والیان آذربایجان(1)
مهد یقیلخان مخبر السلطنه هدایت:
(هشتم ربیع الاخر 1326 ه.ق. تا بیست و ششم جمادی الاول 1326 ه.ق)
بعد از استعفای فرمانفرما در اثر ناکامیهائی بر سرمسئله سر حدات و نیز عدم توفیق وی در همراهی و همکاری کامل با انجمن تبریز- که عمده تقصیر آن از کار شکنی های دولت می باشد- پست ایالت آذربایجان را به وزیر معارف یعنی مخبرالسلطنه در نظر گرفتند. ولی می توان تصور داشت که این انتخاب باطناً موقتی است همان طور که برخی منابع می گویند «وی این شهر را بدان جهت در نظر گرفت که نزدیک به اروپاست و او ظاهراً میل دارد به آنجا برود[1]».
مخبرالسلطنه، قبل از آمدن به تبریز، در تهران از عوامل آزادی رحیم خان چلبیانلو می باشد که «فرار وی از زندان را موافقت مجلس می داند و سپس می آورد که رحیم خان فراراً به آذربایجان آمد ودرآنجا به سبب همان مراعات به کار من خورد.[2]» از طرفی وی به بهانه ایجاد اردویی در اهر به جهت مبارزه با یاغیان، رحیم خان را به سرکردگی اردوی اهر انتخاب می نماید. در اثر توصیه های تهران و راه بردن مخبرالسلطنه، رحیم خان ضمن مکتوبی به انجمن تبریز- که این نامه در یک جلسه فوق العاده بررسی و قرائت شد- با اطاعت ظاهری از انجمن، «ضمن تایی انجمن تبریز و تایید ایالت آذربایجان مقادیر زیادی اسلحه و پول از انجمن گرفته و روانه اهر شد. [3]». بررسی این کارها و دقت در نامه رحیم خان این نکته را به اثباتی می رساند که وی در نگارش و خط و ربطهای آن به تنهایی عمل نمی کرده و حامیانی پشت سر خود داشته است.
مخبرالسلطنه در اثر اصرار وکلای آذربایجان و مجبور نمودن تبریز به پذیرش آن، وارد شهر شد وحتی حین ورود او نیز، به او گفته شد «ما تو را از طریق وکلایمان درتهران می شناسیم اگر در چمدان خویش پول ودستور اعزام قشون دارد ممکن است موفق شود و الا بی جهت این ماموریت را پذیرفته است[4]».
نکته مهم در خصوص مخبرالسلطنه، این است که وی تا قبل از پست ایالت آذربایجان هیچ گونه ماموریت اجرایی در کارنامه سیاسی خویش نداشته است، «من که جز یک ده سی چهل خانواری اداره نکرده بودم و جز مدارس و پست خانه، سابقه اداری نداشتم باید به آذربایجان می رفتم، امیر نظام را دیده بودم که از تبریز فرار کرد[5]»، این عدم تجربه در اداره امور ایالتی مثل آذربایجان نه تنها اعتراف خود وی بلکه سایرین می باشد، «حضرت والا مخبرالسلطنه تا امروز حکومت بلوکی رانکرده چه رسد به فرمانفرمایی آذربایجان[6]» به هر صورت و علیرغم این حرفها، او با مد نظر قرار دادن دستور مولی به مالک و وصایای نظام الملک و خواندن تجارب السلف عازم شده و نیتی خیر خواهی و نیکوخواهی برای مردم در سر نداشته است؟، وی که از طریق روسیه و راه جلفا به تبریز رسیده بود، در کنار پل آجی، سیاست عدم التفات به انجمن را در پیش گرفت به این صورت که «وی به چادر انجمن که در بین چادرهای مستقبلین از همه مقدمتر بود نرفته و یکسره به چادر ایالتی رفت که این امر باعث دلخوری اعضای انجمن تبریز شد[7].»
مخبرالسلطنه بعد از دید بازدیدهای معمول حاکمان، تغییراتی در عرصه نظامی و اداری ایالت و شهر تبریز پدید آورد به این گونه که «حاج نظام الدوله را که از طرفداران سرسخت فرمانفرما بود به ریاست کل قشون منصوب کرد[8].» و «انجمن بلدیه شهر را نیز به جناب قاسم خان امیر تومان که قبلاً رئیس کل قشون بود واگذار کرد.[9]» که این نوع اقدامات در جو ملتهب تبریز به نوبه خویش تاثیرات بدی بر جای گذارد.
میرزا علی ثقه الاسلام حاکمیت مخبرالسلطنه در آذربایجان را با اصرار نمایندگان مجلس اینگونه تعبیر می نماید:«آنها باید صلاح ایالت را از اهالی استعلام نمایند وتکلیف خویش را بدانند وکلای تبریز مدتی است از تبریز دور افتاده اند، کم کم می بینم که نقاصت میان وکلای اعضا انجمن می افتد می ترسم که در آخر فیلها مجروح و پیه بوزینه لازم بشود[10].»
به هر ترتیب وی در تبریز مستقر شد و هر چند حاکمیت او چندان به درازا نکشید ولی این قدرت یافتن کوتاه او نیز حوادثی را پدید آورد، که خود جای بررسی جداگانه ای را دارند. حکومت مخبرالسلطنه در آذربایجان به تعبیر خودش این چنین حکومتی است:«حکومت من امر بین امرین است و به استبداد نزدیکتر زیرا مردم حاضر نیستند و مشروطه نمی فهمند و من لابد هستم در استبداد حفظ نظم بکنم لیکن در ضمن مردم را به سوی مشروطه سوق می دهم[11]»
این حاکمیت نهایتاً خاتمه پذیرفت و در بیست و پنجم جمادی الاول 1326 ه.ق. به سر آمد، «و نامبرده، خود سرانه تبریز را ترک کرده و از طریق تفلیس عازم اروپا می گردد[12]».
درباره حکومت وی در این دوره در تبریز که بعد از فرمانفرما می باشد نکته حائز اهمیت، موضع گیری غیر شفاف و غیر سازنده انجمن تبریز است. در دوره حکومت فرمانفرما که قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی رسید و انتخاب آن برگزار شده و اعضای جدید دوازده (12) نفر مشخص شدند و رئیس و منشی برگزیده شد موضع گیری انجمن نیز به طور غیر قابل باوری از آن حالت ایستادگی و پایداری سقوط کرده و تنزل نمود و همین امر یکی از دلایل جا افتادن مخبرالسلطنه در تبریز حاکمتی آذربایجان بده است از طرف دیگر انجمن تبریز به سادگی زیر تعهدات کمر شکنی ماند مسئله رحیم خان که امری غیر قابل اجرا بود، قرار گرفت و این همان معضلی شد که بعدها به سرنگونی خود انجمن نیز انجامید مخبرالسلطنه در اثر عدم دور اندیشی انجمن خود را شخصی می داند که انجمن را او راه می برد در حالیکه حتی طبق قانون چنین عملی امکان پذیر نبوده و خلاف آن شمرده می شود.
خروج وی از تبریز و بدون حاکم ماندن شهری مانند تبریز که در آن رگه های مختلف از نظرات سازند ه و مخرب در هم تنیده شده بود، آن هم در زمانی که مجلس به توپ بسته شده و تمام مملکت عموماً و آذربایجان خصوصاً نیازمند حاکمی مقتدر است از جمله کارکردهای منفی است که می توان بر مخبرالسلطنه وارد نمود، که تبعات آنرا در ادار مختلف مشروطیت، ایران و آذربایجان تحمل نمودند.