متاسفانه در مصاحبه های مقامات اردبیل و حتی در میان مردم اردبیل بالیغلی چای بدان معنی می شود که رودخانه ای که ماهی دارد که حتی در تلفظ بالغلی چای . بالیخلی چای هم استفاده می شود در حالیکه بالغلی چای بدان معنی است که رودخانه ای که از وسط شهر می گذارد و کلمه بالغ به معنای شهر می باشد و با بررسی نقشه های دوره صفویه این امر ثابت می شود که رودخانه از وسط شهر اردبیل میگذرد بدین منظور مقاله بالغ را در زیر می آوریم:

بالغ، زيج  جامع ، زيج

بالغ / بالق (باليق ، بالي؛) ، وازه ترکي به معني شهر و قلعه کاخ که تنها يا به صورت ترکيبي در اسامي شهرها و اماکن به کار رفته است. اين کلمه ، که در کتيبه هاي اورخون (قرن دوم) و نوشته هاي اويغوري استعمال شده ، از واژه هاي کهن و اصيل ترکي است. علاوه بر اين کلمه ، در قسمتي از متون اويغوري به واژۀ «کنت» و «کند» به معني شهر نيز بر مي خوريم که بعدها وارد محيط ترک زبانان شده و جاي کلمۀ بالق را گرفته است. به نظر مي رسد که از قرن پنجم ، در بخش بزرگي از سرزمين هاي ترک نشين ، کلمۀ بالق ديگر به معني شهر به کار نرفته و جايش را به واژۀ کند يا کنت داده است ، چنان که در منظومۀ حماسي قوتاد غوبيليگ (قرن پنجم) فقط کلمۀ کنت به کار رفته است.

محمود کاشغري در ديوان لغات الترک ، بعد از قيد واژۀ بلق (بالق) به معني کاخ و شهر (ج 1 ، ص 317 ، و بلقلندي- به معني «در جايي قلعه ساخته شد»- ج 2 ، ص 210) لازم ديده است تصريح کند که اين عنوان »مجوسي» و مخصوص اويغورها بوده است. در نسخه هاي از داستان اوغوز (غز) ، که متعلق به دورۀ نسبتاً جديد تر است و به خط اويغوري نوشته شده ، اين واژه ، به صورت اصل قديمي ، بالق و بالوق آمده است.

بالق در اويغوري و چيني ، به معني شهر و قلعه (رادالف ، ج 4 ، ص 1166) و در جغتاي ، به معني «شهري که اطرافش را ديوارهايي محصور کرده باشد» امده است (همان ، ج 4 ، ص 1498). در لهجه و تلفظ ترکي امروزي ، اين واژه ديگر به کار نمي رود.

بالق به صورت ترکيبي نيز در اسامي شهرها و اماکن ديده مي شود. مثلاً در کتيبه هاي اورخون به صورت بيش بالق («پنج شهر» در ترکستان چين ،  کاشغري ، ج 1 ، ص 103 ، 317) ، خان بالق («شهر خان»؛ شهرهاي قره قروم و پکن مدت زماني به اين نام خوانده مي شدند) ، ايلي بالق (در ساحل رود ايلي که نام روسي آن «ايلي ايسک» است).

به نظز بنگ[1] (1932) ، واژۀ بالق با بالچق به معني گل (همان ، ص 210 ، 316 ، و نيز ص 412 ، ج 2 ، ص 210) ، نسبت دارد. مشابه اين دگرگون معنايي را در کلمۀ ترکي ديگر توي[2] مي توان ديد که هم به معناي گل است (همان ، ج 3 ، ص 103) و هم به معناي قرارگاه (همان ، ج 1 ، ص 429) و در نوشته هاي اويغوري به معني شهر نيز به کار رفته است. اين تحول معنايي با ملاحضۀ ساختمانهاي گلي شهرها طبيعي مي نمايد (شوارتز ، ص 156 و بعد ، ص 410).

منابع: يوسف حاجب خاص ، قوتاد غوبيليگ ، محمود بن حسين کاشغري ، ديوان لغات الترک؛

w. Bang and A. V. Gabain , Analytischer Index …, SBAW, XVII , 1931: w. Bang and G. R. Rahmeti , Die Legende von Oghuz Qaghan , SBAW, XXV, Berlin 1932, and Turkish transl ., Oguz kağan destsrn , Istanbul 1939; A. V. Le Coq, SBAW, 1902; Radloff , Versuch eines worterbuches des türkishen Dialekte , Petersburg 1866; Ramsted , JSFOU,, XXXII, 9; F. V. Schwarz Turkestan.

 



[1] W. Bang

[2] Toy