کارشناسان موسسه مطالعات و تدوین تاریخ اردبیل از اولین کارشناسان ایران هستند که مستند نگاری ورنی را برای اولین بار نوشته و تحویل معاونت صنایع دستی اردبیل نموده اند و اگر مدیریت صحیح اعمال شود این کتاب در سال ۱۳۹۰منتشر خواهد شد.
ورنی بعنوان نوعی زیرانداز، مفرش یا وسیله محل اسباب و اثاث منزل، عمدتاً در منطقه کوچ و استقرار عشایر شاهسون در مناطق شمال شرقی آذربایجان و برخی نواحی پیرامونی و مرتبط با جمعیت و جوامع مستقر در این نواحی پیدایی و تکوین یافته است.
با توجه به اینکه معمولاً تاریخ، فرهنگ و ادبیات عشایر بصورت غیرمکتوب و اغلب شفاهی و
سینه به سینه جریان می یابد با گذشت و سپری شدن زمان، به مرور یادداشت های تاریخی و محفوظات غیر فولکوریک اقوام و قبایل تا حدودی از اذهان زدوده شده و یا با اطلاعات و محفوظات جدیدتر انباشته می شوند بر این اساس هنوز اسناد و مدارک مکتوب و مستند درباره پیشینه تاریخی مربوط به زمان یا دوره تاریخی ابداع و رواج بافت ورنی در آذربایجان پیدا نشده است.
با توجه به اینکه برخی از پژوهشگران منشاء پیدایش ورنی را منطقه قفقاز و برخی دیگر از منطقه قره باغ در جمهوری آذربایجان می دانند، و با وجود این که ورنی های قدیمی متعددی از قرن های اخیر به جای مانده است با اینحال مطالعات انجام شده محل و تاریخ دقیق پیدایش و شروع بافت این زیرانداز ارزشمند را مشخص نکرده اند.
پژوهش تازه ای که جناب آقای حسین کوهستانی در سال 1380 انجام داده و با عنوان بررسی اقتصادی – اجتماعی بافت ورنی انتشار یافته نشان می دهد که تولید ورنی در منطقه ارسباران در ظرف یکصد سال اخیر رایج شده است ایشان به نقل از افراد بومی معتقد است محل اصلی تولید ورنی در گذشته منطقه قره باغ در جمهوری آذربایجان بوده و بر اثر روابط و ترددهای مستمر عشایر در شمال و جنوب رود ارس بتدریج بافت ورنی در بین عشایر ارسباران و سپس در بین کوچ نشین های دشت مغان رواج یافته است این صنعت در بین اکثر طوایف شاهسون رایج بوده ولی بین دو طایفه حاج علیلو و چلبیانلو (از ایل ارسباران) از بقیه رایج تر است.
با علم به اینکه ورنی نوعی گلیم تکامل یافته محسوب می شود واضح است که از پیشینه تاریخی کوتاهتر و کمتری نسبت به گلیم برخوردار باشد برای نمونه وجود آثاری از ورنی های قدیمی مربوط به دوره قاجاریه و حتی پیش از آن نشانگر مسابقه تاریخی پیش از 200 ساله بافت ورنی در بین شاهسونها است.
شاهسون در زمان شاه عباس ظهور یافت، بنا به قول مورخین باعث آن چنان بود که جمعی از گروه نمک به حرامات قزلباشیه بر شاه عباس خروج کرده پای جرأت و جسارت پیش نهادند، شاه عباس فرمود: «شاهسون گلسون» یعنی هر که شاه را دوست دارد بیاید، لهذا از هر فرقه آمد طاغیان شاه را شکست دادند، پادشاه آن جماعت را شاهسون نام نهاد. (1)
روایت دیگری نیز از وجه تسمیه «شاهسون» وجود دارد، در اواخر قرن شانزدهم میلادی پس از این که بیشتر تیره های سنی و شیعی خود را از زیر سلطه ظالمانه امپراطوری عثمانی نجت بخشیده و به ایران پناهنده شدند، یون سورپاشا یکی از رهبران قبایل ساکن در آنجا هم به منظور کسب اجازه در مورد آوردن قبیله اش به ایران نزد شاه عباس آمد، شاه عباس به آنان نام شاهسون داده و به ایشان در انتخاب محل سکونت آزادی عمل داد.
آنان نواحی مجاور اردبیل و همچنین کلیبر مغان تا محل تلاقی رودهای ارس و کر را برای زندگی خود برگزیدند.
بنا به قول ریچارد تاپر ظاهراً یون پاشا و معاصران او، سر دودمان واقعی شاهسوانان امروزی ایران هستند.
بنابراین شاهسون نام ایل مشخصی با یک نظام خویشاوندی و هسته مرکزی معینی نبوده است بلکه یک اتحادیه بزرگ متشکل از چند مجموعه، چند طایفه بوده است که برخی از آنها هیچ قرابتی و نسبتی با هم نداشته اند، تعداد این طایفه را عموماً 32 طایفه دانسته اند.
شاهسون ها به سرکردگی قوجه بگ و امیر اصلان بیگ و علیرضا بگ و شکر بگ از محل ساری قیمش از امپراطوری عثمانی مجزا شده از راه آرارات (آغری داغ) بنا به نوشته ها با جنگ و گریز با ایلدرم پاشا و سلیم پاشا – فرماندهان نظامی عثمانی آن زمان – خودشان و طایفه را از مرز ایران گذرانیده از راه خوی به کوههای مشک عنبرزده در هر جا ارتفاعات و خط الرأسها را راهنما قرار داده به محال ارسباران و مشکین شهر سرازیر و وارد دشت مغان شدند.
این سرداران از قراری که نوشته اند به حمایت از شاه اسماعیل بر می خیزند و با اوزون حسن دایی شاه اسماعیل که می خواسته خواهر و برادرزاده اش را از بین ببرد می جنگند و به این دلیل شاه اسماعیل به شاهسون ها ارادت پیدا می کند و سپاه قزلباش را از این طوایف در برابر ینی چری عثمانی ترتیب می دهد.
دشت مغان سرزمین وسیعی در شمال شرقی آذربایجان و جنوب غربی دریای خزر است که
بر روی مدار 25/39 و 42/39 عرض شمال و 25/47 و 25/48 طول شرقی نصف النهار گرینویچ واقع شده است.
وسعت این سرزمین در ادوار تاریخی گذشته، بسیار وسیع تر از موقعیت فعلی آن بوده است، به طوری که از شمال با ولایت آران و شیروان (مرز حدود سیصد کیلومتر) در طول مسیر رودخانه ارس و که (کورا) هم مرز بوده است. دریای خزر در شرق از مصبّ رود کورا تا موضع قیزیل آغاج در شمال ولایت طالش (به طول حدود صد کیلومتر) مرز طبیعی آن را تشکیل می داد. ولایت گیلان و اردبیل در جنوب و جنوب شرقی از طریق رود قراسو و کوه های ارشق (به طول حدود دویست کیلومتر) همسایگان این سرزمین شناخته می شدند. در غرب (حدود 150 کیلومتر) به کوههای شرقی ارسباران محدود می شده و رودخانه دره رود، مرز طبیعی آن بوده است.
همین موقعیت سبب شده بود که دشت مغان در دوره قبل از اسلام به عنوان یک اسپهبد نشین، همچون شاه نشین های آذربایجان و آلبانیا (آران) و گیلان و ارمنستان شناخته شود در دوره پس از اسلام نیز ولایتی بزرگ در ایلات آذربایجان بوده است.
وجود جلگه ای در حدود سیصد هزار هکتار و اراضی آبرفتی ساحل دریای خزر و کناره های رودهای بزرگ ارس و کره این منطقه را در همه ادوار تاریخ به قطب کشاورزی و دامپروری ایران
تبدیل کرده بود.
از زمانی که به موجب عهدنامه گلستان (1228 ق) و ترکمانچای (1243 ق) بخش وسیعی از اراضی جلگه ای مغان در قسمت شمال و شرق نواحی متصل به دریای خزر از قلمرو ایران منتزع و ضمیمه متصرفات روسیه شد، موقعیت و حدود مغان به مرزهای کنونی محدود شد. در شمال از طریق رود ارس (حدود هفتاد کیلومتر) و از شرق از خط مرزی روستای حسن خانلو – بیله سوار – بالهارود و ارتفاعات طالش مغان (حدود 15 کیلومتر) با جمهوری آذربایجان همسایه است. از جنوب به شهرستان مشکین شهر استان اردبیل، و از غرب به شهرستان کلیبر استان آذربایجانشرقی منتهی می شود.
امروزه نیز دشت مغان به عنوان یکی از مراکز و قطب های کشاورزی، دامپروری و صنعتی ایران شناخته می شود. علاوه بر این، واقع شدن در مسیر راه های بازرگانی ایران و جمهوری آذربایجان
موقعیت مناسبی را بر منطقه ایجاد کرده است.
صنایع دستی در مغان از سابقه ای دیرین برخوردار است. طبق گزارش باستان شناسی و با کشف پارچه منقوش بی نظیر دوره پارتی (اشکانی) از تپه های باستانی مغان، محققین و قدمت صنعت دستی در بخش بافندگی و ریسندگی این منطقه را به دو هزار سال پیش می رسانند (3) در سده های نخستین اسلامی، سیاحان و جغرافیا نویسان از رونق صنایع دستی در شهرهای مغان یاد می کنند. در سده های بعد نیز این حرفه ها در راستای نیازمندیهای رشد و توسعه یافته و هنرمندان عشایری و روستاییان، ظریف ترین نخ های پشمی را برای تهیه کت و شلوار مردانه، کلاه، جوراب، دستکش، قالی بافی، جاجیم، گلیم و به خصوص ورنی تهیه و با مهارت هنرمندانه ای به کار می برند.
در دهه های اخیر صنایع دستی به خاطر علاقه مندی مردم منطقه به امور کشاورزی و اشتغال فعال در این بخش اقتصادی و به دنبال تغییرات و تحولات ایجاد شده در زندگی عشایری، رونق خود را از دست داده است، این وضعیت با ارائه و ترویج البسه و تولیدات کارخانه ای در مقیاس بسیار وسیع و ارزان به تدریج به نابردی صنایع دستی منطقه انجامید، به طوری که امروزه از این فعالیت ها، فقط قالی بافی و ورنی بافی توانسته است جای وزین خود را در اقتصاد روستایی و عشایری حفظ کند.
در مورد پراکندگی جغرافیایی ورنی در منطقه شمالی شرقی استان آذربایجان شرقی و در شهرستانهای اهر و کلیبر و همچنین شهرستانهای مشکین شهر، گرمی و پارس آباد استان اردبیل توسط عشایر شاهسون و برخی یکجا نشینان منطقه بافته می شود.
علاوه بر استانهای اردبیل و آذربایجان شرقی در سایر مناطق کشور مانند استانهای کرمان، فارس، چهارمحال بختیاری کلیم هایی مشابه ورنی بافته می شود، این گلیم ها دارای تفاوتها و مشابهت هایی
با ورنی هستند به این نوع گلیم ها در میان عشار ایلات افشار و بچاقچی، شهرستانهای بافت و سیرجان استان کرمان «شیر یکی پیچ» در مناطق استقرار ایل قشقایی در استان فارس و قسمتی از استان خوزستان «رندی» و در چهارمحال و بختیاری «سرانداز» اطلاق می شود
با توجه به اینکه ایلات افشار، بچاقچی و قشقایی جزء عشایر ترک زبان هستند که طی
دوران صفویه عمدتاً از آذربایجان به مناطق یاد شده انتقال یافته یا مهاجرت کرده اند، از این نظر نیز
می شود گفت خاستگاه اصلی این صنعت منطقه عشایرنشین آذربایجان بوده که از آنجا به برخی دیگر از مناطق ایران زمین گسترش یافته است.
گلیم یک رو یا ورنی در مناطقی از جمهوری آذربایجان و شمال شرقی ترکیه نیز بافته می شود که به «سوماک» معروف هستند. در ایران نیز برخی از تجار فرش ورنی را به اسم «سوماک» یا به لهجه آذری «سومه» می شناسند.
پی نوشتها:
(1)افشار سیستانی، ایل ها، چادرنشینان و طوایف عشایری ایران طبر اول سال 1366 ص 78
(2)تاپر ریچارد، شاهسون (قره قویونلوها) ترجمه محمد ورهرام مجله بررسی های تاریخی،
سال سوم شماره 5 و 6 تهران 1347 ص 16
(3)کامبخش فرد، آثار و بقایای دهکده های پارتی در مغان آذربایجان، مجله بررسی های تاریخی سال دوم شماره 1 اردیبهشت ماه 1341 ص 10-26
(4)صالحی علی، نقوش در ورنی، ماهنامه تخصصی کتاب ماه هنر، شماره 45-46 ویژه هنرهای سنتی، خرداد و تیر 1381 انتشارات خانه کتاب ایران ص 140