گاهشماري و تقويم هاي كاربردي رايج در نمين
خزه ل
آيي " xazal ayi " ماه دوم پاييز
يعني آبانماه را گويند. برگ درختان مي ريزد و مردم به جمع آوري برگ درختان مي
پردازند و آن را انبار مي كنند تا در زمستان به ساير علوفه ها مخلوط كرده به دام
هايشان بدهند.
- كلوز kalvaz ،
هفده روز مانده از پاييز را «كلوز» گويند.
اعتقاد دارند اگر در اين روز
برف بيايد هوا سرد مي شود و زمستان بطور رسمي آغاز مي شود و اگر در اين روز برف
نياید زمستان چندان سخت نخواهد بود. در اين مورد مي گويند:
كلوزده باغلادي، باغلادي kalvazda bagladi , bagladi
يعني اگر در «كلوز» برف آمد،
آمد و راه ها را مي بندد و رفت و آمد سخت مي شود و اگر برف نيامد، چندان سخت نمي
شود. عبور و مرور ادامه مي يابد.
- " بؤيوك چيله boyok cila " (چلّه بزرگ) : چهل شبانه روز
است. از اول ديماه آغاز و دهم بهمن پايان مي يابد. اولين شب زمستان يا چلّه بزرگ
را چلّه گئجسي cila gejasi يعني شب چلْه گويند.
- " كيچيك چيله kicik cila
" (چلّه كوچك): بيست شبانه روز است، از دهم بهمن
شروع مي شود تا اخر آن ماه.
مردم اعتقاد دارند كه چلّه بزرگ هوا چندان
سرد نمي شود و اين چلّه با مردم سازگاري مي كند و امّا چلّه كوچك خيلي سرد مي شود و
مردم را از شدت سرمايش نمي گذارد چندان در بيرون از خانه آفتابي شوند.
همچنين اعتقاد دارند كه بين چلّه بزرگ و
چلّه كوچك بگو مگويي مي شود كه وقتي چلّه كوچك از راه مي رسد مي گويد؛ «حيف عمروم
آزدي، (اليم يازدي سن گئده ن واخت من گئد سيديم گلينرين اللرين اون چوواليندا،
اوشاقلاري بلكده، آردارلاين اللرين خميرده، توجلاري تنديرده ، دوندورارديم.»
Hayf omrum
azdi, dalim yazdi, san gedan vaxt man ged saydim , galin larin allanin un
covalinda , osaglari balkada, arvaol larin allarin xamirda, gejalari tandirda
dondurardim.
يعني : افسوس كه عمرم كوتاه است و پشت سرم
بهار ، زماني كه تو رفتي من مي رفتم، دست عروسان را در كيسۀ آرد، نوزادان را در
قنداق، دست زنان را در خمير، پيران را در داخل تنور، يخ شان مي كردم .
Normal
0
false
false
false
EN-US
X-NONE
FA
- سلطان
: روز اوّل فروردين يا همان عيد نوروز است.
- چهار فصل: چهار روز اول سال
را بدان نام مي خوانند كه روز اوّل را بهار، روز دوم را تابستان، روز سوم را پاييز
و روز چهارم را زمستان مي گويند. چگونگي وضعيت آب و هوايي هر فصل از روي آب و
هوايي روز مختص به آن فصل پيش بيني و پيش گويي مي كنند. يعني اگر روز اول بهار هوا
ابري و باراني باشد، پيشگوئي و پيش بيني مي كنند كه در فصل بهار بارندگي خوب خواهد
بود و اگر هوا در آن روز آفتابي و بي باران باشد چندان اميدي به بهار پرباران
ندارند. در ساير روز نيز به همان سياق.
- (ده ريزه يا ده روزه ):
دهمين روز فروردين را گويند. كه در اين روز هوا به شدت برفي و باراني و سرد مي
شود. بطوريكه چوپانان نمي توانند گلّه را به صحرا ببرند. در اين مورد در نمين مي
گفتند.
ده روزه قويونون بيري بير درزه
. dah ruza
qoyunun bir darza
يعني ده روز ، يك ميش به قيمت يك بافه علف
. يعني در آن موقع از سال كه علوفۀ دامداريان پايان شده و گله هم از شدت سرما
بيرون نمي تواند برود،ارزش و قيمت يك گوسفند با بهاي يك بسته علوفه برابري مي كند.
- سيزده: سيزدهمين روز سال را
گويند كه آنرا سخت نحس مي شمارند .
- ارمني كيفيري ermani kifiri : همان
خاچ شويان است. مدت آن يك هفته است. از بيست و پنجمين روز فروردين شروع مي شود.در
نمين مي گفتند در اين زمان ارمنه خاچ خود را روز يكشنبه به آب مي اندازند و يك
شنبه آينده آن را از آب بيرون مي آورند. در اين وقت هوا دگرگون مي شود و بارانهاي
سيلابي شروع مي شوند.
مي گويد: يئري يئري عمرون
آزدي، دالين يازدي
Yeri , yeri , omrun azdi, dalin yazdi
يعني : برو، برو عمرت كوتاه
است، پشت سرت بهاره
-
خيدر xidar : چهار
روز از چلّه بزرگ و سه روز از چلّه كوچك راه خيدر گويند. مردم معتقدند كه هوا در
اين مدت خيلي سرد مي شود بطوريكه از شدت سرما در اين موقع در خانه ها به صدا در مي
آيند.
-
قاپيلار جوگولّ در. Jugulldar qapilar در اين مدت مردم قاووت درست مي كنند. گندم، بَزَرك،
نخود و شاهدانه و عدس را بو داده آرد تهيه مي كنند و مقداري شكر به آن اضافه مي
كنند.
مقداري از قاووت را در اتاق
خلوتي مي گذارند و در كنار آن سبزي، آب مي كنند. معتقدند كه خيدر (خضر) در طول، شب
بدانجا مي آيد، اسب اش از آن سبزه و آب مي خورد و خودش يعني خضر سايه اش را بر روي
قاووت مي زند و قاووت بركت پيدا مي كند. فرداي آن شب مرسوم است كه صاحبان قاووت
انرا بين همسايه ها پخش مي كنند.
-
كورد اوغلي kurd oqli (پسر كرد):
آخرين روز و شب چلّه كوچك را
«كورد اغلي» مي نامند. در اين مورد روايتي دارند كه پیر مردان آن را اظهار نمودند.
اما آقاي فرحبخش ستوده نمين در كتاب تاريخ و فرهنگ نمین در اين باره نوشته :
بنابه روايت، كرد اوغلي جواني دلاور و
پهلوان ايل خود و شكارچي ماهري بوده مردم او را از صميم قلب دوست مي داشتند و پدر
و مادرش به او عشق مي ورزيدند، روز آخر بهمن ماه [چلّه كوچك] تفنگي بدست مي گيرد و
به قصد شكار به كوه مي رود. او كه سرگرم شكار كردن بوده، متوجه گذشت زمان نمي شود.
نزديك غروب، هوا كم كم ابري مي شود و برف، شروع به باریدن می کند و به زودی، کولاک
سختی شروع می شود. کورا اوغلی در دامنه کوههای سر به ملک کشیده. راه گم می کند و
از کولاک به صخره ای پناه می برد پوستین را بر سر می کشد و تفنگش را بالای
سرش در برف فرو می برد. خیلی زود، برف
سنگین می بارد و کرد اوغلی زیربرف می ماند.
پدر و مادر کرداوغلی با مشاهده شدت کولاک و
نرسیدن فرزند دلبندشان نگران می شوند دست به دعا بر می دارند و از خداوند متعال می
خواهند که فرزندشان را از سرما و گرما و از مرگ نجات دهد، پدر کورد اوغلی که مرد
دنیا دیده و با تجربه بوده، به زنش می گوید : به سراغ خمره روغن برو و نگاه کن که
روغن آب شده یا نه؟ " مادر بیچاره صد بار تا نزدیکهای صبح به سفارش شوهرش عمل
می کند نزدیک صبح خبر می آورد که در یک ساعت بیش روغن در خم شروع به آب شدن نموده
پدر از شنیدن خبر خوشحال می شود و می گوید: اگر پسرم تا این ساعت نمرده باشد بعد
از این خطر مرگ او را تهدید نمی کند. صبح که خوا روشن می شود پدر و مادر کورد
اوغلی مردم را از گم شدن فرزندشان با خبر می سازند مردان زیادی برای پیدا کردن او
به کوه و برف می زنند، پس از ساعت ها جستجو، تفنگ او را می بیند که از برف بیرون
زده است. با این نشانه، او را پیدا می کنند و سالم به ده می آورند. پیران قوم از
«کورد اوغلی» راز زنده ماندش را می پرسند. جواب می دهد: تا نزدیکیهای صبح بسیار
سردم بود دیگر رمق نداشتم و به حال مرگ افتاده بودم اما یک مرتبه احساس کردم که
زمین زیر بندم گرم شد و نفس گرمی دمیدن گرفت و وجودم را گرم کرد تا آن موقع که شما
به فریادم رسیدید.»
بنابه اعتقاد مردم در این شب زمین نفس می
کشد و خاک گرم می گردد و می گویند: " یئره نفس گلدی
yera nafas galdi " یعنی به زمین نفس گرمی
می آمد. از آن به بعد از شدت سرمای زمستان کاسته می شود.