مهم‌ترین این یاغیان، قلندر نام از پیروان فرقۀ بکتاشیه بود. او با گردآوری 000‘30 نفر داعیۀ حکومت داشت و در آناتولی ناآرامی به وجود آورد (صولاق‌زاده، 464). این خبر هنگامی به سلیمان رسید که در قلعۀ وارداین بود. وی ابتدا بهرام پاشا بیگلربیگی آناتولی را با عجله به مقابلۀ قلندر فرستاد (همانجا) و پس از بازگشت به استانبول ابراهیم پاشا را به فرونشاندن فتنۀ قلندر مأمور ساخت.

ابراهیم با 000‘3 ینی چری و 000‘2 سرباز دیگر به جانب قلندر حرکت کرد. هنگامی که ابراهیم پاشا به آق‌سرای (ﻫ م) رسید، قلندر بکتاشی و اطرافیانش فرار کردند و بهرام پاشا بیگلربیگی آناتولی و محمودپاشا بیگلربیگی قرامان به تعقیب او پرداختند. در محلی به نام «صحیفه» میان طرفین جنگ شدیدی درگرفت که نیروهای ابراهیم شکست خوردند و عده‌ای از امیرانش کشته شدند و ابراهیم نیز به اِلبِستان عقب‌نشینی کرد (منجم‌باشی، 3/483). اطرافیان قلندر که از حملۀ مجدد ابراهیم پاشا بیمناک بودند، به تدریج او را ترک کردند. ابراهیم نیز با اغتنام فرصت در محلی به نام «باش‌ساز» باقیماندۀ نیروهای یاغی را منهزم ساخت و به فتنۀ قلندر خاتمه داد و در 13 ذیقعدۀ 933ق/11 اوت 1527م به استانبول بازگشت (همانجا؛ صولاق‌زاده، 465؛ هامر پورگشتال، 5/70-71).


بعد از مراجعت ابراهیم پاشا به پایتخت شخصی بنام ملاقابض، با مطرح کردن مسائلی چون برتری حضرت عیسی (ع) بر خاتم‌الانبیاء (ص) در کوی و برزن آشوب جدیدی برپا کرد. فناری‌زاده قاضی عسکر روم ایلی و محیی‌الدین چلبی قاضی عسکر آناتولی نتوانستند ادعای او را رد کنند. این امر موجب عدم رضایت مردم شد و سرانجام به دستور ابراهیم پاشا مجلسی به عضویت شیخ‌الاسلام کمال پاشازاده و سعدالدین مفتی استانبول تشکیل گردید. قابض در این مجلس محکوم و اعدام گردید (هامر پورگشتال، 5/72-73؛ صولاق‌زاده، 468).


سلطان سلیمان که در 935ق در تدارک لشکرکشی جدید به اتریش بود، با صدور فرمانی مبنی بر اهدای طبل و پرچم مخصوص و افزایش حقوق از 2 میلیون به 3 میلیون آقچه، ابراهیم پاشا را به مقام «سرعسکری» (فرمانده کل) منصوب کرد و به علما، وزرا، ارکان دولت و ضابطان ملک و ملت فرمان داد که اطاعت از او را واجب شمارند (فریدون‌بیک، 544-546).

همچنین 3 عدد پوستین ویژه تشریفات و 9 رأس اسب که یکی از آنها به زین و یراق و شمشیر مرصع مزیّن بود برای او فرستاد (هامر پورگشتال، 5/84). ابراهیم نخستین سرعسکر تاریخ عثمانی است. او ابتدا قاسم پاشا وزیر ثانی و بیگربیگی روم ایلی را در 3 شعبان 935ق/آوریل 1529م به عنوان جلودار به ادرنه فرستاد و خود نیز در 2 رمضان 935ق/10 مۀ 1529م همراه سلطان سلیمان از استانبول حرکت کرد و بعد از گذشتن از صوفیه و بلگراد به مجارستان رسید. یانوش پادشاه اَنْکَروس (مجارستان) به استقبال آمد و اظهار اطاعت کرد و حکومت آنجا مجدداً به وی واگذار شد (صولاق‌زاده، 471). در محرم 936ق/سپتامبر 1529م ابراهیم پاشا بار دیگر بودین را تصرف کرد. نیروهای عثمانی به مرزهای اتریش رسیدند، انگاه شهر وین را که تا آن موقع پای هیچ یک از نیروهای مسلمان به آن حدود نرسیده بود، محاصره کردند (منجم باشی، 3، 486؛ هامر پورگشتال، 5/87 به بعد).

مقاومت دلیرانۀ مدافعان شهر از یک سو و نامساعد بودن شرایط جوی از سوی دیگر، نیروهای عثمانی را مجبور ساخت که دست از محاصره بکشند و عزم مراجعت نمایند (هامر پورگشتال، 5/93-98). این نخستین ناکامی سلطان و صدراعظمش ابراهیم پاشاست. آن دو برای سرپوش گذاشتن بر این ناکامی، در نزدیکی وین دیوان بزرگ را تشکیل دادند. سلطان سلیمان، امیران شرکت کننده در این لشکرکشی را هر یک به فراخور حال پاداش داد که ابراهیم پاشا نیز یک قضبه شمشیر جواهرنشان دریافت کرد (هامر پورگشتال، 5/94). ابراهیم که در بازگشت در عقب نیروها حرکت می‌کرد، تاج مقدس مجارها را که به یغما گرفته بود، به آنان بازگرداند (منجم‌باشی، 3/487).

در 937ق دومین هیأت سفرات فردیناند امپراتور اتریش که شوالیه ژوزف دولامبرگ و نیکولایوریشیچ در آن عضویت داشتند با ابراهیم پاشا مذاکره و با پادشاه ملاقات کردند (هامرپورگشتال، 5/104). زمانی که هیأت مشغول مذاکرات صلح بود، یکی از سرداران فردیناند به نام کیلیوم، بودین را محاصره کرد و عده‌ای از کارگزاران عثمانی را به قبل رساند (همو، 110). همین امر سلیمان را برای بار پنجم به لکشرکشی به مجارستان- اتریش وادار ساخت. فرماندهی سپاه عثمانی این بار نیز با ابراهیم پاشا بود. این لشکرکشی که در اصل علیه شارل‌کن امپراتور آلمان بود غیر از تسخیر قلعه گونش7 (کوسگ8) (منجم‌باشی، 3/488؛ هامرپورگشتال، 5/112-114) نتیجۀ دیگری نداشت. این قبیل اقدامات نظامی بی‌حاصل از سویی و اندیشۀ حمله به ایران از دیگر سو، دولت عثمانی را وادار ساخت که هیأت اعزامی فردیناند و پیشنهاد صلح وی را بپذیرد. ژروم دوزارا، نمایندۀ اتریش با 10 نفر همراه به استانبول آمد. ابتدا با ابراهیم پاشا و سپس با سلطان ملاقات کرد. در این ملاقات از سفیر خواسته شد که با تسلیم قلعۀ اسْترگون به منازعات خاتمه دهد. این درخواست از سوی فردیناند پذیرفته شد و کورنولیوس دوبله چیوس شپیر9 به استانبول آمد (همو، 128-129).

ابراهیم پاشا نیز با اختیارات کامل از جانب دولت عثمانی مأمور مذاکره با سفیر گردید. سیاست و هوشیاری وی در این مذاکرات، به مناسبات خصمانۀ دو دولت پایان داد و به انعقاد نخستین عهدنامۀ صلح اتریش- عثمانی منجر شد (همو، 5/142). پس از امضای این قرارداد، سلطان سلیمان برای لشکرکشی به ایران آماده شد.

در این میان، اولامه سلطان امیر الامرای آذربایجان به دربار عثمانی پناهنده شد و با توجه به لشکرکشی شاه تهماسب به هرات و دوری وی از پایتخت سلطان عثمانی را تشویق کرد به ایران حمله برد. همچنین شورش شرف خان حاکم بدلیس علیه عثمانی (روملو، 237؛ قاضی احمد قمی، 1/215-216) اندیشۀ حمله به ایران را در او تقویت کرد. این بار نیز ابراهیم پاشا با عنوان «سرعسکر» فرمان یافت که به ایران برود. وی در اوایل ربیع‌الآخر 940ق/اکتبر 1533م با چندین هزار «سواره و پیاده و تفنگ‌انداز» (مطراقچی، 213-214) از استانبول خارج و عازم ایران گردید. تعداد لشکریان ابراهیم پاشا را 80 تا 90 هزار نوشته‌اند (اسکندر منشی، 1/67؛ روملو، 237؛ اولیا چلبی، 4/231). زمانی که ابراهیم به قونیه رسید خبر یافت که شرف بیک حاکم بدلیس کشته شده است (هامر پورگشتال، 5/145).

ابراهیم بلادرنگ امیر شمس‌الدین پسر شرف‌بیک را به امارت بدلیس منصوب کرد (بدلیسی، 563) و بدین وسیله از او دلجویی کرد، آنگاه به حلب رفت و زمستان را در آنجا گذراند. در همین شهر با کاپیتان خیرالدین باباروس افسر نیروی دریایی فاتح‌الجزایر دیدار کرد، همچنین با قلعه‌داران برخی از قلاع مرزی ایران مذاکرات دوستانه‌ای انجام داد و آنها را به همکاری در موقع حرکت قشون راضی ساخت. در رمضان 940ق/ مارس 1533م از حلب به سوی آذربایجان حرکت کرد و قلعه‌های اَرجیش، عادلجواز و اخلاط را تسخیر نمود (منجم باشی، 3/490؛ صولاق‌زاده، 483؛ هامر پورگشتال، 5/145).

 وی، در اول ذیقعدۀ 940ق/14 مه 1534م به دیار بکر آمد و پس از یک توقف 6 هفته‌ای برای سامان دادن نیروهایش، ابتدا اولامه را با 000‘10 نفر به تبریز فرستاد و خود نیز در ذیحجۀ 940ق/ژوئن 1534م با جمیع امرا و بیگربیگیها از دیار بکر خارج و در اوایل محرم 941ق/ژوئیۀ 1534م وارد تبریز شد و از همانجا اولامه را به اردبیل و خسروپاشا را به تصرف دژ النجق فرستاد و بدین ترتیب اکثر شهرهای آذربایجان به دست ابراهیم پاشا افتاد (روملو، 237-238؛ اسکندر منشی، 1/67؛ هامر پورگشتال، 5/148).

ابراهیم بعد از تسخیر تبریز، در محلۀ شنبِ غازان قلعه‌ای ساخت و 000‘1 نفر تیرانداز را به محافظت گمارد و آنگاه در ییلاق سعیدآباد (سعدآباد) در شرق تبریز اردو زد (همانجا). از سوی دیگر شاه تهماسب پس از شنیدن خبر آمدن ابراهیم به ایران، لشکرکشی در خراسان متوقف ساخته، به عزم پایتخت و مقابله با دشمن حرکت کرد. ابراهیم پاشا نیز بعد از آگاهی از توجه شاه تهماسب به سوی آذربایجان به سبب عدم توانایی در مقابله با وی و نیز با توجه به خواست ینی‌چریها مبنی بر حضور پادشاه در جبهه، از سلطان سلیمان خواست که به ایران بیاید و هدایت سپاه را شخصاً بر عهده گیرد (روملو، همانجا).

سلطان سلیمان که در اواخر ذیقعدۀ 940ق/مه 1534م وارد تبریز شد (برای آگاهی از جزئیات این لکشرکشی که به «سفر عراقین» شهرت دارد، نک‍: مطراقچی، جم‍؛ فریدون‌بیک، 584-587) و از آنجا به اورجان که اردوی ابراهیم پاشا در آن مستقر بود رفت و سپس آن دو به اتفاق به جانب سلطانیه حرکت کردند (مطراقچی، 216). شاه تهماسب نیز که در این موقع در قزوین بود، بهرام میرزا و القاص میرزا را به مقابله فرستاد. آنها در محلی به نام قره‌آغاج با ابراهیم پاشا به جنگ پرداختند، اما شکست خوردند و ابراهیم به سلطانیه آمد (روملو، 249). بارش برف سنگین و سرمای شدید ابراهیم پاشا و سلطان سلیمان را از ادامۀ عملیات بازداشت و آن دو، ناگزیر از راه ابهر، درگزین، همدان و قصرشیرین به بغداد رفتند (همانجا؛ مطراقچی، 216).

 ابراهیم بعد از رسیدن به موصل از محمدخان ولی بغداد خواست که صلح را بپذیرد. محمدخان که از وفاداران خاندان صفوی بود، اگر چه کلید شهر را برای ابراهیم فرستاد، اما خود پل روی دجله را منهدم ساخت و از راه بصره به دزفول آمد. به این ترتیب ابراهیم پاشا و سلطان وارد بغداد شدند (روملو، 252؛ اسکندر منشی، 1/68). هنگام اقامت در بغداد، اسکندر چلبی دفتردار که از همراهان ابراهیم پاشا بود و ابراهیم او را رقیب خود می‌دانست به تحریک و دسیسۀ وی به دستور سلطان کشته شد (منجم باشی، 3/491؛ صولاق‌زاده، 487؛ فریدون‌بیک، 592). همچنین در همین مدت سلیمان و ابراهیم به برخی امور سر و سامان داده و مرقد حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) را زیارت کردند (هامر پورگشتال، 5/151)، سپس بغداد را ترک گفتند و در 28 رمضان 941ق/2 آوریل 1535م عازم تبریز شدند (همو، 158؛ فریدون‌بیک، 593). در جنگ با فرستادگان تهماسب، نیروی جلودار عثمانی نتوانست مقاومت کند و شکست خورد. سلطان سلیمان که از این هزیمت به سختی برآشفته بود، امرایش را مورد مؤاخذه قرار داد (روملو، 257؛ اسکندر منشی، 1/69) و بعد از ورود به تبریز به اتفاق صدراعظمش ابراهیم پاشا به استانبول مراجعت کرد.

ابراهیم پاشا، بعد از بازگشت به استانبول با نمایندۀ دولت فرانسه ملاقات و دربارۀ حق قضاوت کنسولی مذاکره کرد و عهدنامه‌ای میان دو دولت منعقد شد (هامر پورگشتال، 5/160؛ جودت 1/349-351). این عهدنامه آخرین سند تاریخی زمان صدارت ابراهیم پاشاست. وی که 13 سال و اندی با قدرت تمام کشور را اداره کرد، از چنان مقام و منزلتی برخوردار بود که در میان وزرای عثمانی نظیر نداشت. ارتقاءِ از غلامی به صدارت او را دچار غرور بیش از حدی کرده بود به طوری که خود را همطراز سلطان می‌دانست و از عناوین خاص سلطنت استفاده می‌کرد. مثلاً در جریان «سفر عراقین» منادیان سپاه هنگام اعلان فرمان، او را «سرعسکر سلطان» خطاب کردند که این امر موجب اعتراض اسکندر چلبی گردید و حتی این موضوع را یکی از علل دشمنی ابراهیم با وی می‌دانند (اوزون چارشیلی، «تاریخ عثمانی»، II/337؛ هامر پورگشتال، 5/161).

علاقۀ مفرط پادشاه به او و نیز سیاست و تدبیر و کاردانیش او را مرد قدرتمند دولت عثمانی کرده بود. خودش در این باره به فرستادگان فردیناند چنین می‌گوید: «این دولت بزرگ را من اداره می‌کنم، زیرا تمام قدرت در دست من است. من ایالتها را تقسیم می‌کنم، مأموریتها را من می‌دهم. پادشاه بزرگ بدون تصویب من کاری انجام نمی‌دهد، زیرا که جنگ، صلح، ثروت و قدرت در دست من است...» (اوزون چارشیلی، «تاریخ عثمانی»،II/356-357). اما این قدرت فزون از حد که او را به اوج اقتدار رساند عامل سقوطش نیز گردید.

سلطان سلیمان که از قدرت فوق‌العادۀ او بیمناک شده بود، برای عزل وی در پی بهانه بود. لشکرکشی بی‌حاصل به ایران، اعمال خلاف قانون، بی‌احترامی به مقدسات در برخی مواقع، نقش وی در اعدام اسکندر چلبی و جز آن، سوءظن پادشاه را نسبت به وی افزایش داد تا سرانجام وقتی در شب 21 رمضان 942ق/15 مارس 1536م به روال معمول برای صرف طعام در دربار ماند و همانجا نیز به استراحت پرداخت، سحرگاه او را در بسترش مرده یافتند. گویند قره‌علی جلاد او را خفه کرد (منجم‌باشی، 3/491-492؛ هامر پورگشتال، 5/162-163). جنازۀ او در زاویۀ جان فدا واقع در محلۀ غلطه (گالاتا) به خاک سپرده شد (رفعت، 1/21؛ عثمان‌زاده، 26). ماده تاریخ درگذشت او «مست لاهوت» است (ایوانسرایی، 36).

ابراهیم پاشا گذشته از سیاستمداری، مردی ادب‌دوست و شاعرپرور نیز بوده است. گرچه «فغانی» به مناسبت هجو او کشته شد، اما شاعرانی مانند امینی (نوایی، 406)، خیالی (قنالی‌زاده، 1/354 به بعد) مورد حمایت او بودند. نیز چنانکه پیری رئیس می‌نویسد، با کمک مالی او کتاب بحریه را تمام کرد (پیری رئیس، 7). همچنین کتاب میسّرة العلوم در قواعد زبان ترکی که توسط «قدری» نوشته شده و در 933ق/1527م به او تقدیم شده است. ابن کمال نیز کتاب دقائق الحقائق را که مترادف ترکی برخی کلمات فارسی را تحقیق کرده، به او هدیه نموده است (ریو، II/514؛ اوزون چارشیلی، «تاریخ عثمانی»، II/595, 634؛ شیفر، 30). از ابراهیم پاشا آثار تاریخی و خیریۀ زیادی باقی مانده است که دو مسجد به نامهای سلطان سلیمان و ابراهیم پاشا در جزیرۀ رودس (چلیک کول،51-53)، ساختمان دیوان همایون (اوزون چارشیلی، «نظام دریاداری دولت عثمانی10» ،8)، مسجد «یاغ قپان»، تکیه‌ای در نزدیکی مسجد «قوم قاپی11» که زنش محسنه خاتون به نام او ساخته، مسجد، مدرسه، دارالحدیث، حمام و شیرآب برای استفادۀ مردم در شهرهای مکه، سلانیک، هزارگراد و قَوَله و کاخ مشهورش در میدان اسب‌دوانی در استانبول از آن جمله است (İA).

 *********************

مآخذ:
اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، 1350ش؛
اولیاچلبی، سیاحت‌نامه، به کوشش احمد جودت، استانبول، 1314ق/1896م؛
بدلیسی، امیرشرف‌خان، شرفخانه، به کوشش محمد عباسی، تهران، 1343ش؛
پیری رئیس، چند صفحه از کتاب بحریه، ضمیمۀ Afetinan (نک‍: مآخذ فرنگی، جودت)، احمد، تاریخ، استانبول، 1306ق/1889م؛
رفعت، احمد، لغات تاریخیة و جغرافیة، استانبول، 1299ق؛
روملو، حسن‌بیک، احسن التواریخ، به کوشش چارلز نارمن سِدون، کلکته، 1931م؛
صولاق‌زاده، محمد، تاریخ، استانبول، 1297ق/1880م؛
عثمان‌زاده، احمد نائب، حدیقة الوزراء، استانبول، 1271ق؛
عطایی، عطاءاللـه (نوعی‌زاده)، حدائق الحقایق فی تکلمة الشقایق ذیل شقایق نعمانیة، استانبول، 1268ق/1852م؛
علیشیر نوایی، میرنظام‌الدین، مجالس النفائس، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، 1363ش؛
غفاری، احمد، تاریخ جهان‌آرا، تهران، 1343ش؛
فریدون‌بیک، احمد توقیعی، منشآت السلاطین، استانبول، 1274ق/1858م؛
قاضی احمد قمی، احمدبن حسین، خلاصة التواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، 1359ش؛
قره چلبی‌زاده، عبدالعزیز، روضة الابرار المبین بحقایق الاخبار، به کوشش سعداللـه سعید و عبدالوهاب طاغستانی، قاهره، 1248ق/1832م؛
قنالی‌زاده، حسن، تذکرة الشعرا، به کوشش ابراهیم قوتلوق، آنکارا، 1978، 1981م؛
مرادبیک، محمدمراد، تاریخ ابوالفاروق، به کوشش عمر فاروق، استانبول، 1328ق/1910م؛
مطراقچی، بیان منازل سفر عراقین سلطان سلیمان‌خان، به کوشش یوردآیدین، آنکارا، 1978م؛
منجم‌باشی، احمد، صحائف الاخبار، ترجمۀ احمد ندیم، استانبول، 1285ق/1868م؛
هامر پورگشتال، یوزف، دولت عثمانیه تاریخی (تاریخ دولت عثمانی)، ترجمۀ محمدعطا، استانبول، 1332ق/1914م؛
نیز:    

Afetinan, A., Piri reis’in hayatı ve eserlerı, Ankara, 1983; Ayvansarâyî, Hafiz Hüseyn, Vefeyat-i selatin ve mesahir-i Rical, Istanbul, 1978; Çelikkol, Z., Rodos, taki Türk Eeserlerı ve Tarihçeleri, Ankara, 1986; İA; Osmanlı Padisahlari Ansiklopedisi, İstanbul, 1986; Rieu, Charles, Catalogue of the Persian Manuscripts in the British Museum, Oxford, 1966; Schefer, Charles Antoine Gallan, Istanbul’a air Günlük Anılar (1672-1673), Ankara, 1973; Uzunçarşılı, I. H., "Kanuni sultan süleyman’in vezir-i âzami makbul ve mektul Ibrahim Paşa Damadi degildi”, Belleten, Vol. XXIX, no 114, 1966, id, Osmanli devletinin Merkez ve Bahriye Teşkilatı, Ankara, 1983; id, Osmanli Tarihi, Ankara, 1983.

1. osmanlı Tarihi.     2. Osmanlı Padişahlari Ansiklopedisi.     3. EI2.     4. "Kanuni Sultan Süleyman’in…”         5. Gözelce     6. Mohács     7. Günş         8. Közeg         9.Cornelius Dupplicius Schepper         10. Osmanli devletinin Merkez ve Bahriye Teşkrilati.      11. kum Kaapi

سید محمد میرجوادی پیشکسوت نقاشی در اردبیل درگذشت

سید محمد میرجوادی پیشکسوت نقاشی در اردبیل درگذشت

به گزارش خبرنگار مهر، این هنرمند که بیش از 60 سال سابقه هنری را در کارنامه خود دارد، بعد از ظهر جمعه در سن 74 سالگی و بر اثر بیماری در اردبیل درگذشت. وی از سه سال پیش به دلیل ابتلا به بیماری سرطان خون تحت درمان بود.

میرجوادی که متولد 25 فروردین 1318 در محله قدیمی و تاریخی مسجد جمعه اردبیل است، نقاشی را از دوران کودکی و به صورت خودآموز فرا گرفت و در مدت فعالیت هنری خود آثار متعدد و ارزشمندی را در زمینه های مختلف بویژه دینی و مذهبی به یادگار گذاشت.

نقاشی گنبد مسجد تازه شهر، مسجد تازه میدان، نقاشی تمثال امام خمینی برای اولین بار در استان، نقاشی تمثال شهدای هشت سال دوران دفاع مقدس و همکاری با تهادهای فرهنگی و هنری از آثار این استاد نقاش اردبیلی است.

وی در اواخر عمر خود و در مهرماه سال گذشته در مراسمی با عنوان "عصر خاطره" به دلیل یک عمر فعالیت هنری و فرهنگی بویژه در زمینه دفاع مقدس و اعتلاء جایگاه فرهنگ معنوی و ارزشی جامعه در اردبیل تجلیل و قدردانی شده بود.

علاوه بر این مرحوم سیدمحمد میرجوادی در طول عمر هنری خود شاگردان زیادی را در عرصه هنر نقاشی تربیت کرد و از یک سال پیش نیز به تدریس در کارگاه های آموزشی نقاشی مشغول بود.

وی به دلیل اعتقادات قلبی و عشق به خاندان نبی اکرم (ص) و تربیت در مکتب اهل بیت (ع) بویژه امام حسین (ع) در طول زندگی خود آثار برجسته ای را در زمینه دینی و معنوی خلق کرد که بیشتر این آثار به مساجد استان اهداء شده است.

سیدبهرام میرجوادی فرزند این هنرمند نقاش دقایقی پیش در گفتگو با خبرنگار مهر با اشاره به ویژگی های بارز این هنرمند برجسته استان، بر تداوم راه هنری و اخلاقی از سوی شاگردان و پرورش یافتگان آن مرحوم تاکید کرد.

وی همچنین اعلام کرد که تشییع پیکر این هنرمند فردا از ساعت 14.30 دقیقه از مقابل مسجد پیرعبدالملک آغاز و در قبرستان بهشت فاطمه اردبیل به خال سپرده می شود. مراسم ترحیم وی نیز فردا و پس فردا در مسجد پیرعبدالملک برگزار خواهد شد.


 

مرحوم باباصفری

مرحوم باباصفری

بابا صفری در دهم مهرماه 1299 خورشیدی در خانواده ای کم درآمد در اردبیل چشم به جهان گشود. پدرش که عبدالعظیم نام داشت در "بادکوبه و "حاجی ترخان"تجارتخانه داشته و قبل از انقلاب 1917 روسیه از عرضه کنندگان و فروشندگان کالای ایرانی در بازار مکارۀ "نیژنه" و "نووگراد" بوده است. ولی با پیش آمد مذکور او نیز مثل تجار دیگر همۀ دارائیهای خود را از دست داده و با یک عبای کهنه و لباس مندرس خود را به اردبیل رسانیده است. این ایام مصادف با جنگ جهانی اول بود و در ایران، بویژه در اردبیل، هیچگونه داد و ستد بازرگانی صورت نمیگرفت و تأمین معاش خانواده های کسانی مثل او، از طریق پس اندازهای محدود و آنگاه فروش اثاثیۀ منزل ممکن میشد که آنهم بسبب کثرت عرضه و کمبود تقاضا بکمترین بهای ممکن فروخته میشد و گاهی از کارها نمی گشود.

شش ساله بود که بمکتب رفت. مکتبدار بانوی مهربانی بود که به "ربابه آخوندباجی" شهرت داشت. در آنجا الفبا و قسمتی از "عم جزو" را فرا گرفت. آنگاه در مکتبخانۀ مرحوم آخوند "ملا محسن خوشنویس" بخواندن قرآن و نوشتن خط و فراگیری برخی کتابهای سادۀ فارسی پرداخت. در فروردین یکهزار و سیصد و نه شمسی برای ادامۀ تحصیل به مدرسۀ تدین رفت و او را روی نیمکتی در کنار پنجرۀ کلاس دوم جای دادند 
رسم مدرسۀ تدین این بود که در اواخر خرداد یا اوایل تیرماه، همۀ شاگردان را در حیاط مدرسه جمع کرده کارنامه یا نتیجۀ امتحانات آنها را میدادند. در این مراسم غالبأ اولیاء دانش آموزان نیز شرکت مینمودند. آقای تدین در آنروز به شاگردان رتبۀ اول، دوم و سوم هر کلاس جایزۀ متناسبی باسم پری" میداد. آقای صفری نیز که رتبۀ سوم کلاس دوم شده بود یکعدد مداد مخصوص، که آنروزها با نقش عکس رضاشاه در روی لولۀ فلزی آن ببازار آمده بود، جایزه دریافت کرد. در سالهای بعد که او شاگرد اول میشد آقای تدین کتابهای درسی سال بعد را بدو پری میداد. پری یا جایزه ای که آقای تدین پس از پایان امتحانات نهائی کلاس ششم ابتدائی به او داد گرانبهاتر بود زیرا او در امتحانات کتبی آن دوره، که با سؤالات واحد و در زمان واحد در تمام آذربایجان صورت گرفت، در بین همۀ شاگردان مدارس این ایالت حائز رتبۀ اول شده بود. این جایزه عبارت از یک دوره لغتنامۀ دوجلدی بنام "فرهنگ

نوبهار" بود و به قیمت بیست تومان فروخته میشد. کسان او چند روز بعد آنها را با کسر چند قران از قیمت اصلی به کتاب فروشی "خیر" در اردبیل فروختند و از بهای آن یک دست لباس رسمی دبیرستان، که از پارچه ای بنام کازرونی دوخته میشد، و کفش و کلاه برای وی خریداری کردند.ء 
آقای صفری دورۀ اول متوسطه را نیز در دبیرستان تدین گذرانید و چون بالاتر از آن کلاس درسی در مدارس اردبیل نبود، لاجرم برای ادامۀ تحصیل عازم تبریز شد و در دانشسرای مقدماتی ثبت نام کرد. تحصیل وی در آن دانشسرا در خردادماه هزارو سیصد و هجده پایان یافت و او که در این دوره از تحصیلات نیز حائز رتبۀ اول بود علاوه بر دیپلم آن مدرسه، بأخذ یک قطعه مدال علمی از طرف وزارت فرهنگ نائل آمد و با حکم آن وزارت بعنوان دبیر دبیرستان "پوراندخت" اردبیل از شانزدهم شهریور 1318 به استخدام رسمی دولت درآمد و دو سال در آن دبیرستان تدریس کرد. با پیش آمدن شهریور 1320 وی بمدیریت "مدرسۀ سعدی" اردبیل انتخاب شد.ء

در آذرماه 1322 بفکر تأمین موجبات شغل بهتر به تهران رفت و بسمت نظامت "دبستان ثریای" پایتخت مشغول خدمت گردید. همزمان مطالب درسی سال ششم متوسطۀ ادبی را مطالعه نموده و در سال هزار و سیصد و بیست و چهار با اخذ دیپلم کامل متوسطه و قبولی در امتحانات ورودی دانشکدۀ حقوق دانشگاه تهران در آن دانشکده ثبت نام کرد.ء 
در سال 1325 دولت قانونی از مجلس گذرانید که بموجب آن سالانه سی نفر از فارغ التحصیلان دانشسرای مقدماتی که دارای دیپلم کامل متوسطه و پنج سال سابقۀ خدمت در فرهنگ باشند و در امتحان ورودی خاصی، که دانشسرای عالی ترتیب میدهد، پذیرفته گردند میتوانند بجای خدمت به ادامۀ تحصیل در آن دانشسرا بپردازند و حقوق و مزایای خود را کماکان دریافت دارند. آقای صفری در مهرماه هزار و سیصد و بیست و پنج اولین نفر نخستین دورۀ اجرای این قانون گردید و تحصیل در رشتۀ فلسفه و علوم تربیتی جانشین خدمت در مدارس شد. او در سال یکهزار و سیصد و بیست و هفت از دانشکدۀ حقوق و سال بعد از دانشسرای عالی فراغت تحصیل یافت و با عنوان معاونت ادارۀ فرهنگ به زادگاه خود بازگشت

آقای صفری بعد از 18 ماه اشتغال در مقام معاونت فرهنگ اردبیل در فروردین 1330 بتهران منتقل گردید و از سال تحصیلی بعد بریاست "دبیرستان ابوریحان بیرونی"، که یکی از پانزده دبیرستان موجود در پایتخت بود، منصوب شد

با بروی کار آمدن حکومت ملی آقای دکتر مصدق بارقۀ امیدی از آزادیها در جوامع و شهرها جرقه زد و ملت در امور جامعه امکان اظهار نظر یافت. مردم اردبیل هم بخاطر عملکردها و حسن خدمات گذشته، بابا صفری را به نامزدی شهرداری شهرشان انتخاب و به انجمن شهر معرفی کرده و سعی وافی نمودند تا او به این مهم نائل آید.ء
خود او در این مورد میگفت "در دهۀ دوم آبانماه هزار و سیصد و سی و یک به همراهی آقایانی که برای بردن من به اردبیل به تهران آمده بودند روانۀ آن شهر شدم. تقریبأ دو ساعت به غروب مانده در قریۀ نیر، واقع در شش فرسخی شهر، با جمع زیادی از مردم که به استقبال ما آمده بودند مواجه شدیم. بعد از قرائت خطابه و خیرمقدم به سوی شهر حرکت کردیم و از فردای همان روز خدمت به همشهریان عزیز را آغاز کردم.ء 
اولین کار من در شغل جدید تغییر در برنامۀ نظافتچیان و نظافت شهر، آن قسمت از وظیفۀ شهرداری که در دید اول بچشم میخورد، بود. بدین طریق که کوچه های شهر را بطور مساوی بین نظافتچیان شهرداری تقسیم کرده و از آنها خواستم که بهر طریق منطقۀ خود را تمیز نگاه دارند و همزمان با داشتن تماس مستقیم با مردم محلۀ خود، خواسته های آنان را از طریق سرپرست خود به اطلاع مسئولین دوایر برسانند و تا اخذ نتیجه پیگیری نمایند. مسئولین سازمان مرکزی نیز موظف گشتند که ظرف 24 ساعت بدان خواسته ها رسیدگی و اقدام نمایند. بدین طریق رفتگر شهرداری در جامعه حرمت و شخصیت تازه ای یافت".ء 
بابا صفری خدمت خود را در آن سازمان که موجودی صندوقش فقط سه ریال و هفتاد و پنج دینار و در مقابل مبالغ زیادی بدهکاری بود آغاز کرد و روزی که بر اثر کودتای بیست و هشت

مرداد 1332 شهرداری را ترک نمود بیش از ده ملیون ریال در صندوق آن سازمان موجودی بجای گذاشت. او در جواب دوستانی که قبول این پست را مصلحت نمیدانستند میگفت "من یک معلمم وکلاس درس من امروز بزرگ شده و بوسعت شهر اردبیل درآمده است. امیدوارم با خدمات صادقانه ام همشهریانم را متوجه وظایف شهرداری و اجتماعی آنان گردانم و اذهان خفته را بیدار و روحیات سرخوردۀ آنها را بحرکت درآورم".ء
گرچه مدت خدمتش در این مقام نه ماه بیشتر طول نکشید، و علیرغم آنکه پنجماه آن نیز زمستان سخت بود، بکارهای عمرانی زیادی توفیق یافت. آقای صفری بعد از برکنار شدن از مقام شهرداری به همان دوستان میگفت که "من خدا را شاکرم که با آنکه ساعات درس این کلاس بسیار کوتاه شد ولی در جامعۀ آمادۀ اردبیل تحول عظیمی بوجود آورد که اساس اقدامات اجتماعی بعد از آن قرار گرفت".ء
براستی هم مدت این کلاس خیلی کوتاه شد زیرا دولتین انگلیس و آمریکا در 28 مرداد 1332 طرح کودتای منحوس علیه ایران را به اجرا درآوردند. دولت ملی آقای دکتر مصدق سقوط کرد و طرفداران آن تحت تعقیب قرار گرفتند. در اردبیل حکومت نظامی اعلام شد و آقای صفری مجبور به اختفا گردید. یک هفته بعد از طرف استاندار آذربایجان احضار شد ولی چون اوضاع و احوال را برای ادامۀ خدمت مساعد نیافت به تهران رفت و در وزارت فرهنگ به ادامۀ خدمت پرداخت.ء

در سالهای بعد آقای صفری از طرف وزارت فرهنگ برای چهار مأموریت مطالعه و تحصیل انتخاب شد که یکسال آن برای طی دورۀ فوق لیسانس علوم اداری دانشگاه تهران، ششماه مطالعه در علوم اداری و تربیتی در کشور ایتالیا، دو ماه جهت طی دورۀ عالی مدیریت و روشهای اداری، که اصل چهار معروف آمریکا برای توسعۀ اطلاعات مدیران کشوری ایران ترتیب داده بود، و بالاخره یکسال تحصیل در رشتۀ عالی شهرداری، که از طرف دانشگاه کالیفرنیای جنوبی آمریکا در دانشکدۀ علوم اداری دانشگاه تهران دایر شده بود،

آخرین خدمات اداری آقای صفری معاونت سازمان اوقاف کشور بود که بمدت هفده سال طول کشید. خود او میگفت "این توفیق الهی بود که در این مدت موفق به ایجاد نظم و نظامی در وضع درهم ریختۀ موقوفات کشور گشتم و با تنظیم و به تصویب رساندن قوانین و مقررات جدید از بهدر رفتن و در واقع غارت این سرمایۀ عظیم خیرات عمومی، که بعد از نفت بزرگترین سرمایۀ کشور میباشد، جلوگیری کردم. امر حج را، که در سال 1351 ادارۀ آن به اوقاف و اینجانب محول شد، بنحو بیسابقه ای مرتب ساختم، و این کار در آن سال بحدی مرتب و چشمگیر بود که سفرای اغلب کشورهای اسلامی در عربستان، از طریق سفارت ایران مقررات و برنامه های تنظیم شده برای این اردوکشی عظیم دینی را خواستار گردیدند."ء

بابا صفری در آخر بهمنماه 1356 پس از مراجعت از مأموریتی که برای حسن اجرای برنامۀ سفر زائران ایرانی در عتبات عالیات در کشور عراق داشت، در خواست بازنشستگی کرد و پس از کوشش زیاد سرانجام از اول اردیبهشت ماه 1357 از خدمت دولت مرخص و از اول شهریورماه آنسال در ردیف بازنشستگان کشوری قرار گرفت

در سومین روز بازنشستگی پس از اعلام موافقت با درخواست "بانک اعتبارات و اصناف"، بابا صفری به سمت معاونت ادارۀ ساختمان بانک مزبور به مهندسین و کارپردازان پروژۀ یک ملیارد تومانی احداث یک شهرک مسکونی برای کارگران در حومۀ اصفهان معرفی شد و تصمیم بر آن شد که به محض دریافت موافقتنامۀ استانداری، کارهای ساختمانی آغاز گردد. اما این امر با شدت گرفتن انقلاب راکد ماند

پس از انقلاب و تصویب قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی در سال 1358، زمان تشکیل مجلس شورا فرا رسید و مردم اردبیل مثل دوران حکومت ملی آقای دکتر مصدق به فعالیت برخاسته و از طریق نامه و تلفنی از ایشان درخواست کردند که خود را نامزد نماید. در این راستا باز کسانی به تهران آمده و با اصرار ایشان را به اردبیل برده و برای وی و دو تن از دوستانشان ستاد انتخاباتی تشکیل داده و با یک دنیا علاقه به تبلیغات پرداختند. در مبارزات انتخاباتی قبل از انقلاب، شهرستان اردبیل به سه حوزۀ بخش نمین، بخش نیر و خود شهر تقسیم میشد و هر کدام یک نفر نماینده داشت

اما در این دوره از انتخابات برای کل شهرستان سه نماینده در نظر گرفته شده بود. با عنایت به اینکه جمعیت دو بخش نیر و نمین سه برابر شهرنشینان بود، رأی مردم شهر در اقلیت قرار گرفت و بابا صفری با کسب بیش از 27 هزار رأی از ورود به مجلس باز ماند

بابا صفری سرانجام در ساعت هشت و ده دقیقۀ بامداد بیست و سوم تیرماه 1382 خورشیدی برابر چهاردهم ماه ژوئیۀ 2003 میلادی، بعد از دوران کوتاهی بیماری قلبی کلیوی، در بیمارستان "سانکت یوران"، یکی از بیمارستانهای استکهلم پایتخت سوئد، چشم از جهان فروبست. پیکر او مطابق وصیتش به زادگاهش اردبیل منتقل و به صلاحدید مسئولین کمیتۀ برگزاری مراسم تدفین، در مزار شمارۀ یک قطعۀ مفاخر آرامستان بهشت زهرای آن شهر به خاک سپرده شد

بابا صفری در سال 1329 شمسی ازدواج کرده و حاصل این ازدواج سه پسر و یک دختر میباشد که همگی تحصیلات عالی دانشگاهی دارند. فرزند بزرگ او، با تحصیلات در رشتۀ اقتصاد و علوم اداری، در خدمت دولت است و در تهران اقامت دارد و سه فرزند دیگر در اروپا به کار و زندگانی مشغولند. ازاینرو وی و همسرش گاهی در ایران در کنار این فرزند وگاهی در اروپا در مجاورت فرزندان دیگر بسر میبردند

در پاسخ سؤال در بابت دیدگاهش در مورد گذشته ها بابا صفری میگفت "در ایران موفقیتها جز برای طبقۀ بخصوص همواره با سختی و مشکلاتی همراه است. منهم در گذشته های خود از آنها برکنار نبوده ام ولی از آنجا که من در تمام دوران خدمت و کارهائی که انجام داده ام نه این و نه آن بلکه همواره نفس خدمت و رضای الهی را در نظر گرفته ام، بلطف خدا بر همۀ مشکلات فائق آمده ام. من با این زمینۀ ذهنی از تمام آنات و لحظات گذشتۀ حیات خویش احساس وجد و خشنودی مینمایم. خوشوقتم که بهیچوجه و در هیچ شرایطی از جادۀ راستی و درستی پا بیرون نگذاشته ام و مهمتر از آن دربارۀ هیچکس، از دوست و دشمن، اندیشۀ بد و نابجا نداشته ام. خود را همواره فردی از تودۀ مردم پنداشته ام. نوکر پول و مقام نگشته ام. امید آنکه خدای بزرگ نیز از خطاهای دانسته و نادانسته ام در گذرد که او بخشایندۀ مهربان است."ء


 

وقف‌نامه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی

وقف‌نامه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی

یکی از نمونه های بارز کارهای شایسته در تاریخ اسلام، وقف اموال در راه‌های خیر و عام المنفعه است که تجلی واقعی و اولیه آنرا باید در زندگی و روش و سیره پیامبر وائمه معصومین علیهم السلام دانست.

مسئله وقف در اسلام از جایگاه رفیع و بلندی برخورد ار است و یکی از بهترین سنت‌های خیر و نمونه اعلای باقیات الصالحات و پر سودترین معامله در مسیر زندگی انسانی است.

صریح الملک،مجموعه ایست از اسناد و قباله‌های مزارها و آستانه‌ها و موقوفات که نمونه‌هایی از آن مربوط به آستانة شیخ صفی اردبیلی دردست هست و زین العابدین عبدی قوامی شیرازی و محمد طاهر سپاهانی آنها را گرد آورده اند.

این کتاب که تألیف عبدی بیگ شیرازی است به بازخوانی موقوفات شیخ صفی الدین اردبیلی میپردازد و سیاهه‌ای از موقوفات از دست رفته شیخ را که شاید فقط نامی از آن باقی مانده بازگو می‌کند، موقوفاتی که اکثر آنها به دوران صفویه که دوران رشد وقف در ایران بوده است باز می‌گردد.

در دوره صفویه، هزاران مورد وقف از زمان شاه طهماسب تا شاه عباس اول و تا آخر صفویه هر کدام به دلیلی، یکی از روی عشق به اهل بیت، دیگری عشق به درس و تحصیل طالبان علم دینی و سومی برای رها کردن اموالش از تصاحب حکومت در سراسر ایران ایجاد شده، ولی در دوره ‌های بعد بویژه در زمان نادرشاه و حکومت غاصب پهلوی بخاطر دین ستیزی رضاخان و پسرش بیشترین ظلم ها به سنت حسنه وقف شده و از میان رفته است.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وی با فتوای تاریخی خود «موقوفات باید به حال وقفیت باقی و عمل به وقف شود» روح تازه‌ای در کالبد موقوفات کشور دمیده شد.

صریح الملک با وجه تسمیه اردبیل آغاز و سپس تاریخچه و جغرافیای تاریخی اردبیل و اردبیل در سفرنامه‌ها و کتب تاریخی، تشکیل سلسل صفویه، بقعه شیخ صفی، شرح حال عبدی بیگ در کتاب صریح و سپس متن وقف نامه و قریه ‌ها آمده است.

در انتها نیز ترجمه متون عربی، نمایه کسان، جای ها و عکس‌ها آمده است.

کتاب صریح الملک وقف نامه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی با همکاری معاونت فرهنگی سازمان اوقاف و امور خیریه استان اردبیل کتاب «صریح الملک وقف نامه بقعه شیخ صفی الدین اردبیلی» در شمارگان 2000جلد توسط انتشارات معاونت فرهنگی سازمان اوقاف و امور خیریه با تصحیح و اضافات:محمود محمد هدایتی در 404 صفحه انتشار یافته است.

نقش خلخال در نهضت جنگل

نقش خلخال در نهضت جنگل

تایماز نظمی

شد باقبال شهنشه ختم کار جنگلی

جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی

دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد

دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی[1]

مقدمه                                 

" میرزا کوچک خان جهت تامین نیرو به سمت خلخال عازم بود که درمیان راه گرفتار برف و بوران شد و از پا در آمد."  این تنها جمله مشترک اکثر نوشته های تاریخی وتحلیلی درمورد نقش خلخال در نهضت جنگل می باشد.

چرا میرزا از میان شهرها و مناطق مختلف  تحت سیطره خویش خلخال را انتخاب کرد؟ نقش خلخالیها در نهضت هفت ساله جنگل چه بود که میرزای خسته و ناامید را به امید کورسوی همکاری رهسپار خلخال کرد؟ چنین سوالاتی نگارنده را به مطالعه در زمینه نقش خلخال در نهضت جنگل واداشت. بعد از اندکی مطالعه و کندوکاو در می یابیم خلخال نقش بسزائی در نهضت جنگل داشته است که متاسفانه تاکنون از قلم تاریخ نویسان افتاده است.

هرچند مقالات متعددی، سمینار و همایش های گوناگون دولتی و خصوصی در سالیان گذشته انجام شده است ولی محدود کردن نهضت جنگل به گیلان و عدم تبیین نقش مناطقی چون آذربایجان (خلخال، خمسه، اردبیل و... ) و مازندران از ناگفته های جنبش جنگل می باشد.

در این مقاله گوشه هایی از نقش خلخال و خلخالیها در شکل گیری و تدوام نهضت جنگل و هیئت اتحاد اسلام بیان شده است.

 

1-                       رهبر نهضت جنگل تحت تاثیر اندیشه استاد  شیخ عبدالرحیم خلخالی

میرزا کوچک خان سال‌هاي نخست عمر خود را در مدرسه حاجي حسن واقع در صالح‌آباد رشت و مدرسه جامع آن شهر به آموختن مقدمات علوم سپري كرد. در مدرسه حاجی حسن، با استادی پرشور و پراحساس و آشنا به مسائل روز به نام شیخ عبدالرحیم خلخالی آشنا شد. شیخ یونس شدیدا تحت تأثیر استاد و سخنان دلنشین او قرار گرفت‌.

مرحوم سیدعبدالرحیم خلخالی، مردی وارسته و نیک محضر بود‌. کلامش تأثیر عجیبی در مخاطبان می‌نهاد‌. در کلاس، تنها به درس قناعت نمی‌کرد‌. او در هر فرصتی سخن از مدینه فاضله به میان می‌آورد‌. از جامعه عاری از ظلم و جور و فقر و فساد، و از انسان کامل و کمالات و فضایل او صحبت می‌کرد‌. سخنان این استاد چنان اثری در یونس نهاد که او را در فکری عمیق فرو برد و از آن موقع به دنبال راهی برای بنا کردن مدینه فاضله و پاک کردن جامعه از زشتی‌‌ها و پلیدی‌‌ها بود‌.

سخنان معلم روشن بین و آزاده، شعله در جان میرزا کوچک خان افکند و او را در اندیشه های عمیقی فرو برد: چگونه می توان مدینه فاضله را بنیاد گذارد؟ از چه راه باید جامعه را از آلودگیها و زشتیها پاک ساخت و چگونه می توان عفریت فقر و بدبختی را بیرون راند؟ آیا جز مبارزه وسیله دیگری وجود دارد؟

 

2-                 مساعدت خلخالیها در آغاز قیام میراز کوچک خان

میرزا کوچک خان ابتدا از ناحیه فومن گیلان به فعالیت تشکیلاتی پرداخت .شاید اگر تلاش و اتحاد ملیون و خوانین خلخال نبود نهضت فقط به فومنات محدود شده و اجازه گسترش و توسعه پیدا نمی کرد. چرا که با موانعی چون نیروهای سردار مقتدر تالش، اشجع الدوله اسالمی، خوانین بلوکات خمسه، سپهسالار تنکابنی و فرزندانش، امیر عشایر خلخالی و از همه مهمتر تشکیلات مخفی سردار محی و... مواجه بود.

زمانی که نهضت جنگل قصد گسترش به غرب گیلان و ناحیه طالش داشت. سردار مقتدر بعد از اطلاع از نیت میرزا کوچک خان به حکم مجاورت و همکاری، از رشید الممالک بردار امیر عشایر خلخالی استمداد کرد. هرچند ابتدا رشید الممالک اظهار علاقه نشان داد ولی فعالیت ملیون خلخال از جمله مرحوم ناصر دفتر روائی باعث گردید نه تنها این همکاری و اتحاد خوانین ادامه پیدا نکرد بلکه باعث الحاق رشید الممالک و سردار مقتدر به میرزا کوچک خان و هیئت اتحاد اسلام گردید.

در کتاب سردار جنگل در این مورد چنین آمده است:"جنگلی ها پیش از آنکه سازمان اداری و جنگلیشان را آغاز کنند مصادف با عملیات خصمانه امیر مقتدر شدند و جنگی در بین شان در میگیرد که در راس قوا امیر مقتدر بود و از طرف دیگر میرزا کوچک خان و دکتر حشمت ، رشید الممالک شقاقی معروف به ابیش خان که بردار عظمت خانم فولادلو و امیر عشایر خلخالی بود به میانجی گری برخاست زیرا هم از هواداران جنگل و هم همسایه دیوار به دیوار امیر مقتدر (ضرغام السلطنه) بود و به کمک فکری سلطان الواعظین خلخالی که مردی پاک سرشت و شاعر پیشه بود و مرات السلطان رئیس دارایی خلخال، ناصر دفتر روائی و شجیع الدوله و انوشیروان کرگانرودی موجبات ترک مخاصمه و اصلاح طرفین را فراهم آوردبعد ها همین افراد همراه عده ای از شاهسون و از جمله آنها عظمت خانم فولادلو به فومن آمده سوگند وفاداری یادکردند و بگرمی پذیرائی شدند."

و محمد صادق مزینانی این واقعه را اینچنین بیان می کند: " به سال 1335ه ق، پس از شكست امير مقتدر (ضرغام السلطنه) و هم پيمانان شاهسون او از دلير مردان و برقرارى پيمان همبستگى بين خانهاى شاهسون خلخالى با هيأت اتحاد اسلام، زمينه براى كار و تلاش هيأت در خلخال فراهم شد و خلخال را به يکي از قدرتمندترين کانونهاي هيئت تبديل کرد.  "

لذا در راستای فعالیت خلخالی ها شعاع فعالیت نهضت جنگل درزمستان 1296 " .... در شرق تا استرآباد، در غرب تا زنجان در شمال تا آستارا و اردبیل و در جنوب  تا طارم سفلی گسترش یافت."

 

 

3-                 اوضاع سیاسی اجتماعی خلخال در دوران حکومت اتحاد اسلام

3-1 : میرزا کوچک خان در خلخال

بعد از واقعه پیوستن  سردار مقتدر به نهضت جنگل که با همکاری و همفکری ملیون خلخال انجام شد. میرزا کوچک خان به نقش سازنده خلخال پی بردند. و جهت مذاکره در خصوص استفاده بهینه از پتانسیل خلخال جهت پیشبرد اهداف نهضت جنگل به خلخال آمدند. ایشان در دهه سوم مرداد 1335هـ ق (1296 ه شمسی) به همراه همراهان خود از جمله خالو قربان ، حاج احمد كسائی،كربلا حسین و بعضی از سران نهضت به خلخال آمده مورد استقبال بی سابقه مردم قرار گرفتند.

بعد از ورود میرزا به خلخال امیر عشایر منزل حکومتی خود را برای نشیمن او ترتیب داد و برای مجاهدین و همراهان دیگر نیز منازل جداگانه معین کرد. بازار و دکانین سه شب متوالی آذین بسته و از طرف ملیون به اندازه ایی که وسایلش فراهم بود جشن عمومی گرفته شد. هیئت اتحاد اسلام بعد از اقامت یک هفته ایی در منزل حکومتی امیر عشایر، سپس منزل مخصوصی برای آنها تعیین شد و به آنجا نقل و مکان کردند.

میرزا کوچک به مدت دو ماه در خلخال اقامت داشت. در این مدت پس از ملاقات با مردم و مذاکره با روسای ایلات و ملیون در هرود آباد خلخال ، نظر مساعد آنها را برای همراهی با جنگلی ها و اجرای نیات هیات اتحاد اسلام جلب کرد.

 

3-2 : اوضاع سیاسی اجتماعی خلخال در زمان نهضت جنگل

 

 میرزا در مدت اقامت دو ماهه خود در خلخال هیئت اتحاد اسلام را تشكیل و سخنرانی و مجالس متعددی منعقد می نماید  ودر آنزمان كه خلخال در قحطی بسرمی برد كمك های زیادی به اهالی شهر وحومه ، همچنین به تجدید مدرسه  ناصری كه قبلاً توسط ناصر دفتر روائی تأسیس شده بود کردند.این مدرسه در این ایام به مدرسه اتحاد اسلام تغییر نام داده و مجدا بازگشایی گردید.

با مساعدت سید برهان خلخالی که در تبریز بود میرزا مهدی خان به عنوان معلم به خلخال اعزام گردید و مدرسه رسما در ماه صفر 1335 ه قمری افتتاح شد و مادامی که تشکیلات جنگلیها در خلخال دوام داشت مخارج آن را از طرف مالیه ، هیئت اتحاد اسلام جزو مصارف سایر ادارات خلخال پرداخت می شد.

همچنین در مدت اقامت هیئت اتحاد اسلام در خلخال، محکمه عدلیه تشکیل شد و یک نفر رئیس اجرا و عده ای از سواران خوانین را برای قراسوارانی حفظ انتظامات حوالی تعیین و قارالسلطنه رشتی را که یکی از اعضای هیئت اتحاد اسلام بود به نمایندگی خودشان که فی الواقع سمت حکومتی و ریاست بر ادارات دیگر داشت معین کردند.

و حقوق همه آنها و افراد قراسواران را ماه به ماه مرتبا از کسما که مرکز جنگلیها بود آورده و می دادند.

در همین ایام در اثر نیامدن باران قحط و غلا شدیدا حکمفرما و علوفه دواب بکلی نایاب بود در این ایام میرزا کوچک خان متعهد گردید در حدود پانصد خروار برنج از گیلان به خلخال فروخته و علاوه بر آن برای خرده خرید و حمل روستائیان موانع را مرتفع سازد.

همچنین در سال 1336 قمری مصطفی خان نامی را به نمایندگی اتحاد اسلام از خلخال به اردبیل فرستادند و در صدد بسط فعالیت آن فرقه در اردبیل آذربایجان برآمد. مصطفی خان در منزل حاج سید باقر سیدین منزل کرد و روز بروز به توسعه دامنه نفوذ آنها پرداخت.

باری پس از اینکه میرزا کوچک خان دست از ترتیب تشکیلات خلخال فارغ گردید و قارالسلطنه را به سمت نمایندگی خلخال و ریاست ادارات در خلخال گذاشته و خود به اتفاق مصطفی خان قزوینی و غیره که همراه داشت عازم کسماء گردید. تشکیلات جنگلی تا زمان خروج خوانین خلخال از نهضت جنگل ادامه داشت.

زمانیکه خوانین در رشت برای بازگشت به محلهای خودشان در حال مذاکره بودند جنگلیها کسان و نماینده خودشان را از خلخال احضار کردند و تشکیلات آنجا را بر هم زدند و مدرسه قصبه خلخال نیز بالطبع منحل شد و مدیر آنان به تبریز عودت کرد (اول بهار 1336 هجری قمری)

 

 

4-                  نقش بی بدیل خلخال در توسعه و گسترش نهضت جنگل

4-1 : الحاق خوانین خلخال به نهضت جنگل

در سال 1336 امیر عشایر به اتفاق پسران خود شهاب السلطنه و احمد پاشاخان و عده ای سوار از  خلخال و از مسیر ماسوله با موافقت ملیون خلخال به طرف کسما رهسپار شد. بین راه دو شب در خمیس و شال مانده و روز سوم به ماسوله وارد شدند و در آنجا خوانین دسته رشیدالممالک هم به نیروهای امیر عشایر اضافه گردید. سپس با تمامی همراهان و سواران خود که تقریبا 70 نفر بودند با طنطنه و استقبال شایانی وارد قصبه فومن شدند. بدین طریق خوانین خلخال به هیئت اتحاد اسلام پیوستند . عظمت خانم و برادرش همه قوای خود را در اختیار میرزا کوچک قرار دادند.

پس از الحاق خوانین ، میرزا کوچک خان به ناصر دفتر می گوید که از طرف هیئت تصمیم اتخاذ شده که امیر عشایر به سمت ایالت گیلان منصوب شود و از ناصر دفتر می خواهد که ایشان را به قبول این مسئولیت سنگین راضی کند.

شرط جنگلیها برای امیر عشایر این بود که ناصر دفتر به عنوان معاونت وی و یک نفر هم از هیئت منصوب شوند.

تا این موقع نفوذ جنگلیها در فومن و اخیرا به نواحی طالش منحصر بود و هیچگونه مداخله ایی در رشت و بندر انزلی نداشتند.

ناصر دفتر در این مورد می نویسد:" بعد از مذاکرات که حکومت امیر عشایر محقق گردید از فومن به کسما رفتیم و جنگلیها مشغول بودند در رشت زمینه را برای ورود امیر عشایر درست کنند.و این کار تقریبا یکماه طول کشید.تا جنگلیها نظمیه و سایر ادارات دولتی تحت نفوذ خودشان را در آورده و ششصد نفر قزاق ایرانی را که در رشت بودند با خود متفق ساختند و در این بین اعانه گزافی هم از تجار رشت گرفتند.

با مسافرت امیر عشایر  و همراهان به کسما نفوذ جنگلیها را در همه گیلان بسط و گسترش داده و تا تنکابن و مازندران پیشرفت کردند. چنانچه امیر اسعد  پسر سپهدار اعظم تنکابنی در اثر تهدید جنگلیها و آوازه سوق مجاهد و سواره امیر عشایر از مقاومت عاجز شده و بی اختیار به رشت آمده و تسلیم شد و اعانه گزافی داده داخل حوزه اتحاد جنگلیها شد."

 

 

4-2 تعیین امیر عشایر خلخالی به حکمرانی گیلان

 

بالجمله بعد از اینکه در رشت زمینه را صاف و موانع را مرتفع ساختند امیر عشایر با همراهان خود در سال 1336 با استقبال و طنطنه بسیار مجللی به شهر وارد شده و در عمارت حکومتی که از طرف جنگلیها آماده شده بود وارد و در بساط حکومتی مستقر گردید و برای سایر خوانین نیز منزل دیگر معین کردند.

امیر عشایر برادر عظمت خانم از طرف میرزا به عنوان حکمران گیلان تعیین شد. و پسر عظمت خانم یعنی امیر نصرت نایب والی گیلان شد.

 

5-                 خروج خلخالیها از نهضت جنگل و شکست هیئت اتحاد اسلام

در حالی که چند ماهی از اتحاد و همکاری خوانین با نهضت جنگل نگذشته بود عواملی چون حضور قوای روس در اردبیل، تحریک مخالفان جنگل و اعتماد بنفس بیش از حدسران نهضت جنگل و... باعث شد این اتحاد دوامی چندانی نیاورد و باعث خروج خوانین خلخال از نهضت جنگل گردد.

 در همين هنگام به امير عشاير خبر مي رسد قواي روسيه در اردبيل به قتل و غارت دست زده اند. امير عشاير و عظمت خانم در واقع حاكم اصلي اين منطقه بوده اند و بايد براي دفاع از اردبيل به آن منطقه قشون مي فرستادند. ميرزا اعلام كرد در چنين بحراني قادر نيست براي كمك به اردبيل نيروهاي جنگل را تضعيف كند و امير عشاير مجبور مي شود با قواي خود به سوي اردبيل حركت كند.

ميرفخرايي در كتاب سردار جنگل مي نويسد: .... مي دانستند كه اگر حمايت امير عشاير و خواهرش عظمت خانم را از ميرزا كوچك قطع نكنند نمي تواند كاري از پيش ببرند. بي شك دول خارجي مخالف ميرزا نيز به اين امر واقف بودند اما متاسفانه دسيسه هاي روسيه سرخ با ايجاد تفرقه توانست نيروهاي صديق را از ميرزا كوچك دور كند و رهبريت را با يك كودتا از وي بگيرد.

        ناصر دفتر می نویسد:" نظر به اثراتی که بدگوئیهای تدین از جنگلیها در مزاج امیر عشایر بخشیده بود و از طرفی نیز حقا اوضاع اردبیل بسیار وخیم شده و کار به جائی رسیده بود یا می بایست قوه کافی از طرف جنگلیها به اردبیل برسانند و در مقابل اقدامات دولت مقاومت کنند و یا ناچار امیر عشایر و خوانین دیگر که از جمله نوروزخانفولادلو بودبه محل خودشان برگشته و این غایله را بخوابانند و جزاین چاره دیگر نبود.

به همین خاطر امیر عشایر و رشید الممالک متفقا پیشنهاد شدید الحنی به هیئت اتحاد اسلام داده و پس از شرح مساعدتهای خود درباره آنها و تحمل هرگونه محدودیت و اینکه هیچگونه قدردانی از طرف جنگل به عمل نیامده است بالاخره جدا تقاضا کردند که یا بقدر امکان قوه و مهمات به اردبیل برسانند و یا باید خودشان رفته به هر نوعی که ممکن باشد در اطفاء نایره این فساد بکوشند

از آنجا که جنگلیها فکر می کردند به آنچه می خواستند تا آن موقع از وجود آنان استفاده و بسط کرده و تا اندازه ای هم قواء خودشان را تکمیل نموده بودند و دیگر چندان احتیاجی به وجود آنها نداشتند از طرفی هم نمی خواستند در اردبیل خودشان را با دولت طرف کنند فورا رفتن خوانین را بالتمام تصویب کردند.

آقاي ميرفخرايي در كتاب خود مي نويسد: امير عشاير در جنگ منجيل قواي خود را برداشته و از جنگل خارج شد.

    بدین ترتیب شهریور  1336 از طرف بعضی از هیئت اتحاد اسلام و نمایندگان جنگل خوانین را تا بندر انزلی محترمانه بدرقه کردند و بوسیله کشتی با خط آستارا عازم اردبیل و فولادلو شدند.خروج نیروهای امیر عشایر خلخالی باعث تضعیف نهضت جنگل گردید.

 

6- خلخالی های فعال در نهضت جنگل

همانگونه که ذکر شد خلخال نقش بسیار پررنگ و بی بدیلی در نهضت جنگل داشت. علاوه بر نقش خلخال می توان به برخی خلخالی های خارج از منطقه را نام برد که در پیشبرد اهداف جنگل نقش تاثیر گذاری داشتند. از جمله این افراد می توان به شیخ عبدالرحیم خلخالی ، سید جعفر پیشه وری ، ناصر دفتر روائی، شجاع لشگر خلخالی، سلطان الواعظین و... اشاره کرد.

7- خواب ابدی میرزا در خلخال

   بعد از نااميدي مردم از پيروزي نهضت جنگل و به بيراهه كشيده شدن نهضت، مردم با نيروهاي رضاخان همكاري مي كنند قواي دولت همه جا در كمين ميرزا بود و راه‌ها را زير نظر داشت و از آنجا كه مذاكرات صلح با جنگلي‌ها به نتيجه نرسيد نيروهاي دولتي به تعقيب جنگلي‌ها پرداختند. برخي از نيروها متفرق، تسليم و تعدادي نيز كشته شدند

و طومار جنگل درهم مي پيچد. اينجاست كه ميرزا در ميان هزاران مرد جوانمرد مملکت به شيرزن خلخالی پناه مي برد میرزاکوچک خان متوجه شهر خلخال گردید و اين انتخاب خود به تنهايي از اقتدار و جايگاه مهم اين بزرگ زن خبر مي دهد.

عظمت خانم به محض اطلاع از حركت ميرزا به سوي او، به رغم همه خطراتی که پیش بینی می کرد حاضر شد چند صد تن سوار به سرکردگی «قلیچ خان شاهسون» به پیشوازش بفرستد تا آن مبارز فرزانه را به سلامت و عزت تمام به مقصد برسانند.سواران مورد اعتمادش را به استقبال مي فرستد و فرمان مي دهد كه ميرزا را به هر نحو از دست دشمناني كه در تعقيب او بودند خلاص كنند و با جاه و جلال شايسته به سوي او بياورند. ولی دیگر دیر شده بود وميهمان بزرگ عظمت خانم خلخالی اسير سرما و بوران شد و در راه اهدافش جان باخت.

قبر میرزا کوچک خان به مدت 44 سال در قبرستان پایین روستای گیلوان بود و طبق درخواست نوه میرزا در سال 1344 نبش قبر صورت گرفت. و به سلیمان داراب انتقال داده شد.

 

8- سخن پایانی

آنچه ذکر شد برگ هایی از کتابی به همین نام می باشد.که در آینده نزدیک چاپ خواهدشد. در این مقاله با گوشه هایی از نقش خلخال در نهضت جنگل آشنا شدیم. که می تواند منبعی برای سرآغاز تحققیات بعدی خلخال پژوهان و محققان نهضت جنگل باشد.

همانگونه که اشاره شد خلخال در نهضت جنگل نقش بی بدیلی داشته است ولی با وجود نگارش هزاران کتاب و مقالات دراین زمینه  هیچ اثر ی هر چند مختصر در مورد نقش خلخال در این نهضت کبیر وجود ندارد.که هم اکنون وظیفه فعالین و دلسوزان منطقه است که به تحقیق و کندوکاو در این مهم پرداخته با برگزاری سمینار، همایش، تدوین مقاله و کتاب و روشهای دیگری به شناساندن این واقعه مهم به نسل امروزی بکوشند.

حال به نظر نگارنده اکنون جهت زنده کردن رشادت های خلخالیها در نهضت جنگل می توان  "یادبود" همکاری خلخال در نهضت جنگل را در امامزاده گیلوان تاسیس کرد که هم، نشانی از رشادتهای بی نشان خلخالی ها در نهضت جنگل باشد و هم باعث توسعه گردشگری منطقه گردد.

امید است با همکاری نماینده محترم مجلس، فرمانداری خلخال و دیگر مسئولان ذیربط شاهد به بارنشستن این پیشنهاد باشیم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

منابع و مراجع:

1-    مجله گلبرگ  آبان 1381، شماره 35/

2-    کریمی بهنام/ آسیب شناسی نهضت جنگل، انتشارات عقیده سرا تهران چاپ اول 1382

3-    ناصر دفتر روائی/خاطرات و اسناد ناصر دفتر روائی

4-    ابراهیم فخرائی / نهضت جنگل

5-    محمد صادق مزینانی/ شبکه شاره – مقاله " هيأت اتحاد اسلام گيلان"

6-    موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل (tarikheardbil.blogfa.com)

7-    مصاحبه های خانم امیر احمدی  نوه عظمت خانم

8-    سید عبدالرحیم خلخالی- زعفر احد زاده

9-    سایت  خلخالیم(www.khalkhalim.com)

10-اردبیل در گذرگاه تاریخ / بابا صفری

11-تاریخ معاصر اردبیل/

12-اردبیل در عصر قاجار / صیاد نوری

13-گنجينه اسناد، فصلنامه تحقيقات تاريخى، شماره 35/43، سند شماره 6.

14-روزنامه ايران. شماره203 رجب 1336 هـ.ق.2

15-مجموعه مقالات" کنگره ملی بزرگداشت میرزا کوچک خان جنگلی"

16-دیوان بهار تالیف محمد ملک زاده چاپ 1336

17-«عظمت خانم شيرزني در نهضت جنگل» در شماره 988 روزنامه « شرق»

18-سردار جنگل، میراث ماندگار، ج اول، ص149؛ زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، حسن مرسلوند

 



[1] دیوان ملک الشعراء بهار

شب یلدا

شب یلدا

همزمان با هفته پژوهش و در محل برپایی نمایشگاه هفته پژوهش در اردبیل، کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان ا

ارسال به دوستان
همزمان با هفته پژوهش
کتاب تاریخ آموزش و پرورش اردبیل رونمایی شد

همزمان با هفته پژوهش و در محل برپایی نمایشگاه هفته پژوهش در اردبیل، کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل رونمایی شد.

خبرگزاری فارس: کتاب تاریخ آموزش و پرورش اردبیل رونمایی شد
 گزارش تصويري مرتبط

-------------------------------

به گزارش خبرگزاری فارس از اردبیل، در این مراسم که با حضور استاندار اردبیل و تعدادی از مسئولان عصر امروز در محل نمایشگاه هفته پژوهش در سالن تربیت بدنی دانشگاه محقق اردبیلی برگزار شد، مدیرکل آموزش و پرورش استان اردبیل در سخنانی اظهار داشت: کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل که به عنوان یکی از موضوعات مهم و مورد بحث شورای تحقیقات، پس از تصویب و عقد قرارداد با مؤسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل تدوین شده بود، رونمایی شد.

احمد محمودزاده تصریح کرد: این طرح با مشارکت و حمایت‌های معلمان، پیشکسوتان آموزش و پرورش، مسئولان استان به خصوص آیت‌الله دکتر سیدحسن عاملی نماینده ولی فقیه در استان و امام جمعه اردبیل و کارشناسان آموزش و پرورش استان و ... در دو جلد تدوین شده است.

وی در ادامه خاطرنشان کرد: مطالب جلد اول کتاب در مورد تأسیس مکتب‌خانه‌ها و مؤسسان آنها و مکتب‌داران معروف نواحی و مناطق استان است همچنین در این جلد بنیان‌گذاران مدارس قدیمی و معرفی آنها از سال 1284 با استفاده از عکس‌ها و اسناد قدیمی و منحصر به فرد، شرح حال بنیان‌گذاران مکتب‌خانه‌ها و مدارس قدیمی و تاریخ آنها مورد اشاره قرار گرفته است.

محمودزاده اضافه کرد: در جلد دوم کتاب افراد سرشناس آموزش و پرورش نواحی و مناطق استان، بانیان و متولیان مدارس معاصر و قدیمی مناطق، رؤسای آموزش‌ و پرورش از بدو تأسیس تاکنون، مدارس طلاب دینی و حوزه علمیه، نقش مدارس در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی، شهدای فرهنگی آموزش و پرورش و خیرین مدرسه‌ساز معرفی شده‌اند.

این مسئول در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: امید است که پژوهشگران، معلمان و پیشکسوتان آموزش و پرورش و اهل قلم با مطالعه کتاب یاد شده، نظرات ارزشمند و عالمانه خود را به منظور حفظ و اشاعه هویت و تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل به دبیرخانه شورای تحقیقات ارائه کنند تا در چاپ‌های بعدی اصلاح و اضافه شود.

وی یادآور شد: در این کتاب که بیش از 180 ساعت مصاحبه از پیشکسوتان عرصه تعلیم و تربیت در تهران و اردبیل صورت گرفته، دارای اسناد و اطلاعات تحقیقی ارزشمند است که با مراجعه به تاریخچه آموزش و پرورش در مشگین‌شهر، مغان، گرمی، خلخال، نمین، نیر و سایر مناطق جمع‌بندی شده و نزدیک به 800 قطعه عکس و 500 سند تاریخی در آن گردآوری شده است.

محمودزاده ادامه داد: در این کتاب از سال 1284 که اولین مدرسه با نام نصریه توسط محمد ولی‌خان سپهدار تأسیس شده، تاکنون که مدارس به سبک جدید راه‌اندازی شده مباحث ارزشمندی گردآوری شده است.

وی گفت: در این کتاب که برجستگی‌های مدارس اولیه اردبیل اعم از نصریه، جعفریه، شرافت، رشیدیه،‌ رفعت، صداقت،‌ معرفت و مهر که در دهه 1310 در اردبیل تأسیس شده توجهی جدی صورت گرفته است.

مدیرکل آموزش و پرورش استان در بخش دیگری از سخنان خود افزود: ‌در کتاب تاریخچه آموزش و پرورش شرح حال زندگانی پیشگامان آموزش و پرورش، مکتب‌داران این استان،‌ مؤسسان مدارس و بانیان و مسئولان مدارس توجه شده و در جلد دوم در مورد مکتب‌داران مشگین‌شهر، مغان، پارس‌آباد، اصلاندوز، انگوت و خورش‌رستم توجهی جدی شده است.

محمودزاده تصریح کرد: همچنین در این کتاب مدارس طلاب دینی در اردبیل،‌ مدرسه علمیه صالحیه، ملا ابراهیم و مرحوم میرزا علی‌اکبر، نقش فرهنگیان و دانش‌آموزان در انقلاب اسلامی و گفتمان اصیل به همراه کمک‌های خیرین مدرسه‌ساز، شرح و حال مدیران کل آموزش و پرورش استان اردبیل از سال 1320 تا دوره معاصر مورد توجه قرار گرفته است.

این کتاب به همت نویسندگان و مؤلفان محمود هدایتی، شبنم احمدی و محمد اصغریبا همکاری شورای تحقیقات آموزش و پرورش استان اردبیل و ناظران علمی محمد نریمانی، توفیق حسن‌پور و رویا محمدحسینی به رشته تألیف درآمده است.

کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل رونمایی شد

کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل رونمایی شد

اردبیل - ایرنا - در آیینی با حضور جمعی از مسوولان فرهنگی کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان اردبیل رونمایی شد.

به گزارش ایرنا ، مدیرکل آموزش و پرورش استان اردبیل روز چهارشنبه در این آیین گفت: کتاب تاریخ آموزش و پرورش استان به عنوان یکی از موضوعات مهم و مورد بحث شورای تحقیقات پس از تصویب و عقد قرارداد با موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل تدوین شده است.

احمد محمودزاده افزود: این طرح با مشارکت و حمایت های معلمان ، پیشکسوتان آموزش و پرورش ، مسوولان استان ، امام جمعه اردبیل و کارشناسان آموزش و پرورش استان در دو جلد تدوین شده است.

وی گفت: مطالب جلد اول کتاب در زمینه تاسیس مکتب خانه ها و موسسین آنها و مکتب داران معروف نواحی و مناطق استان است.

وی افزود: همچنین در این جلد بنیانگذاران مدارس قدیمی و معرفی آنها از سال 1284 با استفاده از عکس ها و اسناد قدیمی و منحصر بفرد ، شرح حال بنیانگذاران مکتب خانه ها و مدارس قدیمی و تاریخ آنها مورد اشاره قرار گرفته است.

وی اظهار کرد: در جلد دوم کتاب نیز افراد سرشناس آموزش و پرورش نواحی و مناطق استان و بانیان و متولیان مدارس معاصر و قدیمی مناطق ، روسای آموزش و پرورش از بدو تاسیس تاکنون ، مدارس طلاب دینی و حوزه علمیه ، نقش مدارس در انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی ، شهدای فرهنگی آموزش و پرورش و خیرین مدرسه ساز معرفی شده اند.

محمودزاده اظهارامیدواری کرد پژوهشگران ، معلمان ، پیشکسوتان آموزش و پرورش و اهل قلم با مطالعه این کتاب نظرات ارزشمند و عالمانه خود را با هدف حفظ و اشاعه هویت و تاریخ آموزش و پرورش استان به دبیرخانه شورای تحقیقات ارائه کنند تا در چاپ های بعدی اصلاح و اضافه شود.

مدیرکل امور اقتصادی و دارایی استان اردبیل:2 میلیارد تومان اعتبار پژوهشی برگشت خورده است

ارسال به دوستان
مدیرکل امور اقتصادی و دارایی استان اردبیل:
2 میلیارد تومان اعتبار پژوهشی برگشت خورده است

مدیرکل امور اقتصادی و دارایی استان اردبیل گفت: جالب توجه است که بیشترین برگشتی اعتبار به خزانه در سال گذشته از محل پژوهشی و تحقیقاتی بوده است.

خبرگزاری فارس: 2 میلیارد تومان اعتبار پژوهشی برگشت خورده است

 

هاشم مظفری امروز در گفت‌و گو با خبرنگار فارس در اردبیل اظهار داشت: یکی از مشکلاتی که همچنان حوزه پژوهش را تهدید می‌کند بی‌توجهی به کاربردی کردن پژوهش‌ها است به طوری که پژوهش انجام شده هر چند علمی و بر مبنای یافته‌های جدید است، اما در حوزه عمل و اجرا نسبت به این حوزه بی‌مهری صورت می‌گیرد.

وی یادآور شد: شاید دلیل آن نگرش مدیران و مسئولانی است که در راس کار به این حوزه نگاهی درست ندارند و یک نگرش علمی را در این بخش شاهد نیستیم که اینگونه به حوزه پژوهش و تحقیق بی‌مهری شده و بسیاری از تحقیقات و پژوهش‌ها بلااستفاده به حال خود رها شده است.

استاد دانشگاه‌های اردبیل گفت: بنده معتقدم بخش عظیمی از پژوهش‌ها و تحقیقات به صورت مستقیم و بلا واسطه وارد عرصه اجرا و عملیاتی نمی‌شود و به همین خاطر نمی توانیم نتیجه مثبت و سازنده از اقدامات در این بخش بگیریم.

مظفری با ارائه یک آمار تکان‌دهنده در بخش بودجه و اعتبارت پژوهشی خاطرنشان کرد: در قانون مصوب شده که 0.5 تا 3 درصد بودجه و اعتبارات به حوزه پژوهش اختصاص یابد، اما جالب اینجاست که در سال گذشته بیشترین برگشتی اعتبار به خزانه از محل اعتبارات پژوهشی بوده است که عملاً جذب این حوزه نشده است.

این مسئول افزود: این کار همان بحث اعتقادی نداشتن مدیریت و مسئولان به حوزه پژوهش است که تمام اعتبارات هزینه‌ای نظیر حقوق پرسنل، اضافه کار و مزایای رفاهی را جذب می‌کند اما در جذب اعتبارات پژوهشی با مشکل روبرو هستند.

مدیرکل امور اقتصادی و دارایی استان اردبیل ابراز داشت: در یک سال گذشته حدود 2 میلیارد تومان از اعتبارات بخش پژوهش به دلیل جذب نشدن برگشت خورده که دلیل آن نیز نظام بروکراسی پیچیده و سخت‌گیری برخی از دستگاه‌های اجرایی در جذب اعتبار از سوی پژوهشگران است که هیچ کس با این شرایط خاص و سخت نمی‌تواند حتی تقاضای برخورداری از این تسهیلات را بدهد و به همین دلیل در جذب 3 درصد ما با مشکل جدی روبرو هستیم و دستگاه‌ها نمی‌توانند با توجه به پیچیدگی قوانین و مقررات این تسهیلات را به متقاضیان پرداخت کنند.

مظفری متذکر شد: جالب اینجاست که همه دستگاه‌های اجرای به سرعت هزینه‌های اعتباری عمرانی و رفاهی خود را جذب می‌کنند اما به دلایلی نامعلوم دستگاه‌های مختلف که نسبت به پژوهش بی‌توجه هستند در جذب این اعتبارات ناتوان بوده و نمی‌‌توانند در این حوزه حرکتی داشته باشند.

وی در پایان گفت‌وگوی خود با خبرنگار فارس در اردبیل اذعان داشت: زمانی که کار به صورت علمی و بر محور تحقیق و پژوهش نباشد قطعاً به صورت دیمی خواهد بود که این خود به نظام اداری حوزه تولید اجرا و کسب منافع اجتماعی ضربه وارد می‌کند.

انعکاس  انتشار مقاله (آیا مرحوم میرزا علی اکبر مجتهد با مدرسه مخالف بود؟)در ماه نامه اردبیل مهد تشیع

این قسمت بنا به توصیه دوستان حذف می شود .

بنویسیم عاصم بخوانیم یارالی دورنا

                             

 

بنویسیم عاصم بخوانیم یارالی دورنا

 

اسد نیک­فال

ساعت سه بعدازظهر روز جمعه10/8/92 است. افراد نسبتاً زیادی از قشرهای مختلف در فرودگاه اردبیل گرد هم آمده­اند. همه آنها منتظر فرود هواپیمایی هستند که قرار است ساعت چهار بعدازظهر در فرودگاه به زمین بنشیند.

عاصم اردبیلی شاعر مردمی و محبوب اردبیلی یکی از مسافران آن پرواز است. عاصم اردبیلی حدودا دو هفته پیش به طور ناگهانی و غیرمنتظره دچار بیماری شده و برای معالجه به تهران رفته بود و امروز قرار است به اردبیل بیاید.

به هر طرف که نگاه می­کنی افرادی را می­بینی که از عاصم و بیماری ناگهانی­اش حرف می­زنند. ناگفته نماند تعدادی از افراد حاضر در فرودگاه اردبیل حضورشان صرفاً نمایشی است و بیشتر جنبه آماری و تبلیغاتی دارند. کسانی که بارها روح و جان عاصم را آزرده­اند و خود عاصم به تکرار به این  مسئله اشاره کرده بود. البته قصد بنده از نگارش این سطور به هیچ عنوان تخریب کسی نیست بلکه بیان واقعیت تلخی است که در جامعه ما به یک فرهنگ تبدیل شده است و آن واقعیت فاصله دل و زبان­مان و حرف و عمل­مان است که بیشتر از صد سال نوری به نظر می­رسد.

ساعت از چهار بعدازظهر گذشته است ولی هنوز از هواپیما خبری نیست می­گویند تاخیر دارد. من؛ شهریار نعمتی؛ میلاد نیک فال؛ کاظم نظری بقا؛ علی آذراوغلو و علی نوری دور هم جمع شده­ایم و به سخنان حسن رستم­زاد منصور که او نیز از کینه توزی­ها و غرض­ورزی­های شخصی و مصلحتی در امان نمانده است گوش می­کنیم. حسن رستم­زاد منصور انسان بزرگواری است که شاعر نیست ولی شعر را زندگی می­کند انسان فرهیخته و وارسته­ای که هیچ وقت نشد یا نخواستند یا نگذاشتند در عرصه ادبی به جایگاه واقعی خود دست یابد. وای بر ما علی نوری شاعر جوان شهرمان ناگهان لب به سخن باز می­کند.

استاد رستم­زاد اگر قرار باشد در باره عاصم اردبیلی جمله­ای کوتاه بگویید آن جمله چه خواهد بود؟

حسن رستم­زاد چند ثانیه­ای بغض می­کند بعد می­گوید: «عاصم یعنی یک پارچه درد» و بلافاصله شعری از عاصم می­خواند

یارا منه چاتدی یار اوزگه سینه     آغاج منه چاتدی بار اوزگه سینه       تیکان منه چاتدی نار اوزگه سینه

ساعت پنج بعد از ظهر است آقای جامعی به جمع ما می­آید و می­گوید: به خاطر رعایت حال عاصم قرار بر این شد در گوشه­ای از سالن انتظار عاصم اردبیلی در یک صندلی بنشیند و همه پیشواز کنندگان با اشاره و از دور به او خوش آمد بگویند. بدون رو بوسی و دست دادن. من خیلی به این طرف و آن طرف نگاه کردم تا یکی از مسئولین فرهنگی را ببینم ولی دریغ از یک نفر. میلاد نیک­فال در برنامه «بیر شعر بیر شاعیر» به این مسئله اشاره خوبی کرد و گفت: برخورد مسئولین فرهنگی با شاعران و هنرمندان ابزاری است هر وقت نیاز داشته باشند از آنها استفاده می­کنند اما وقتی نیاز نداشته باشند مثل یک دستمال کاغذی دورشان می­اندازند.

شعر منطقه­ای شمال غرب کشور در دهه فجر سال نود و یک در اردبیل برگزار شد و به گفته خود حضرات اردبیل از نظر کیفی و کمی رتبه اول را به دست آورد. ولی در همان جشنواره وقتی برنامه به پایان رسید عزیزان فرهنگی به همراه مهمانان فرا استانی به سرعین تشریف بردند بدون اینکه به رئیس انجمن شعر و ادب استان عاصم اردبیلی تعارف خشک و خالی کرده باشند. حتی وسیله­ای در اختیار عاصم نگذاشتند که نصف شب او را به منزل برساند. حالا قرار است برای عاصم بزرگداشت بگیرند. وای بر ادبیات ما...

یکی از دوستان و علاقه­مندان عاصم اردبیلی به نام بهنام مالک­پور یک سی­دی صوتی تصویری از زندگی او تهیه کرده بود و در اختیار علاقه­مندان گذاشته بود. وقتی به صداوسیما پیشنهاد پخش آن سی­دی را می­کنند مسئولین صداوسیما پس از بازبینی سی­دی؛ اعلام می­کنند که یک دوم سی­دی قابل پخش نیست و دلیل­شان هم این بود آن قسمت غیرقابل پخش مربوط است به سوری و شعر سوری که می­توان گفت جاودانه­ترین و تاثیرگذارترین شعر عاصم اردبیلی می­باشد. چرا؟ مگر!! سوری کیم دیر؟!!

عاصم اردبیلی از این قضیه بسیار دلخور و گله­مند بود و بعد از آن اتفاق بارها اعلام کرده بود که دیگر هرگز حاضر به همکاری با صدا و سیما نخواهد شد. این هم یک نمونه برخورد غیرفرهنگی با شخصیت فرهنگی شهرمان. ساعت نزدیک به پنج و نیم عصر است و اعلام کرده­اند هواپیما تا دقایقی دیگر به زمین خواهد نشست.

 بالاخره با دوساعت تاخیر هواپیما به زمین نشست و همه افراد حاضر چشم به راه ورود شاعر محبوب و محجوب بودند. ناگهان چشمم خورد به یک صندلی چرخ­دار که عاصم اردبیلی در آن نشسته بود. اصلا باورم نمی­شد که این همان عاصم بیست روز پیش است. به اندازه بیست سال پیر و رنجور شده بود.

عاصم اردبیلی به جمع­مان آمد و آقای شاهی از طرف جمع چند کلمه­ای به رسم خوش آمدگویی صحبت کردند و در بین سخنان­شان گفتند که قرار است که از عاصم اردبیلی این شاعر خوب و دوست داشتنی تجلیل به عمل آید. در آن لحظه نفهمیدم باید از این سخن خوشحال می­شدم یا ناراحت. عاصم پس از دیدار افراد حاضر به خانه رفت و ما ماندیم و یک دنیا تاسف. فردا ساعت نه صبح بود تلفن همراه من زنگ خورد وقتی اسم عاصم را دیدم ذوق کردم گفتم سلام آقای عاصم با صدایی که انگار از ته چاه در می­آید سلام کرد و گفت: «فریاد دیروز نگو نفهمیدم از دور دیدم که چطور بغض کرده بودی...»

چند سال پیش در بندر انزلی دوستی از من پرسید بهترین شاعر اردبیل کسیت؟ من بلافاصله گفتم محبوب­ترین شاعر اردبیل عاصم است. انگار منتظر همین جواب بود چون پیشانی­ام را بوسید و گفت: دقیقا همین طور است که گفتی عاصم اردبیلی شاعری است مردمی و محبوب که در همه اشعارش به واکاوی دردهای مردم ایل و تبار خود می­پردازد. او اهل سخنوری و سخنرانی نیست همه فریادهایش را در شعرهای خود به نمایش می­گذارد. زبان شعری عاصم زبانی است ساده و بی­تکلف و بدون هیچ گونه پیچیدگی زبانی و کلامی؛ به همین دلیل همه افراد جامعه به راحتی با شعرهایش رابطه برقرار می­کنند و در درک شعرهایش دچار زحمت نمی­شوند.

اولماییر یار خریدار منه / همدم اولموش دل بیمار منه

یاری اغیار آپاریب بختی قومار / نه قالیب یار نه دینار منه

منی اوز جمعینه سردار بیلن / آرزیلار ایندی سر دار منه

به دور از انصاف است که وقتی سخن از عاصم اردبیلی است اسمی از شعر «سوری» و «ایکینجی بهلول یا همان شیخ ممد» برده نشود. بعید به نظر می­رسد کسی عاصم اردبیلی را بشناسد ولی این دو شعر به یاد ماندنی را نخوانده باشد. عاصم در هر دو شعر قدرت شعری خود و مردمی بودن خود را به نمایش می­گذارد. او گاهی سراپا طنز می­شود و حرف دل خود را در قالب طنز به گوش مردم می­رساند.

ادبیات آدی گلسه ادبون آت گوزلیم

باها آلسوندا ادب اهلین اوجوز سات گوزلیم

گاهی نیز با زبان جدی و بی­پرده خود را فریاد می­زند

بیرگون وئرجک باش باشا داللانمیش اغاجلار

جنگل جانی قورتارسا بو مین دیش اره لردن

و یا

بو باغین بولبولو بیردن بیره لال اولدو نه دن

قوزقونا؛ قارقایا جولانا مجال اولدو نه دن

می انگور سوزوم یوخ کی حرامیدی بیزه

اینسانین قانینی نوش ائتمک حلال اولدو نه دن

و یا این شعر

ای نازنین گئدنده اوزونلن آپار منی

قالسام بیلیرسن اولدورجک انتطار منی

من ائللرین دینن دیلی یم سانما دینمیرم

سوسموش دیلیم گلر سوزه دیندیرسه تار منی

آیدین لادیب عیارمی ائللر قیزیل کیمین

"عاصم" اوجالداجاق بئله بیر اعتبار منی

با خواندن این بیت از عاصم آدم به حال و روز امروز او فکر می­کند

ای نازنین اول جه گلیب من ده ن آل منی

بیرگون ساتاندا ایسته دیگین حاله سال منی

و حرف آخر:

بو رسم دور آغیر اولسا یارالار

یارالارین آغریسنی یار آلار

دوشمان وئران یارا عاصم ساغالار

دوست یاراسی یامان بیزی اینجیدیر

«فریاد»

 

فوت پیر غلام  حسینی حاجی برات تره باری

پیام یکی از خواننندگان وبلاگ در مورد فوت پیر غلام حسینی حاج برات تره باری

انا لله و انا الیه راجعون
روح بلند و ملکوتی حاجی برات تره باری به ملکوت علی پیوست

با عرض سلام و تسلیت خدمت حسینیان معزز و خانواده محترم ایشان
بنده ایشان را از دوران بچگی میشناختم و افتخار هم محلی بودن با ایشان را داشتم امروز در مراسم سوم نه تنها اهالی محله پیر شمس الدین بلکه از جای جای استان اردبیل در مراسمشان حضور داشتن،من امروز به واقع آبرو و شرفی را که ارباب و سالار شهیدان به انسان میبخشد را به چشم دیدم،حاجی برات ،ابوالفضل خوان محلمون را از دست دادیم و چه کم است عاشقان واقعی مثل ایشان که هیچ وقت از حسین حسین گفتن خسته نشدند و در هیت با ذکر نام اربابشان چشم از جهان فرو بستند،خدایا به حق حسینت رحمتش بنما
آمین یا رب العالمین
ارادتمند همه عاشقان حسین توحید عاجلی 92/9/20

قسمتی از بیوگرافی مرحوم حاج برات تره باری که در کتاب پیر غلامان حسینی اردبیل آمده است وآخرین مصاحبه با مرحوم حاج برات تره باری که 5روز مانده به محرم 1392 ضبط شده است درآرشیو موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل موجود می باشد .

حاج برات تره باری

      حاج برات تره باری درسال 1318 در کوچه ی پیر شمس الدین به دنیا آمده،واز 7 سالگی مرید امام حسین (ع) بوده وهم اکنون یکی از ریش سفیدان محله پیر عبدالملک وشبیه خوان کوچه ی پیر شمس الدین در نقش باب الحوائج می باشدوی عاشقانه ساعتها زیر برف وباران سرمای سوزان شمشیر آهنین به دهان ایفای نقش می کند.

      حاج برات تره باری 65 سال است که در خدمت شبیه خوانی محله پیر شمس الدین وریش سفیدی محله پیر  عبدالملک می باشد،قبل از وی سردستگی  محله پیرعبدالملک را کربلایی رجب تره باری، حاج حسین وثیق مقدم وحاج جبار غفار زادگان برعهده داشتند.

حاج برات تره باری در مورد عزاداری اردبیل چنین می گوید:

      مراسم عزاداری اردبیل نسبت به شهرهای دیگر ایران همیشه پررنگ زیبا وباشکوه بوده  واین برای ما اردبیلیها افتخاری بزرگ محسوب  می شود که همیشه باید نسل به نسل بیشتر وبهتر از اینها  پیش رود  تا حسینی بودن این شهر حفظ شود، این عزاداری یک نعمت بزرگ الهی است که امیدوارم هیچ وقت آن را ازدست ندهیم این درگاه جایی است که هرکس به قدر توان خود از آن برداشت می کند.

وی درمورد شبیه خوانی محله پیرشمس الدین می گوید:

      درآن موقع چند نفر معدود دراردبیل شبیه گردانی می کردند که یکی مرحوم علی عناصری که شبیه گردانی محله معمار رابرعهده داشت ومرحوم دل جو و حاجی اکبر پور باقری که مسئولیت محله پیرشمس الدین مرحوم حاج کریم ربانی که 45 سال امام خوان محله رابرعهده داشت وما خود را مدیون تک تک آن عزیزان می دانیم چه آنهایی که ازدنیا رفته اند . چه آنهایی که درقید حیات هستند.

سید حسین اردبیلی



 

سید حسین اردبیلی

            نامش حسین بود و بعدها به سیدحسین اردبیلی معروف شد. در سال 1297 قمری در روستای گازو (گازر یا گازیر) از روستاهای دامنه سبلان به دنیا آمد. تا بیست سالگی به تحصیل مقدمات اولیه علوم عربی، تاریخ و فلسفه همت گماشت و برای تکمیل آنها سفری به رشت و از آنجا به بلاد قفقاز و از قفقاز به خراسان رفت ..

          هنگام سفر به مشهد اقامت کوتاهی در قفقاز داشته و حاصل این درنگ آشنایی با دنیای خارج و افکار و اندیشه آزادیخواهی و نشست و برخاست با آزادیخواهان و روشنفکران آن خطه بوده است.

          سید حسین اردبیلی مردی روشنفکر بود که در زمان تحصیلش از طلاب ساعی و با هوش به حساب می آمد و در اندک زمانی به مراحل عالی ادب و معارف اسلامی دست یافت. مخصوصاً در ادبیات زبان ترکی، فارسی و عربی دارای مقام بلندی بود. .در شهر قریب شش سال مشغول تحصیل فقه و اصول و کلام و حکمت و تدریس علم عربیه و ریاضییه بود.

         سید حسین اردبیلی شخصیتی قابل و صاحب استعداد بوده و با رجال و شخصیتهای بارز عصر خود رابطه و مکاتبه داشته است در شعر و شاعری صاحب قریحه ای توانا بود .با توجه به وضع سیاسی آن روز در نشر افکار آزادیخواهانه کوشش کرده و در ادب فارسی استعداد قابل تحسینی نشان داد.

         سید حسین اردبیلی از زمان رشد اشتیاق مفرط به مطالعه مطبوعات جدیده و جراید فارسی و ترکی و عربی داشت . متقضیات عصر جدیدرا خوب می شناخت و به آن اشراف کامل داشت. وی در مجالس تدریس خود طلاب را به مطالعه تاریخ و روزنامه تشویق می کرد.

         همزمان با صدور دستخط مشروطیت به تهران عزیمت کرده در هنگام تحصّن اهالی در سفارتخانه انگلیس افکار آزادی خواهانه خود را بوسیله لوایح و نطقهای موثر در میان متحصنین انتشار داد اودر ضمن مسافرتهایش در علوم حقوق و جغرافیا تحصیل و به اوضاع مدارس جدیده تهران نیز دقت کامل مبذول داشت. در همان سال سفری به اردبیل و از آنجا به روسیه کرد، بعد از چند ماه اقامت به مشهد برگشت و به هیأت مؤسسین انجمن خیریه «سعادت» پیوست و خدمات شایانی به معارف خراسان نمود.

           سید حسین اردبیلی در پایان استبداد صغیر با تأسی از افکار آزادیخواهانه ابتدا به نشر شب نامه پرداخته و مدتی بعد نیز روزنامه خراسان را پی ریزی کرده و توجه خراسانی هارا به حفظ حقوق مشروعه خود معطوف ساخت.

           سید حسین اردبیلی با یک همت فداکارانه شب و روز به وسیله مکتوبات و انتباه نامه ها و لوایح چاپی و ژلاتینی، احساسات حق طلبی و مشروطه خواهی را در کل بلاد خراسان تحریک می کرد و به واسطه نشر احکام حجج اسلام و بیان نامه های مهیج و مؤثر توجه عموم خراسان را به حفظ حقوق مشروحه خود متوجه می ساخت و در تشکیل کمیته های مجاهدین فداکاریهای عمده مبذول داشت.

تالیف کتاب عشایر ،امنیت و مرز برای اولین بار در ایران

 کتاب عشایر امنیت و مرز جهت ارائه در همایش ملی عشایر ،نظم و امنیت که از طرف دفتر تحقیقات نیروی انتظامی که در تابستان امسال در اردبیل برگزار شد به سفارش دفتر تحقیقات نیروی انتظامی استان اردبیل توسط محمود محمد هدایتی در 420 صفحه تدوین و توسط انتشارات محقق اردبیلی به چاپ اولیه رسید و برای دریافت این کتاب می توانید به دفتر تحقیقات نیروی انتظامی مراجعه نمایید و برای آشنایی هرچه بیشتر با این کتاب فهرست مطالب درج می شود :

فهرست کتاب عشایر ،امنیت ومرز

تعریف و تفاوت زندگی عشایری و روستائی.................................

. ساخت سنتی و اجتماعی

. ملاک تفکیک جامعه ی روستایی از جامعه ی عشایری

. سه ملاک عمده جامعه ایلی

. رده های ساختاری یک ایل

. ساختمان اجتماعی هر ایل

-        کوچ و کوچ نشینی در میان عشایر................................................

. واژه کوچ

. پدیده کوچ نشینی

. کوچ افقی

. کوچ عمودی

. دوجا نشینی

سیاست نظامی اعمال شده در مورد عشایر.........................

. کوچ دادن ایل شاهسون توسط شاه عباس برای مقابله با پرتغالیها

. ایجاد تغییر در استعدادهای نظامی ایلات

. تاسیس کنفدراسیون ایلات خمسه

. اعمال سیاست سرکوب در مورد ایلات توسط رژیم پهلوی

-        علل زوال کوچ نشینی عشایر.........................................................

. یکجا نشینی اجباری

. خلع سلاح

. برکناری سران ایلات

. تبعید بعضی از ایلات

. جابجایی قدرت از کوچ نشینی به نهادهای دولتی

. اصلاحات ارضی

. سواد آموزی نوین

-        عشایر و تمامیت ارضی ایران....................................

-        جایگاه نیروهای غیر رسمی از جمله عشایر و نیروهای ایلیاتی در عرصه نظامی تاریخ ایران.................................

. نیروی نظامی غزنویان

. نیروهای رسمی سلجوقیان

. نیروهای غیر رسمی سامانیان

 . نقش نیروهای ایلیاتی در تاریخ نظامی ایران 

-        نقش بازدارندگی نظامی عشایر در طول تاریخ ایران.............

. مقاومت طایفه پرنیان در مقابله با اشغالگران یونانی و مقدونی

. مقاومت طایفه پارت در مقابل امپراطوری روم

. جنگ های ایرانیان با اعراب در قرون اولیه اسلامی

. مقاومت در برابر هجوم افاغنه

. مقابله ایل قشقایی با بریتانیا در مسئله هرات دوره محمد شاه قاجار

. مقاومت عشایر بوشهر در مقابل قوای اشغالگر انگلیس در تنگستان

-        نقش دفاعی عشایر در جنگ ایران و روس........................

-        نقش عشایر در 8 سال دفاع مقدس................................

-        ایل..............................................................

. واژه ایل

. کهن ترین سند در مورد واژه ایل

. ایل در متون جغرافیایی قدیم

-        تاریخچه ایل شاهسون..........................................

. وجه تسمیه ایل شاهسون

. ایل شاهسون در دوره صفویه

. قرارداد ترکمن چای و تغییر و تحول در منطقه ایل شاهسون

. ساختار داخلی ایل شاهسون،طایفه ،گوبک ،....

. ایل بیگی

. مراسمات ایل شاهسون

-        تشکیلات اجتماعی و سیاسی سنتی ایل شاهسون.........

طوایف 32 گانه ایل شاهسون............................................

-        جغرافیای تاریخی مغان.........................................

-        بررسی واژه مغان در منابع اسلامی..........................

-        مغان در دوره های مختلف تاریخی.............................

. مغان در زمان مادها

. مغان در دوره ی هخامنشی

 . مغان در دوره ی اشکانیان

. مغان در دوره ساسانیان

. ورود اسلام به مغان

. مغان در دوره ی خلفای راشدین

. مغان در دوره ی امویان

. مغان در دوره ی اول عباسی

. مغان در دوره دوم عباسی

. آل مسافر در مغان

. روادیان در مغان

. غزنویان در مغان

. سلجوقیان در مغان

. اتابکان آذر بایجان در مغان

. مغولان در مغان

. حمله مغول و مقابله جلال الدین خوارزمشاه با آنان در مغان

. ایلخانان مغول در مغان

. آل جلایر در مغان

. تیموریان در مغان

. قراقویونلوها

. آل چوپان

. صفویان و مغان

. افشاریه و مغان

. زندیه و مغان

. مغان در دوره قاجاریه

. مغان در دوره مشروطیت

-        مرز....................................................................

-        ایمنی و سلامت در مرز........................................

-        تحولات مرزهای سیاسی ایران در طول تاریخ...........

-        اثر موقع جغرافیایی در تشکیل خطوط مرزی................

-        میله گذاری مرز ایران و شوروی (قبل از فروپاشی ).......

-        جنگ ایران و روس نمودی از پایداری عشایر در مرز های ایران.

-        موانع و مشکلات و راهکارهای توسعه گردشگری در مناطق عشایری استان اردبیل............

-        طب سنتی عشایر.............................................

-        صنایع دستی و بومی عشایر...................................

-        پوشاک عشایر.....................................................

-        ادبیات و موسیقی فولکوریک عشایر.........................

-        مراسمات رایج عشایر...........................................

-        منابع...............................................................

 

 

 

 

 

 

جام جهانی ، ایران و مسی

گروه F: آرژانتین، ایران، نیجریه و بوسنی و هرزگووین

گروه F:
25/03/93
* آرژانتین- بوسنی و هرزگوین، ساعت 19، ورزشگاه ماراکانا شهر ریودوژانیرو

26/03/93
* ایران - نیجریه، ساعت 16، ورزشگاه بایکسادا شهر کوریتیبا

31/03/93
* ایران - آرژانتین، ساعت 13، ورزشگاه ماراکانا شهر ریودوژانیرو
* نیجریه - بوسنی و هرزگوین، ساعت 19، ورزشگاه بایکسادا شهر کوریتیبا

05/04/93
* آرژانتین - نیجریه، ساعت 13، ورزشگاه بیرا-ریو شهر پورتو آلگره
* ایران - بوسنی و هرزگوین، ساعت 13، ورزشگاه فونته نووا شهر سالوادور