بانو باغبان اردبيلي
بانو باغبان اردبيلي
اين بانوي باذوق به زبان آذري سخن و شعر ميگفت و در زمان شيخ صفيالدين اردبيلي ميزيست. ابنبزاز در صفوةالصفا نام اين بانو را طالبه ضبط كردهاست.
بانو باغبان به شيخ صفي ارادت داشت. روزي در خاطرش افتاد كه شيخ يادي از او نميكند و توجهي به او ندارد. اين بيت را سرود:
ديره كين سر به سوداي ته گيجي ديره كين چش چو خونين اسره ريجي
ديره سر باستانه اج ته دارم خود نواچي كو ور بختي چو گيجي
يعني: ديرگاهي است كه اين سر با سوداي تو گيج است. ديرگاهي است كه اين چشم اشك خونين ميريزد. خود نميگويي كه بدبخت چه كسي هستي؟!
اين ابيات را با مقداري سبزي و تره توسط پسرش به حضور شيخ فرستاد.
شيخ پس از خواندن اين شعر به او گفت من چطور به مادرت علاقه داشته باشم و از او ياد كنم در صورتي كه او سبزي و تره را وزن نكرده ميفروشد. از اين بيان شيخ معلوم ميشود كه بانو باغباني در اردبيل و يا اطرافش زمين و باغ داشته و سبزي ميكاشته و باغباني ميكرده است.
شايد بعداز اين تذكر شيخ، بانو باغبان سبزي و تره را وزن ميكرده و ميفروخته است.
(سخنوران آذربايجان 8/ صفوة الصفا 220/ نشريه دانشكده ادبيات تبريز سال 7 شماره 4 آذري يا بزبان باستان آذربايجان ص40)