صفویه، سلسله ای شیعه مذهب که پس از سالهای طولانی حکومت بیگانگان بر ایران، توانستند در اوایل قرن دهم قمری با اتکاء به مذهب شیعۀ دوازده امامی یک کشور مستقل ایرانی بنیان نهند. الف سابقۀ تاریخ: منشاء خاندان صفویه به درستی دانسته نیست.اینان نام خود را از یکی از نیاکانشان به نام صفی الدین اردبیلی (م 735 ق) برگرفته اند. نسب آنان را به امام هفتم (ع) رسانده اند. اولین فرد این خاندان که مورخان از او سخن گفته اند فیروزشاه زرین کلاه نام دارد که در قرن پنجم هجری می زیست. او که به پارسایی، دینداری و جوانمردی شهره بود، به زودی مریدانی را پیرامون خود گرد آورد و فرزندان و نوادگان او نیز افراد بیشتری را به سوی خود جلب کردند. در زمان شیخ صفی الدین اردبیلی، تاریخ صفویه وارد مرحلۀ جدیدی شد. او پس از دست یافتن به مقام والایی در طریقت صوفیه از اردبیل به شمال ایران مهاجرت کرد و مرید شیخ زاهد گیلانی از عالمان بزرگ آن عصر شد. چندی بعد شیخ او را به رهبری طریقت زاهدیه برگزید که پس از مرگ شیخ زاهد به نام صفی الدین طریقت صفویه نام گرفت. این طریقت به تدریج در خارج از ناحیۀ اردبیل، در نواحی دیگر ایران، آسیای صغیر و سوریه گسترش یافت و دیری نپایید که به نهضتی مذهبی تبدیل شد و مورد توجه امرای مغول نیز قرار گرفت. امیر چوبان خود را مرید شیخ صفی الدین می دانست و رشید الدین فضل الله وزیر نامور ایلخانان، احترام بسیاری برای شیخ قایل بود. در زمان ریاست شیخ صدرالدین، بنای مرقد شیخ صفی الدین، بنیانگذار طریقت صفویه تأسیس شد. شورشهایی که در اواخر دورۀ ایلخانان در گوشه و کنار کشور درگرفت، اثر نامطلوبی بر موقعیت صفویان در اردبیل داشت. این شهر بارها بین حکومتهای رقیب دست به دست شد تا اینکه ملک اشرف چوپانی برخلاف اسلاف خویش به آزار صوفیان پرداخت و شیخ صدرالدین را به طرق مختلف به تبریز کشاند و به زندانش افکند؛ اما سرانجام شیخ آزاد شد و به گیلان گریخت. زمانی که فرمانروای اردوی ازرق در دشت قبچاق، ملک اشرف را به قتل رساند، فرصتی برای شیخ صدرالدین به وجود آمد تا به اردبیل بازگردد و در کف حمایت وی راهش را دنبال کند. در 793 ق شیخ صدرالدین درگذشت و فرزندش خواجه علی به رهبری طریقت صفویه برگزیده شد. وی تعالیم خویش را بر اساس مذهب شیعه دنبال کرد. گویند امیر تیمور سه بار با او ملاقات کرد و مریدش شد. تیمور اسرایی را که در حملاتش به عثمانیان گرفته بود، تسلیم خواجه علی کرد که همینها بعدها به عنوان صوفیان روملو شناخته شدند. شاهرخ پسر تیمور نیز جانب خواجه علی را نگاه می داشت. وی به اردبیل رفت و مزار شیخ صفی الدین را زیارت کرد. پس از مرگ خواجه علی، پسرش ابراهیم به گسترش و تقویت تشکیلات صفویان در آناتولی پرداخت و در زمانی که جُنید به ریاست طریقت صفویه رسید، این طریقت مرحلۀ مهم دیگری را آغاز کرد که طی آن دستیابی به قدرت دنیوی بیشتر مدنظر قرار گرفت. جُنید خود را سلطان نامید و رویۀ جنگجویی را وارد طریقت ساخت و مریدانش را به جهاد بر ضد مسیحیان ترغیب کرد. این امر موجب شد تا جهانشاه، فرمانروای قبیلۀ قره قویونلو و سایر امرای آذربایجان نسبت به وی بدگمان شوند. از این روی جنید اردبیل را ترک کرد و پس از سالها سرگردانی، سرانجام به دیار بکر رفت و به اوزون حسن، فرمانروای آق قویونلو و رقیب جهانشاه پناه برد. چندی بعد جنید با خواهر اوزون حسن ازدواج کرد و بدین طریق اتحاد این دو بیش از پیش مستحکم شد. در 860 ق جنید با حدود ده هزار تن از مریدانش بر آن شد تا به شیروان یا قلمرو چرکسها حمله برد؛ اما به دست شیروانشاه به قتل رسید. پس از مرگ وی، پسرش حیدر که چندی تحت قیمومت اوزون حسن بود به رهبری صفویه رسید. وی به اردبیل بازگشت و در آنجا به بازسازی تشکیلات صفویان پرداخت. حیدر در ادامۀ اتحاد سیاسی و نظامی با آق قویونلوها با «مارتا» (حلیمه بیگم یا علمشاه بیگم) دختر اوزون حسن – که مادرش دسپینا خاتون، دختر امپراتور طرابوزان بود – ازدواج کرد. مارتا برای او سه پسر به دنیا آورد که یکی از آنها به نام اسماعیل بعدها به عنوان مؤسس حکومت صفویه شناخته شد. شیخ حیدر بر آن شد تا مقاصدی را که پدرش نتوانست به انجام رساند، تحقق بخشد. وی مردی مصمم بود که قادر شد بیش از پدرش از مریدان خود مردانی جنگجو بسازد. در زمان او دستیابی صفویان به حکومت دنیوی شتاب بیشتری گرفت. حیدر از طریق شیروان به حملات متعدد به قلمرو چرکسها دست زد؛ اما در 893 ق که او شهر شماخی، پایتخت شیروان را غارت کرد، شیروانشاه از دامادش، یعقوب، سلطان آق قویونلو یاری خواست. یعقوب که برخلاف موضع گیری اوزون حسن، از حیدر روی برگردانده بود، سپاهی به شیروان گسیل کرد، که این سپاه و نیروهای شیروانشاه در نبردی صفویان را سخت شکست دادند. در این نبرد حیدر به قتل رسید و مریدانش تار و مار شدند (894 ق). حیدر پیش از مرگش به مریدان خود فرمان داد تا لباس متحدالشکلی بپوشند و نیز کلاهی بر سر نهند که در قسمت بالای آن از 12 ترک سرخ رنگ که رمزی از 12 امام بود، تشکیل می شد. از این روی عثمانیها به استهزاء به آنان قزلباش (سرخ سر) می گفتند و همین نام با مباهات از سوی مریدان صفویه پذیرفته شد و از آن پس به این نام شناخته شدند. پس از حیدر فرزند بزرگترش، علی جانشین وی شد، چندی بعد یعقوب فرمان داد تا علی و برادرانش و نیز مادرشان که خواهر خود یعقوب بود، دستگیر و در استخر فارس زندانی شوند؛ اما پس از مرگ یعقوب و تکه تکه شدن قلمرو آق قویونلوها به سبب جنگهای داخلی، یکی از مدعیان حکومت به نام رستم، علی و برادرانش را از بند رها کرد تا از آنان بر ضد رقیبانش بهره برد. علی در تبریز به حضور رستم رسید و او را مدد رساند. با این وجود رستم از نیروهای صفویه هراسید و علی به ناچار گریخت و آهنگ اردبیل کرد؛ اما در بین راه، زمانی که مرگ خود را نزدیک دید، برادرش اسماعیل را به جانشینی برگزید. اسماعیل که در آن زمان 7 سال بیش نداشت با برخی از مریدان طریقت که بعدها به نام «اهل اختصاص» شناخته شدند، به گیلان رفت و حدود 5 سال و بعضی گفته اند بیشتر نزد کارکیا میرزا علی از پادشاه آل کیا بسر برد. ب) تأسیس حکومت صفویه به دست اسماعیل: در 905 ق اسماعیل و گروه کوچک «اهل اختصاص» به این نتیجه رسیدند که زمان مناسب برای به دست گرفتن حکومت فرا رسیده است. در این سال اسماعیل به اردبیل بازگشت. سال بعد شیروانشاه را در نبردی به قتل رساند. زان پس آذربایجان را از دست بازماندگان آق قویونلو بیرون آورد و در 907 ق در تبریز تاجگذاری کرد. مهمترین اقدام شاه اسماعیل در آغاز سلطنت خویش، اعلام مذهب شیعۀ دوازده امامی به عنوان مذهب رسمی کشور بود. هر چند مخالفتهای بسیاری در برابر این تصمیم صورت گرفت، اما به فرمان شاه به شدت سرکوب شد. این اقدام از سوی اسماعیل از این نظر واجد اهمیت بود که به این سلسله در نبرد با دشمنانشان، یعنی عثمانیها در مغرب و ازبکها در مشرق که سنی مذهب بودند، کمک قاطع کرد. از سوی دیگر آنان پس از به دست آوردن هویت سیاسی و ارضی، توانستند دولتی متمرکز و قوی در ایران ایجاد کنند. به هر روی شاه اسماعیل توانست تا حدود 10 سال بعد بخشهای وسیعی از کشور را به تصرف خود درآورد. در 916 ق محمد شیبانی خان ازبک را در نبرد شکست داد و سرش را برای بایزید دوم سلطان عثمانی فرستاد. پس از سرکوبی ازبکها نبرد شاه اسماعیل با عثمانیها اجتناب ناپذیر می نمود. ظاهراً علت جنگ دو تا بود: یکی اقدامات صفویان در آناتولی شرقی در جلب وفاداری مردم آنجا و دیگر حمایت شاه اسماعیل از رقیبان سلطان سلیم، جانشین بایزید دوم. سلطان سلیم پس از غلبه بر رقیبان و تحکیم سلطنت خویش به قتل عام شیعیان در قلمرو حکومت عثمانی دست زد. زان پس به ایران لشکر کشید و در چالدران (شمال غربی خوی) سپاه شاه اسماعیل را سخت شکست داد (920 ق) و دیار بکر را به تصرف خود درآورد. این رویداد در اخلاق و رفتار شاه اسماعیل تأثیر فراوان گذاشت. وی پس از این شکست هرگز فرماندهی سپاهیانش را برعهده نگرفت. رویداد چالدران سبب شد تا قداست شاه نزد قزلباشان تا حدودی فرو ریزد و پیوند مرشد و مراد گسسته شود. از این روی جنگ داخلی نیز برای دست یافتن به قدرت ببیشتر بین قبایل مختلف قزلباش آغاز شد. در 930 ق شاه اسماعیل درگذشت و پسر 10 سالۀ وی با نام شاه طهماسب بر تخت نشست. هر کدام از رهبران قزلباش بر آن شدند تا قدرت بیشتری را در حکومت به دست آورند. سرانجام چوها سلطان تکلو فرمانروای واقعی کشور شد هر چند طهماسب اول تنها اسمی از سلطنت داشت؛ اما به تدریج توانست بر اوضاع تسلط یابد و در 937 ق قبیلۀ تکلو را قتل عام کند. جنگ داخلی موجب شد ازبکان در شرق و عثمانیان در غرب کشور بار دیگر قد علم کنند؛ با این همه شاه طهماسب توانست حدود نیم قرن ایران را یکپارچه نگاه دارد. پس از مرگ شاه طهماسب شاهان دیگری به قدرت رسیدند و سلطنت صفوی ادامه پیدا کرد. مهمترین و مقتدرترین پادشاه صفوی «شاه عباس اول» است که در روزگار او صفویان در اوج اقتدار بودند. ج) زوال و سقوط حکومت صفویه: پس از مرگ شاه عباس در 1038 ق، نوه اش با نام شاه صفی بر تخت نشست. پادشاه جدید به هیچ وجه لیاقت و شایستگی سلف خویش را نداشت. وی به تشویق وزیرش، ساروتقی، نواحی فارس، قزوین، گیلان و برخی دیگر شهرهای کشور را از دست قزلباشان بیرون آورد و به املاک خاصۀ سلطنتی تبدیل کرد که این امر اختلالاتی را در ادارۀ امور ولایات به وجود آورد. در زمان شاه صفی برخی از شهرهای کلیدی ایران چون قندهار و بغداد از دست صفویان بیرون شد. هر چند پس از مرگ شاه صفی در 1052 ق و به حکومت رسیدن عباس دوم کوششهایی در جهت احیای اقتدار حکومت صفوی صورت گرفت و او توانست شهرهایی چون قندهار را باز پس گیرد؛ اما در زمان جانشینان وی، شاه سلیمان و شاه سلطان حسین به سبب بی کفایتی اینان، حکومت صفویه رو به ضعف نهاد و به سراشیبی سقوط نزدیکتر شد و سرانجام با حملۀ محمود افغان به اصفهان، سلسلۀ صفوی منقرض گردید. د) ارزیابی کلی: صبوری و پایداری خاندان صفوی از شیخ صفی تا شاه اسماعیل، منجر به ایجاد سلسله ای شد که نسبت به تمامی حکومتهایی که بعد از اسلام بر ایران فرمان می راندند، ویژگیهای خاصی داشت. از مهمترین این ویژگیها، اتحاد، تمرکز، یکپارچگی قلمرو و ایجاد مذهبی رسمی برای سراسر کشور بود. از سوی دیگر صفویان توانستند نظریۀ (حق الهی سلطنت» (پادشاه از جانب خدا بر مردم حکومت می کند) را که میراث اعتقادات باستانی ایرانیان بود، وارد دستگاه حکومتی خود کنند. ویژگی دیگر که این نیز صبغۀ مذهبی داشت آن بود که پادشاهان صفوی خود را نمایندۀ امام دوازدهم شیعیان حضرت مهدی (عج) تصور می کردند. دیگر آنکه با رشد فرقه های صوفیه پس از حملۀ مغول، اینان نیز از رابطۀ مریدی و مرادی به نحو احسن بهره بردند و بدین طریق توانستند از مریدان خود جنگجویانی بی باک تربیت کنند. زمینه های مذهبی نیز برای پیدایش حکومت صفویه وجود داشت. پس از حملۀ مغول و پایان عصر ایلخانان، سربداران در خراسان بر اساس اندیشه های شیعۀ دوازده امامی حکومتی مستقل تشکیل دادند و خاندان مرعشی در مازندران و آل کیا در گیلان حکومتهای شیعی بودند که چندی در صفحات شمالی کشور فرمان راندند. همچنین اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران پس از ایلخانان مغول و خصوصاً پس از کشورگشایی های امیر تیمور، از نظرگاهی به سود صفویان انجامید. این دوران مشحون از آشفتگی و فروپاشی امور بود؛ حکومتهای ناپایدار محلی روی کار می آمدند و چندی بعد سرنگون می شدند و صفویان از این خلاء قدرت در ایران به خوبی بهره بردند و حکومتشان را پی ریختند. اما به مرور زمان این اندیشه های مذهبی که عامل پیوند مردم و سلاطین صفویه بود، رنگ باخت. خصوصاً پس از واقعۀ چالدران با تزلزل اساس رابطۀ رمزآمیز مریدی و مرادی، اتحاد کارگزاران حکومت و نیز اعتقاد مردم به شخص پادشاه به سستی گرائید. مجموع این عوامل و نیز اتخاذ برخی سیاستهای نادرست از سوی سلاطین صفوی و به ویژه تصمیم شاه عباس مبنی بر تعلیم و تربیت ولیعهد در حرمسرا، انحطاط این خاندان را در پی داشت.

کتابشناسی دوران صفویه طبقات اعلام الشیعه (القرن الرابع)، آقا بزرگ تهران؛ تاریخ رویان، اولیاءالله آملی؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید؛ الکامل فی التاریخ، ابن اثیر؛ تاریخ طبرستان، ابن اسفندیار؛ عیون اخبارالرضا، ابن بابویه؛ فارسنامه، ابن بلخی؛ النجوم الزاهره، ابن تعزی بردی؛ المنتظم، ابن جوزی؛ تعجیل المنفعه بزواید الرجال الائمه، ابن حجر؛ صوره الارض، ابن حوقل؛ المسالک و الممالک، ابن خردادبه؛ المعبر، ابن خلدون؛ مقدمۀ ابن خلدون؛ وفیات الاعیان، ابن خلکان؛ الاعلاق النفیسه، ابن رسته؛ غایه الاختصار، ابن زهره؛ طبقات الکبری، ابن سعد؛ مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب؛ عقد الغرید، ابن عبدربه؛ تاریخ مختصر الدول، ابن العبری؛ البیان المغرب، ابن عذاری؛ شذرات الذهب، ابن عماد؛ عمده الطالب، ابن عنبه؛ الفصول الفخریه، ابن عنبه؛ تلخیص مجمع الادب، ابن فوطی؛ المعارف، ابن قتیبه؛ البدایه و النهایه، ابن کثیر؛ الامتاع و المؤانسه، ابوحیان توحیدی؛ الروضتین فی اخبار الدولتین، ابوشامه؛ تجارب الامم، ابوعلی مسکویه؛ المختصر فی اخبار البشر، ابوالفداء؛ الاغانی، ابوالفرج اصفهانی؛ مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی؛ صفه المغرب، ابوعبدالله ادریسی؛ عالم آرای عباسی، اسکندر بیک ترکمان؛ خروج و عروج سربداران، ترجمۀ آژند؛ مسالک و ممالک، اصطخری؛ تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء، حمزه اصفهانی؛ یادگارهای یزد، ایرج افشار؛ عقداللعلی الموقف الاعلی، افضل الدین ابو حامد کرمانی؛ تاریخ ایران، حسن پیرنیا، اقبال آشتیانی؛ وزارت در عهد سلاطین سلجوقی، اقبال آشتیانی؛ سلسله های اسلامی، ترجمۀ بدره ای؛ تاریخ ایران از اسلام تا سلجوقیه (دورۀ اول غزنوی)، ترجمۀ حسن انوشه؛ التاریخ الصغیر، محمد نجاری؛ معالم لتاریخ الجزیره العربیه، سید عوض؛ انساب الاشراف، بلاذری؛ نفس الاعتزال و طبقات المعتزله، ابوالقاسم بلخی؛ تاریخ، داود بناکتی؛ تاریخ سلسلۀ سلجوقی، ترجمۀ محمد حسین جلیلی؛ آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی؛ تحقیق ماللهند، همو؛ تاریخ بیهقی، ابوالفضل بیهقی؛ تتمه صُوان الحکمه، علی بن زید بیهقی؛ دره الاخبار و لمعه الانوار، ترجمۀ منشی یزدی؛ تذکره الملوک، به کوشش دکتر دبیر سیاقی؛ الیمن و حضاره العرب، نرسیس عدنان؛ نشوارالمحاضره، محسن تنوخی؛ یتیمه الدهر، ابومنصور ثعالبی؛ تاریخ یزد، جعفری؛ تاریخ جهانگشا، عطا ملک جوینی؛ کشف الظنون، حاجی خلیفه؛ تاریخ عرب، ترجمۀ پاینده؛ حدود العالم، به کوشش مینورسکی؛ اخبارالدوله السلجوقیه، صدرالدین حسینی؛ شیخ صفی تا شاه صفی، حسینی استرآبادی؛ تاریخ بغداد، خطیب بغدادی؛ تاریخ خلیفه، خلیفه بن خیاط؛ حبیب السیر، خواند میر؛ پنج رساله تاریخی، حافظ ابرو؛ تذکره الشعرا، دولتشاه سمرقندی؛ اخبار الطوال، احمد دینوری؛ العِبَر، شمس الدین محمد ذهبی؛ تاریخ الاسلام، شمس الدین محمد ذهبی؛ ولایات دارالمرز ایران (گیلان)، رابینو؛ فرمانروایان گیلان، رابینو؛ ذیل تجارب الامم، به کوشش آمدروز؛ نسب نامۀ خلفا و شهریاران، ترجمۀ مشکور؛ سلسله النسب صفویه، شیخ حسین زاهدی؛ ایران عصر صفویه، ترجمۀ احمد صبا؛ تاریخ الخلفا، جلال الدین سیوطی؛ احسن التواریخ، حسن روملو؛ زندگانی شاه اسماعیل صفوی، رحیم زاده صفوی؛ رستم التواریخ، رستم الحکما؛ تاریخ الفرقه الزیدیه، عبدالامیر شامی؛ دیوان شعر، شریف رضی؛ نزهه الارواح و روضه الافراح، شهرزوری ترجمه؛ الملل و النحل، شهرستانی؛ نزهت نامۀ علائی، شهمردان بن ابی الخیر؛ مجالس المؤمنین، قاضی نورالله شوشتری؛ تاریخ الوزراء، هلال صابی؛ رسوم دارالخلافه، هلال صابی، به کوشش میخائیل عواد؛ تاریخ ذیل تجارب الامم، هلال صابی؛ تجارب السلف، هندوشاه؛ تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا؛ الوافی بالوفیات، خلیل صغدی؛ اخبارالراضی، صولی؛ عالم آرای صفوی، یدالله شیری؛ تکمله الاخبار، عبدی بیک شیرازی؛ تاریخ یمینی، ابو نصر محمد عتبی؛ لباب الالباب، محمد عوفی؛ العیون و الحدائق، به کوشش دخویه؛ تاریخ جهان آرا، قاضی احمد غفاری؛ المتقی، محمد نالهی؛ مجمل فصیحی، فصیح خوافی؛ زندگانی شاه عباس اول، نصرالله فسلفی؛ برافتادن صفویان و آمدن محمود افغان، ویلهم فلور؛ فوائد الصفویه، ابوالحسن قزوینی؛ النقض، عبدالجلیل قزوینی؛ تعلیقات چهار مقاله عروضی، علامه قزوینی؛ ذیل اللهوف، مختار ثقفی، سید ابن طاووس؛ اخبار العلماء، ابوالحسن قفطی؛ مآثر الاناقه فی معالم الخلاقه، قلقشندی؛ تاریخ قم، حسن بن محمد فتحی؛ تاریخ جدید یزد، احمد بن حسین کاتب؛ ایران در زمان ساسانیان، کریستین سن؛ کتاب الولاه و القضاه، محمد بن یوسف کندی؛ قابوسنامه، کیکاووس بن اسکندر؛ تاریخ گردیزی، عبدالحی گردیزی؛ تاریخ خانی، علی بن شمس الدین لاهیجی؛ انقراض سلسلۀ صفویه و استیلای افاغنه، ترجمۀ مصطفی قلی عماد؛ تاریخ دولتهای اسلامی، استانلی لین پول؛ تاریخ ایران از اسلام تا سلاجقه، فصل سلسله های کوچک شمال ایران، ترجمۀ حسن انوشه؛ محاسن اصفهان، مفضل بن سعد ما فروخی؛ الاحکام السلطانیه، علی بن محمد ماوردی؛ تمدن اسلامی در قرن چهاردهم هجری، ترجمۀ علیرضا ذکاوتی؛ مجمل التواریخ و القصص، به کوشش محمد تقی بهار؛ سلجوقیان و غز در کرمان، به کوشش باستانی پاریزی؛ مرزبان نامه، به کوشش محمد قزوینی؛ تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش عباس شایان؛ تاریخ گزیده، حمدالله مستوفی؛ تاریخ گیلان و دیلمستان، به کوشش دکتر ستوده؛ پیدایش دولت صفوی، ترجمۀ آژند؛ نزهت القلوب، حمدالله مستوفی؛ جامع مفیدی، به کوشش ایرج افشار؛ التنبیه و الاشراف، مسعودی؛ مروج الذهب، مسعودی؛ احسن التقاسیم، محمد بن احمد مقدسی؛ نفح الطیب، مقری تلمسانی؛ سلوک، مقریزی؛ تاریخ مازندران، شیخ علی گیلانی؛ فرمانروایی و قلمرو دیلمیان، مینورسکی؛ رجال، نجاشی؛ تاریخ طب در ایران پس از اسلام، دکتر محمود نجم آبادی؛ وقعه الصفین، نصر بن مزاحم؛ سیاستنامه، نظام الملک طوسی؛ چهار مقاله، نظامی عروضی؛ نامه ها، رشید الدین وطواط؛ تکلمه تاریخ الطبری، محمد بن عبدالملک همدانی؛ معجم البلدان، ابوعبدالله یاقوت؛ روضه الصفا، میر خواند؛ البداء و التاریخ، مطهر بن طاهر مقدسی؛ تشکیل دولت ملی در ایران، ترجمۀ کیکاووس؛ تاریخ یعقوبی، احمد بن واضح یعقوبی؛ مصادر تاریخ الیمن، نوارسعید؛ تاریخ الیمن الثافی، احمد حسین شرف الدین؛ البدر الطالع، محمد بن علی شوکانی؛ تاریخ العرب، اسعد طالع؛ تاریخ غیاثی، فتح الله غیاثی؛ تاریخ پانصد سالۀ خوزستان، احمد کسروی؛ Roemer, H.R. “The sarbadars and their”. The Cambridge history of Iran, Vol. 6, London, 1988.