قبل از پرداختن به تاسيس انجمن شهري اردبيل، توضيحاتي در مورد علت پيدايش انجمن ايالتي در آذربايجان مي پردازيم:   آذربايجان به عنوان اولين ايالت ايران در دوره قاجاريه داراي مردماني است كه ارتباطات تنگاتنگ و پيوسته اي با جهان نو دارد، مسئله تجارت آذربايجان و رفت و آمدهاي مردمان اين ناحيه به خارج از چهارچوب بسته ايران، لزوماً ديدگاهها و نگرشهاي متفاوتي را در اين سرزمين به دنبال مي آورد.  از طرف ديگر اين ايالت به دليل موقعيت خويش به منزله چهارراهي در بين تمام اقوام و ملل منطقه عمل مي كرد و در آنجا طوايف و نژادهاي گوناگون به هم مي رسيدند و آداب و رسوم و عاداتشان در همديگر تاثير مي گذاشت اديان مختلف در آذربايجان هميشه محل مناسبي جهت تبليغات خويش پيدا مي كردند، و وجود كليساها در شهرهاي مختلف آذربايجان همچون اردبيل، تبريز، اروميه، جلفا و ساير شهرها اين خود دليلي بر محترم شمردن اديان الهي و آزادي پيروان ساير اديان در اين ايالت مي باشد.   انجمن ايالتي آذربايجان را مي توان يك نهاد مردمي و سياسي شمرد كه در امور حكومت نيز بنابه مصلحت وقت حق نظارت بر خويشتن قائل شده بود و بقول كريم طاهرزاده بهزاد در كتاب قيام آذربايجان در انقلاب مشروطيت «شاخص مشروطيت در ايران» ناميد. انجمن ضمن برخورداري از پشتيباني مردم و بسيج مردم در راستاي خواسته هاي مشروطيت و مباني فكري آن، عليرغم حضور مستبدين، اقداماتي در راستاي منافع توده هاي وسيع مردم به انجام مي رسانيد.  روز دوشنبه دوازدهم شعبان 1324 ه-ق به همت آقاميرهاشم، حاج ميرزا ابوالحسن پيشنماز، آقاميرعلي اكبر پيشنماز، شيخ سليم، ميرزا جواد ناطق، حاج ميرمناف صراف انجمن عدليه منعقد شد كه«در آن 17 تا 20 نفر از تاجران و  همچنين 2 نفر از علما يعني آقاميرزا عبدالرحيم اهري و حاج ميرزا ابوالحسن عضو بودند».   محمد باقر و ويجويه اي در كتاب تاريخ انقلاب آذربايجان و بلواي تبريز در مورد انجمن ايالتي مي نويسد:

      «انجمن ايالتي را در دم ارمنستان، سر بازارچه صفي، خانه مرحوم حاجي محمد حسين خان سرتيپ ترتيب دادند و در انجمن مقدس، علما و تجار و اعيان و صاحب منصبان و وكلا و اعضاي انجمن كلا به قرآن مجيد قسم خورده و مهر كردند كه به دولت و ملت خيانت ننمايند».   در تبريز ماهها پيش از اين كه متمم قانون اساسي به تصويب برسد و اصول نود و تا نود و سه راجع به انجمنهاي ايالتي و ولايتي مطرح گردد، آذربايجانيان انجمن خود را با نام «انجمن تبريز» برپا كردند و در نخستين روزهاي برپايي در روزنامه خود آنرا «مجلس ملي» عنوان كردند، ولي وقتي در تهران مورد مخالفت گروهي از وكلاي مجلس قرار گرفت، گردانندگان بي درنگ نظر خود را عوض كردند و نام انجمن ايالتي آذربايجان بر آن نهادند.    هدف نخستين انجمن، انتخاب و معرفي كانديداهاي نمايندگي مجلس بود ولي رفته رفته به كارهاي بزرگ ديگري از جمله تثبيت نرخ نان و گوشت، تعقيب محتكران و مبارزه با ديكتاتوريهاي محمدعلي ميرزا دست زد.    در جريان امور انجمن ايالتي به اين نتيجه نيز رسيد كه جهت توفيق همه جانبه و دخالت دادن تمامي مردم در تصميم گيريهاي انقلابي، انجمن هاي كوچكي در هر يك از محلات تشكيل شود تا اين مجامع پس از يك كاسه كردن مذاكرات و پيشنهادهاي خود آن را به صورت كتبي به انجمن ايالتي تحويل دهند.    انجمن مساوات در مقصوديه، انجمن اتحاد در چرنداب، انجمن حقيقت در محله اميرخيزي، انجمن مشورت از سوي مركز غيبي نمونه هاي فرعي در سطح تبريز بودند كه نخست در اتاقي در خود ساختمان انجمن و بعد در خود محلات تشكيل جلسه مي دادند.   حوادث بعدي نشان داد عزم و دور انديشي سران انجمن در تشكيل اين انجمن هاي فرعي چقدر در سرنوشت انقلاب و ايران سهيم بود.    پشتيباني اين انجمن هاي محلي از انجمن ايالتي انكارناپذير است.     انجمن اتحاد و انجمن مشورت با انتشار روزنامه اي گامي موثر در حمايت از اقدامات انقلابي انجمن ايالتي برداشتند.روزنامه اتحاد ازسوي انجمن اتحاد توسط محمدعلي خان تربيت و روزنامه شوراي ايران ارگان انجمن مشورت به همت سه روزنامه نگار:ميرزاسعيد سلماني،سيدحسن شريف زاده،حاج علي دواچي جان گرفتند.    پس از اينكه كودتاي محمد علي شاهي انقلاب را در هم شكست و همه انقلابيون به نوعي از جامعه حذف شدند و انجمن ايالتي آذربايجان نيز درش تخته شد.    اين انجمن حقيقت محله امير خيز بود كه از پاي ننشست و به پايمردي مجاهدين مشعل انقلاب را ستارخان در دست گرفت و محله به محله عشق به فداكاري و آزادي را دوباره در دلها جاي داد و حماسه يازده ماه مقاومت را آفريد، انجمن حقيقت، در حقيقت جانشين به حق انجمن ايالتي شد.     «سياست كلي انجمن براشاعه آثار و بركات مشروطه در نقاط ديگر استوار بوده است از اين رو انجمن بعد از استقرار در شهر تبريز به حمايت از ساير شهرهاي آذربايجان در راه رسيدن به آزادي و برخورداري از نعمت مشروطه قيام مي كند، دو دليل عمده مي توان بر اينكار انجمن مد نظر گرفت:      اولين دليل اين بود كه جنبش ساير نقاط آذربايجان در قبال مشروطه چندان مايه دلگرمي و اميدواري نبوده است و نمي شد در آتيه نزديك در برابر حوادث و وقايع پيشامده روي اين نقاط حساب خاصي باز كرد.       دليل دوم اينكه انجمن با اينكار نوعي حاشيه امنيت براي خويش تدارك مي ديد، زيرا آذربايجان داراي حكامي بوده كه با قاجاريه ها ارتباط تنگاتنگ نسبي و سببي داشته اند لذا مي توان گفت انجمن به جهت سرگرم ساختن برخي مهره هاي حاكم دولتي نيز، درصدد اينكار برآمده است، تا بتواند ضمن پيگيري درخواستهاي مشروع و مشروط خويش، برگ برنده اي در برابر استبداد داشته باشد.».      انجمن ايالتي اينكار را با اعزام نمايندگاني به ساير شهرهاي آذربايجان عملي  مي نمود اما دولت روسيه معتقد بود: (مفسدين تبريزي در همه جا انجمن تشكيل داده و مردمي را كه تمايل دارند به سوي خود كشانده و آنها را مسلح  مي نمايد.».     سياست انجمن در قبال ايجاد انجمن ها در ساير شهرهاي آذربايجان بر پايه اصولي خاصي بوده است و هيچ وقت در اين امر دچار افراط و تفريط نگرديده است. انجمن هايي كه با اجازه انجمن تبريز در ساير شهرهاي آذربايجان ايجاد مي شدند موظف بودند به جهت انتخاب وكلاي آذربايجان نمايندگان به انجمن تبريز اعزام نمايند.      «شهر اردبيل به دليل واقع شدن در منطقه اي حساس از اهميت خاصي براي امنيت آذربايجان برخوردار بود، بعد از عزل ساعدالملك از حكومت اردبيل با تلاشهاي انجمن تبريز، اين شهر قدم در راه مشروطه نهاد ولي به دليل واقع شدن اين شهر در مسیرحركت و تهاجمات ايالت و عشاير، آزاديخواهان آن سامان قادر به برپايي انجمن در آن نبوده اند.       بر اين اساس انجمن تبريز ضمن انعقاد مجلسي در منزل جناب شريف العلماء- از اعضاي انجمن- هيئتي را به آن حدود اعزام داشت كه هزينه اين هيئت بر عهده جناب سطوت السلطنه بوده است.هيئت مذكور بعد از بازگشت گزارش كار خويش ارائه مي نمايد.  ((پس از تمام مشقتها انجمن ملي آنجا را با همت و مراقبت شخص حكومت تشكيل داده و اين هفت نفر وكلاء را موافق قانون انتخابات با اكثريت آراء عموم اهالي اردبيل منتخب نموديم: جناب ناصر الرعايا(مدير انجمن شيخ الاسلام، حاجي ميرزا ابراهيم، حاج محمدعلي آقا حريري، آقاميرزا ابراهيم، حاج ميرزا يعقوب، حاج محمد حسين آقا» بعد از ايجاد انجمن اردبيل «حاج قاسم اردبيلي» به عنوان نماينده آن انجمن در انجمن ايالتي معرفي شد و اعتبارنامه وي تلگرافي مخابره گرديد».     تاثير مستقيم و آني انجمن ايالتي آذربايجان ايجاد و تاسيس انجمن هاي مشابه در ديگر ايالات ايران بود كه توده مردم را به سلاح حزبي و فكري مسلح مي كردند و بدين ترتيب ديگر انجمن هاي ايالتي و ولايتي حكومت محلي انتخابي بودند در برابر حكومت انتصابي.     علت اينكه گروهي از تبريز براي تشكيل انجمن در اردبيل آمده بوده بدين شرح است:

     پس از عزل ساعدالملك زمينه تشكيل انجمن در اردبيل فراهم شد تلگراف هايي از سوي انجمن ايالتي به ميرزاعلي اكبر مجتهد مخابره و از وي درخواست شد كه انجمن ولايتي را بر پا كند.

در  كتاب اردبيل در گذرگاه تاريخ توضيحاتي از يكي از شاهدان تشكيل انجمن در اردبيل به شرح زير نقل شده است:

     ((اقدام جناب اقاي ميرزا علي اكبر آقا مجتهد درباره تاسيس مشروطه اول در صحن بزرگ بقعه شيخ صفی الدین بود و تمام اهل شهر و جماعت زياد ديگري كه از دهستان هاي كلخوران، جرال، حسن باروق، بوقلان، ملاباشي، ملايوسف بابيل و پارووشنه(شانه زراعتي) آمده بودند در صحن بزرگ جمع بودند(من خودم ناظر و حاضر بودم) حتي مضمون تلگراف آقاي خراساني را ياد دارم.

      انتخاب انجمن ولايتي دوره اول بعد از اين واقعه در مسجد صورت گرفت. بايد گفت كه در آن زمان و در مقابل مستبدين با نفوذ فقط قدرت آقا بود كه مي توانست به چنين كاري اقدام كند.

     اين توضيحات حاج علي نجات در كتاب اردبيل در گذرگاه تاريخ مي باشد در مورد انتخاب انجمن ولايتي.

      زعامت و پيشوايي حيدري هاي اردبيل را مالكان بزرگ در دست داشتند ولي سردمداري نعمتي ها بيشتر با تجار و بازرگانان بود.

     تشكيل اولين انجمن اردبيل توسط ميرزاعلي اكبر مجتهد كه از گروه نعمتي شهر بود بر حيدري هاي شهر گران آمد و بنابراين كم كم بناي مخالفت گذاشتند.

     حيدري ها در صدد بر آمدند به پيشوايي حاجي ميرزا ابراهيم آقا انجمن ديگر پديد آورند و به رقابت با انجمن اصلي كه زير نظر ميرزاعلي اكبر مجتهد بود برخيزند.

       ((ميان ميرزا علي اكبر و ميرزا ابراهيم كه روحاني ديگري بود همواره دشمني و هم چشمي بود و هريك از آن دو پيروان خود را به دشمني با آن ديگري و پيروانش بر مي انگيخت، حاجي ميرزا ابراهيم روحاني بزرگ شهر اردبيل و رقيب ميرزا علي اكبر بود با آنكه آن دو ميانه خوشي نداشتند به هنگام در افتادن با دستگاه دولت با رقيب خود همدست و هميار مي شد.)

      رقابت و اختلاف ميان حيدري و نعمتي بالا گرفت و حتي كار به دخالت عشاير و تاخت و تاز هواداران شاهسون هر يك از گروه ها انجاميد.

      حيدريان سواران فولادلو و نعمتيان سواران قوجه بيگلو را به شهر خواندند و در برابر يكديگر سنگر بسته به زد و خورد پرداختند.

      در جلساتي كه در انجمن ايالتي آذربايجان برگزار مي شد شكايات ديگري از اختلافات به وجود آمده در اردبيل طرح مي شد كه به خاطر اين اختلاف در يكي از جلسات در 19 جمادي الاول 1325 در انجمن ايالتي تصمیم گرفتند که به طرفین دعوا در اردبیل اعلام کنند از تشکیل انجمن خودداري نمايند تا وقتي كه رشيدالملك حاكم اردبيل از رفع غائله قراچه داغ فارغ گشته به اردبيل باز گردد در مورد اين قضيه در آرشيو وزارت امور خارجه سندي به شماره 53 و 52- 9- 9- 1325 ق: وجود دارد بدين مضمون:

     «از دارالشوراي كبري ملي تهران و انجمن مقدس ملي تبريز كه به طرفين تلگراف به اتخاذ نظام نامه و ارسال مامور مخصوص براي نظارت و ترتيبات كه عين مقصود متضلمين اين ولايت رسيد ولي تا اقدامات و ترتيبات اعضاي محترم به مقام فعاليت بر آيد، اشرار قوجه بيگلو آثاري در اين ولايت نمي گذارند محض امتثال و حفظ اموال مسلمين ناچار طرفين به همديگر اطمينان دهد و قرآن مهر نمود قرار دادند كه طرفين را مراجعت دهند وانجمن همراه تا ظهر نظام نامه موقوف نمايند، طرف حيدري سواره فولادلو را به جهت دفاع آورده بودند مراجعت داده و مجلس را موقوف نموده اند ولي جناب ميرزا علي اكبر آقا با وصف اين هم هنوز بهرام خان قوجه بيگلو را مراجعت نداده الان نيز مشغول تاخت و تاز هستند و مجلس را كه داير از منسوبان خودش است موقوف ننموده و ابداً اعتنايي به تلگراف طهران و تبريز ندارد و تلگرافي كه از طرف انجمن مقدس ملي تبريزدر احضار حاجي ميرزا ابراهيم آقا و آقاميرزا علي اكبر آقا توسط انجمن سراب رسيد به محض محصول تلگراف جناب حاجي ميرزا ابراهيم آقا و جناب حاجي رئيس السادات [ناخوانا] نمودند كه عازم تبريز شود ولي جناب آقاميرزا علي اكبر اعتنايي نكرده ابداً در خيال حركت نيست با وصف اينها باز در احضار طرفين متعاقب شويد آسايش عمومي فراهم آمده و اهالي دعاگو شوند و اگر اقدامات سريعه در دفع اشرار نشود ولايت بالمره پايمال شده و آقايان هم در صدد هستند كه به آستار در زير بيرق دولت روس پناهنده شوند»(9)

           غلام زر خريد ابوالحسن به تاريخ 27 جمادي الاولي 1325

      بدين ترتيب هيئت اعزامي از انجمن ايالتي تبريز به همراه رشيدالملك وارد اردبيل شده و رشيد الملك در بدو ورود انجمن هاي دو طرف را منحل كرد و با همكاري هيئت اعزامي سه عضو انجمن جديد حيدري و سه عضو ديگر نعمتي تشكيل شد.