میرزا آقا خان حبیبی
میرزا آقا خان حبیبی در موفقیت حبیبی، بازاریان اردبیل، که از آزادیخواهان پشتیبانی میکردند، اثر زیادی داشتند و اصولا آنها از کودتای حوت 1299 حمایت و طرفداری جدی مینمودند زیرا از وضع نابسامان گذشته ناراضی بودند و تغییر وضع راتحولی در طریق اصلاح کارها و پیشرفت مملکت میپنداشتند و از این رهگذر در سوم اسفند 1303 برای تجلیل از آن مراسمی برپاداشتند و در آن روز که مصادف با بعثت پیامبر بزرگ اسلام آذین بندی و چراغانی مفصلی کردند و با نقل و نبات از مردم پذیرائی نمودند. امین نیز رژه ای در بازار ترتیب داد و در میان احساسات پرشور مردم سخنان امید بخشی ایراد کرد. غیر از او میرزا عباس محسنی (شالمان اوف) هم سخنرانی نمود و ترجمان احساسات همشهریان گردید.
باری مأموریت امین مدت زیادی طول نکشید و غلامعلیخان سرهنگ بجای او بعنوان حکمران و فرمانده پادگان وارد شد. در دوران ریاست شادروان حاج میرزا بیوک آقا در بلدیه طرحهائی برای عمران شهر تهیه گشته بود که بتدریج بعد از وی بمرحلۀ اجرا درآمد و اهم آنها کشیدن خیابان و ایجاد باغ ملی و گردشگاه عمومی بود.
ایجاد اولین خیابان و باغ ملی اردبیل: از وقایعی که میتوان در این بخش از آن سخن گفت ایجاد اولین خیابان در اردبیل است. این شهر بطوری که قبلا نیز گفته ایم از شهرهای مهم تجارتی بود و در شبانه روز کمتر لحظه ای میگذشت که صدای زنگهای شتران شنیده نشود و شترهای حامل بار در کوچه ها و گذرگاهها در حرکت نباشد. بنابراین اردبیل شهر آبادی بود و تجارتخانه ها و کاروانسراها و عمارت بسیار جالب و گران قیمتی داشت، عماراتی که نظیر آنها در پایتخت و شهرهای بزرگ دیگر کمتر دیده میشد.طبیعی است که شهری بدین عظمت و با آن وضع ورود و خروج مال التجاره ، کوچه ها و معابر زیادی داشت و برای نظافت آنها کوشش میگردید و شبها نیز با فانوسهائی که بر سر درهای خانه ها ونقاط مختلف بازارنصب بود روشن نگاه داشته میشد. النهایه این معابر بیشتر متناسب با اوضاع و مقتضیات روز بود و وسیعترین آنها برای عبور دو یا سه کاروان شتر بماحاذات هم، یا حرکت یک ارابه یا درشگه بوجود آمده بود و برای عبور ماشین و کامیون که کم کم بدین شهر نیز می آمدند، استعداد نداشت.
از سوی دیگر نیز بدان علت که شهر همواره در معرض هجوم و غارتگری عشایر بود معابر بصورت کوچه های پیچ و خمدار احداث گشته و شرایط طوری منظور شده بود که هنگام چنین حملاتی با بستن اول و آخر آنها، یک کوچۀ طولانی حالت یک دژکوچک بخود میگرفت و نفوذ مهاجمین در آنها متعذر میگردید. قابل توجه است که در عهد شاه عباس هم کوچه ها بهمین شکل بوده و پیتر و دولاواله» که همراه آن پادشاه باردبیل آمده در سفرنامۀ خود، آنجا که سخن از شهر میگوید، بدین موضوع اشاره میکند.
دستور احداث خیابان در سال 1307 خورشیدی بمرحلۀ اجرا درآمد و نقشۀ آن چنان تصویب شد که دروازۀ تبریز بخط مستقیم به دروازۀ آستارا وصل گردد و از «تابار قاپوسی» تا «زنجیر»[1] خیابان وسیعی بنام خیابان پهلوی بازشود.
این کار نیز با عدم رضایت مردم مواجه گردید زیرامنازل و خانه هائی از آنان ویران میشد و قسمتی از بازار، بویژه مسجدی بنام «سرچشمه» نیز در مسیر آن قرار میگرفت. با این حال تخریب ساختمانها آغاز گشت و خانه ها و مغازه هائی که درنقشه قرار داشتند در هم کوبیده شد.
امروزه با پیدایش ماشین های عظیم راه سازی و بیلهای «هیدرولیک» گشودن یک خیابان وخراب کردن خانه ها ،حتی بریدن کوهها امر آسانی شده است ولی در آن ایام فقط بیل و کلنگ و بازوان عمله ها بود که می بایست آن همه آبادی را ویران نماید و خاک و خاشاک آنرا بوسیلۀ چهارپا و گاری به بیرون شهر منتقل سازد. لذا باز شدن خیابان مدت بالنسبه زیادی بطول انجامیدو چون قدرت مالی و اقتصادی مردم نیز تعریفی نداشت و آثار وقایع دردناکی، که قبل از آن تاریخ این شهر بخود دیده بود، هنوز کمابیش برجای بود، از اینرو عمران آن سالهای ممتدی طول کشید. در این امر عامل دیگری نیز مؤثر بود وآن اینکه مرکز دادو ستد کلی، مثل شهرهای دیگر ایران، بازار بود و در خیابان خرید و فروش نمیشد و اگر کسی مغازه ای را نیز آمادۀ این کار می نمود مشتری و خریداری ، بویژه درفصل زمستان، پیدا نمیکرد.
مسئلۀ مسجد نیز قابل توجه بود زیرا خراب کردن مسجد در آن عهد کار نامعقولی بشمار می آمد و دولت جانب احتیاط را از این حیث رعایت می نمود. این بود که مسجد را در وسط خیابان گذاشتند و دور آنرا بشکل دایره ای برای عبور و مرور درآوردند. مؤمنین و اهل محل نیز بنای آنرا نو کردند و با سنگ و آجر مسجد هشت ضلعی زیبائی، که دور تا دورش پنجره بود، ساختند، این بنا در سال های اخیر بدستور «مهام» نام استاندار آذربایجان شرقی شبانه ویران گردید و جای آن بعدها بمیدانی مبدل شد که در تاریخ تنظیم این مجموعه میدان 25 شهریور خوانده میشود.
بموازات ایجاد این خیابان باغ ملی نیز در سمت غربی نارین قلعه احداث گردید. محل آن بیشه زاری بود که «حصارلی باغ» خوانده میشد. در سال 1303 خورشیدی، زمانی که شادروان حاج بیوک آقا واهب زاده رئیس بلدیه بود، این باغ بوسیلۀ آقای غلامحسین حبیب الهی از صاحب آن، مرحوم حاج حبیب خوئی، برای بلدیه خریداری گردید و بعدها با همت شادروان سرهنگ غلامعلی خان، فرماندار و فرمانده وقت پادگان اردبیل بصورت باغ زیبائی درآمد.
زمین این باغ نسبت باطراف گودتر بود از اینرو در قدیم آب نهری که از محلۀ شاه باغی، برای پر کردن خندق میگذشته گاه و بیگاه در آن ریخته وآنرا بصورت مردابی درآورده بود ولی در عهدی که باحداث باغ اقدام شد از آن باتلاق اثری نبود. باغ ملی، که مردم عامی آنرا «ملت باغی» میگفتند، با سبک زیبائی ساخته شده بود. درختان اقاقیا با نهالهای دیگری که از جنگل آورده در کنار جویها وگذرگاههای آن کاشته بودند توأم با گلهای رنگارنگ و معطری که در کرتها کاشته میشد صفای خاصی بدان می بخشید. نرده های چوبی محکمی که برنگ آبی رنگ شده بود حد شرقی آنرا در مجاورت خیابان تشکیل میداد و مخصوصاً درگاه بزرگ چوبی آن، با عظمت خاصی که داشت، در نظر بیننده جلوه گری می نمود . بر صفحۀ هلالی بالای این درگاه صورتهای برجسته و مجسمه مانندی بشکل ملائکۀ بالدار نصب و بطرز جالبی رنگ شده بود و اشعاری که بطور منبت بر دور طاق هلالی آن قرار داشت نمونه ای از این هنر زیبا بشمار می آمد.
از آنجا که نو پردازی کورکورانه در عهد ما بیش از واقع بینی رواج دارد بجای آنکه آن باغ زیبا را بشکل اولۀ خود نگهدارند و بر صفا و طراوتش بیفزایند در دو سه سال اخیر با برید درختها، آنرا از شکل «باغ ملی» بصورت «پارک عمومی!» درآوردند و کلاغ وار نه تنها کبکش نکردند از زاغ بودنش نیز باز داشتند[2].
در جنگ بین الملل دوم، زمانی که هنوز کشورما مورد تجاوز همسایگان شمالی و جنوبی قرار نگرفته بود، باغ ملی عصر ها مرکز تجمع بازاریان و فرهنگیان و جوانان بود زیرا در آن زمان در اردبیل رادیو محدود بود و جز در چند خانواده هنوز داشتن آن معمول نبود. حاج آقا نام مجاهد، که از یاران قدیم حاج بابا خان بود، «بوفۀ» باغ ملی را در اجاره داشت و دور حوض بزرگ و سط آن میز و صندل گذاشته با چای و بستنی از مشتریان پذیرائی می نمود. یکدستگاه رادیو نیز در کنار بساط خود گذاشته بود و یک ساعت بغروب مانده که چراغهای برق روشن میشد[3] ایستگاه رادیو «برلین» را که بزبان فارسی برنامه پخش میکرد، میگرفت. ساکنان اردبیل آن روز، باصطلاح معمول «زرمنوفیل» بودند و از فتوحات برق آسای آلمانیها در اروپا ابراز خوشوقتی میکردند. از اینرو هر روز جمع کثیری برای شنیدن اخبار جنگ بدانجا می آمدند و گاه علناً نیز ابراز احساسات میکردند وفی المثل وقتی گویندۀ رادیو، بدروغ یا راست میگفت که امروز سپاه آلمان بیست فروند هواپیمای متفقین را سرنگون نمود یا فلان لشگر آنها را از کار انداخت اینان بر آن موفقیت کف میزدند. شنیدنی است که روز اول تیر ماه 1320 احساسات آن جماعت مبدل بیأس و ناراحتی گردید زیرا در آن روز گویندۀ آن رادیو خبر حملۀ آلمانیها را بروسیۀ شوروی اعلام داشت. شنودگان این خبر از آن جهت ناراحت شدند که جنگ را در دو جبهه علیه موفقیت آلمانیها دریافتند و نیز نگرانیهائی از حیث کشیده شدن دامنۀ نبرد بایران تصوی نمودند. مع الاسف تصور آنها تحقق یافت و شصت و چهار روز بعد میهن ما باشغال نظامی روس و انگلیس ،و بعدها آمریکا، درآمد و بساط کافۀ باغ و رادیو نیز برچیده شد.
درضلع غربی باغ ملی ساختمانی با تالارهای بزرگ بعنوان باشگاه احداث شده بود که بعدها مقر فرمانداری شهرستان شد و کنون نیز این بنا در اختیار آن مقام است و در قسمتی از آن هم خانوادۀ او زندگی میکند.
بعد از 12 سال خدمت میرزا آقا خان حبیبی در شهرداری اردبیل در سال 1314 آقا خان حبیبی با سمت فرمانداری پشت کوه ( ایلام فعلی) اردبیل را ترک می نماید. و طبق اسناد موجود در موسسه درطی سالهای 1315 تا 1319 اشخاصی همچون مافی- خدابنده لو- وزیری به شهرداری اردبیل انتخاب شده اند که متاسفانه هیچ اطلاعاتی در مورد زندگانی و عملکرد آنها در شهرداری وجود ندارد.
در سال 1326 میرزا آقا خان حبیبی برای بار دوم شهرداری را تحویل می گیرد.
[1] - دورازه ای را که بطرف جادۀ تبریزبود چون در قلمرو محلۀ طوی یا «تابار» قرار داشت تابار قاپوسی و دروازۀ شهر بطرف آستارا را، بدان جهت که از طرف ادارۀ گمرک زنجیری بر آن بسته میشد «زنجیر» میگفتند.
[2] - معروف است این کار را شهرداری برای آن کرده است که همسر فرماندار وقت از صدای چند کلاغی که ر بالای درختان آن لانه داشته اند آسایش خاطر پیدا کند ...
[3] - در آن زمان دستگاه و وسایل ایجاد برق در ایران زیاد نبود و درشهرهائی مثل اردبیل چون مصرف روز هم نداشت لذا موتور برق تقریباً یک ساعت بغروب مانده بکار می افتاد.