در سال 372 ه.ق به زبان فارسي و در علم جغرافيا تاليف شده است در اين كتاب مهجون المؤلف نه تنها راجع به اردبيل بلكه دربارة آذربايجان هم كمتر مطلبي به چشم مي خورد. براي نشان دادن اهميت اردبيل در ميان شهرهاي آن زمان آذربايجان همه مصالب و گزارشهاي مربوطه را در ذيل مي آوريم. در كتاب مذكور در وصف آذربايجان و شهرهاي آن آمده است: سخن اندر ناحيت آذربايجان و ناحيت ارمينيه و اران و شهرهاي ايشان:

سه ناحيتسمت به يكديگر پيوسته، و سوادهاي ايشان به يكديگر اندر شده و مشرق اين ناحيت گيلان است و جنوب وي حدود عراق است و جزيره و مغرب وي حدود روممت و سرير و شمال وي حدود سد پرست و خزران و ين جايهايست بسيار با نعمت ترين ناحيتهاست اندر اسلام و ناحيتسمت آبادان و با نعمت بسيار و آبهاي روان و ميوه هاي نيكو و جايگاه بازرگانان و غازيان و غريبان بسيار از هر جايي و از وي رنگ قرمز خيزد و شلوار و جامه هاي صوف و رودينه و پنبه و ماهي و انگبين و موم خيزد و آنجا پرده رومي و ارمني و بجناكي و خزري و صقلابي افتد.

 

اردبيل: قصبه آذرباد گاتست، شهري است عظيم و گردوي بارة است و شهري سخت بسيار نعمت بود، اكنون كمترست، مستقرملوك، آذبادگاتست، و ازوي جامهاي برد و جام هاي رنگين خيزد.

موقان: شهريست و سر او را ناحيتيست بركران دريا نهاده و اندر ناحيت موقان دو شهرك ديگريست كه هم به موقان باز خوانند، و از روي رودينه خيزد و دانگوهاي خوردني و جوان و پلاس بسيار خيزد.

درجاي ديگر از كتاب حدود العالم، بعد از عنوان «سخن اندر كوهها و معدنهاي كي اندروي است» از كوه سبلان هم سخن رفته است به اين صورت:... ديگر بناحيت آذربادگان كوهيست خرد به نزديكي اردبيل آنرا كوه سبلان خوانند.(ص32)


احسن التقاسيم في معرفت الاقاليم نام كتاب جغرافياي عربي بسيار مشهوري از اواخر قرن چهارم هجري است كه شمس الدين ابوعبدالله محمدبن ابي بكربنا شامي مقدس بياري(سناري)آن را در سال 375ه.ق تاليف كرده است. مقدسي به ظاهر در تاريخ ميان سال هاي 334-331 هجري در فلسطين به دنيا آمده و پس از سال 381ه.ق در تاريخي نامعلوم درگذشته است.

 

بيشتر نوشته هاي وي در اين كتاب بر اساس مشاهدات خود اوست مقديسي دربارة اردبيل چه گفته است و چه نوشته؟ مجموعة اشارات او را از كتاب ياد شده، در اين مقاله به نظر شما مي رسانيم:

 

مقدسي در اثر خود، جهان را به اقاليم مختلف تقسيم نموده و اردبيل را جزو اقليم چهارم آورده است:... و اقليم چهارم آغازش جائيست كه سايه در هنگام ياد شده در بالا، چهارگام و سه پنجم و ثلث همين گام (4 و 10 پنجم گام) باشد. و پهناي آن پيرامن دويست و شصت و اندميل مشقيم است ميانه آن نزديك اقور، منبج، عرقه، سلپمه، قومس در سمت ري است، و طرف پايين آن به سمت عراق نزديك بغداد و آنچه در دو سوي خاور بافتر آنست مي باشد. مرز ديگر آن در سمت شام نزديك قاليقلا، و كرانه طبرستان از اردبيل تا جرجان و هرچه در آن خط باشد است... در ابتداي كتاب كه در حكم مقدمه و پيشگفتار است، نويسنده به كليات پرداخته و اردبيل را به عنوان يكي از امصار به شمار آورده است و قبل از آن دربارة مصرها توضيح مي دهد كه: «به آنكه من مصرها چون شاها انگاشته ام و قصبه ها را همچون حاجيان و مدينه ها را به جاي جند (سواران) و قريه ها را همچون پياده نهاده ام. در تعريف مصر اختلاف است. فقيهان گويند: مصر، هر شهر جامع است كه حد در آن اجرا شود. و اميري در آن جاي گزين باشد كه هزينه آن را بپردازد و نزد لغت شناسان مصر منطقه است كه ميان دو منطقه را ببندد. مصر نزد عوام نيز هر شهر بزرگ است. ولي من (مقدسي) مصر را به شهري گويم كه سلطان بزرگ در آن نشيند، ديوانها در آنحا باشد و واليان از آنجا فرستاده شوند و شهرهاي يك اقليم بدان وابسته باشند. بدنبال اين توضيح نام مصرها را مي برد: «مصرها: سمرقند، ايرانشهر، شهرستان، اردبيل، همدان، اهواز، شيراز، سرجان، منصوره، زبيد، مكه، بغداد، موصل، دمشق، فسطاط، فيروان، قرطبه است.»