بازارهای هفتگی در نمین

 در شهر نمین و عنبران بازارهفتگی تشکیل می شود. در روزهای یکشنبه در شهر نمین و در روزهای سه شنبه و جمعه در عنبران بر پا می شود. این بازارها دو بار در هفته بسیاری از فروشندگان دوره گرد را در یک جا جمع می کند. فروشندگان از شهرها و روستاهای اطراف یعنی اردبیل، آستارا، رشت ، سراب، بستان آباد ، تبریز ، پار آباد و نمین و عنبران و روستائی دودران ، یزن آباد ، ننه کران، کله سر ، حور ، و یلکیج ، ... هستند، اما خریداران بیشتر از روستاهای اطراف و خود اهالی محل برگزاری هفته بازار است. از روستاهای «خانفاه» هشیران، نوودی، سولدره، مین آباد، میرزانق، جیّد، لکش، عنبران بالا، عنبران پایین، امین جان، کولان درق، گِرده ، اغ داغ، اورغ، سولوت قشلاق چایی، خلیل کندی، خان کندی، سوله، جیگر کندی، آبی بیگلو، ننه کران درماندرق، کله سر، آرپاتپه، خانقاه بالا، حور و دودران و ویزن آباد، بازار هفتگی نمین تا چند سال پیش در میدان اصلی نمین و در خیابانهای اطراف که بازار شهر نمین را تشکیل می دهد. تشکیل می شده است بعدها به محلی مرسوم به  «سرا » انتقال داده شده و در حال حاضر در میدان گاه و ضلع غربی خیابان محلۀ پرویز آباد جنب مدرسۀ مطلعه تشکیل می شود. در این بازار همه چیز بفروش می رسد، میوۀ فصل، سبزی و صیفی جات دیگر، پوشاک، مواد غذایی (برنج، نخود، لپه، ...) ، وسایل و لوازم خانگی ، ماهی دریا و پرورشی ، مرغ ، پوشاک دست دوّم، وسایل پلاستیکی ، لوازم خانگی آلومینیمی ، وسایل صوتی و تصویری و سی دی و ... صنایع معروف نمین و عنبران ، گلیم های دست بافت.

فروشندگان مردانند. تنها یک زن در این هفته بازار به فروشندگی می پرداخت که از شهر نمین بود و آنهم سبزی می فروخت. امّا خریداران بیشترشان زن اند.

فروشندگان کالاهای مورد عرضه اشان را در دو سو روبروی هم به ردیف روی زمين بساط می کنند. هر فروشنده ای جا و مکان ثابتی دارد هر هفته در روزهای  تشکیل بازار در همانجا بساطش را پهن می کند. شهرداری از هر فروشنده مبلغی را به عنوان عوارض شهرداری دریافت می کند و قبض می دهد.

           در همان روزهای ذکر شده تشکیل هفته بازار، درگوشه ای دیگر از نمین کنار منبع آب شهر بازارمال فروشان شکل می گیرد. در این بازار احشام به فروش می رسد. خریداران و فروشندگان از خود نمین و سایر روستاهای اطراف نمین هستند که عدّه ای دامهایشان را می آورند به فروش و عدّه ای بز چوب دارند ( چودار codar ) – کسی که به خرید و فروش احشام می پردازد- جهت خرید به آنجا می آیند از آنجا خریده در میدان دواب شهر اردبیل و یا سایر شهرها به فروش می رسانند. ساعت تشکیل این بازار از ساعت 5/6 صبح تا 5/9 صبح است. بعد از آن اگر کسی دام اش بفروش نرسید و شهرداری نمین اجازه داده دادم اش را به باغ علی جان، که در وسط شهر در ضلع غربی رودخانه نمین واقع است ، می آورد و آنجا به فروش می رساند که هر حال ساعت 12 ظهر نشده این بازار پایان می یابد.

البته که رونق هر دو بازار در اعیاد و جشنهای ملّی و مذهبی بیشتر است. خاصه در عید قربان رونق مال

بازار و در عید نوروز و فطر رونق بازار کالا بیشتر است. ناگفته نماند بازاری که انواع کالاها بفروش می رسد از ساعت 5/7 الی 8 صبح آغاز و حوالی 2 بعد از ظهر پایان می یابد.

       در این بازارها معمولاً معامله ها به صورت نقدی است احیاناً معاملات نسیه ای نیز صورت می گیرد.

 

 

دیرینه شناسی (تاریخچه ورنی):

کارشناسان موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل از اولین کارشناسان ایران هستند که مستند نگاری ورنی را برای اولین بار نوشته و تحویل معاونت صنایع دستی اردبیل نموده اند و اگر مدیریت  صحیح اعمال شود این کتاب در سال ۱۳۹۰منتشر خواهد شد.

ورنی بعنوان نوعی زیرانداز، مفرش یا وسیله محل اسباب و اثاث منزل، عمدتاً در منطقه کوچ و استقرار عشایر شاهسون در مناطق شمال شرقی آذربایجان و برخی نواحی پیرامونی و مرتبط با جمعیت و جوامع مستقر در این نواحی پیدایی و تکوین یافته است.

با توجه به اینکه معمولاً تاریخ، فرهنگ و ادبیات عشایر بصورت غیرمکتوب و اغلب شفاهی و
سینه به سینه جریان می یابد با گذشت و سپری شدن زمان، به مرور یادداشت های تاریخی و محفوظات غیر فولکوریک اقوام و قبایل تا حدودی از اذهان زدوده شده و یا با اطلاعات و محفوظات جدیدتر انباشته می شوند بر این اساس هنوز اسناد و مدارک مکتوب و مستند درباره پیشینه تاریخی مربوط به زمان یا دوره تاریخی ابداع و رواج بافت ورنی در آذربایجان پیدا نشده است.

با توجه به اینکه برخی از پژوهشگران منشاء پیدایش ورنی را منطقه قفقاز و برخی دیگر از منطقه قره باغ در جمهوری آذربایجان می دانند، و با وجود این که ورنی های قدیمی متعددی از قرن های اخیر به جای مانده است با اینحال مطالعات انجام شده محل و تاریخ دقیق پیدایش و شروع بافت این زیرانداز ارزشمند را مشخص نکرده اند.

پژوهش تازه ای که جناب آقای حسین کوهستانی در سال 1380 انجام داده و با عنوان بررسی اقتصادی – اجتماعی بافت ورنی انتشار یافته نشان می دهد که تولید ورنی در منطقه ارسباران در ظرف یکصد سال اخیر رایج شده است ایشان به نقل از افراد بومی معتقد است محل اصلی تولید ورنی در گذشته منطقه قره باغ در جمهوری آذربایجان بوده و بر اثر روابط و ترددهای مستمر عشایر در شمال و جنوب رود ارس بتدریج بافت ورنی در بین عشایر ارسباران و سپس در بین کوچ نشین های دشت مغان رواج یافته است این صنعت در بین اکثر طوایف شاهسون رایج بوده ولی بین دو طایفه حاج علیلو و چلبیانلو (از ایل ارسباران) از بقیه رایج تر است.

با علم به اینکه ورنی نوعی گلیم تکامل یافته محسوب می شود واضح است که از پیشینه تاریخی کوتاهتر و کمتری نسبت به گلیم برخوردار باشد برای نمونه وجود آثاری از ورنی های قدیمی مربوط به دوره قاجاریه و حتی پیش از آن نشانگر مسابقه تاریخی پیش از 200 ساله بافت ورنی در بین شاهسونها است.

شاهسون در زمان شاه عباس ظهور یافت، بنا به قول مورخین باعث آن چنان بود که جمعی از گروه نمک به حرامات قزلباشیه بر شاه عباس خروج کرده پای جرأت و جسارت پیش نهادند، شاه عباس فرمود: «شاهسون گلسون» یعنی هر که شاه را دوست دارد بیاید، لهذا از هر فرقه آمد طاغیان شاه را شکست دادند، پادشاه آن جماعت را شاهسون نام نهاد. (1)

روایت دیگری نیز از وجه تسمیه «شاهسون» وجود دارد، در اواخر قرن شانزدهم میلادی پس از این که بیشتر تیره های سنی و شیعی خود را از زیر سلطه ظالمانه امپراطوری عثمانی نجت بخشیده و به ایران پناهنده شدند، یون سورپاشا یکی از رهبران قبایل ساکن در آنجا هم به منظور کسب اجازه در مورد آوردن قبیله اش به ایران نزد شاه عباس آمد، شاه عباس به آنان نام شاهسون داده و به ایشان در انتخاب محل سکونت آزادی عمل داد.

آنان نواحی مجاور اردبیل و همچنین کلیبر مغان تا محل تلاقی رودهای ارس و کر را برای زندگی خود برگزیدند.

بنا به قول ریچارد تاپر ظاهراً یون پاشا و معاصران او، سر دودمان واقعی شاهسوانان امروزی ایران هستند.

بنابراین شاهسون نام ایل مشخصی با یک نظام خویشاوندی و هسته مرکزی معینی نبوده است بلکه یک اتحادیه بزرگ متشکل از چند مجموعه، چند طایفه بوده است که برخی از آنها هیچ قرابتی و نسبتی با هم نداشته اند، تعداد این طایفه را عموماً 32 طایفه دانسته اند.

شاهسون ها به سرکردگی قوجه بگ و امیر اصلان بیگ و علیرضا بگ و شکر بگ از محل ساری قیمش از امپراطوری عثمانی مجزا شده از راه آرارات (آغری داغ) بنا به نوشته ها با جنگ و گریز با ایلدرم پاشا و سلیم پاشا – فرماندهان نظامی عثمانی آن زمان – خودشان و طایفه را از مرز ایران گذرانیده از راه خوی به کوههای مشک عنبرزده در هر جا ارتفاعات و خط الرأسها را راهنما قرار داده به محال ارسباران و مشکین شهر سرازیر و وارد دشت مغان شدند.

این سرداران از قراری که نوشته اند به حمایت از شاه اسماعیل بر می خیزند و با اوزون حسن دایی شاه اسماعیل که می خواسته خواهر و برادرزاده اش را از بین ببرد می جنگند و به این دلیل شاه اسماعیل به شاهسون ها ارادت پیدا می کند و سپاه قزلباش را از این طوایف در برابر ینی چری عثمانی ترتیب می دهد.

دشت مغان سرزمین وسیعی در شمال شرقی آذربایجان و جنوب غربی دریای خزر است که
بر روی مدار 25/39 و 42/39 عرض شمال و 25/47 و 25/48 طول شرقی نصف النهار گرینویچ واقع شده است.

وسعت این سرزمین در ادوار تاریخی گذشته، بسیار وسیع تر از موقعیت فعلی آن بوده است، به طوری که از شمال با ولایت آران و شیروان (مرز حدود سیصد کیلومتر) در طول مسیر رودخانه ارس و که (کورا) هم مرز بوده است. دریای خزر در شرق از مصبّ رود کورا تا موضع قیزیل آغاج در شمال ولایت طالش (به طول حدود صد کیلومتر) مرز طبیعی آن را تشکیل می داد. ولایت گیلان و اردبیل در جنوب و جنوب شرقی از طریق رود قراسو و کوه های ارشق (به طول حدود دویست کیلومتر) همسایگان این سرزمین شناخته می شدند. در غرب (حدود 150 کیلومتر) به کوههای شرقی ارسباران محدود می شده و رودخانه دره رود، مرز طبیعی آن بوده است.

همین موقعیت سبب شده بود که دشت مغان در دوره قبل از اسلام به عنوان یک اسپهبد نشین، همچون شاه نشین های آذربایجان و آلبانیا (آران) و گیلان و ارمنستان شناخته شود در دوره پس از اسلام نیز ولایتی بزرگ در ایلات آذربایجان بوده است.

وجود جلگه ای در حدود سیصد هزار هکتار و اراضی آبرفتی ساحل دریای خزر و کناره های رودهای بزرگ ارس و کره این منطقه را در همه ادوار تاریخ به قطب کشاورزی و دامپروری ایران
تبدیل کرده بود.

از زمانی که به موجب عهدنامه گلستان (1228 ق) و ترکمانچای (1243 ق) بخش وسیعی از اراضی جلگه ای مغان در قسمت شمال و شرق نواحی متصل به دریای خزر از قلمرو ایران منتزع و ضمیمه متصرفات روسیه شد، موقعیت و حدود مغان به مرزهای کنونی محدود شد. در شمال از طریق رود ارس (حدود هفتاد کیلومتر) و از شرق از خط مرزی روستای حسن خانلو – بیله سوار – بالهارود و ارتفاعات طالش مغان (حدود 15 کیلومتر) با جمهوری آذربایجان همسایه است. از جنوب به شهرستان مشکین شهر استان اردبیل، و از غرب به شهرستان کلیبر استان آذربایجانشرقی منتهی می  شود.

امروزه نیز دشت مغان به عنوان یکی از مراکز و قطب های کشاورزی، دامپروری و صنعتی ایران شناخته می شود. علاوه بر این، واقع شدن در مسیر راه های بازرگانی ایران و جمهوری آذربایجان
موقعیت مناسبی را بر منطقه ایجاد کرده است.

صنایع دستی در مغان از سابقه ای دیرین برخوردار است. طبق گزارش باستان شناسی و با کشف پارچه منقوش بی نظیر دوره پارتی (اشکانی) از تپه های باستانی مغان، محققین و قدمت صنعت دستی در بخش بافندگی و ریسندگی این منطقه را به دو هزار سال پیش می رسانند (3) در سده های نخستین اسلامی، سیاحان و جغرافیا نویسان از رونق صنایع دستی در شهرهای مغان یاد می کنند. در سده های بعد نیز این حرفه ها در راستای نیازمندیهای رشد و توسعه یافته و هنرمندان عشایری و روستاییان، ظریف ترین نخ های پشمی را برای تهیه کت و شلوار مردانه، کلاه، جوراب، دستکش، قالی بافی، جاجیم، گلیم و به خصوص ورنی تهیه و با مهارت هنرمندانه ای به کار می برند.


در دهه های اخیر صنایع دستی به خاطر علاقه مندی مردم منطقه به امور کشاورزی و اشتغال فعال در این بخش اقتصادی و به دنبال تغییرات و تحولات ایجاد شده در زندگی عشایری، رونق خود را از دست داده است، این وضعیت با ارائه و ترویج البسه و تولیدات کارخانه ای در مقیاس بسیار وسیع و ارزان به تدریج به نابردی صنایع دستی منطقه انجامید، به طوری که امروزه از این فعالیت ها، فقط قالی بافی و ورنی بافی توانسته است جای وزین خود را در اقتصاد روستایی و عشایری حفظ کند.

در مورد پراکندگی جغرافیایی ورنی در منطقه شمالی شرقی استان آذربایجان شرقی و در شهرستانهای اهر و کلیبر و همچنین شهرستانهای مشکین شهر، گرمی و پارس آباد استان اردبیل توسط عشایر شاهسون و برخی یکجا نشینان منطقه بافته می شود.

علاوه بر استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی در سایر مناطق کشور مانند استانهای کرمان، فارس، چهارمحال بختیاری کلیم هایی مشابه ورنی بافته می شود، این گلیم ها دارای تفاوتها و مشابهت هایی
با ورنی هستند به این نوع گلیم ها در میان عشار ایلات افشار و بچاقچی، شهرستانهای بافت و سیرجان استان کرمان «شیر یکی پیچ» در مناطق استقرار ایل قشقایی در استان فارس و قسمتی از استان خوزستان «رندی» و در چهارمحال و بختیاری «سرانداز» اطلاق می شود

با توجه به اینکه ایلات افشار، بچاقچی و قشقایی جزء عشایر ترک زبان هستند که طی
دوران صفویه عمدتاً از آذربایجان به مناطق یاد شده انتقال یافته یا مهاجرت کرده اند، از این نظر نیز
می شود گفت خاستگاه اصلی این صنعت منطقه عشایرنشین آذربایجان بوده که از آنجا به برخی دیگر از مناطق ایران زمین گسترش یافته است.

گلیم یک رو یا ورنی در مناطقی از جمهوری آذربایجان و شمال شرقی ترکیه نیز بافته می شود که به «سوماک» معروف هستند. در ایران نیز برخی از تجار فرش ورنی را به اسم «سوماک» یا به لهجه آذری «سومه» می شناسند.

پی نوشتها:

(1)افشار سیستانی، ایل ها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران طبر اول سال 1366 ص 78

(2)تاپر ریچارد، شاهسون (قره قویونلوها) ترجمه محمد ورهرام مجله بررسی های تاریخی،
سال سوم شماره 5 و 6 تهران 1347 ص 16

(3)کامبخش فرد، آثار و بقایای دهکده های پارتی در مغان آذربایجان، مجله بررسی های تاریخی سال دوم شماره 1 اردیبهشت ماه 1341 ص 10-26

(4)صالحی علی، نقوش در ورنی، ماهنامه تخصصی کتاب ماه هنر، شماره 45-46 ویژه هنرهای سنتی، خرداد و تیر 1381 انتشارات خانه کتاب ایران ص 140

 

 

 

خانه قدیمی میر فتاحی در اردبیل

محله تازه‌ميدان )قنبلان) واقع در حاشيه شرقي شهر اردبيل، قبل از بنا بصورت نيزاري در معبر يكي از ورودي‌هاي مهم شهر قرار داشته‌است كه به روايتهاي متعدد از معتمدين شهر و محله، اداره ميزان (گمرك) در بناي كنوني بازار امام حسين (زندان سابق) قرار داشته است كه پس از ساخت و ساز در محله و احداث مسجد تازه‌ميدان، اندكي از محله عقب‌نشيني مي‌كند و در محلي بنام زنجير (كوچه يساول كنوني) مستقر مي‌شود تا وسايل نقليه و كاروانهايي را كه قصد ورود به شهر را داشته‌اند براي كنترل و اخذ گمرك متوقف كند. در هر حال، محله قنبلان جزو مناطق اوليه شهر اردبيل و اعيان‌نشين بوده‌است و از خانواده‌هاي مشهور اين محله مي‌توان به خانواده‌هاي: احدي، ملكي، اسدي، جودت و ميرفتاحي اشاره نمود.

منزل مرحوم حاج ميرفتاح، فرزند مرحوم حاج ميرعلي در محله تازه‌ميدان (قنبلان) در روبروي بازار امام حسين كنوني بوده‌است. ايشان هفت پسر به نامهاي: حاج ميرقاسم، حاج ميرمحسن، حاج ميرآقا، حاج ميرحسن،ميرعبدالرحيم، ميرنظام، و حاج ميرتقي كه يكي از پسرانش بنام ميرنظام در جواني فوت مي‌كند.

مرحوم حاج ميرفتاح و پدرش و هفت پسرش، روحاني و اهل علم بودند كه حتي مرحوم حاج ميرمحسن در نجف تحصيل كرده و به درجه اجتهاد هم رسيده بود. در كل اين خاندان از سادات اصيل‌النسب مي‌باشند كه به حضرت سيدالشهداء منتصب گرديده و اصل شجرنامه نيز موجود مي‌باشد. آنها تاجران سرشناس و معتبري بودند كه در سراي زنجيرلو اردبيل حجره داشتند و اغلب با مسكو و بادكوبه (باكو) تجارت مي‌كردند و تصاوير و اسناد ارزشمندي در اين زمينه موجود است.

حاج ميرفتاح و پسرانش، سه عمارت در محله تازه ميدان بنا مي‌كنند كه در هر عمارت دو برادر با هم سكونت مي‌كنند كه خانه ميرفتاحي فعلي، در سال 1283 هجري قمري بوسيله مرحوم حاج ميرآقا پسر حاج ميرفتاح ساخته مي‌شود كه ساخت اين بنا به مدت 7 سال طول مي‌كشد و در سال 1290 مورد بهره‌برداري قرار مي‌گيرد. مرحوم حاج ميرآقا در تهيه نقشه و نحوه ساخت بنا، نظارتهاي دقيقي را معمول داشته و اكثر مصالح بكار رفته را از روسيه خريداري نموده است و در ساختمان اين عمارت از كار حاج مهدي معمار كه اهل بادكوبه بوده است، استفاده شده است.

اين بنا در بدو تاسيس حدود 1700 متر مربع بوده كه شامل دو باب خانه اندروني و بيروني بوده است. خانه اندروني در زميني به مساحت 1100 مترمربع بوده كه مرحوم حاج ميرآقا و برادرش حاج ميرمحسن در آن سكونت داشته‌اند كه با مرور زمان تفكيك و نوسازي شده و از بين رفته است و عمارت بيروني در زميني به مساحت 618 مترمربع بوده كه به آقاي حاج ميرآقا تعلق داشته و جهت برگزاري مراسم مذهبي و روضه‌خواني و احسانات امام حسين (ع) كاربري داشته است و در حال حاضر همين قسمت بيروني عمارت، بصورت موزه مفاخر ديني مرمت گرديده و مورد استفاده مي‌باشد.

مرحوم شرف‌انساء وهاب‌اُف (وهابزاده) همسر مرحوم حاج ميرآقا در سال 1306 هجري شمسي و مرحوم حاج ميرآقا در سال 1307 هجري شمسي دعوت حق را لبيك گفتند و در داخل مسجد تازه‌ميدان به امانت گذاشته شدند و در سال 1315 طي تشريفاتي جنازه‌هاي مرحومين حاج‌ميرمحسن، حاج‌ميرآقا و مرحومه شرف النساء به قبرستان وادي السلام نجف اشرف انتقال داده شده و به خاك سپرده شدند.

عمارت مزبور در سال 1312 هجري شمسي به اولين مدرسه دخترانه بنام «پوراندوخت» در شهر اردبيل تبديل گرديد. و از سالهاي 1320 تا 1323 هجري شمسي محل فعاليت موسسه امور خيريه بود و از سال 1326 الي 1330 محل آموزش دبيرستان نظام اردبيل بود.

بنده، علي‌اصغر ميرفتاحي نوه مرحوم حاج ميرآقا، در سال 1343 در اين خانه متولد شدم و در سال 1365 پدر بنده شادروان حاج ميرمحمد ميرفتاحي فرزند مرحوم حاج ميرآقا در اين خانه دعوت حق را لبيك گفتند و تا سال 1381 در اين خانه سكونت داشتيم كه در سال 1382 به بهاي نصف قيمت كارشناسي سازمان ميراث فرهنگي، به سازمان واگذار نمودم تا اين اثر زيبا و باارزش هنري و تاريخي از گزند تخريب و انهدام نجات يابد و نسبت به مرمت و بهسازي آن اقدام شود و مورد بهره‌برداي در امور فرهنگي و هنري قرار گيرد.

باشد، تا هميشه قدردان نياكان و گذشتگان خود باشيم. انشاءالله       



   علي‌اصغر ميرفتاحي

 

 خلخالي  سيد عبدالرحيم   

                                                 

سيد عبدالرحيم خلخالي در اواخر قرن 12 ه0ق متولد شده است وپس از تحصيل در رشت جهت تكميل تحصيلات عازم اروپا گرديد در رشته هاي باستان شناسي .حقوق و نمايشنامه نويسي را فرا گرفت ودر اروپا با مكتب آزاديخواهي آشناگرديد برشت باز گشت و بساخت مدر سه اقدام نمود ودر آن شهر مركز آزادي خواهي داير نمود وچند سال بعد در تهران در شاهپور انجمن ادبي آزادي را تشكيل داد كه شانزده عضو ان انجمن كميته بيداري ايران را تشكيل دادند و شاگردان اين انجمن : ملك المتكلمين . سيد جمال الدين واعظ . صور اسرافيل . سيد محمد رضا مساوات . سيد حسن تقي زاده . حكيم الملك . سيد جليل اردبيلي . معاضد السلطنه . ميرزا سليمان خان ميكده . حسين قلي خان نواب . ميرزا علي اكبر دهخدا . ميرزا ابراهيم آقا . داود خان علي آبادي . اديب السلطنه و نصرت السلطنه از كارهاي اين انجمن به دستور قتل محمد عليشاه اشاره نمود كه يكي از امضا كنندگان خلخالي وتقي زاده بود 0آثار قلمي : ( ترجمه از تركي بيكديگر محبت كنيد تولستوي . حافظ نامه . فرض باعث هلاكت . سرگذشت برمكيان . تصحيح نوروزنامه خيام . شارل عبدالرحمن . دختر هارون الرشيد و 9 اثر معروف ديگر دارد 0 پس از بتوپ بستن مجلس به اروپا رفت انجمن برون مرزي بيداري ايران را تشكيل داد واز طريق عراق به آذربايجان آمد و ر ئيس ديوان تميز گرديد سيد عبدالرحيم علاوه بر سياست مترجم . نويسنده . روز نامه نگار توانا بود وسردبير روزنامه كاوه  آهنگر .صور اسرافيل  وصاحب روز نامه مساوات بود و هزينه چاپ صد كتاب را فراهيم آورد كه بيشتر آنها تاليف خود بود ( برسي ادبيات فارسي در 2 جلد 0نمايشنامه برمكيان در 7 جلد0 ديباچه حافظ وفات وي در سال 1319 ه0ق در تهران اتفاق افتاد ودر اواخر عمر جهت تهيه دارو كتابهايش را بفروش گذاشت 0