آمدن بلشويكها به اردبيل
بامداد روز سهشنبه 18/مه/1920 مطابق با 29/شعبان 1338 و 28/ارديبهشت 1299 ارتش سرخ بعد از شليك چند تير توپ از درياي خزر به سواحل غازيان وارد انزلي «بندر پهلوي» گرديد و شعبهاي از آن گويا به قصد اردبيل به آستارا رسيد. آقاي صفري گويد:
... در اين ايام كمونيستها همچنان در آستارا فعاليت داشتند و گاه و بيگاه با مخالفين به زد و خورد ميپرداختند. آستاراييها چنانكه قبلاً نيز يادآور گشتهايم از مبارزه با آنها خسته شده در صدد استمداد از مردم اردبيل برآمدند و ضمن نامهاي كه به تاريخ 15 صفر 1339 «6/ آبان/1299» با امضاي روحانيون و بزرگان براي آقا ميرزا علياكبر فرستادند از او ياري خواستند. هنوز اين نامه نرسيده بود كه آمدن بلشويكها جسته گريخته موضوع صحبتهاي خصوصي مردم شد و روزي به شدت خبر ورود آنها شيوع يافت و اضطراب و وحشت بزرگي بين توده اردبيل بوجود آورد مردم دكانها و بازارها را بسته سراسيمه راه خانه پيش گرفتند و گروه كثيري نيز در مسجد آقا ميرزا علياكبر گرد آمدند آقا كه به تازگي از سفر عتبات برگشته و روز پيش نيز نامه آستاراييها را دريافت كرده بود بالاي منبر رفت و از بلشويكها و مرام آنها تقبيح نمود و مردم را به مقابله با آنها تهييج كرد و آن را از موارد جهاد اسلامي بشمار آورد. احساسات مستعمين به شدت تحريك گشت بخصوص موقعي كه «حسن آقا» پسر خود آقا كفنپوش به پا خاست و آمادگي خود را براي ياري به مجاهدان آستارا اعلام داشت حاضرين هم با وي همصدا شدند و فيالمجلس كمكهاي مالي زيادي جمع كردند و بهاي ده هزار فشنگ فراهم نموده براي آنان ارسال داشتند مسجد همچنان در ازدحام و جماعت با نگراني منتظر ورود بلشويكها بود اما ساعتي بعد معلوم شد كه اين خبر دروغ است و شايعهاي بيش نيست مردم از مسجد متفرق شدند و آقا نيز به منزل رفت ولي خود او نيز نگران آينده بود و تصور ورود بلشويكها او را بيش از پيش انديشناك ميساخت اين بود كه يك روز دستور داد مردم عموماً مسلح شوند و شب و روز كشيك دهند مبادا كه بلشويكها مخفيانه وارد شهر گشته مسلمانان را غافلگير سازند هر كسي براي خود سلاحي فراهم كرد و براي بكار بردن آن به تمرين پرداخت جاي تمرين جلوي قلعه بود مردان محلات در آنجا گرد آمده مشقهاي نظامي ميكردند يكي از روزها به دستور آقا براي رژه معين شد و در آن روز خود وي شمشيري حمايل كرده در ميدان مشق حاضر گشت و در زير بيرقهايي كه بر آنها عبارت «نصر منالله و فتح قريب» نوشته شده بود قرار گرفت و از داوطلبان محلات ششگانه شهر كه با پرچمهاي مخصوص خود از جلوي او ميگذشتند «رژه» گرفت در اين رژه موافق و مخالف همه حاضر بودند حتي نايبالصدر مرد شماره يك منطقه حيدريها هم حضور داشت و نيز سيصد نفر از سران عشاير و شاهسونان سوار بر اسب نمايشهاي جالب جنگي ميدادند چون رژه به پايان رسيد و نمايش سواران تمام شد آقا ميرزا علياكبر به عرشه منبري كه در ضلع غربي قلعه و مقابل عمارت سالاريه گذاشته بودند بالا گرفت و خطبه هيجانانگيزي ايراد كرد همگي را به دفاع از اسلام و ناموس ملي تحريض و ترغيب نمود اين تظاهرات اثرات بسيار مهمي در جلوگيري از نفوذ انقلاب به ايران وجود آورد و نگراني عميقي در قفقاز ايجاد كرد تا آنجا كه به قول سالخوردگان حتي در لنگران بالشويكها از ترس حمله آقا ميرزا علياكبر و مجاهدان اردبيل از شهر خارج شده مخفي گرديدند.
و اين اقدامات تا اندازهاي نيز موجب نگراني سران نهضت جنگل گرديد.
+ نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۰ ساعت 10:10 توسط محمود محمد هدایتی
|